تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
با کوله باری از تجربیات، پیش به سوی پیروزی!
بهمن زاهدی
فرانسوا اولاند، رئیسجمهور فرانسه، به علت شکست سیاسی و عدم حمایت حزبش برای دوره بعدی کناره گیری خواهد کرد. پذیرش شکست سیاسی، آموختنیست و نشان دهندهء رواداری در سیاست و تعادل درونی شخصیست که بر اریکهء قدرت تکیه زده. فیدل کاسترو بهعنوان رئیسجمهور مادامالعمر پنجاه و دو سال در کوبا حکومت کرد و تنها اجازهء فعالیت سیاسی را به حزب خودش (حزب کمونیست کوبا) اختصاص داد. جمهوری خواهان ایران که فیدل کاسترو را بهنوعی رهبر چریکی و سیاسی خود میدانند از درگذشت وی اشکها ریختند ولی یککلام از عدم وجود دستگاهی مردمی در کوبا صحبت نکردند. جمهوری (سلطنت) موروثی که کاسترو در کوبا بنیان نهاد همان جمهوری منتخبیست که بسیاری از جمهوری خواهان ایران هم به دنبالش هستند.
با ناکامی پروژهء «شورای ملی»، مابین نیروهای اپوزیسیون و نافرجامیِ خواست مدیران اجرایی آن شورا که برای از بین بردن سازمانها و احزاب طرفدار پادشاهی روز شماری و برنامه ریزی میکردند و به قول خودشان «برایشان داریم» سر میدادند، این تجربهء مهم حاصل شد که با وجود استقبال بیسابقهء اکثریت نیروهای برانداز، وجود مدیران انتصابی بیهیچ سابقه سازمانی و مدیریتی همچنین بدون دانش کافی در عرصه سیاسی میتوانند سرنوشت یک سازمان و نهاد همبستگی مردم ایران را به کجا برساند!
در نهایت دو گزینه پیش روی کسانیست که مانعی هستند برای همبستگی بین اپوزیسیون برانداز رژیم اسلامی در ایران. حال، آنکه بهمانند فرانسو اولاند عمل کنند یا فیدل کاسترو؛ تصمیمیست که خودشان باید بگیرند وگرنه به جبر تاریخ محکوم به نابودیاند و منفور در نزد همگان.
بهطورکلی، هواداران پادشاهی ایران، بهرغم بیشمار بودن شان، نقاط ضعفی هم دارند که مهمترین شان بهقرار زیر است:
الف) عدم انسجام کلی و همکاری بین سازمانها و احزاب سیاسی.
ب) عدم اعتماد به رهبری سیاسی یکدیگر.
پ) داشتن نگاه احساسی به مسائل سیاسی. (در طیف سلطنتطلب)
ت) نداشتن اندیشه و برنامه در راستای بازسازی فردای ایران. (تنها در طیف سلطنتطلب)
در حال حاضر جو حاکم، برخی از هواداران پادشاهی را آنچنان برآشفته که تنی چند از این طیف با عناوینی پوشالی در قالب کنشگر یا فعال سیاسی بیانیههایی علیه شاهزاده رضا پهلوی نوشته و منتشر کردهاند بیآنکه از خود بپرسند که خود تاکنون چه فعالیت مؤثری علیه جمهوری اسلامی انجام دادهاند که اینگونه شاهزاده را زیر فشار قرار میدهند! آیا آلترناتیو بهتری بهجز شاهزاده رضا پهلوی نهتنها برای طرفداران پادشاهی که برای ایران میشناسند؟ با نیمنگاهی گذرا بر لیست امضاکنندگان بیانیه اخیر علیه شاهزاده بهراحتی میتوان دریافت که اکثراً افرادی را شامل میشوند که خود تاکنون فعالیت سیاسی تأثیرگذاری در چهارچوب سازمان یا حزب خاصی نداشته و بهطورکلی سابقه سیاسی مشخصی ندارند. ناگفته نماند آنقدر تعداد کسانی که در این مقوله نمیگنجند اندکست که بتوان بر حضورشان چشم بست و این نقد را بهطورکلی مطرح کرد.
با تمام این تفاسیر، پتانسیلی که در هواداران پادشاهی وجود دارد آنچنان قابلتوجه است که اگر تمام سازمانها و احزاب چپ ایران را در کنار هم گرد آوریم یارای برابری با هواداران پادشاهی را نخواهند داشت چراکه این پتانسیلیست ریشهدار در تاریخ و فرهنگ هزاران ساله ایرانیان و از همین روست که جمهوری اسلامی بخصوص در سالهای اخیر تمرکز اصلی خود را متوجه این طیف سیاسی کرده تا از هرگونه یکی شدن و قدرت گیری آنان جلوگیری کند! بااینوجود پس از ناکامیهای پیدرپی این طیف، تجربه و درنهایت، موقعیت برای پیروزی نهایی بیشتر شده است.
تکلیف هواداران پادشاهی بسیار روشن است «سرنگونی جمهوری اسلامی تا برقراری پادشاهی در ایران»؛ اما برای رسیدن به این مهم میبایست بازنگری ژرفی در نیروهای پادشاهیخواه صورت گیرد که پیشگام نخست آن گذر از کسانیست که اتحاد بین هواداران پادشاهی را بر هم زدهاند تا در مرحله بعدی بتوان هماهنگی بین سازمانها و احزاب پادشاهیِ پراکندهشده را ایجاد کرد. وظیفه اصلی طرفداران پادشاهی هم فعالیت سازماندهی شده و پرهیز از کارهای انفرادی و بیهوده است.
زمان آن فرارسیده که برای دستیابی به آیندهای بهتر برای میهنمان تجددی ایران دوستانه در صفوف پادشاهی خواهان صورت گیرد چراکه موقعیت بهدستآمده آخرینمهلت برای انسجام ملی در جهت رهایی ایرانمان است که نمیبایست از دست برود! راه مشخص است، هدف نیز هم...