تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
2016، سالی که جهان لرزید
پییر آسکی
در چه دنیایی زندگی میکنیم؟ نظم بینالمللیای که پس از جنگ سرد در جهان استقرار یافته بود، در سال 2016 به پایان رسید، با درد و بی آنکه خطوط نظمی جایگزین روشن شده باشد. با حضور دونالد ترامپ در رأس اولین قدرت جهانی، اکنون میبایست کمی بگذرد تا ببینیم سال 2017 چه طور سالی است، بهتر یا بدتر؟
سال قبل از 2016 با بیم و امیدی بزرگ به پایان رسیده بود: با بیم حملات تروریستی جهادگرایان، مانند حملات 13 نوامبر 2015 در پاریس که بذر مرگ را در بسیاری از کشورهای افشاند؛ و امیدی برآمده از توافقات پاریس در مورد محیط زیست، نشانهای کوچک اما معنادار که هنوز در مسائل زیستی این سیاره میتواند جدی گرفته شود.
امروز اما از آن روزگار بسیار دور شدهایم، به ویژه با توجه به پژواک نومیدانهای که از حلب به گوش میرسد، و نظر به تقلای رو به مرگ رؤیای انقلاب سوریه، راهی سوم ورای رژیم دیکتاتوری اسد و بربریت جهادی حلب نماد سهگانه دوران ما است:
• این پیروزی ولادیمیر پوتین است که جسارت و کلبی مسلکی دیپلماتیک و نظامی بی حد و حصرش بر اهمال کاری های غرب سردرگم و بیرمق فائق آمد؛
• این پیروزی زور بر دیپلماسی است که اندک امید باقی مانده به ظهور نوعی جهانی شدن جمعی و مبتنی بر حق را به تمامی بر باد داد؛
• این پیروزی «مردان قدرتمند» (پوتین، اسد، اردوغان…) بر شعار «ما مردم هستیمِ» بهار عربی است که از یک ضد انقلاب ستمگر و بیرحم شکست خوردند.
پوتین دست به اسلحه
در سال 2014، ولادیمیر پوتین، با فرستادن «مردان کوچک سبزپوش» خود به کریمه، در طی چند هفته موفق به الحاق این منطقه از اکراین به روسیه شد؛الحاقی که از منظر حقوق بینالمللی غیرقانونی بود. پوتین که این مأموریت را با سوء ستفاده از شگفتی جهانیان انجام داد، نشان داد هیچ معذوریت اخلاقیای ندارد و میتواند به طرزی قوی و سریع دست به عمل بزند. کریمه اگرچه به لحاظ تاریخی متعلق به روسیه بود اما در سال 1954 به ین ملحق شده بود. امروز اما کمتر کسی در روسیه در این مورد تردید دارد که کریمه متعلق به کشورش است و این کشور دیگر هرگز آن را از دست نخواهند داد. تحریمهای آمریکا و اروپا هم بدون شک هیچ چیز را نمیتوانند تغییر دهند.
در سال 2015، جمهوری روسیه یک بار دیگر نیز دست به اسلحه شد، این بار اما با چهرهای پوشیده و با روکش نازک قانونی دعوتِ رژیم دمشق، در کنار ایران و دیگر متحدان شبه نظامی شیعی اقدام به مداخلهءنظامی در سوریه کرد تا ارتش حکومتیِ درحال سقوط اسد را نجات دهد.
آمریکاییها با پیشبینی این که سوریه افغانستانی دیگر خواهد شد، برای پوتین آرزوی موفقیت کردند، اما این قمار مخاطره آمیز ژئوپلیتیک جواب داد و روسیه توانست رژیم بشار اسد را نجات داده، شورش انقلابیون غیرجهادی را در هم بشکند، و در نهایت معادله را صرفاً بر ااس دو متغیر، بازنویسی، ساده و خلاصه کند: یا دیکتاتور یا جهادگرایان. حالا تنها کاری که باقی مانده این است که طرفمان را انتخاب کنیم…
پایان «قرن آمریکا»
محاصرهء حلب، پیش از هر چیز، محل دفن رؤيای یک انقلاب غیر جهادی بود که نتوانست در برابر رئال پلیتیکِ حاکم بر وضعیت تاب بیاورد؛ همانطور که در برابر چرخ خرد کنندهء روسیه – با توجه به امحای استراتژیک ایالات متحده و غیبت اروپا — نتوانست مقاومت کند.
حلب نماد پایان نظم بینالمللیای است که تحت سلطهء آمریکا پس از پایان جهان دوقطبی جنگ سرد در سال 1991 شکل گرفته بود. به بیان عامتر، پایان «قرن آمریکا» است که با جنگ جهانی اول آغاز شده بود.
با انجام این کار، ولادیمیر پوتین لکهء ننگ فروپاشی اتحادیهء جماهیر شوروی را، که خود نیز آن را فاجعهای تاریخی برای روسیه میدانست، از بین برد. روسیهای که آمریکایی ها مقام اش را به یک قدرت محلی در حال زوال تنزل داده بودند، اینک غرور و جایگاه اش را به لطف رئیس جمهورش بازیافته است. پوتین بی آنکه دستکشی به دست کند و یا تردیدی به خود راه دهد، روسیه را علیرغم تمام ضعفها و معلولیت هایش به مرکز بازی های جهانی بازگردانده است.
باراک اوباما، در یکی از آخرین کنفرانسهای مطبوعاتیاش به عنوان رئیس جمهور، در تاريخ 16 دسامبر، با تلخی گفت:
«روسها نمیتوانند به شکلی معنادار ما را عوض یا تضعیف کنند. [روسیه] کشوری کوچکتر و ضعیفتر [از آمریکا] است. اقتصاد آنها هیچ چیز قابل عرضهای جز نفت، گاز و سلاح تولید نمیکند که کسی بخواهد از آنها بخرد. هیچ نوآوری و ابداعی در کار نیست. آنها نمیتوانند روی ما تأثیر بگذارند، مگر ما یادمان برویم کی هستیم.»
این حرف عجیب و تحقیر آمیز (آن هم در حالی که مساحت روسیه تقریباً دو برابر ایالات متحده است)، بیشتر پوتین را مصمم و تشویق میکند تا به غرب نشان دهد که نباید روسیه را با دیدهأ اغماض نگریست (حتی اگر اقتصاد ضعیفی داشته باشد).
تحقیر آلمان پس از جنگ جهانی اول، هیتلر و جنگ جهانی دوم را به وجود آورد؛ و تحقیر روسیه بعد از جنگ سرد، پوتین و تنش های کنونی را. این مقایسه را بیشتر از این نمیتوان ادامه داد، مگر برای این یادآوری این که آموزههای تاریخ از خاطر گریخته است…
پرتاب به جهان ناشناخته
به نظر میرسد عملیات عظیم «هکِ» گستردهء ایمیلهای مقامات حزب دموکرات به دست روس ها در سال 2016، دست کم از طریق شکلدهی و دستکاری افکار عمومی آمریکا، به پیروزی دونالد ترامپ کمک کرده است. و این پیروزی از همین حالا، حتی پیش از مراسم تحلیف ریاست جمهوری در بیستم ژانویهء آینده نیز، اوضاع بینالمللی را تغییر داده است.
تنها پس از گذشت چند هفته از انتخابات، رئیس جمهور منتخب، به چشم عموم، همچون معجون و آمیزهای غریب از بیتجربگی تام در سیاست خارجی و تمایل غریزی به واژگون کردن نظم موجود میآید. اولین انتصاب های او نشانه های متناقضی به ذهن متبادر میکنند – رئیس یک شرکت صنعتی نفتی دوست پوتین برای وزارت امور خارجه و یک ژنرال کلاسیک جنگ سرد برای وزارت دفاع– با این حال، به نظر میآید ترامپ دارد دیپلماسی آمریکا را به یک سمت هدایت میکند: توجه و احترام نسبت به روسیه، و ایجاد روابطی «آرام» با روسیه، در کمال دشمنی با چین.
حول این سه نفر – دونالد ترامپ، ولادیمیر پوتین، شی جین پینگ – که قرار است نظم نوین جهانی را در سال 2017 شکل دهند، آشوبی چند قطبی و هنوز نامعلوم وجود دارد.
اروپایی های درونگرا و متفرق، که در بیم موجی پوپولیستی به سر میبرند، تماشاگرانی بیش نخواهند بود، مگر آنکه تصمیم بگیرند که امورشان را – روزی، روزگاری — خودشان در دست بگیرند…. و با مردم دنیا هم نه مشورت میشود، و نه در این تحول ریشهای نظم جهانی بازی داده خواهند شد.
اگر به پشت سر بنگریم، حلب و سال 2016 لحظهای را نشان میدهند که همه چیز در آن لرزید؛ پرش و پرتابی به جهان ناشناخته که هیچ چیز در آن را نمیتوان به فال نیک گرفت، چرا که بر پیشانی آن بی تفاوتی به ارزش های دوران پسا جنگ سرد حک شده است؛ ارزشهایی همچون حقوق بشر، دموکراسی، جهانی شدن، حقوق بینالمللی و…
منبع: نوول ابزرواتور