تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
قم و احتمال وقوع یک انقلاب مذهبی
گفتوگو با ابراهیم فیاض*
گفتگوگر: نازنین سخنور
پيشگفتار: شهر قم وضعيت اجتماعي پيچيدهاي دارد. مردمان اين شهر مذهبي در مواجههاي که با جريان فراگير توسعه و تجدد داشتهاند، کم و بيش به برخي از مظاهر آن تن داده و جذب جریانی شدهاند که شهر یا مردمان مذهبی و غیرمذهبی نمیشناسد و بالمآل همه را فرا میگیرد. قم و مردمان آن، اعم از آخوند و غیرآخوند، خواه ناخواه در گیرودار مناسبات اجتماعی دنیای جدید هستند؛ در این میان، به نظر میرسد آنچه پيکره و رگ و پي قم از آن رنج ميبرد، فقدان فضایی ارتباطی است که بتواند مواجهههاي سازوار و مبنی بر نقد درونی را با شرایط جدید فراهم سازد؛ در رابطه با شرايط خاص شهر قم، با «ابراهيم فياض»، مردمشناس گفتوگو کردیم. فياض ضمن اشاره به مختصات جهانياي که قم در دوران پس از انقلاب اسلامی پيدا کرده، از يک سو به اهميت رويکرد اقتصادي در تشيع و از سوي ديگر به تبيين چرايي، چگونگي و عوارض ورود آقازادهها و فرزندان مراجع به عرصة تجارت جهاني پرداخته است.
***
پرسش: نسبت شهر قم به عنوان پایگاه سنت و مذهب در ایران را با فرایند فراگیر جهانی شدن که در جای جای کشور ما بروز و ظهور دارد، چطور ارزیابی میکنید؟ این سؤال از این جهت اهمیت دارد که از سوی جبهة انقلاب و حاکمیت، نگاه خاصي به قم وجود دارد و تلاش میشود مناسبات جدید، مظاهر جهانی شدن و اخلاق پذیرفتهشده در شهرهایی مانند تهران، وارد قم نشود، تا به قول خودشان «قم را حفظ کنند». سؤال اینجاست که خود قم در کجای این جریان واقع شده است؟
پاسخ: قم شهري است که سالها در وضعيت سنتي باقي مانده بود، اما با انقلاب اسلامي به جريان جهاني وارد شد. تقريباً 197 قوميت مختلف وارد قم شدهاند. براي مثال، ترکها به قم آمدند و هماکنون بخش عظيمي از جمعيت قم را تشکيل ميدهند. همينطور خارجيهايي که به قم وارد شدهاند، چهرة يک شهر جهانيشده را به آن ميدهند. قم همچنان به اين سمت در حال حرکت است و اين موضوع در آينده، بيش از اين، خود را نشان خواهد داد. ما امروز سياهپوستان، اروپاييها و آمريکاييهايي را در قم ميبينيم که به لهجة قمي صحبت ميکنند. یعنی خارجیهایی در قم حضور دارند، که در حال رفت و آمد به شهر و کشور خودشان هستند و در عین حال قمي نيز شدهاند که به نظر من این پدیده روزبهروز عمق و گستردگی بیشتری هم پیدا خواهد کرد. به همین دلیل بايد آماده بود؛ بايد جهاني شدن قم را پذيرفت، نه اينکه با آن مقابله کرد، چرا که هر مقابلهاي به عقبماندگي بيش از پيش قم ميانجامد. مسئولان هنوز هم نخواستهاند باور کنند که شهرشان جهاني شده و اين اتفاق بسيار هم مهم است.
البته بگویم که بسیاری، نهتنها این جهانیشدن را پذیرفتهاند، بلکه به عوارضی از آن تن دادهاند که عجیب است. الان مراجع روشنفکر تجارتهاي بينالمللي دارند. يکي از دوستان قمي ما ميگفت: «دفتر مراجع شده دفتر تجارت بينالملل!» برخي از آقازادههاي مراجع از بزرگترین تاجرهاي شکر هستند. من يقين دارم نيروهايي که در قم هستند در آيندهاي نزديک کار تجارت جهاني را در همة کشورها شروع خواهند کرد.
پرسش: به نظر شما این فعالیتهای اقتصادی و تجاری دفتر مراجع و آقازادهها بخشی از آن فرایند جهانی شدن است که به قم وارد و پذیرفته شده؟
پاسخ: تجارت و اقتصاد که رونق بگيرد، همة معادلات تغيير ميکند، مسائل فکري و فرهنگي هم تغيير ميکند. تشيع از مذاهبي است که رويکرد اقتصادي در آن بسيار پررنگ است و اين رويکرد حتي به فرهنگ و سياست هم معناي خاصي ميدهد. در کتاب «مکاسب» نوشتة «شيخ انصاري» مسائل فرهنگي در مکاسب محرمه مطرح ميشود. همچنين ولايت فقيه و بيعت را در کتاب بيع، يعني در کتاب خريد و فروش، مطرح ميکند. اين يعني در تشيع اقتصاد به عنوان مدار و زمينه تلقي شده است. همچنين بحث فرهنگ، سياست و اجتماعيات که جزء خيارات است و در مورد اعتباريات صحبت ميکند، در ذيل مکاسب قرار گرفته است.
بنابراين مبنا اقتصاد است و هيچ کدام از مراجع نيستند که فعاليتهايشان جنبة اقتصادي نداشته باشد. ساختار حوزه و تشيع نيز، که مستقل از حکومت است، اصولاً به واسطة همين امر، يعني استقلال اقتصادي از حکومت، شکل گرفته است. به عبارت ديگر، پيوند حوزه و اقتصاد و اينکه اقتصاد در تشيع مبنا قرار گرفته است، آن را از حکومت استقلال ميبخشد.
پرسش: به نظر ميرسد در عرصة فرهنگي اينگونه نيست و مراجع، يا به طور کلي حوزويها و مذهبيها، در برابر رويکردي که شما مطرح ميکنيد، مقاومت ميکنند.
پاسخ: خير، هيچ مقاومتي ندارند. اتفاقاً به سمت اجرايي کردن هر چه بيشتر آن پيش ميروند. به عبارتي، آخوندي عمل ميکنند؛ به اين معنا که در حال آماده کردن شرایط هستند. آقازادههاي مراجع به اروپا و آمريکا رفت و آمد دارند و تجارت ميکنند و از اخبار اقتصادی و تجاری بهخوبی مطلع هستند؛ اين همان آماده شدن است.
پرسش: به همین دلیل در قم مراکز اقتصادی و تجاری بهشدت در حال رشد است؟
پاسخ: بله. اساساً سهامداران اين مراکز همان آقازادهها هستند.
پرسش: این در حالی است که در قم مراکز فرهنگي و هنري مانند سينما و فرهنگسرا و ... بسیار کم است!
پاسخ: کارکرد اينها براي قشر متوسط و بيکار است. شخصي که خودش در حال رفت و آمد به غرب است و آنجا را ميبيند، سينماي غرب را ميخواهد چه کند؟ ضمن اینکه یک نکتة مهم را نباید فراموش کنید؛ و آن این است که اين حرف شما، یک حرف روشنفکرانه است و آخوندها با اين حرفها کلاه سرشان نميرود، زيرا او خود غرب و فرهنگ آن را لمس ميکند. کسي که ميرود خود لندن را ميبيند، آيا فيلم لندنی نگاه ميکند؟! شما غرب را در فیلمها میبینید و نوعی عشق و حسرت نسبت به آن را تجربه میکنید، زيرا تا به حال غرب را نديدهايد و به آن دسترسي نداريد. اگر فيلمهاي غربي را ميبينيم، براي اين است که اداي غرب را درآوريم. حتي خود رهبران سياسي ما هم اينطورند. اينها عاشقانه و از منظر يک خواهان، به غرب نگاه ميکنند تا ظواهر و نشانههاي آن را پيدا کنند. ميتوانم بگويم که اين مسئله از دورة «شاه عباس صفوي» آغاز شده است. يعني ما همه به نشانهها ميپردازيم؛ اما وقتي کسي خود غرب را ميبيند، دیگر چنین رویکردی ندارد. حالا ممکن است به غرب برود و در آنجا با مناسبات خودش رفتار کند، مثلاً صيغه بخواند، يعني زن زيباي غربي را ببيند و صيغه کند، که من از این اتفاقات به خوبی خبر دارم و میدانم که هست. برای چنین شخصی دیگر آنجا آرزو نيست و مناسبات آنجا برايش جلوهگري نميکند تا بخواهد قم را هم از نظر مناسبات فرهنگي شبيه آنجا کند. چنین شخصی آن قدر پولدار است که هر چيزي که در غرب وجود دارد را به دست میآورد، یا میتواند به دست بیاورد؛ ميتواند به آنجا برود و انواع لذتهاي غذايي و بصری و جنسی و... را کسب کند. میتواند در دانشگاههاي آنجا تا سطوح عاليه درس بخواند و به قول خودش کارهای بشود. همین امروز نوهها و نتيجههاي مراجع مهم، حتي مراجع مرحوم، در دانشگاههاي مهم لندن تحصيل کرده و میکنند.
پرسش: مایلم بیشتر به فرهنگ عمومی و مردم عادی قم بپردازیم. با توجه به شرایطی که ذکر کردید، اتفاقي که در ميدان براي کنشگران اجتماعی عادي ميافتد چيست؟ مثلاً در خصوص همین موضوعی که اشاره کردید، ما از سوی دیگر در قم با جوانان طبقة متوسطي روبهرو هستیم که بینشها و ارزشهاي خاص خود را دارند. در کنار این رشد مادی و اقتصادی آقازادهها، نه مناسبات و جایگاه اقتصادي ویژهای دارند تا بتوانند خودِ غرب یا لذات آن را تجربه کنند و نه از منظر فرهنگی و هنری آزادی و بهرة کافی دارند. اینها بارها به ما گفتند که در اینجا نه پارک داريم، نه سينما؛ نه کنسرتی برگزار میشود و نه کافهای در اینجا هست!
پاسخ: مشکل امروز قم همين اختلافهاست؛ مسئلهاي که منجر به نوعی تقابل و حتی شورش میشود. بدانید که آيندة اين وضعيت چیزی جز شورش نیست. همین امروز در شهر قم، آثار این شورش آشکار شده است؛ از تلگرام و اینستاگرام و... ميتوان این آثار را ديد. براي مثال، در روز عاشورا بيشترين آمار بازديد از سايتهاي پورنوگرافي مربوط به شهر قم است. اين خيلي تأملبرانگیز است! یا مثلاً پديدة «مجید جعفريتبار»**، خود نشانة يک انقلاب و قیام بود. اينگونه مسائل و پديدههایی مانند رواج روابط جنسي خارج از خانواده، زناي محصنه و روابط جنسي متقاطع و... در قم در حال افزايش است و به نظر من اینها اصلاً بیمعنا نیست. علت اصلی این پدیدهها فاصلة طبقاتي است. آقازادهها عملاً در عرصة تجارت جهاني ورود کردهاند؛ بچة فلان آیتالله و بهمان مرجع، خارج از کشور است و همينها طبقة اشراف را شکل دادهاند.
ببينيد، براي مثال، فرزند «سيداحمد خميني»، در تلگرامش عکسهاي شبهاروپايي در حين سوارکاري با لباسهايي خاص پخش ميکند. مردم هم ميگويند «اين هم قمي است ديگر». او که فرزند آخوند است اينگونه زندگي ميکند، چرا ما اینگونه زندگی نکنیم؟ و مسئله از همين «چرا ما نه؟» شروع ميشود. وقتي يک فرد عادي مانند آنها پول و امکانات نداشته باشد، نتيجهاش در ابعاد وسيع پرخاشگري و هرج و مرج اجتماعي و سياسي میشود. البته فعلاً در حد پرخاشگري و هرج و مرج اجتماعي است، اما به تداوم این روند، خیلی زود تبديل به پرخاشگري سياسي ميشود.
پرسش: روایت رادیکال شما از وضعیت قم بهشدت نگرانکننده است. به طور شفاف دورنمای قم را چطور میبینید؟
پاسخ: در قم يک انقلاب مذهبي رخ خواهد داد. به عقيدة من رنسانس اسلامي از آنجا آغاز ميشود؛ رنسانسي که اولين تحول آن در علم کلام است. من در حال حاضر، بهويژه در ميان طلبهها، ارتداد زيادي ميبينم؛ ارتداد به معناي از دست دادن امور تعبدی و ايمان. وقتي ايمان از دست برود، به طور خودکار مناسک هم از ميان ميرود. تصور من این است که در آينده، ارتداد از خود طلبهها آغاز ميشود و اين همان اتفاقي است که در غرب هم براي کشيشها رخ داد و منجر به رنسانس شد.
پرسش: و علت اصلی این پدیده از نظر شما چیست؟
پاسخ: این مسئله دقيقاً با اقتصاد مرتبط است. چنين اتفاقي در دورة رنسانس، در روم شرقي هم رخ داد. در کتاب «تاريخ گسترش اسلام» نوشتة «توماس واکر آرنولد» آمده است زماني که اسلام وارد اروپا شد، خود مردم درها را براي ورود اسلام باز ميکردند؛ کاردينالها، اسقفها و اشراف، وضعيت اقتصادي خيلي خوبي داشتند، اما کشيشها گرسنه، فاسد و بيسواد بودند. در فاصلة طبقاتيای که ميان علماي ديني رخ ميدهد، کشيشها به مردم ميپيوندند و اسقفها و کاردينالها عقب ميمانند. من اين را الان ميبينم.
چند وقت پیش در فرودگاه، وقتي که از سفر مشهد بازميگشتم، طلبة موجهي را ديدم که از متدينها «سهم سادات» ميخواست. واقعاً از ديدن آن صحنه شوکه شده بودم؛ این اتفاق يعني اینکه ديگر سهم امام را به حوزه ندهيد، به من که نيازمندم کمک کنيد. شک نکنيد که این اتفاق نشانگر یک شکاف عمیق است. اين طلبهها به مردم ميپيوندند و در نهايت، يک نوع عرفيگري وحشتناک یا «لائيسيته» رخ خواهد داد. خيلي هم طول نميکشد و در حدود 2 سال آينده اين اتفاق ميافتد. همین امروز هم در قم لائيسيته در حال رخ دادن است، فقط تلاش میشود پنهان بماند.
پرسش: اگر چنین چیزی را بپذیریم، قم به عنوان نماد و مرکز فقهی حکومت جمهوري اسلامي چه میشود؟
پاسخ: آن هم از هم ميپاشد. الان به دلیل اينکه قم مرکز تشيع است، اين طرز تلقي به وجود آمده و مرکزیت فقهی در آن ایجاد شده است. چنین چیزی را نمیتوان با پنهان کردن واقعیت حفظ کرد.
پرسش: آیا اگر چنين اتفاقي بيفتد، به دلیل نفوذ معارفی قم و مرکزیت فقهی آن، ممکن است موجی ایجاد شود و مناطق مختلف کشور را دربربگیرد؟
پاسخ: لزوماً اينطور نيست. براي مثال، تأثير اين عرفيگري در اصفهان ممکن است خيلي کم باشد، در يزد و شيراز هم همينطور؛ اما در مشهد به احتمال زياد اتفاق مشابهی ميافتد. البته موجي که در مشهد ايجاد ميشود لائيسيته نخواهد بود، بلکه سکولاريسم است. زيرا در مشهد تعداد دانشآموختگان دانشگاهي بيشتر از قم است و همين خود مانع لائيسيته میشود. به عبارتی، در قم قضيه حادتر است، اما در مشهد به شدت و حدت آنجا نخواهد بود. البته فاصلة طبقاتيای که آستان قدس رضوی بين نزديکان خود و مردم ايجاد کرده، بهشدت مسئله را حاد کرده است و آثار اين فاصلة طبقاتي را بهوضوح میتوان در مشهد ديد. اما مسئلة مهم اين است که آنچه در انتظار قم است، لائيسيته است ولی آنچه در انتظار مشهد است سکولاریسم است. در تاريخ تحولات اروپا هم ما دو شهر مهم پاريس و لندن را داريم که در پاريس لائيسيته و در لندن سکولاريسم رخ داد.
پرسش: شاید باور چنین چیزی دشوار باشد؛ چون قم هنوز هم بهشدت رنگ و بوی مذهبی دارد!
پاسخ: لائيسيته هم رنگ و بوی مذهبي دارد! تأکيد من بر لائيسيته خيلي مهم و ظریف است؛ دقت کنید که در پاريس هم کشيشها لائیسیته را آغاز کردند. لائيسيته در این معنا ميگويد که دين و آيين موجود، براي اشراف است و در نتيجه، هر کس بايد دين خود را داشته باشد! در اين صورت، دين مردم يک دين عرفي خواهد شد، یعنی همان چيزي که الان مداحان در قم دنبال ميکنند.
در قم مداحمحوري رخ داده است، يعني يک دين عرفي ساده در حال ترویج و محوریت یافتن است، نه آن دين پيچيدة فقهی آخوندي، اسقفي و کاردينالي. در حال حاضر، مداحان در قم قدم اول را براي اين کار برداشتهاند و يک دين عرفي ساده را با صداي خوش، در قالب دستگاههاي موسيقي ارائه ميکنند که پذیرش زیادی هم داشته است.
پرسش: موج جديدي از روحانيان جوانتر هم هستند که به هر شکل مردمیتر و اجتماعیترند. به نوعي از سيستم مرجعيت سنتي فاصله گرفتهاند و کار خودشان را میکنند. اینها هم در همین جایگاه تعریف میشوند؟
پاسخ: همة اين افراد بروز و گسترش شاخههاي لائيسيته را نمایندگی میکنند، هرچند که خودشان منکر چنین چیزی باشند و نسبت به این جریان خودآگاهی نداشته باشند. اما باید ادعاها را رها کرد و معنا را دید. اين لائيسيته است که دارد پيش ميرود. ساختارهاي معنايي که اين افراد بازتوليد ميکنند، يک لائيسيتة مردمي را در خود دارد.
پرسش: شواهد نظری شما برای اثبات اين مدعا که همة این افراد و جریانها در فضاي لائيسيته فعاليت ميکنند، چیست؟
پاسخ: آنچه آنها را ذيل لائيسيته قرار ميدهد اين است که به بحث عقلي کاري ندارند و ولايتي را که عوام قبول دارند، ترويج ميکنند. به عبارت ديگر، آنها عواميگري ولايت را با فلسفهبافي تئوريزه میکنند و در نهايت، روحانيت کاردينالي و فقهي را نفي ميکنند. آنها شديداً با مرجعيت زاويه دارند و البته علما و مراجع هم با اينها زاويه دارند. آنها حتي ميخواستند جامعة مدرسان قم را هم زمين بزنند. در این فضا، مرجعیت سنتی و فقهی که من همهشان را در چهارچوب دین اسقفي و کاردينالي ميبينيم و میفهمم ــ چون دين انتزاعي براي اسقف و کاردينال است ــ در اقلیت قرار میگیرند و طلبههاي جوان به مردم ميپيوندند و به عرفی شدن دین دامن میزنند. مراد من هم از لائيسيته همين است.
در این شرایط، حتی حاکميت هم تحول پيدا ميکند و نسلي که در انتخاباتها و مجلس خبرگان حضور پیدا میکنند، نسل جوانی هستند که با نسل قبلی تفاوتهای اساسی دارند. هر شخص یا نهادی هم تلاش کند جلوی این روند را بگیرد، نميتواند. حتي اگر همین الان هم اين کار را بکنند، در قم نهادی قوي شکل میگیرد که برای رسیدن به ساختار سیاسی تلاش میکند و قم دارای ساختار سياسي میشود. آن زمان، اعتبار مجلس خبرگان و مجلس شوراي اسلامي و... زير سؤال ميرود و روند مذکور در سطوح سیاسی دنبال میشود.
ما باید بپذیریم که ساختار معرفتي، ساختار کنشي ميسازد و ساختار کنشي به کنش اجتماعي و سیاسی بدل ميشود. من ساختار معرفتي را به شما گفتم و ساختار کنشي آن را هم خودتان ميبينيد؛ در پس این کنشها، ساختارهای فرهنگي و فرهنگ عمومي خودبهخود آشکار ميشوند.
پرسش: با این وجود، نسبت قم که عموماً آن را به عنوان نماد شهری سنتی و مذهبی میشناسیم با مدرنیسم و مدرنیته چیست؟
پاسخ: آقايان نه تنها مدرنيسم، بلکه مدرنيته را نيز پذيرفتهاند و به آن پایبندند. در مدارس و دانشگاه هايشان هم به آخرين متدهاي آن عمل ميکنند و من در این حوزه تقابلی نمیبینم.
پرسش: پس چرا براي مردم چنین چیزی محسوس نیست؟
پاسخ: اولاً بايد قبول کرد که مردم، پولش را ندارند و نمیتوانند بهرة چندانی از این وضعیت ببرند؛ ثانیاً فکر نکنید که در آنجا یک فضای بستة سنتی حاکم است و مردم خود را یک زندانی محبوس میبینند. من بايد دست شما را بگيرم و با هم قدري در خيابانهاي قم قدم بزنيم. چند وقت پیش ماشين من در قم خراب شده بود؛ کنار ماشين يک فاحشه با 6 مرد در حال چانهزني بود. در قم چنین آزاديهایی وجود دارد که ما احتمالاً در تهران هم آن را نمیبینیم!
پرسش: ولی ما با جوانهاي زيادي در قم صحبت کردیم که ميگفتند فشاري که در قم روي ما هست، در تهران نيست. براي مثال، ميگفتند وقتي با يک خانم در خيابان قدم ميزنيم، نگاههای آزاردهنده به ما زیاد است و از این دست مسائل. چرا چنین وضعیتی وجود دارد؟
پاسخ: معنای اینکه دیگران زیاد نگاه میکنند این نیست که مخالف باشند، در واقع موافقند، فقط در حسرتند! یعنی مسئله این است که گيرشان نيامده و حسرت میخورند. امروزه هم که همه از طريق اينترنت ارتباط برقرار ميکنند و ارتباطات بسیار زياد شده است. سالانه ميليونها عراقي به ايران ميآيند و من خبر دارم که برای آنها هم این ارتباطات زیاد است. در مشهد هم اين پديده زياد است.
پرسش: قمِ آینده چه مختصاتي دارد؟
پاسخ: در قم آينده همه چيز ظاهر ميشود. در بُعد اعتقادات، جريانات تشکيکي عظيمي در شيعه راه ميافتد. حتي ممکن است برخی از این جریانات از جانب وهابيت شکل بگيرد. من قشر عظيمي از طلبهها را در قم ميبينم که وقتي از بُعد تاريخي به دين نگاه ميکنند، بهشدت به اهل سنت نزديک ميشوند. از سوی دیگر، طلبههايي که عرفاني و غيرتاريخي به دين نگاه ميکنند، بهشدت از اهل سنت دور ميشوند. در آينده، بين اين دوگانهها برخورد به وجود ميآيد؛ برخوردها و تعارضات شدید اعتقادی و اجتماعی! اما برنده کسانی هستند که مردم با آنها همراه باشند. مردم عادي همانهايي هستند که لائيسيته را ايجاد ميکنند. لائيسيته را قشر متوسط قدرتمند و نهچندان باسواد، ایجاد و ترویج میکنند و به همین سبب، در این میدان قدرت تأثیرگذاری در همراهی با آنها نهفته است.
2 مرداد 1396
___________________________________________
* برگرفته ای از ويکی پديای فارسی:
ابراهیم فیاض (زاده 1342 در کازرون) پژوهشگر ایرانی حوزه جامعهشناسی و انسانشناسی و دانشیار گروه مردم شناسی دانشگاه تهران است. او مدرک کارشناسی را در رشته پژوهشگری از دانشگاه تهران (1372)، کارشناسی ارشد را در رشته مردمشناسی از همین دانشگاه (1374) و دکتری را در رشته فرهنگ و ارتباطات از دانشگاه امام صادق (1381) اخذ کردهاست.
در مهرماه 1391، خبرگزاریها اظهاراتی از ابراهیم فیاض نقل کردند مبنی بر آنکه «امروزه شاهد رواج ازدواج های موقتی هستیم که بدون خواندن صیغه صورت می گیرد و در واقع این ها دوست دختر، دوست پسرانی هستند که دوستی آن ها به بهانه ازدواج انجام می گیرد. طبق فتاوایی مثل فتوای حضرت امام خمینی این افراد عملاً زن و شوهر هستند، چون قصد و نیت ازدواج در آنها وجود دارد، ولو این که صیغه محرمیت بین آن ها خوانده نشده باشد. دختر و پسری که با هم غذا بخورند با هم محرم میشوند، یعنی اگر پسری، دختری را به خوردن ساندویچ و یا آبمیوه دعوت کند، با هم محرم میشوند.» پخش اخبار مربوط به این اظهارات واکنشهایی برانگیخت. فیاض چند روز بعد در گفتگو با خبرگزاری فارس اظهار داشت که حرفهایش تحریف شدهاست و سخنش ناظر به قصد و آهنگی است که دختر و پسر با وجود تمام شرایط ازدواج دارند و به وجه ازدواج با هم هستند، اگر چه صیغه موقت مثلاً به زبان جاری نشود، می توان گفت که به هم محرم هستند.
او به مواجهه ایران و غرب اشاره می کند و این نوع از مواجهه را از ابتدا اشتباه می داند و اظهار می کند که ما به هیچ وجه غرب را نفهمیده ایم زیرا بر روی سرشاخه نشسته و بحث می کنیم و هیچ وقت به ریشه های آن توجه کافی و وافی نداشته ایم. او با اشاره به اینکه اولین مواجهه ما با غرب در برخورد با رشته های فنی صورت گرفت و در اولین دانشگاه های ایران رشته های فنی تدریس شد و به نظر بنده این مواجهه با غرب اشتباه بود و تا امروز نیز نحوه مواجهه ما با غرب اشتباه و فاجعه آمیز است، چرا که ما غرب را نشناخته ایم و دچار یک جهالت وحشتناکی هستیم که حتی سوالات ما از غرب نیز صحیح نیست. و در این رابطه اگر بخواهم شاخصی ارائه کنم باید به قلّت آثار ترجمه شده کتاب های اصلی غرب از جمله آثار کانت، هگل، دکارت … اشاره کرد، بنابراین همیشه دچار یک ورود و خروج اشتباه بوده ایم. در حالی که ژاپنی ها متوجه این نکته مهم شدند و چند نفر از افراد باهوش و متفکر خود را فرستادند تا شاگردان هوسرل شوند و الان ژاپن کجا است و ما کجاییم؟ ما و ژاپنی هر دو با هم روند نوسازی را شروع کردیم یعنی رضا شاه در ایران و ژنرال میجی در ژاپن روند مدرنیزاسیون را آغاز کردند در حالی که عملکرد رضا شاه و ژنرال میجی با یکدیگر قابل مقایسه نیست و به نظرم هنوز هم نحوه مواجهه ما با غرب غلط است، چرا که یا عاشقانه به غرب نگاه می کنیم یا با حالت متنفرانه به غرب می نگریم که هر دو موجب عدم شناخت می شود. برای مثال با وجود مواجهه ای که سال ها میان ما با آمریکا وجود دارد هنوز امریکاشناسی در ایران وجود ندارد حتی برخی نمیدانند که جغرافیای آمریکا چگونه جغرافیایی است مثلاً دموکرات ها در کجاها رای می آورند یا جمهوری خواه ها کجا هستند. لذا هیچ دانشی در رابطه با علوم انسانی وجود ندارد و ما بر اساس جهالت هایمان زندگی می کنیم.
فیاض در گفتگوهای مختلف، مرتضی مطهری را غربگرا و «دچار مدرنیسم اسلامی» دانسته و معتقد است مطهری «در غرب گیر افتاد و نتوانست از غرب خارج شود».این اظهارات با واکنش علی مطهری مواجه شد. فیاض همچنین معتقد است آثار عبدالکریم سروش در ادامه آثار مرتضی مطهری است.
فیاض در نشستی در دانشگاه تهران، مبنای انقلاب اسلامی را، حکمت ابراهیمی دانست و گفت: آقای جوادی آملی با وجود این همه تلاشی که میکنند، دچار رکود هستند، چرا که فلسفه صدرایی دوری است. حکمت ابراهیمی که بعداً به حضرت موسی و تورات و بعد انجیل و قرآن تسری پیدا می کند، مبنای آن بر عرفان نیست بلکه عرفان برهانی شده است و بر عکس عملی است که ملاصدرا در تاریخ انجام داد که برهان را عرفانی کرد.»
کتابشناسی
ایران آینده به سوی الگویی مردمشناختی برای ابرقدرتی ایران، ابراهیم فیاض، ناشر: موسسه پژوهشی فرهنگ، هنر و ارتباطات، 1388
جامعهشناسی معرفتی ادبیات و ارتباطات، ابراهیم فیاض، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها، 1389
سیاست، دین و فرهنگ: مطالعهای بین رشته ای، ابراهیم فیاض و دیگران، ناشر: دانشگاه امام صادق، 1390
شناخت و تحلیل قیام عاشورا (مجموعه مقالات عاشوراپژوهی)، گروه مؤلفان، ناشر: دانشگاه امام صادق، 1390
تعامل دین، فرهنگ و ارتباطات: نگاهی مردمشناختی، ابراهیم فیاض، ناشر: امیرکبیر، شرکت چاپ و نشر بینالملل، 1389
مهندسی فرهنگ عمومی، رهیافتهای نظری (ج۱)، ابراهیم فیاض، ناشر: زمان نو، 1389
مردمشناسی دینی توسعه در ایران (دین، فرهنگ و توسعه در ایران)، ابراهیم فیاض، ناشر: امیرکبیر، شرکت چاپ و نشر بینالملل، 1389
مردمشناسی تاریخی شناختی علم در ایران، ابراهیم فیاض، ناشر: امیرکبیر، شرکت چاپ و نشر بینالملل، 1389
** مجید جعفریتبار
(از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد»
مجید جعفریتبار (زاده 1340 - قم) روحانی شیعه ایرانی و مفسّر قاری و فعال قرآنی است. او و همسرش فاطمه مناقب، نوهٔ محمد صدوقی میباشند که در ایران به شهید محراب شناخته میشود. محمدعلی صدوقی فرزند محمد صدوقی و امام جمعه سابق یزد، دایی آنهاست. وی همچنین داماد ابوالقاسم مناقب امام جمعه یزد نیز میباشد. او در زمینه تفسیر، علوم و معارف قرآنی، صاحب آثار متعددی است.
وی قبل از پیروزی انقلاب، در قم فعالیتهای زیادی با چند نفر از انقلابیون بنام داشته و حتی تا مرز کشتهشدن توسط ساواک پیش رفته؛ او در سالهای اول پس از پیروزی انقلاب، مقالات و سخنرانیهایی ایراد کرده و برخی از عبارتهایی که بعدها معروف شدهاند را برای اولین بار به کار برده است. مثلاً تعبیر «امت شهیدپرور» اوّلین بار در مقاله و یکی از صحبتهای وی مطرحشده و کمکم توسط افراد عمومی میشود یا تعبیر معروف «راه امام کلام امام». به علاوه در ایام انقلاب هم در یزد کنار پدربزرگش محمد صدوقی بوده و برخی اعلامیههای انقلابی او را تنظیم و منتشر میکرده است. او به خاطر ارتباطات پدربزرگش، با علامه طباطبایی، سیدمحمد بهشتی، مرتضی مطهری، سیدمحمود طالقانی، سیدرضا بهاءالدینی، سیدروحالله خاتمی، مصطفی چمران و علی صیاد شیرازی مرتبط بوده است. او بعد از کشتهشدن محمد صدوقی، در جماران به دست سید روحالله خمینی معمم و ملبس به لباس روحانیت میشود. وی بعد از انقلاب، هنگام راه اندازی اولیه، در نهادهایی مثل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، جهاد سازندگی، مراکز حوزوی و تبلیغی و فرهنگی حضور مییابد اما از پذیرش پست و مسئولیت خودداری میکند. یکی از پیشنهادهایی که به او شده بود، پذیرش امامت جمعهٔ یکی از مراکز استان بوده است. در اوائل دهه ۶۰، مدتی به پیشنهاد دایی اش محمدعلی صدوقی (نماینده ولیفقیه و امامجمعه سابق یزد) از تحصیل و تدریس در حوزه قم فاصله گرفته و سرپرست چند حوزه علمیه در یزد میشود و بعد از احیاء و سامان آن جا به اصرار پدرش به قم بازمیگردد و در سال ۱۳۶۹ به طور مستقل، اقدام به تأسیس جلسات فنون قراءات و معارف قرآنی در قم مینماید.
با وجود فعالیت های گوناگون مجید جعفریتبار، شهرت او در میان مردم به استخاره از دیگر جنبههای علمی و عملی او بیشتر است. وی از سال 1372 به سبب استخارههایی که میگرفت بر سر زبانها افتاد و دامنه استخارههای وی به جایی رسید که بیش از 132 خط تلفن به صورت 24 ساعته متن استخاره مراجعه کنندگان را برایشان پخش میکرد. تا پیش از سال 1386 دفتر او به همان شیوه سنتی با پنج خط پاسخگوی مراجعین استخاره بود لکن به سبب مراجعات بالا و ایجاد بار ترافیکی بسیار سنگین روی خطوط مخابرات استان قم، مسئولین وقت مخابرات از او خواستند که یا سیستم شبکه هوشمند را بپذیرد و یا دفتر را تعطیل کند سپس و با شرایط بوجود آمده دفتر استخاره او به عنوان اولین پایلوت سیستم IN در ایران راهاندازی شد.
برخی استخاره گرفتن را مذمت میکنند و آن را دامن زدن به خرافات میدانند. با این حال او از خرافه گرایی بیزار است و دربارهٔ استخاره چنین میگوید: متأسفانه بعضاً افرادی با ذهنهایی خرافه گرا، استخاره را که در مقوله تفسیر آیات قرآن و برگرفته از معارف اهل بیت عصمت و طهارت سلام الله علیهم است در ردیف اشیایی موهوم همچون طالع بینی، فال، سحر و جادو، تسخیر جن، سرکتاب و پیشگویی قرار میدهند؛ کلاً و اجمالاً اینکه توسل و اعتماد به این امور، نه تنها خیری در برندارد، که موجب زوال نعمتها و برکات شده و شرور و نحسیت میآورد.
مجید جعفریتبار در درسها و سخنرانیها و مکتوبات خود بارها به خطری که اینگونه طرز فکرها برای رشد و تعالی مادی و معنوی جامعه و افراد دارد تأکید کرده است. اما با وجود این، یکی از تصورات بعضی عوام در خصوص استخارههای او، توقع یا برداشت پیش گویی و غیب گویی است که دربارهٔ آن چنین نوشته است: بسیاری افراد، خیال میکنند که من، با گرفتن استخاره هر کس، نیتش را نیز میفهمم (یعنی مثلاً میدانم برای چه موضوعی استخاره گرفتهاند!!)در صورتی که من خودم میدانم و چندین بار نیز گفتهام و در اینجا هم مینویسم که: به هیچ وجه چنین نیست و حتی یک مورد هم نبوده است که من بدانم موضوع استخاره چه بوده؟ (به غیر از مواردی که خود فرد، قبل از استخاره و یا بعد از آن، موضوع استخاره را به من گفته است).
تعبیر «شیخ استخاره» که هم اکنون توسط بسیاری از خبرگزاریها برای اشاره به او استفاده میشود اولین بار توسط دادستان دادگاه ویژه روحانیت در جمع طلاب قمی و قبل از تشکیل دادگاه مطرح گردید. تعبیری که تکرار آن از سوی مسئولین دادسرای ویژه روحانیت، نشان از تمایل آنها به نامیدن جعفری تبار به آن دارد. این پرونده و پرونده محمدرضا نکونام توسط دادسرای ویژه روحانیت راه اندازی شده است.
مجید جعفری تبار در اواخر اردیبهشت 1393 حدود یکماه پس از برگزاری روضههای فاطمیه، بر اثر مسمومیتی مشکوک و در نتیجه پاک شدن بخشی از حافظهاش، ایتدا دو شب را در بیمارستان علی بن ابیطالب قم گذراند و سپس به بیمارستان فجر در تهران منتقل شد. بعد از آن به بیمارستان پارس انتقال یافت و پس از گذران نزدیک به 45 روز بستری بودن، در حالی که در بخش مراقبتهای ویژه قرار داشت، توسط مأموران امنیتی به قم برده شد و پس از دو روز حصر خانگی، به سلولی انفرادی منتقل گردید. تا حدود 50 روز هیچ خبری از او به خانواده اش داده نمیشد. او نزدیک به هفت ماه و نیم در انفرادی بود و پس از آن در انتهای سال 1393 به زندان لنگرود قم منتقل گردید و به تنهایی در بندی جداگانه قرار گرفته است.
مجید جعفریتبار که اولین کتاب منتشر شدهاش دربارهٔ اثبات خدا و اعتقادات شیعه است، در دادسرای ویژه روحانیت با اتهاماتی از قبیل ارتداد، مرید و مراد بازی، اتهامات مالی، ارتباط با اجنه و ادعای رابطه با امام زمان روبرو شد. اگرچه اتهامهای او ارتباط با «امام زمان» و «اجنه» عنوان شده اما گفته میشود که او یکی از منتقدان چنین ادعاهایی از سوی محمود احمدینژاد، رئیس دولتهای نهم و دهم بود و در یکی از سخنرانیهای خود آن را «غیرعقلانی» دانسته بود. این روحانی از هشت سال پیش سخنرانیهایی نیز در مخالفت با حکم «سنگسار» داشته و آن را «حکم غیرانسانی» خوانده بود. همچنین فاطمه مناقب همسر وی و تعدادی از شاگردانش در آبان ماه 1393 بازداشت شدهاند. او به خلع لباس و سه بار اعدام و همسرش نیز به دلیل مشارکت در جرم توسط دادگاه ویژه روحانیت به هشت سال زندان و اعدام محکوم شده است. قاضی پرونده همچنین حکم به نابودی تمام آثار جعفری تبار داده است. اولین بار مصطفی همت خبر این حکم را در صفحه فیس بوک خود منتشر کرد و از صدور چنین حکمی ابراز تاسف و تعجب نمود. پس از پست همت بود که این خبر در رسانههای مختلف انتشار یافت. همچنین رئیس دادگاه ویژه روحانیت، محمد جعفر منتظری اعلام داشت که این فرد به حکم صادر شده دربارهٔ خود اعتراض کرده است. وی ادامه داد: پرونده این فرد هم اکنون در مرحله تجدید نظر قرار دارد. غلامحسین محسنی اژهای معاون اول قوه قضائیه نیز بیان داشت؛ حکم صادر شده برای این فرد، بدوی بوده و میتوان به این حکم اعتراض کرد و طبق قانون، قابل تجدیدنظر است.
«حسن یوسفیاشکوری»، دینپژوه ساکن آلمان که شناختی از این روحانی نداشت، پیشتر به وبسایت «رادیو فرانسه» گفت: «در جمهوری اسلامی هر اندیشه، فرد یا جریانی که بالقوه ایدئولوژی رسمی را به چالش بکشد، خطر تلقی میشود و مشکل امنیتی ایجاد میکند؛ به ویژه اگر پایگاه مردمی گستردهای کسب کرده باشد. به نظر میرسد این شخص نیز از چنین ویژگیهایی برخوردار بوده است.
25 بهمنماه 1394 در نود و دومین نشست خبری سخنگوی قوهقضاییه غلامحسین محسنی اژهای در پاسخ به خبرنگاری که گفت: «شب گذشته در فضای مجازی در رابطه با فردی که به شیخ استخاره شهرت دارد صحبتهایی شد مبنی بر اینکه خودش به 4 بار اعدام و همسرش به سنگسار محکوم شده، آیا این موضوع صحت دارد» که اژهای در پاسخ توضیح داد: «این پرونده به دادسرای ویژه روحانیت مربوط است و من از جزئیات آن اطلاعی ندارم. وی افزود: ایشان قبلاً یک حکم اعدامی را گرفته بود که من آن موقعی که سؤال کردم گفتند حکم اعدام صادر شده بود اما اعتراض شده بود و به تجدید نظر رفته بود، الان اطلاعی ندارم که وضعیت پرونده به چه صورت است.»