تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

16 اسفند ماه 1395 ـ  6 مارس 2017

وضعيت پنج انگارهء‌ سیاست ورزی در ایران امروز

مجید محمدی

برخوردهای میان مقامات قوه‌ی مجریه و قضاییه و برخی اعضای مجلس بر سر پرونده‌ی بابک زنجانی، حساب‌های قوه‌ی قضاییه به اسم رئیس این قوه، منابع هزینه‌های انتخابات ریاست جمهوری سال نود و دو (پول‌های کثیف)، سوء استفاده‌ برادر رئیس دولت از قدرت، تجهیزات امنیتی نهاد ریاست جمهوری و مسائل مربوط به برجام نه از جنس دعواهای ایدئولوژیک و نه از جنس دعاوی حقوقی بلکه از نوع مجادله‌های سیاسی است. این برخوردها کمتر رنگ و بوی جناحی، گفتمانی و تقابل منافع خانواده‌ها و بیشتر رنگ و بوی جنگ در درون نهادهای قدرتمند جمهوری اسلامی دارند. این مجادله‌ها چه بسترهایی دارند و در چه چارچوب‌هایی انجام می شوند؟

 

سیاست ورزی در جمهوری اسلامی

سیاست ورزی (تلاش یک فرد یا گروه برای کسب و تحکیم قدرت سیاسی) در ایران مبانی و چارچوب‌های تعریف شده و مشخصی در چارچوب منافع ملی یا سنت‌های دیرین سیاسی ندارد تا سیاستمداران بر اساس آنها برنامه‌های محاسبه شده و چکش خورده‌ی خود را به مردم عرضه کنند و مردم از میان آنها یکی را برگزینند یا کنش‌ها و واکنش‌های سیاسی بروز یابند. البته اهل سیاست در حکومت اسلامی در کار خود محاسبه‌ی هزینه و فایده می کنند اما نه برای ملت و کشور بلکه برای خود و اعضای خانواده‌ و نزدیکان و هم‌محفلی ‌هایشان. سیاست ورزی در ایران پایه‌ها و چارچوب‌های دیگری دارد مثل محوریت جناح، خانواده، صنف و گروه دوستان، و البته زور و قدرت اسلحه.

 

پایان سیاست ورزی ارزش- محور

سیاست ورزی ارزش محور (مبتنی بر ایدئولوژی) در اواخر دهه‌ی شصت رو به احتضار بود و در نیمه‌های دهه‌ی هفتاد کارش به انجام رسید. ناسزاگویی به غرب و به قائلان به سکولاریسم و لیبرالیسم در ایران دیگر نه محور سیاست ورزی بلکه تنها ابزار نزدیکی به قدرت و اعلام وفاداری به نظام است. این گونه رفتارها حتی از سوی طرفداران به نظام جدی گرفته نمی شود؛ چون اسکناسی است که بدون پشتوانه هر روز چاپ و منتشر می شود. صرفاً نگاه کنید به چند انتخابات اخیر ریاست جمهوری و مجلس. در این نمایش‌های دمکراسی تنها موضوعاتی که مطرح نیست ارزش‌های طرفین است؛ دعوا بر سر این است که چه کسانی انتخاب شوند و کدام منافع در اولویت قرار گیرند.

در منازعات سیاسی بر سر سیاست‌های داخلی و خارجی، و دسترسی به منابع، محوریت با مباحث مربوط به ارزش‌هایی مثل عدالت، آزادی، توسعه، حقوق فردی، خیر و مصلحت عمومی و صلح و همزیستی نیست بلکه اهل سیاست برای اقناع مخاطبان و جمع آوری رأی یا حمله به گروه مخالف خود به عناوین و موضوعات دیگری تمسک پیدا می کنند. امروز دعواهای سیاسی بر سر میزان قدرت در نهادهای درون هسته‌ی سخت حکومت اسلامی - یعنی نهادهای امنیتی، قضایی، نظامی و انتظامی - است.

 

رو به افول بودن سیاست جناح محور

این نوع سیاست ورزی در دهه‌ی شصت بر برخی از اقشار اجتماعی حاکم بود اما با فقدان تحمل گروه‌های تمامیت خواه روحانی و نظامی و قرار گرفتن ولی فقیه در سمت یکی از جناح‌ها، سیاست ورزی جناحی عملا پر هزینه و کم حاصل شد. به همین دلیل این نوع سیاست ورزی در دو دهه‌ی اخیر رو به افول بوده است. سیاست ورزی جناحی در ایران هیچگاه وجه و‌ شأن ملی پیدا نکرد. اعضای فعال جناح‌ها امروز نیروهای اندکی در برخی مراکز استان‌ها هستند که تنها با ارتباط با بخشی از دولت مرکزی می توانند دوام پیدا کنند. امروز نه چپگرایی و نه راستگرایی معنای مشخصی در ایران دارد. چپ‌ها طرفدار نظام سرمایه داری و بازار هستند و راست‌ها (ظاهراً) دشمن آن. گروه‌هایی که به اسم جناح چپ فعالیت می کنند حتی بیش از گروه‌های جناح راست تلاش دارند وفاداری خود به رهبر و سپاه و روحانیت شیعه را به اثبات برسانند.

 

پایان سیاست گفتمان محور

«اصلاح» و «تغییر» در برابر حفظ وضع موجود (اصولگرایی) دو گفتمان حاکم در کشور در دهه‌های هفتاد و هشتاد بودند. از این عناوین هنوز در فضای سیاسی کشور استفاده می شود اما اینها دیگر معنای گذشته‌ی خود را ندارند. امروز نه آنها که خود را اصلاح طلب معرفی می کنند و نه اصولگرا، اصلاح طلب یا اصولگرا هستند. اصلاح طلبان به دنبال اصلاح نیستند؛ اصولگرایان نیز به دنبال تغییر همیشگی شرایط موجود به سمت تمامیت خواهی بیشتر و تحمیل سبک زندگی خود بر اقشاری بیشتر هستند.

 

سیاست خویشاوند محور، همیشه در صحنه

خویشاوند محوری همیشه در ایران در جریان بوده است. تنها در سال‌های تغییر رژیم‌ها خلل اندک و کوتاه مدتی در این نوع سیاست ورزی ایجاد می شود اما رژیم‌ها بلافاصله بعد از استقرار به سراغ آن می روند؛ چون می خواهند از این مجرا هم نفعی به اعضای قوم و قبیله‌ی خود برسانند و هم بتوانند به همکاران خود اعتماد کنند. گفته می شد که رژیم پهلوی رژیم هزار فامیل است؛ با این نوع معیار رژیم اسلامی رژیم ده هزار فامیل است چون دهها هزار خانواده‌ی روحانی و پاسدار و تکنوکرات از مسیر روابط سببی و نسبی با هم ارتباط خویشاوندی دارند و به همدیگر برای کسب قدرت و ثروت و منزلت یاری می رسانند. از جهت تداوم این نوع سیاست ورزی و شیوع آن نمی توان این نوع سیاست ورزی را شاخصه ی گروهی یا جریانی یا دوره‌ای خاص تلقی کرد.

 

سیاست هویت محور، رو به گسترش

سیاست هویتی جاری در سال‌های دهه پنجاه و شصت به دلیل تمرکز بر مبارزه‌ی مسلحانه از سوی گروه‌های فعال قومی (اکثراً با گرایش چپ) و نیز قساوت دولت مرکزی، به روشی جاری در سیاست ورزی تبدیل نشد. اما با افول سیاست ورزی جناحی و گفتمانی در دهه‌های هشتاد و نود این نوع سیاست ورزی با رهیافت ضد خشونت گرا به رفتاری جا افتاده در فضای سیاسی تبدیل شد. زنان و اقلیت‌های قومی و مذهبی بر هویت جنسی و منطقه‌ای و دینی تمرکز دارند و روحانیت بر هویت صنفی خود.

گرو‌های صنفی و شغلی مثل کارگران، معلمان، دانشجویان، وکلا، مهندسان و پزشکان در دهه‌ی اخیر نقشی کلیدی در سیاست ورزی در انتقاد از حکومت داشته‌اند و حکومت نیز گرو‌هایی را به نام این صنوف و مشاغل ایجاد کرده تا پاتک بزند. تشکیل فراکسیون ترک زبانان در مجلس دهم و رفتارهای تماشاگران هوادار تیم تراکتورسازی تبریز (استفاده از پرچم ترکیه در ورزشگاه و شعارهای مرتبط با نفی نام خلیج فارس) از نشانه‌های گویا برای قدرت گرفتن این نوع سیاست ورزی در فضای سیاسی ایران هستند. سیاست ورزی هویتی در میان زنان و اقلیت‌های قومی و دینی تنها با سرکوب به حاشیه رفته است. این نوع سیاست ورزی رو به گسترش بوده است.

 

سیاست زور محور، جاری میان نهادهای قدرت

در دهه‌های پنجاه و شصت این روحانیت بود که در سیاست ایران دست بالاتر را نسبت به نظامیان داشت. اما هنگامی که خامنه‌ای به قدرت رسید، به دلیل فقدان مرجعیت و اقتدار مذهبی، به تدریج هر چه بیشتر و بیشتر به نظامیان متکی شد و آنها توانستند در مراکز حساس و کلیدی، مثل مجلس، کابینه، استانداری‌ها، هیئت امنای شرکت‌های دولتی و بنیادها، قدرت هرچه بیشتری پیدا کنند. قدرت نظامیان تا حدی بود که خامنه‌ای نمی توانست جلوی تأسیس بانک توسط سپاهیان را بگیرد (مخالفت خامنه ی با تأسیس بانک توسط سپاه به نقل از روحانی، تابناک 15 دی 1395). این بسط امپراطوری اقتصادی سپاه امروز در حد و اندازه‌ی امپراطوری اقتصادی تحت نظر خامنه‌ای و امپراطوری شرکت‌های دولتی است.

سیاست ورزی نظامیان مبتنی است بر میزان زوری که دارند و اصولا به سراغ ایدئولوژی یا گفتمان یا هویت خاصی نمی روند. آنها آنجا که با مانعی برخورد کنند از زبان زور و تهدید با اسلحه و زندان و درفش استفاده می کنند. به همین دلیل نقش بسیج به عنوان بازوی شبه نظامی سپاه و نهادهای امنیتی در سیاست ایران افزایش یافته است. بسیجیان نه تنها ناظران انتخابات بلکه اکثر اداره کنندگان ستادهای انتخاباتی جناح اقتدارگرا هستند. علاوه بر وزارت اطلاعات، دستگاه ‌های نظامی و انتظامی دارای چندین نهاد امنیتی هستند. رسانه‌های سیاسی کشور (خبرگزاری‌ها، روزنامه‌ها، سایت‌های خبری و رادیو و تلویزیون دولتی) عمدتاً توسط امنیتی‌ها، سپاهیان و بسیجیان اداره می شود و این رسانه‌ها به فضای خبری و تبلیغاتی کشور جهت می دهند. حتی رسانه‌هایی که ظاهراً نظامی نیستند تعدادی از بسیجیان را استخدام می کنند تا از تعرض آنها (بمب گذاری، حمله، تهدید) در امان باشند. سیاست زور محور آن چنان در فضای سیاسی ایران جا افتاده که بخش‌هایی از جامعه حتی مشروعیت این زور را در کسب منابع کشور مورد پرسش قرار نمی دهند.

***

اگر به نقشه‌ سیاست ورزی در ایران امروز نگاه کنیم «سیاست زور محور» خود را در برخورد قوای سه گانه و نهادی انتصابی و ظاهراً انتخابی، و «سیاست هویت محور» خود را در مواجهه‌ی نیروهای اجتماعی و قدرت مسلط نشان می دهند. رد و بدل جملات میان حسن روحانی و صادق لاریجانی عمدتاً بر سر آن است که چه کسی منابع بیشتر و دسترسی بیشتری به قدرت داشته باشد. «سیاست ورزی جناح محور» و «سیاست ورزی گفتمان محور» در برخورد میان نیروهای سیاسی، بالاخص در دوره‌ دولت روحانی، رو به افول بوده‌اند و «سیاست ورزی خویشاوند محور» در همه‌ی طرف‌ها به چشم می خورد. در میان این سه، «سیاست ورزی خویشاوند محور» بستر مناسب تری را برای رشد و گسترش دارا بوده و هست.

- «سیاست ورزی زور محور» به رژیم‌های تمامیت خواه (مثل رژیم‌های فاشیستی و کمونیستی و اسلامگرا) و اقتدارگرا (مثل رژیم‌های نظامی) تعلق دارد؛

- »سیاست ورزی خویشاوند محور» در رژیم‌های استبدادی شرقی وجه غالب را دارد؛

- اما در نظام‌های دمکراتیک «سیاست ورزی جناحی، گفتمانی و هویت گرا» جریان دارد و دو نوع دیگر غائب یا بسیار کم رنگ اند.

با این معیارها، حکومت اسلامی در طول چهار دهه از عمر خود هر روز به رژیم‌های اقتدارگرا و تمامیت خواه فاشیستی و کمونیستی شبیه تر شده است.

از همین جهت، کسانی که در قرن بیستم نگران بسط فاشیسم و کمونیسم بودند امروز نگران بسط اسلامگرایی‌اند.

بازگشت به خانه