تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
ربّنای شجریان، ضامن صبر مردم ماست!
بابک داد
میگویند خدا نکند که "روزیِ آدم بیافتد به دست قوزی!" ("قوزی" به معنای لجباز و یکدنده است، و قوز به معنی مشکل! مانند "قوز بالای قوز" که یعنی مشکل بالای مشکل!) اوج بدبختی است که کار آدم به دست افراد "حقیر لجباز" بیافتد!
ظاهراً سالهاست که مشکلات این مردم به دست "قوزیها"ی عنود و لجوج افتاده و "حلنشده" باقی ماندهاند! مسئلهی پخش «ربّنای استاد شجریان» یکی از آنهاست که یک ملت میخواهند ولی قوزیها نمیگذارند! و "رفع حصر" هم یک قوز (مشکل) دیگر است که به دست قوزیها (مشکلسازان لجوج) افتاده و...!
اظهارنظر جواد لاریجانی درباره علت ممنوعیت پخش دعای ربّنا از صداوسیما، یک مضحکهی تلخ است. آقایی که "مذاکرات خفتبار لندنش" مشهور است و در "زمینخواری" به مراتبی از عرفان(!) رسیده است! عمری، کارش "متناظر به شُبهه!" بوده و با تبدیل زمین کشاورزی به بایر، و خرید مفت آن، و بعد ساختن و انداختن، حالا شده "مسئول رسیدگی" به خواسته ملت درباره پخش دعای مذهبی و عاشقانهی ربّنا! نگفتم؟ روزی به دست قوزی! این اخوی، جوری درباره "تناسب ایقایی" و "تلاوت ملحون" و "تحتالشعاع قرار گرفتن توجه به باهرات، نسبت به مقارنات!" بیانیه نوشته، که اگر سابقهاش را ندانید، خیال میکنید مدرّس تلاوت در دانشگاه الازهر مصر است!
جواد لاریجانی این قدر نمیفهمد که اگر چهار تا مؤمن در این باقی مانده که سحر و افطار را به "عبادت و صوم و صلاة" میگذرانند، محض همین "تلاوت ملحون و دعای هوشربای ربّنا" است. وگرنه چنانچه قرار بود این مردم به تقلید "ایمان ملوکهم"؛ مقامات نظام اسلامی را الگو قرار بدهند که همه کافر و ملحد و اختلاسگر شده بودند! دین این مردم به کمند زلف ربّنا آویخته، و اینها هنوز نمیفهمند!
به اسلام همین مصباح و جنتی و... نگاه کنید! حضرت عباسی یک نفر را در تمام «کهکشانها» پیدا نمیکنید که به خاطر اینها متدیّن شده باشد! کاش صداوسیما یک "پکیج تلفیقی!" از سخنان دینی حضرات "جنتی و صادق لاریجانی و محسنی اژهای و احمد خاتمی و موحدیکرمانی" درست کند و بدهد دست مردم! تا ببینند که آیا با اینها، حتی یک جوان امروزی را هم میتوانند قانع و دیندار کنند؟ والله اگر بتوانند!
اما با یک ربّنای ۴ دقیقهای شجریان، با یک پیام ۳ دقیقهای سید خاتمی، با یک پیام اشارهوار میرحسین و کروبی از داخل حصر،... جوانان فوج فوج با عشق روزه میگیرند، در انتخابات پوستر میچسبانند، کتک میخورند، صبر میکنند، در صفوف طولانی حوزهها میایستند و رأی میدهند! هم آن نفرت و هم این عشق، هردو بی بدیل و یگانهاند!
با یک اشاره ابروی این شخصیتها، جوان امروزی حاضر است ساعتها در "صف رأیدادن" بایستد. یا مانند سال ۸۸ روزهای متمادی در تظاهرات اعتراضی شرکت کند و صدها بار باتوم بخورد. و تازه باز هم تا "روحانی" را میبینند، نمیگویند: «شغل، پول، مسکن»! شعار میدهند: "رفع حصر"! شعار میدهند: "خاتمی"!
من دارم درباره "جوان امروزی" حرف میزنم که شاید بخاطر پدرش هم حاضر نباشد ۱۰ دقیقه در صف بانک، یا نانوایی بایستد! همین جوان کمحوصله، ساعتها زیر آفتاب ایستاده تا به نامزد منتقد رأی بدهد! ایستاده تا مصباح و جنتی و یزدی و «رئیسی» نیایند! همین جوان که زیر کولر هم نماز نمیخواند، در تابستان داغ ۸۸ به نمازجمعه هاشمیرفسنجانی آمد و کف خیابان داغ، به سجده رفت! این جوان، دعای ربّنای شجریان را در موبایل خود سیو کرده و در مترو و پارک و دانشگاه، با هندزفری به صوت "ملحون و عاشقانه شجریان" گوشجان میسپارد و با خدایش اُنس میگیرد!
این جوان از "دین جنتی و مصباح و موحدیکرمانی و احمد خاتمی" چه خیری دیده که دنبال آنها باشد؟ مردم کفر را بر دین اینها ترجیح میدهند. اگر جوان امروزی هنوز به کلی قید دین را نزده، یکی «صوت ملحون» ربّناست! خدا را با آواز خواندن! عاشقانه "صبر" خواستن! آنوقت جواد لاریجانی به تناسب ایقایی و صوت ملحون ربّنا ایراد میگیرد! به این میگویند: "افتادن روزی، به دست قوزی!"
آقایان! بترسید از روزی که این آخرین رشتههای الفت و پیوند جوان امروزی با دین پاره شود. ربّنای شجریان، ضامن صبر مردم ماست. خاتمی، ضامن آرامش جوان امروزی است. اینها اگر نباشند، جوان امروزی حوصله نمیکند یک روز دیگر بمانید و دینفروشی کنید! جوان امروزی را بیشتر از این، از دین دلزده نکنید! که اگر طناب ربّنایش پاره شود، جهنم را برایتان مهیا میکند.
به همان اندازه که جوانامروزی به "لبخند خاتمی و ربّنای شجریان و مظلومیت محصوران" عشق میورزد، همزمان کینهای از تحجّر شما در دلش دارد که اگر بهانه دستش بدهید، "قوز بزرگی بالای قوزتان" میکارد! با دل و عقل جوان امروزی بازی نکنید! از ما گفتن بود... و ای کاش از شما "شنیدن" باشد!