تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

9 امرداد ماه 1396 ـ  31 جولای 2017

آشنائی با پديدهء «آقا زادگی»

احمد علوی

          طرح موضوع «ژن و خون خوب» از سوی یکی از آقازادگان حاکمیت «جمهوری اسلامی» به بحث‌های دامنه داری در رسانه‌های داخلی ایران و همچنین رسانه‌های مجازی دامن زد. البته این نخستین باری نبود که چنین اظهاراتی در رسانه‌ها بازتاب یافت. پیش از این هم جنجال پیرامون دفاع از «بر سر سفره» نشستن یکی دیگر از آقا‌زاده‌ها که نمایندهء مجلس است، فضای رسانه‌ای را تحت‌الشعاع قرار داد.

          هرچند پدیدهء «آقا‌زادگی» اخیراً به عنوان موضوعی قابل توجه در آن چه «جمهوری اسلامی» خوانده می‌شود، تبدیل شده است، به دلایل گوناگون می‌توان ادعا کرد که این موضوع دارای تاریخی طولانی‌تر از رژیم فعلی ایران است و در سطوح و اشکال گوناگون آن قابل مشاهده است. پدیدهء «آقا‌زادگی» یکی از سنت‌های رایج و قدیمی در میان مراجع و روحانیت شیعه است و قرن هاست که رواج دارد. در گذشته اما به علت اینکه روحانیت در حاشیه امنی قرار داشت و کمتر زیر ذره بین نظارت رسانه‌ها بود، کمتر در معرض داوری عمومی قرار می‌گرفت.

          با گسترش نفوذ سیاسی و منزلتی و همچنین اقتصادی روحانیت اما «آقا‌زادگی» به عرصهء عمومی جامعه آمده و به الگویی برای سازماندهی و مدیریت روحانیون حاکم بدل شد. با برآمدن روح الله خمینی به قدرت، این بخش از فرهنگ روحانیت نیز به راه و رسم حکومتی تبدیل شد. فرزندان مراجع تقلید شیعهء قم نظیر گلپایگانی، مصباح یزدی، جنتی، دوانی، نجفی مرعشی، خامنه‌ای، بهجت، لنکرانی، واعظ طبسی مهدوی کنی، رفسنجانی، لاریجانی، مفتح، مطهری و سایرین همه آقازاده‌ هایی هستند که وارث رانت و منابع اقتصادی، منزلتی و سیاسی پدران شان هستند. مجموعهء شبکهء تو در توی «آقا‌زاده‌ها» و پیوندهای سببی آن‌ها، الیگارشی و خویش ‌سالاری روحانیت شیعه را شکل می‌دهد. «آقازاده‌ها» با مرگ پدران شان - به میزان استعداد خود -، میراث آن‌ها اعم از دارائی و درآمد، شبکهء روابط اجتماعی، توان رانت‌بری، منزلت و قدرت سیاسی را در اختیار می‌گیرند.

          البته میزان این ثروت با توجه به کارآمدی این فرزندان می‌تواند کم یا زیاد شود. شبکه‌ای شدن رانت خواری و تبدیل آن ارزش‌های پذیرفته شده ضامن تداوم سنت «آقازادگی» است. در چارچوب حاکمیت فعلی، رهبر پیشین رژیم هم از این امر مستثنی نبود. برای مثال احمد خمینی هر چند اسماً دارای مقامی رسمی نبود اما نفوذ و اقتدار و بالتبع رانت‌ بری او و بستگان اش بیش از هر مقام رسمی بود. بر اساس عرف پذیرفته شدهء مراجع شیعه، «آقا‌زاده» ابتدا به عنوان کار‌پرداز، مشاور و مدیر امور روزمرهء بیت به تدریج راه و رسم مدیریت روابط داخلی و بیرونی «بیت» را می‌آموزد و با فوت «آقا» میراث اقتصادی، منزلتی و سیاسی او را تحویل می‌گیرند (نمونهء دانشگاه امام صادق).

          درجهء نفوذ سیاسی، اقتصادی و منزلتی آقا‌زاده به موقعیت «آقا» وابسته است. طبیعی است که رانت‌های منزلتی، سیاسی و اقتصادی مراجع رتبهء بالا و فرزندان شان با رانت‌های مراجع با رتبه پایین‌تر یکی نیست. هر چند الگوی «آقا‌زادگی» در گذشته خارج از ساخت رسمی قدرت و نظام دولت وجود داشت، و توزیع منابع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی محدودی را رقم می‌زد، اما در دورهء پس از سقوط رژیم گذشته به تدریج در میان مسئولین حکومتی گسترش یافته و حتی در میان کسانی که جزء روحانیون هم نیستند، رایج شده و توسعه می‌یابد.

 

یک مثال برجسته از آقازادگی: چگونه یک آقا‌زاده مدیریت یک دانشگاه را به آقا‌زاده دیگر می‌سپارد؟!

در پی درگذشت مهدوی کنی، که از موسسان و اعضای هیئت امنای «دانشگاه امام صادق» بود و از زمان تاسیس آن در سال 1361 ریاست آن را در اختیار داشت، رهبر «جمهوری اسلامی» در سال 1394 اعضای هیئت امنای جدید این موسسه را منصوب نمود. در ادامه این اقدامات، محمدسعید مهدوی کنی، فرزند محمدرضا مهدوی کنی، رئیس پیشین مجلس خبرگان، با حکم صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه که همزمان رئیس هیئت امنای این دانشگاه است به ریاست این دانشگاه منصوب شد.

          به گزارش رسانه‌های ایران، محمد سعید مهدوی کنی که جایگزین پدرش شد، متولد سال 1345 و دارای دکترا در رشته فرهنگ و ارتباطات از همین دانشگاه است. او همچنین عضو هیئت علمی، هیئت امنای این دانشگاه و مدیر مسئول فصلنامه پژوهشی آن بوده و داماد یکی از روحانیون، محمد علی شهیدی محلاتی، رئیس بنیاد شهید و معاون رئیس‌جمهوری نیز است.

 

یک مثال برجسته ديگر در خصوص خویش ‌سالاری در «بیت» رهبری

          مناسبات درونی «روحانیت شیعه» و به‌خصوص «مراجع تقلید»، و «بیت» آن‌ها، همواره دارای مناسباتی رمزآلود و پنهانی بوده و کمتر در معرض پژوهش و رمزگشائی قرار گرفته است. غالب آنچه در خصوص این مناسبات به شکل نوشته درآمده و مطرح شده است، مدح و ثنای خود روحانیون از خود بوده و در برگیرندهء بررسی مبتنی بر معیارهای پذیرفته شده آکادمیک نیست.

          بهترین نمونه چنین عدم شفافیت و پنهان کاری چیزی است که «بیت» خوانده می‌شود. هرچند «بیتِ» خامنه‌ای مهم‌ترین مرکز قدرت در کشور بوده و متصدی رتق و فتق امور بسیاری است و عامل تعیین ‌کنندهء بسیاری از تحولات کشور است، اما در چارچوب قانون اساسی تعریف نشده است. بودجهء این دستگاه شفاف نیست و منابع درآمد و مصرف آن هم نا‌مشخص است. یا معلوم نیست سلسله مراتب رسمی یا غیر رسمی قدرت و نفوذ در این شبکه چگونه است. مدیران اصلی و برجستهء این دستگاه را فرزندان و بستگان خامنه‌ای در اختیار دارند. مدیریت و سازماندهی «بیت» برگرفته از‌‌ همان سنت «آقا‌زادگی» حوزوی است.

 

نهادهای سنتی در مقابل نهادهای مدرن

          بنا بر پژوهش‌های جامعه ‌شناسان اقتصادی، توسعه اجتماعی ‌ـ‌‌ اقتصادی جوامع بشر همزمان به معنای عقلانیت و گسترش سازمان و مدیریت در قالب دیوان سالاری است. از جمله پیامدهای دیوان سالاری، پیداش عقلانیت سازمانی، غیر شخصی شدن سازمان و مدیریت، شایسته سالاری، وجود سلسله مراتب سازمانی استاندارد و تعریف شده و بالاخره تلاش در مسیر کارآمدی است.

          بدین ترتیب، دیوان‌سالاری مدرن جایگزین الگوهای قدیمی مدیریت شده و به معنای تضعیف یا از بین رفتن تبار و خویش سالاری در موسسات و سازمان‌ها است. نگاه دیوان سالارانه به سازمان و مدیریت مبتنی بر این انگاره است که سازمان و مدیریت از مدل ماشین‌گونه پیروی می‌کند و ماشین را به عنوان الگوی بهینه مدیریت معرفی می‌کند.

          در جوامع توسعه یافته تلاش می‌شود تا سازمان و مدیریت، بر اساس الگوی‌های مدرن، از سلطهء تبار و خویش سالاری که شیوهء سازمندهی و مدیریت پیشامدرن است آزاد شود. در مقابل در جوامع در حال گذاری همچون ایران، هنوز، تبار و خویش ‌سالاری در مقابل انکشاف دیوان سالاری مدرن مقاومت می‌کند. سنت «آقا‌زادگی» در ایران معلول یک سلسله عوامل تاریخی و فرهنگی است و تداوم آن دارای پیامدهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی قابل توجهی بر توزیع نابرابر منابع قدرت، ثروت و منزلت است.

 

بازگشت به گذشته

          پیامد فرایند مدرنیزاسیون پیدایش سازمان های اقتصادی و اجتماعی در عرصه عمومی و استقلال آن از خانواده و تیره و تبار است. قدرت، منزلت و ثروت عمومی در همین چارچوب فرایند «مدرن شدن» جزء دارایی مشاع عمومی تلقی می‌شود و می‌بایست از تاریکخانهء «بیوت» مقامات مذهبی و سیاسی به عرصهء عمومی آمده و تحت نظارت جامعه قرار گیرد. در ایران اما، با حاکمیت رژیم ولایت فقیه، نوعی بازگشت به گذشته در حال تجربه است که برعکس فرایند «مدرن شدن» که طی آت قدرت و ثروت و منزلت عمومی به تدریج به ملک طلق برخی از خانواده‌های ذی نفوذ حاکمیت در می‌آیند، عمل می کند و الگوی مدیریت و سازمان نیز تابع سنت «آقا‌زادگی» می‌شود.

          پدیدهء «آقا‌زادگی» می تواند مناسبات اجتماعی را، که در عرصهء عمومی است، به محاق تبار و خویش‌ سالاری بکشاند. به همین دلیل سویهء آن به سمت مناسبات پیشامدرن است. اگر پیشرفت به سوی مدرنیته به معنای شفافیت، کارآمدی، پاسخگوئی است پدیدهء «آقا‌زادگی» گامی به سوی گذشته است.

بازگشت به خانه