تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
غولی به نام بیکاری
تحليلی از کيهان لندن
زمانی انسان به اندازهی نیاز خود، کار میکرد و آنچه را زیادی داشت، باز هم بر اساس نیاز، بین خود مبادله میکرد. قانونی نانوشته و بسیار ساده، بدون هرگونه دم و دستک. این رابطهی ابتدایی اما خیلی زود به چنان مناسبات پیچیدهای تبدیل شد که قرنهاست سرنوشت جوامع و کشورها را رقم میزند. مناسباتی که جنگها نیز به راه انداخته و میاندازد.
جامعهای که زمامداراناش، آنهایی نباشند که باید باشند، یعنی افراد کارشناس و شایسته و خدمتگزار ملت و مملکت، آنوقت در جامعه نیز هیچ کس آنجایی که باید باشد نیست. مرزها، نه تنها در مدیریت و اشتغال، بلکه در عرصهی جنایت و تبهکاری نیز به هم میریزد. البته بخشی از این جامعه تلاش میکند مانند بندبازان، با مهارت، روی طناب باریکی که پیش پایاش هست راه برود تا به دو سو، یکی گنداب حکومت و وابستگانش، و دیگری مرداب تبهکاریهای اجتماعی، پرتاب نشود.
در این میان جای تبلیغ این موضوع که حقوق بشر فقط آزادی بیان و عقیده و فعالیت سیاسی و صنفی نیست، خالی است. آن هم در جایی که حقوق اولیهی بشر، از جمله مسکن و کار، پا در هواست! داشتن یک سرپناه مناسب و یک شغل همراه با درآمد کافی حق هر شهروند است. اگر به هر دلیلی، از جمله شرایط فردی، اجتماعی و اقتصادی، شهروندانی از این حقوق برخوردار نیستند، حکومت و دولت به عنوان مسئول جامعه موظف هستند حداقل این حقوق را که شایستهی یک زندگی انسانی باشد برای شهروندان خود تأمین و تضمین کنند. ایران امروز اما از چنین حکومتی و چنین شرایطی بسیار دور است. اتفاقا به همین دلیل بیشتر باید دربارهی آن گفت و نوشت و خواست.
پُز خالی دربارهی شمار دانشگاههای کشور و آمار دانشجویان، هنگامی که با جیب خالی فارغالتحصیلان آموزش عالی به دلیل بیکاری همراه میشود، عمق فاجعه را در میان کارگرانی نشان میدهد که باید بار تولید را بر دوش بکشند اما به دلیل مدیریت بیکفایت، فساد گسترده، و سیاستهای داخلی و خارجی تنشزا، با تعطیلی روزافزون کارگاهها و کارخانجات روبرو هستند. اشتغال، حلقهی اصلی اقتصاد است که دو بازار تولید و مصرف را به یکدیگر پیوند میدهد. شرط اولیهی اشتغال اما سرمایه و سرمایهگذاری، یا به عبارت امروزی، کارآفرینی است. در ایران اما با تعطیلی انواع واحدهای تولیدی، در عمل، سیاست اشتغالزدایی پیش برده میشود و هر روز بر لشکر بیکاران میافزاید. وعدههای اقتصادی «پسابرجام» نیز تا کنون نتوانسته کار و کارگران را از چنگ غول بیکاری نجات دهد.
کار و اشتغال، داشتن مسکن و امکانات اولیهی زندگی، ممکن است شهروندان را در زمینههای سیاسی و فرهنگی نیز فعال کند و خواستهای آنها را افزایش دهد. اما بیکاری و بیخانمانی و نداشتن نان شب، لشکری را آماده میکند که به راستی چیزی برای از دست دادن ندارد! آن وقت زمامداران بیکفایت جمهوری اسلامی که طی نزدیک به چهل سال، همواره بر مشکلات داخلی و خارجی کشور افزودهاند، در پس صد دیوار از پاسدار و بسیجی هم نمیتوانند پنهان شوند به ویژه آنکه بدنهی این نهادهای نظامی و شبهنظامی نیز، خود از «مستضعفان» هستند و نه از آقازادهها و رانتخواران و خانوادههای مافیایی حاکم بر ایران! کافی ست همین دیوار بر سر آنها خراب شود!
7 مرداد 1396