تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
نوزایی سیاسی و نهضت ملی
ناصر کاخساز
چرا تجربهی نهضت ملی در تاریخ معاصر ایرانی غیرقابل چشم پوشی است؟
در دههی بیست خورشیدی شاهد تحقق پلورالیسم سیاسی بودیم. بدون آن، جامعهی ایرانی پس از جنگ، هیچ گونه تجربهی دموکراسی ندارد. بدون تکیه به این تجربه هر سخنی در بارهی دموکراسی، انتزاعی و کلی و احساساتی و غیر قابل اطمینان است.
دههی بیست، به بیانی جامعه شناسانه، تا پایان مرداد 32 به درازا کشید. دههی بیست تمامی تحولات این 12 سال را در بر می گیرد. دو سال و نیم پایانیِ آن، میوه و ثمرهیِ سالیان مبارزات پارلمانی و تجربه کردنِ دموکراسی به مثابه تجربهای ملی بود.
در نوشتاری به مناسبت 130 مین سالگرد تولد مصدق، زیرعنوان انتزاع مدرن، این دوره را "رنسانس ایرانی" خوانده ام. بدون باز گشت اخلاقی به این دوران نوزایی، بدون ارجاع نظری به آن، بدون متکی کردن دموکراسی به این زمینهی مادی و عینی و تاریخی، دموکراسی هویت ملی و سرزمینی ندارد. و روشن نیست ما تا کجا و تا چه حدی دموکراسی را نسبی و سلیقهای می کنیم. زبانی که با آن با مردم و با جهانیان سخن میگوییم نیز گنگ و تفسیر بردار و قابل سوء استفاده و در نتیجه غیرقابل اعتماد در سطح ملی و جهانی باقی می ماند.
با تجربهی نهضت ملی و مبارزات پارلمانی این دوره، دموکراسی در ایران بومی شد. دموکراسی خواهی باحذف این تجربه و این سرمایهی فرهنگ سیاسی در تاریخ ملی پا در هوا خواهد ماند.
تنها با این تجربهی معنا بخش است که می توان آلترناتیوی نیرومند در برابر نهاد سیاسیِ ایدئولوژی دینی بوجود آورد و از هموطنان مذهبی و روشنگرانی که در شرایطی دشوار در داخل کشور کار دموکراتیک میکنند، انتظار داشت که به شیوه ای متناسب، با آن همراهی کنند.
هموطنان باورمند به اسلامی خشونت پرهیز، که داعیهی حاکمیت دینی ندارد تنها در چارچوب چنین برنامه ای، یعنی در چارچوب وحدت تاریخی و ملی و با تکیه به تجربهی نهضت ملی، به همراهیِ دموکراتیک و پلورالیستی تمایل پیدا می کنند.
حتا همراهی هموطنان سلطنت گرا، با جهش اخلاقی اخیری که آقای رضا پهلوی از خود نشان دادهاند، تنها در چنین چارچوبی (و نه با ابتکارت فردی و بدون تکیه به تاریخ و فرهنگ ملی که به وحدت ملی زمینه مادی می دهد) زمینه عملی پیدا می کند.
سبب این که سازمان های اعتقادی به تجربهی پلورالیستی دههی بیست عنایت نداشتهاند این بود که تشکیلات عمودی در ذاتِ خود با سازماندهی مسطح در تعارض بود. و در تعارض است. تجربهی کار در تشکیلات عمودی یا تشکل گود، در تجربهی کارِ دموکراتیک، که مبتنی برسیاست افقی است، چندان به کار نمیآید. همچنین کارِ دموکراتیک با تفکر عمودی نمی تواند با توفیق چندانی همراه باشد. کارِ دموکراتیک با نگرش افقی همخوان و هماهنگ است. وگرنه کارِدموکراتیکی که روحیهی تشکیلات عمودی در پسِ پشتِ آن نهفته است در دراز مدت به بحران بی اعتمادی نسبت به کار دموکراتیک می انجامد. به سببِ چنین تجربه ای بود که تجربهی نهضت ملی مورد غفلت قرار گرفت. امروز اهمیت بازگشت اخلاقی و معنوی به این رنسانس بیش از هر زمان دیگری احساس می شود.
روشن است که در موقعیت خفقان، امکان کار دموکراتیک محدود است. اما در وهلهی نخست پی بردن به شناخت شناسیِ کارِ دموکراتیک است که اهمیت دارد. بقیهی ماجرا به حکم ضرورت و بر اساس قانونمندی علّی و در تناسب با امکانهای اجتماعی عمل میکند.
بدون تکیه به نوزایی پلورالیستی دههی بیست خورشیدی و تجربهی گرانقدرِ مبارزات پارلمانیِ آن، که به ما زبان ارتباطیِ مشترک، و روشن ودور از ابهام می دهد، دچار بحران ارتباطی از همان گونهای که شاهد آن هستیم، میشویم.
تجربهی نهضت ملی به ما نه تنها زبانی ارتباطی، که برنامهای روشن و قابل وفاق نیز میدهد. با تکیه به این میراث ملی و تاریخی ما از هزینهی هنگفت کار توضیحی (و اینکه ما که هستیم و چه می خواهیم که چشم انداز توفیقِ آن ناروشن است) معاف می شویم.
به این آنتیک، به این رنسانس باید باز گشت. همانگونه که فرهنگ سیاسی و اجتماعی اروپا همچنان به رنسانس و رهایی از جهان تک حقیقتی پیش از آن وابسته است.
وفاق ملی تنها با تجمع گِردِ نوزایی سیاسی و پارلمانی دههی بیست تا مرداد ۳۲ که تداومِ دست آوردهای پارلمانی انقلاب مشروطیت است، قابل دست یابی است. تاریخ همواره ادامهکاریِ گذشته است. هیچ چیزی از صفر آغاز نمیشود. برای تدارک وفاق ملی باید به پلورالیستی ترین برهههای اجتماعی در تاریخ یک جامعه مراجعه کرد. آلترناتیو دیگری برای رهایی از جمهوری دینی وجود ندارد.