تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
من از شاهزاده دفاع می کنم!
سیاوش لشگری
درود به پیشگاه هم میهنان گرامی
اگر این نوشته راآگاهی نامه ای سودمند یافتید برای دوستان خود هم بفرستید. اگر هم سخن بی ربطی است ناسزا و اعتراض تان را بجان می خرم.
گفتگوی آقای فرهودی با شاهزاده رضا پهلوی (++) باعث گفتگوهای زیادی میان جامعه ایرانی گردید (++). مخالفان قدیم شاهزاده، آنها که از دیرباز مخالف سیاسی شاهزاده بودند و مخالفان جدید که چند سالی است پس اانتخابات شورای ملی بوجود آمدند، به اضافهء آنها که از چشم داشت های مادی و معنوی این خانواده ناکام شده بودند، و تعدادی دیگر که همواره منتظر هستند اتفاقی بیفتد تا بدون اندیشه سوار آن موج گردند، همه و همه پس از سخنان اخیر شاهزاده بار دیگر فرصت طلایی گیر آورده که شاهزاده را هرچه شدیدتر بکوبند و اگر بتوانند او را ازجایگاه سیاسی خود پایین بکشند و از میان بردارند. دراین راه دشمن دانای چپ و دوستان نادان راست دست در دست هم اگر چه ظاهراً جدا اما هماهنگ با اینگونه حمله ها فعلاً آتش دل خود را خاموش می کنند.
تردیدی نیست که سخنان شاهزاده در مورد اسلام در گفتگو با آقای فرهودی از لحاظ واقعیت تاریخی درست نبود و می شود به ایشان خرده گرفت و اسناد تاریخی را نشان شان داد که ایرانیان اسلام را با میل خود نپذیرفتند، مگر با زور و کشتار و تجاوز به نوامیس. اما این را هم باید دانست که وظیفهء شاهزاده، از آغاز پذیرش وظایف سیاسی اش، هرگز بر مبنای مبارزه با اسلام بنا نشده و مخالفت با اسلام ربطی به کارایشان ندارد و در توان و دانش و مقام شان هم نیست. مبارزه با اسلام کار روشنفکران ایران است که، بجز تعدادی اندک، از بقیهء روشنفکران و سیاستمداران و رسانه داران و نویسندگان و شاعران و دانش آموختگان کسی را جرأت مخالفت آشکار با اسلام نبوده است و به همین دلیل هنوز بالای شصت و هفتاد درسد مردم ما باورمندان متعصبی به اسلام باقی مانده اند و بدبختانه شاهزاده برای نجات ایران نیازمند پشتیبانی همین گروه بزرگ مسلمان است. و او هنگامی که مورد پرسش دربارهء اسلام قرار می گیرد مجبور به دادن پاسخ می شود و، برای جلب نظر افراد مسلمان که اکثریت مردم ایران را تشکیل می دهند، چنین سخن بگوید؛ و چه بسا مخالفت او با اسلام با موقعیتی که دارد، شانس نجات ایران را اگرنه برای همیشه اما برای زمان بسیار زیادی از میان بردارد و حکومت ملایان را ماندگارتر کند.
من به آن می اندیشم که با از میان برداشتن و خراب کردن شاهزاده چه بدست می آوریم؟ جز اینکه یک امید بزرگ نجات را از دست مردم ایران می گیریم؟ و این یک اشتباه بزرگ تاریخی است که دیگر هرگز جبران نخواهد شد.
اما سخنان شاهزاده، برخلاف آنچه که در مورد اسلام گفتند و درست نبود، در مورد شعار نژاد پرستانهء «هرچه بلاست از عرباست» (به علت مشخص نبودن آنکه، منظور عرب های امروزی نیست و سخن از عرب های مهاجم زمان ساسانیان است) کاملاً درست و آگاهانه بود، چون تقریباً از هزار سال پیش تا امروز عرب های همسایهء ایران دستی در حمله به ایران نداشته اند. اعراب فعلی سده هاست همسایگان بی آزاری برای ما بوده و هستند. و در زمان رژیم گذشته در مسایل منطقه و نفتی همواره همراه و مطیع شاه بودند. عرب های امروزی، که جزو کشورهای عقب ماندهء جهانند، بیشتر از ما خود قربانی بدتری از دین بیابانی نیاکان خویشند. در مورد نژاد انسان ها هم مشخص است که هیچ نژادی را بر هیچ نژادی برتری نیست.
شاهزاده برای پیشگیری از ایجاد نفاق بیشتر و ایجاد نفرت بین ایران و اعراب این انتقاد را کرده است که اتفاقاً درایت سیاسی و هوشمندانهء او را نشان می دهد. دشمنی ما با عرب های وحشی یورش برنده به ایرانِ زمان ساسانیان است نه با عرب امروز که در آن تجاوز و حمله دستی نداشته است.
اگر سخن ماندگار شاه فقید ایران را که گفت «به ایران بیندیشید» به یادگار در دل خود نگه می داشتیم چنین تیشه به ریشه نمی کوبیدیم و جمهوری اسلامی را ماندگارتر نمی کردیم. مردم جهان از نداشته ها داشته می سازند و ما داشته های خود را ویران می کنیم و از میان بر می داریم. براستی از آتش افروزی و جنگیدن با کسانی مانند شاهزاده که پرچمی برای امید و مبارزهء عده ای از مردم در درون ایران هستند چه بدست می آوریم؟
با مهر و دوستی.