تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
نگاهی به کنگرهء چهارم سکولار دموکراتهای ایران
مهدی رضاییتازیک
ا کنگرهء چهارم سکولار دمکراتهای ایران در تاریخ 10 و 11 سپتامبر 2016 در شهر هامبورگ در آلمان برگزار شد (1). در این کنگره نماینده تعدادی از احزاب و سازمانها و همچنین افراد مستقل سیاسی فراوانیحضور یافتند. در این نوشتار کوتاه تحلیلی-تفسیری تلاش بر این است که در بخش اول به برخیاز نکات مثبت و منفیاین کنگره پرداخته و در بخش دوم نقدی بر اظهارات سخنرانان آقایان کوروش اعتمادی و آقای مصطفی آزمایش ارائه شود.
قبل از پردختن به برخیاز نکات مثبت و منفیاین کنگره میبایست دست یکایک کسانی که ماهها زحمت کشیده اند که کنگره برگزار شود را به گرمی فشرد و از زحماتشان قدر دانی کرد. دوستان خسته نباشید!
برخی نکات مثبت کنگره
برگزاری چنین کنگره هایی گذار از یک فرهنگ سیاسی دگم را مهیا میکنند. در گذشته سازمان ها و احزاب و سیاسیون مستقل - منفرد حاضر نبودند در کنار یکدیگر قرار بگیرند و سخن یکدیگر را بشنوند. این در حالیاست که در این کنگره - و در کنگره های سالهای قبل - از راست ترین گروه ها، سازمانها و احزاب تا چپ ترین شان حضور داشتند و حرف یکدیگر را شنیدند. به قول دوست مان آقای مراد عزیزی، این کنگرهها مدرسه ای ست برای آموختن تساهل / مداراگری، که خود نیز یکی از اصول دموکراسی ست.
این کنگره و کنگره های قبل فعالین سیاسی معتقد به سکولار-دموکراسی را به یکدیگر نزدیک تر کرد. درست است که تکنولوژی و بخصوص اینترنت توانسته است که انسانها را به یکدیگر «نزدیک» کند، اما هیچ جلسهء اینترنتی مجازی نمیتواند جای همایشهای واقعی- فیزیکی را بگیرد. در این همایشها و کنگره هاست که انسانها میتواند تا حدودی از یکدیگر شناخت پیدا کنند و افکار یکدیگر را بهتر دریابند. این آشناییها بیشتر نه در زمان سخنرانیها بلکه در زمان های استراحت -- صبحانه، شام، نهار ... -- روی میدهند و حداقل سه مزیت دارند: یکی اینکه خوش و بش با دیگری و «لمس» اندیشه اش درجهء تساهل را نسبت به او بالا میبرد (بخصوص اگر قرار باشد که با آن شخص در فضای مجازی کاری پیش برده شود). دوم اینکه منجر به ایجاد و یا استحکام حس همبستگی میشوند. و سوم اینکه سکولار دموکرات ها یکدیگر را مییابند و به فکر ایجاد تشکلات سکولار میافتند (چنان که اکثر اعضای «حزب سکولار دمکرات ایرانیان» یکدیگر را از طریق این کنگره یافتند و در همین کنگره نیز اعلام موجودیت خویش را بیرونی کردند).
در اینکه گفتمان سکولار دموکراسی در این یک دههء اخیر به گفتمان اصلی مخالفین حکومت اسلامی مستقر در ایران تبدیل شده است دیگر شکی وجود ندارد (حتی سازمانها و احزاب مذهبی نیز برای عقب نماندن از قافله خویش را گاهاً «سکولار» میخوانند؛ اینکه واقعا هستند و یا نیستند خارج از بحث ماست). این کنگرهء سالانه خونی تازه به رگ های تشکلات و افراد مستقل سیاسی سکولار دمکرات تزریق میکند و، بدین ترتیب، باعث تداوم گفتمان سکولار- دموکراسی میشود.
برخی نکات منفی کنگره
تعدادی از سخنرانها پیرامون مساله ای که قرار بود صحبت کنند سخن نگفتند و مسائلی را مطرح کردند که هیچ ربطی به موضوع سخنرانی شان نداشت. عده ای هم پشت میکرفن قرار گرفتند و از مسئول جلسه موضوع سخنرانی خودشان را جویا میشدند که این دیگر شاهکار ما «سیاسیون» است. کار سیاسی برای برخی از ما ایرانیها حکم یک سرگرمی را دارد. دلیل اش هم ساده است: «ما» در برابر هیچ کس قرار نیست جوابگو باشیم. یعنی اگر منِ نوعی پشت میکرفن قرار بگیرم و کمی جفنگیات به هم ببافم کسی یقه من را نمیگیرد و نمیگوید: «مردِ حسابی! آیا شما میدانی این برنامه را چند نفر نگاه میکنند؟ آیا شما میدانی که با این فکر پریشان و این "سخنرانی" نامنظم و بی سر و ته آبروی ناچیز این کنگره را می بری؟ آیا میدانی چه قدر بحث را نازل کرده ای؟»
در حقیقت نباید یقه سخنرانی را گرفت که هیچ گاه در زندگی اش فرا نگرفته است که اصلاً سخنرانی چیست، بلکه باید از کمیتهء برگزاری خواست که در سال های آینده کاردانترین و صاحب نظرترین ها را انتخاب کند، یا اینکه از آنها بخواهد که خود را کاندید کنند و سیستمی برای انتخاب صالحترین سخنران تعیین کند.
نیم نگاهی به دو سخنرانی
تا اینجا به برخی نکات مثبت و منفی کنگره پرداختیم. از اینجا به بعد نیم نگاهی خواهیم داشت به محتوای دو سخنرانی: سخنرانی آقای کوروش اعتمادی و آقای دکتر مصطفی آزمایش. این دو سخنرانی را به دو دلیل انتخاب کرده ایم: دلیل اول این است که هر دو به گونه ای بار «فلسفی» داشتند تا بار سیاسی و، چنین سخنرانیهائی را در همایشهای سیاسی مفید نمیبینیم. دلیل دوم اما تزها و مفاهیم «جدیدی» ست که در این دو سخنرانی میتوان مشاهده کرد و، این نکات مورد نقد این نوشتار کوتاه اند.
آقای کوروش اعتمادی در سخنرانی اش این نکته را برجسته کرد که پیدایش سکولاریسم به آزادی دین، و آزدی دین به آزادی سیاسی و آزادی سیاسی به ایجاد دولتی مدرن و مقتدر منتهیشده است. بحث ما اما سر این قسمت از گفتهای او نیست. مشکل ما با سخنان او در آنجا آغاز میشود که خویش را «سکولار- دمکرات- لائیک» مینامد و بحثهای «دیروزی» اغتشاش زا را دوباره زنده میکند؛ یعنی آنجا که میآید و مفاهیمی چون «سکولاریسم» و «لائیسیته» را در هم میتند(2) .
سال ها قبل -- چیزی حدود ده سال پیش -- دکتر اسماعیل نوری علا، که میتوان او را، بدون تملق و پاچه خواری، آخوندزاده و کسروی زمانهء خودش دانست -- دست به اشاعهء گفتمان سکولار دموکرات زد. در آن هنگام پیرامون مفاهیمی چون «سکولاریسم»، «لائیسیته» و تفاوت این دو مفهوم مقالات فراوانی نوشته شد [نگاه کنید به تارنمای «سکولاریسم نو» (3)]. آهسته آهسته اما اجماعی بر سر این موضوعات (يا بر سر این مفاهیم) به دست آمد؛ و آناین بود که «سکولاریسم» عمدتاً بر آمده از یک بستر انگلیسی زبان و «لائیسیته» بر آمده از یک بستر فرانسوی زبان است و، در نتیجه، گوهر هر دو در حقیقت یک امر است: «جدایی نهاد مذهب از حکومت». (بر سر این موضوع که چرا مفهوم «مذهب» معادل Churchو «حکومت» معادل State قرار گرفته اند نیز بحثهایی در تارنمای «سکولاریسم نو» شده است. -- یک علاقمند به سکولار دموکراسی لازم نیست چرخ را از نوع بسازد!)
اما تفاوتیکه بین سکولاریسمِ مثلا آلمانی (و شاید هم آمریکائی؟) با لائیسیته فرانسوی وجود داشته و دارد را نمی توان انکار کرد. شاید بتوان این تفاوت را اینگونه فرموله کرد: لائیسیته فرانسوی نگاهی تهاجمی به مذهب داشته و تلاش اش -- اگر به اين مقوله به صورت تاریخی نگاه کنیم -- بر این بوده است که از وجود و نفوذ مذهب در عرصه عمومی به شکلی تقریباً رادیکال بکاهد. اما سکولاریسم آلمانی و سوئیسی (و شاید هم آمریکائی؟) نگاه شان به مذهب بیشتر تدافعی بود است؛ یعنی اینکه با مذهب کاری نداشته اند تا مادامی که مذهب پایش را در کفش شان نکرده بوده است. سکولاریسمِ مثلاً آلمانی و سوئیسی به شدت و حدّتِ لائیسیتهء فرانسوی از نفوذ مذهب در عرصهء عمومی نکاسته اند؛ یعنی اینکه نگاهشان بیشتر مدارا محور و شاید هم بتوان گفت محافظه کارانه بوده است.
روح کلام: آنچه در فرانسه گذشته و میگذرد را میتوان «سکولاریسم تهاجمی» و آنچه در کشورهایی چون آلمان و سوئیس در جریان بوده اند و هستند را میتوان «سکولاریسم تدافعی» نامید. ما اما بر این باوریم که «سکولاریسم تدافعی» برای جامعهء ایرانی که اکنون دین و مذهب گریز شده اما همهء سلولهایش همچنان دین خو و مذهب خو هستند مفید تر خواهد بود (4). در عرصه سیاسی باید سعی کرد که مفاهیمی که برای عموم تا حدودی جا افتاده اند را انگولک و فکر مخاطب کم خوان را پریشان نکرد. مفاهیم(5) به خودی خود دارای هیچ معنایی نیستند؛ یعنی اینکه تا مفهومی، مثلا «سکولاریسم»، مورد کاربرد قرار نگیرد، معنایی نخواهد داشت. در اکثر موارد این کاربرد است که به مفاهیم معنا میبخشد. ما -- تا آنجایی که به مبحث «سکولاریسم» مربوط است -- نیازی به ساختن مفاهیم جدید نداریم، و می توانیم مفاهیم مان را طبق نیازهای زمانه به کار ببریم، بدون اینکه احتیاجی به تغییر شکل در مفهوم باشد. در سال های اول فرو پاشی حکومت اسلامیِ مسلط بر ایران میتوان «سکولاریسم تدافعی» و در سال های استقرار حکومت سکولار- دمکرات نوعی از «سکولاریسم تهاجمی» را به کار برد؛ آن هم در راستای نجات آدمی.
با این تفاسیر می رسیم به سخنرانیآقای مصطفی آزمایش (6. او سخنرانی اش را -- اگر دقیق بنگریم -- با این مقوله که «دین» و یا «اسلام» چیست آغازید. اینکه مثلاً انسان را میبایست ختنه و یا سنگسار اش کرد را دست آورد آخوند دانست و مدعی این امر شد که در قران چیزی با عنوان مجموعه عقاید و احکام وجود ندارد. به عنوان دانش آموختهء رشته اسلام شناسی می توانیم اینجا مدعی شویم که آنچه آقای آزمایش گفته اند -- اگر با مسالهء علمی برخورد کنیم -- بی اساس است؛ چرا که در قرآن مجموعه ای از قوانین و احکام وجود دارند. این قسمت از صحبتهای ایشان اما موضوع اصلی نقد ما نیست. پس از آن میگذریم.
آقای آزمایش در بخشی از صحبتهایش در برابر حکومت «دین سالار» حکومت «دیوان سالار» را قرار دادند و این مهم را برجسته کردند که آخوند نماد و مظهر دین سالاران است و وزیر نماد و مظهر دیوان سالاری. این قسمت از سخنان ایشان ارجدار است اما مربوط به بحث ما نمیشود. ما در ادامه به شاه بیت و «روح کلام» سخنرانی ایشان میپردازیم؛ با این امید که سکولار دمکراتها این سخن را روزی هزار بار مشق و تکلیف خودشان را یک بار برای همیشه با این گونه اظهارات دین خو منشانه روشن کنند (7).
در ادامه خواهید دید که آقای آزمایش به چگونه ناهمزمان خوانی (Anachronism) ويژه ای گرفتار است و چه گونه از قرآن مربوط به 14000 سال پیش «حقوق بشر» استخرج کرده است. او میگوید:
«سکولار- دموکراسی بسیار بسیار اهمیت دارد! چرا؟ چون قائل و قائم به اعتبار انسان است. انسان به اعتبار انسان بودن اش دارای یک حقوق است که از او انفکاک ناپذیر اند؛ حقوقی که هیچ کس به او نداده که بخواهد از او بگیرد؛ یعنی آدمیزاد وقتی نطفه اش توی شکم مادرش بسته میشود صاحب یک حقوقی می شود، به عنوان انسان؛ (حقوقی) که هیچ کس از او نمیتواند بگیرد. یعنی عزیزان، خلاصه و جوهر کلام...: جوهر و پیام قرآن مجید را اگر ما بخواهیم در یک سیستم تلخیص قرار بدهیم و عصاره گیری اش بکنیم، جوهرش میشود سوره ای به نام انسان؛ سوره ی انسان. در سوره ی انسان بحث بر سر اصول فتوت و جوانمردی ست؛ یعنی(سخن از) اعتبار حقوق ... فرد است. صرف نظر از اینکه (این فرد) چه عقیده ای، چه باوری، چه دینی دارد و یا ندارد (و اینکه) چه رنگ پوستی دارد و متولد کدام اقلیم است... (تمام این موارد) دارای هیچ اهمیتی نمیباشند. همین که او انسان است دارای حقوق شهروندی با دیگر ابنای بشر است؛ حقوقی که از او غیر قابل انفکاک اند. و این مطلبی ست که سکولار- دموکراسی دارد به ما آموزش میدهد؛ با زبان مدرن امروزی. اگر ما بیاییم و بگوییم این حرف ها در قرآن نوشته شده و به مردم نیز بگوییم، مردم فرار میکنند و حق هم دارند.»
آقای آزمایش میخواهد بگوید که گفتمان حقوق بشری که در قرن 18 و 19 میلادی در «غرب» به وجود آمد و در قرن بیستم، بعد از جنگ جهانیدوم، در «اعلامیهء جهانگستر حقوق بشر» نهادینه شد در قرآن موجود است و سکولار- دمکراتها همان حقوق را «با زبان مدرن» آموزش میدهند. (اينکه چرا سکولار- دمکراتها اما در آنکنگره بعد از سخنرانی او عزاداری نگرفته اند، مورد بحث ما نیست.( از قرآن چه در جامعیت اش و چه از سورهی «انسان» اش نمیتوان «حقوق بشر» استخراج کرد؛ چرا که قران به عنوان یک کتاب تاریخیِ 1400 ساله -- مانند تمام کتاب های تاریخیدیگر -- به نیازهای زمانه خودش پاسخ داده است. در جایی از همین قران «در دین اجباری نیست» تبلیغ میشود و در جای دیگر قتل عام باورمندان به ادیان دیگر از سوی خدای محمد بن عبد الله صادر و در دستور کار پیامبر اش قرار میگیرد.
این را هم اینجا بگویم که به دراویش و عرفای ما میبایست متکلمها و بعضی از آخوندهای «مدرن» مانند آقای محسن کدیور را نیز اضافه کرد؛ چرا که آقای کدیور پا را یک قدم جلوتر میگذارد و از «شورا»ی در قرآن آمده «مجلس» و از «امر به معروف و نهی از منکر»، «استقلال قوا» استخراج کرده است (8).
اما چرا آقای آزمایش و آقای کدیور گرفتار این ناهمزمان خوانی ها هستند؟ ما بر این باوریم که دلیل این امر به «دین خویی» آنها - در معنایی که آقای آرمش دوستار به کار میبرد -- بر میگردد. یک انسان دین زده گرفتار یک جهان بینیخاص است؛ جهان بینیکه پاسخ تمام پرسشها را برای مخاطب اش آماده دارد؛ آن جهان بینی که، به گفتهء آرامش دوستار، بر پایه «استخبار» و نه «تفکر» بنا شده است. این جهانی بینی بیشتر شبیه ایدئولوژی ست.
این ناهمزمان خوانی که آقای آزمایش در پیش گرفته اند سابقه ای طولانی در تفکر «روشنفکران»(!) ما دارد. آقای ماشا الله آجودانی که جزو مورخان سر شناس میهن ماست در زمینه یک سان جلوه دادن ارزش های مدرن با اسلام در تفکر روشنفکران عصر مشروعیت قلم زده و کتاب «مشروطهء ایرانی»را نوشته است. آقای آجودنی در این کتاب نشان داده است که روشنفکران سکولار ما (در معنای فلسفی و سیاسی اش) بدون هیچ باوری به دین چه گونه ارزشهای مدرن -- بخصوص حقوق بشر -- را با اسلام هم ساز کرده اند (9). گاهاً همین روشنفکران نیز پا را فراتر گذشته و مدعی شده اند که ارزشهای مدرن اروپایی ریشهء اسلامی دارند. یعنی اصطلاح «امر به معروف و نهی از منکر» را میرزا ملکم خان از کتب اسلامی گرفته و گفته است که این اصطلاح در اصل همان «آزادی قلم و بیان» است (10). زنده یاد میرزا یوسف خان مستشار الدوله نیز شالودهء کتاب «یک کلمه» اش را - که ترجمهء قانون اساسی فرانسه و حقوق بشر مندرج در آن بود - با آیات و احادیث تطبیق داد تا بتواند حکومت قانون در ایران را پیش ببرد. جالب اینجاست که مستشار الدوله میخواست کتابش را «روح الاسلام» بنامد و عده ای از آن با همین عنوان نیز یاد کرده اند(11).
تاریخ میبایست چراغ راه آینده باشد و به همین دلیل چند مثال تاریخی را اینجا ذکر کردیم که مخاطب کنجکاو این نوشتار بداند که «روشنفکران»(!) زیادی در سپهر سیاسی مان قلم میزنند که هیچ از تاریخ درس نگرفته اند و اشتباهات گذشتگان را تکرار میکنند.
دین و مذهب در یک سو، و دانش و ارزشهای مدرن در سوی دیگر، همیشه پا در کفش یکدیگر کزده اند، می کنند و خواهند کرد. تاریخ جوامع «غربی» اما نشان داده است که پیروز این نبرد «دانش» بوده است. سوالی که رو به روی یک سکولار- دمکرات (چه از جنس فلسفی اش و چه از جنس سیاسی اش) قرار میگیرد این است: «پاسخ شما به این نا هم زمان خوانیها -- یعنی قبضهء ارزش های مدرن همچون "سکولاریسم" از سوی دین داران و مذهب داران چیست؟» و همگان بر این امر واقف اند که بیپاسخ گذاشتن چنین پرسشی چه هزینههایی در دراز مدت برای حکومت آینده سکولار- دمکرات ایران خواهد داشت...
کلام آخر
ما یک بار در سال در چهار چوب کنگره دور هم جمع میشویم. بیاییم در سالهای آینده بیشتر برای زمانیکه دیگران -- بخصوص آنها که از ایران این برنامه را مشاهد میکنند -- ارزش قائل شویم. ما کسانیرا در این کنگره دیده ایم که متن «سخنرانی» (!) شان را حین سخنرانی دیگران نوشته اند. آخر اگر دلتان برای وقتی که دیگران گذاشته اند و به این کنگره آمده اند نمیسوزد حداقل برای مردمی ارزش قائل شوید که در ایران، کنگره سکولار- دمکراتها را به امید آزادی ایران دنبال میکنند. بیاییم کار سیاسی را کمتر تفریح و سرگرمی بدانیم... همین.
______________________________________
1. برای مشاهد گزارشات و ویدیوهای پیرامون این کنگره نگاه کنید به:
http://isdmovement.com/Congress.htm*
* https://www.youtube.com/channel/UCqcanz8h7yboYQwRHmsPM7g
* http://news.gooya.com/politics/archives/2016/09/217412.php
2. برای مشاهد ه سخنرانیآقای اعتمادی نگاه کنید به:
https://www.youtube.com/watch?time_continue=9&v=4g98icHrO-U
3. آدرس تار نمای «سکولاریسم نو»:
4. ما اینجا مفاهیمی چون «دین خو» و «مذهب خو» را در معنایکه آرامش دوستار به آنها داده است به کار نبرده ایم.
5. تفاوتیست بین «واژه» و «مفهوم». اما ما در این مختصر به آننپرداختیم. خودکار، قلم، میز و... را مثلا میتوان «واژه» نامید. اما دموکراسی، فدرالیسم، سکولاریسم، کاپیتالیسم، سوسیالیسم و... را «مفهوم» مینامند. «مفاهیم» از «واژه» میآغازند و دارای «تاریخ» اند. بروید مثلا ببینید که «دموکراسی» و یا همین «سکولاریسم» خودمان که آقای اعتمادی از آن ابژه (object) تغییر ناپذیر ساخته است دارای چه تاریخیست! اینکه در آغاز «پدیده» ظهور میکند و بعد برای آن«واژه» / «مفهوم» میسازند یا بر عکس، موضوعی ست که خارج از بحث ماست.
6. برای مشاهده سخنرانیآقای مصطفی آزمایش نگاه کنید به:
https://www.youtube.com/watch?time_continue=65&v=6YIMF7Ylu7I
7. ما اینجا «دین خویی» را در معنایی به کار برده ایم که مد نظر آقای آرامش دوستار است.
8. ما متاسفانه نتوانستیم اظهارات آقای محسن کدیور پیرامون «اسلام و دموکراسی» را به زبان پارسی بیابیم. اما خانم پروفسور کتایون امیر پور اظهارات ایشان را به زبان آلمانی ترجمه کرده اند و خواننده علاقه مند را به کتاب ایشان رجوع میدهیم:
Amirpur, Katajun: Unterwegs zu einem anderen Islam, Freiburg in Bresigau: Herder, 2009, S. / P: 67.
9. نگاه کنید به: آجودانی، ماشا الله: مشروطه ایرانی، تهران: نشر اختران.
10. نگاه کنید به: میرزا ملکم خان: مجموعه آثار میرزا ملکم خان، گرد آورنده محمد محیط طباطبائی، تهران: انتشارات علمی، ص. 207.
11. نگاه کنید به: میرزا یوسف خان مستشار الدوله تبریزی، یک کلمه و یک نامه، به همت سید محمد صادق فیض، تهران: انتشارات صبا، 1382 هجری شمسی. (این کتاب بیشتر به نام "یک کلمه" مشهور است و اولین بار احتمالا در تاریخ 1870 میلادی در ایران به چاپ رسیده است.)