تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
کارنامهء دانشجویان قابل قبول تر از اصلاح طلبان عالی رتبه است
گفتگو با بهاره هدایت
گفتگوگر: مهسا محمدی
پيشگفتار سايت زيتون: فعالان جنبش دانشجویی معمولا از سوی سیاست ورزان حرفهای متهم میشوند که خرد و احتیاط لازم را در کنشهای خود ندارند و در بزنگاههای سیاسی رفتارهایی هیجانی از خود بروز میدهند و آرمان گرایی شان در تقابل با روند اصلاحات تدریجی است. عمده این نقدها هم از سوی اصلاح طلبان درون حکومت بیان میشود که سازش و مصلحت و حتی عقب نشینی های تاکتیکی را عناصری کلیدی برای فعالیت سیاسی میدانند و آن را نشانه پختگی تلقی میکنند. درباره نسبت میان آرمان گرایی و عقلانیت در کنشهای فعالان جنبش دانشجویی با بهاره هدایت عضو سابق شورای مرکزی و سخنگوی دفتر تحکیم وحدت گفتوگو کردیم. او در جریان اعتراضها به نتیجه انتخابات سال 1388 بازداشت شد و بعد از گذشت 7 سال به تازگی از زندان آزاد شده است. متن کامل گفتگو را می خوانید:
پرسش: خانم هدایت، برای گفتوگو در اولین ۱۶ آذر بیرون از زندان بعد از ۷ سال به نظرم فرصت مغتنمی است که به مباحث نظری جنبش دانشجویی بپردازیم چرا که به نظر میرسد زمان زیادی برای فکر کردن به آن داشتید. بحث عقلانیت در جنبش دانشجویی تا حد زیادی محل مناقشه است. به نظر میرسد که جنبش دانشجویی بیشتر با مفاهیمی از قبیل آرمانگرایی، آزادیخواهی، عدالتطلبی و اشتیاق پیوند خوردهاست. ارتباط این جنبش را در حال حاضر با این مبحث چگونه میبینید؟
پاسخ: حق با شماست، حقیقتا زمان کافی برای انتقاد از خود و بازنگری و آسیبشناسی جنبش دانشجویی داشتیم. اما درباره عقلانیت، از نظر من متوسط عقلانیت در جریان دانشجویی یک پارامتر پیشفرض دستوری نیست که بتوان به جریان دانشجویی حکم کرد که از آن تبعیت کند. متوسط عقلانیت در جریان دانشجویی، وابستگی مستقیم به عقلانیت حاکم بر عرصه سیاسی و نخبگان دارد. درست است که جریان دانشجویی به لحاظ معدل سنی و فقدان تجربه نمیتواند هادی جریان کلانی در ساخت قدرت باشد، اما در ایران و در فضای عمومی که شکلگیری اجتماعات سیاسی – اجتماعات انسانی – آن طور که در دانشگاه شاهدش هستیم با مانعتراشی مواجهه است، خود بهخود صدای دانشگاه بیشتر به گوش میرسد. در چنین شرایطی حکم به برکناری دانشگاه از عرصه فعالیت سیاسی با این توجیه که عقلانیت لازم را ندارد، پاک کردن صورت مساله است.
پرسش: اصلاح طلبانی مانند عباس عبدی از جنبش دانشجویی ایران، تعریفی سلبی دارند. او جنبش دانشجویی را به یک معنی « عارضه» میخواند و آن را محصول جامعهای فاقد نهادهای مدنی و رقابت سیاسی موثر میداند و عقیده دارد کنشگران این جنبش به طور طبیعی جوانانی آرمانگرا هستند که با سیاست به معنای امر واقع که عرصه سازش و عقلانیت است، ارتباطی ندارند و نمیتوانند هم ارتباط داشته باشند. شما چقدر با این رویکرد همدل هستید؟
پاسخ: در مسیر علتیابی برای این که چرا چنین بار امانتی به دانشجویان سپرده شده میتوان رد پای عواملی چون دور شدن فعالین سیاسی اصلاحطلب از اصول و مطالبات جامعه را یافت، موضع گیریهایی که بعضا نشان از عمق کیش شخصیت و دغدغههای ناهمسو با جریان اصلاحات دارد و به پشتوانه مردمی اصلاحات ضربه میزند و بدنه را معترض میکند
چنین بار امانتی به دانشجویان سپرده شده میتوان رد پای عواملی چون دور شدن فعالین سیاسی اصلاحطلب از اصول و مطالبات جامعه را یافت، موضع گیریهایی که – به عنوان مثال – بعضا نشان از عمق کیش شخصیت و دغدغههای ناهمسو با جریان اصلاحات دارد و به پشتوانه مردمی اصلاحات ضربه میزند و بدنه را معترض میکند، به این ترتیب تنها جایی که برای شنیده شدن صدای این اعتراض باقی میماند، دانشگاه است.
پرسش: به این ترتیب به نظر شما راهکار برکنار ماندن دانشجو از عرصه سیاسی، هم برای آسیب ندیدن خودش و هم برای عدم عرضه محصول «بیکیفیت» آنچنان که عبدی تصریح میکند، عملی نیست؟
پاسخ: نه، به گمان من حکم به برکناری دانشجو از عرصه سیاسی راهکار ماجرا نیست. جامعه ما هنوز توان حذف فعالیت دانشجویی در عرصه سیاسی را ندارد و به نظر میرسد چنین راهکارهایی جز نادیدهگرفتن واقعیت فضای موجود و پتانسیل اندوخته در دانشگاه نتیجه دیگری نخواهد داشت. نمیتوان هزینههای گزافی که دانشجوها از حضور در این عرصه متحمل میشوند را انکار کرد و همچنین از ناگزیری آن در فضای بسته موجود نیز نمیتوان گریخت اما از نظر من خروجی کارنامه فعالین دانشجویی به نسبت سیاستورزان حرفه ای قابل دفاع است.
به گمان من با توجه به شرایط موجود و در بهترین وضعیت تعریفی که برای جنبش دانشجویی میتوان ارائه داد این است که پلی باشد میان بخش نخبه جامعه یا احیانا دستاندرکاران قدرت با بدنه جامعه و خود نیز از قِبل این ماجرا کسب تجربه سیاسی بکند.
دانشجویی قطعا مثل قبل، مثل زمان ما، نیست. یعنی من میپذیرم و حتی در بلند مدت مفید میدانم که بار اضافی فعلی از روی دوش دانشگاه برداشته شود و نهادهای دیگری این وظیفه را به طور تخصصیتر دنبال کنند، اما ما الان در آن اینده بلند مدت زندگی نمیکنیم. حال حاضر جامعه و مناسبات مدنی، باری را روی دوش دانشگاه گذاشته که باید سعی کنیم در حمل آن یاریاش دهیم . از طرف دیگر به عقیده من چاره تندرویهای احتمالی را، نه در دانشگاه که در بیرون آن باید جستجو کرد. مجابکردن دانشجو به پیگیری خط عقلانیت و سیاستورزی در چهارچوب وضع موجود نیازمند بازاندیشی در مشی و شیوههایی است که از جانب دیگران در خارج از دانشگاه پیگیری میشود. باز هم میگویم این گام برداشتن دستوری نیست، کلیت فضای اجتماعی سیاسی باید مهیا شود تا دانشگاه از کارکردهای فعلیاش فارغ شده و کنش و واکنشاش وارد فاز جدیدی شود.
پرسش: باتوجه به گفتههای شما اگر بخواهیم در فضای واقعی موجود فعالیت دانشجویی را بازتعریف کرده و آن را با حداکثر کارایی ممکن به کار بیاندازیم٬ چه میتوان کرد ؟
پاسخ: به گمان من با توجه به شرایط موجود و در بهترین وضعیت تعریفی که برای جنبش دانشجویی میتوان ارائه داد این است که پلی باشد میان بخش نخبه جامعه یا احیانا دست اندرکاران قدرت با بدنه جامعه و خود نیز از قِبل این ماجرا کسب تجربه سیاسی بکند. اگر فضای تعامل سازنده بین همین احزاب نیمبند با بدنه تشکلهای احیا شده بعد از طوفان ۸۸ برقرار شود، بهترین زمینه برای ارتباط عینی و عملی سیاسیون اصلاحطلب با جامعه در آن فراهم میشود. شرایط موجود هر چند شرایط مطلوبی نیست اما گریزی هم از آن نیست، چرا که ما هنوز توسعهیافته نیستیم. پس بهتر است در همین وضعیت فعلی از دستاوردهای این جنبش استفاده کنیم و در عین حال نیروهای سیاسی و دغدغهمند پرورش دهیم، از ظرفیت دانشگاه برای محکزدن و تصحیح سیاستها به شکلی بهره بگیریم که منتج به نتایج ناگوار یا غیرقابل پیشبینی نشود و در نهایت انفجار هیجانی دانشگاه را کنترل کنیم و روی آرمانگرایی ممزوج با عقلانیتاش بایستیم.