تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
خانه ای برای اتحاد يا سلاخ خانهء سیاسی؟
منوچهر یزدیان
اين روزها، بيش از هر زمان ديگری، از در و ديوار "سپهر سياسی اپوزيسيون حکومت اسلامی" صدای قيل و قال «ضرورت ايجاد اتحاد برای سرنگون کردن حکومت اسلامی» به گوش می رسد و هرکس به فراخور درک و دانش و اهداف و اغراض خود به اين می انديشد که شروط لازم برای تحقق اين "اتحاد" چيستند. در اين ميان آقای دکتر کورش عرفانی، مؤسس حزب «ايران آباد»، نيز قدم به جلو نهاده و شروط مورد نظر خزب خود را - لابد برای اينکه داوطلبان اتحاد با حزب ايشان مطلع باشند - در دو گفتار ويدئوئی مطرح ساخته اند.
اما، از نظر نگارندهء اين سطور، نخستين سخنان ویدیوئی آقای کورش عرفانی* (12 ژوئیه 2017)، با عنوان "نقش احزاب در اتحاد سیاسی"، نمایشی است از یک سلاخی سیاسی که در پایان آن قرار نیست کسی جز خود سلاخ زنده بماند تا یک "اتحاد سیاسی" را برای گذار، انحلال، سرنگونی و غیرهء حکومت اسلامی ایران بر پا نماید.
جدا از محتوای سخنان ایشان، که به آن خواهم پرداخت، خود زبان لغزگوی و چیستانوار آقای کورش عرفانی "در این سخنرانی" دقیقاً در خدمت سلاخی سیاسی و ناممکن جلوه دادن "اتحاد حداقلی سیاسی احزاب" است و اين نکته را ایشان مکرراً تکرار میکنند. در اينجا بر عبارت "در این سخنرانی" تأکيد کرده ام تا بتوانم در ادامه نشان دهم که در بخش اول مطلبم به محتوای سخنان اول می پردازم و سپس می کوشم تا توضيح دهم که ايشان چگونه در سخنرانی ديگر خود** (28 اوت 2017) مطالب متناقض و ناروشن اما مکملی را مطرح میکنند که ديوار بن بست سلاخ خانه ای «اتحاد» را به عرش اعلا می کشاند.
***
آقای کورش عرفانی، در سخنرانی ویدیوئی 12 ژوئیه، ابتدا به حذف و سلاخی عمومی کنشگرانی میپردازد که عضو هیچ کدام از تشکلات سیاسی موجود نیستند و، از نظر ايشان، نمی توانند در «اتحاد» شراکت داشته باشند. پیام ایشان، که لابد به منظور تشویق این کنشگران به کار تشکیلاتی سیاسی است، با آنچنان لغزگوئی و تمسخری همراه است که صرفاً - بصورت نقض غرض - جنبهء مثبت آن را می پوشاند. در این رابطه ایشان از "میوه فروشها، سبزی فروشها، ترانه سراها، ترشی فروشها، شاعران و نویسندگان" نام میبرند؛ انگار که در کار سياست صرفاً شغلی وجود دارد به نام "رهبر حزب" و تنها "رهبران احزاب" اند که، بنا به وظایف شغلیشان، شایسته انجام کار سیاسی اند. یعنی کارگر و جوشکار و سبزی فروش و بنا، به خاطر نوع شغلی که برای گذراندن زندگیشان دارند نمیتوانند "شخصیت سیاسی" مورد نظر آقای عرفانی و یا کنشگر سیاسی باشند.
در اين راستا، آقای عرفانی کنشگران ایرانی را، که چند ده سال است به مبارزهء قلمی یا سیاسی علیه حکومت اسلامی پرداخته اند، از حلقه "اتحاد سیاسی" مورد نظر خود حذف کرده و به آنها توصیه میکنند که "بروید حزبتان را بسازید و یا به یکی از احزاب موجود بپیوندید".
به باور نگارنده، در واقع، اگر لحن تمسخر و تحقیرآمیز آقای عرفانی را، که به ادبیات ویژهای در سپهر سیاسی ایران تبدیل شده است، ناديده بگيريم، قصد آقای عرفانی آن است که به کنشگران مزبور توصیه کنند که به «کار سیاسی تشکیلاتی منسجم» بپردازند؛ که این خود ظاهراً "اندرز" مثبتی میتواند باشد. اما اگر سناریوی آقای عرفانی را ادامه دهیم و فرض کنیم تمام "شخصیتهای سیاسی" مورد نظر ایشان احزاب شان را تشکیل داده و یا به تشکلات موجود پیوستهاند، آنگاه بايد ديد که تکلیف شان در زمینهء "اتحاد سیاسی" مورد نظر آقای عرفانی چیست و آیا میتوانند با حزب آقای عرفانی متحد شوند؟ بهر حال و تا اینجای قضیه، می توان چنين برداشت کرد که آقای عرفانی طرفدار تشکیل «اتحادی از احزاب» اند و، لذا، انتظار مخاطب هم به اين بر می گردد که از نظر آقای عرفانی مشخصات آن حزب سياسی که شايستگی شرکت در «اتحاد» را دارد چيست.
ایشان، البته بدون آنکه استدلالی ارئه دهند، شايستگی یک "حزب" برای شرکت در «اتحاد» را به سه شرط وابسته میدانند:
1- به اندازهء «کافی» نفرات و نیروی انسانی داشته باشد،
2- امکانات مادی و مالی «کافی» برای پیشبرد برنامهاش را داشته باشد،
3- حداقلی از پایگاه اجتماعی در بین ایرانیان داشته باشد.
اما مشخصهء اصلی شروط بی استدلال آقای عرفانی برای شايستگی یک حزب، نامشخص بودن و غیرقابل اندازه گیری بودن آن شروط است:
1- "نفرات به اندازهء کافی" یعنی چند نفر؟: پنج نفر، ده نفر، پنجاه نفر، پانصد نفر و ...؟
2- "امکانات مادی و مالی" یعنی چند دلار/ یورو و یا چه مقدار املاک، ثروت و ابزار کار؟
3- "حداقلی از پایگاه اجتماعی" یعنی چه؟ خود پایگاه اجتماعی چیست؟ منظورشان تعداد ایرانیان هوادار حزب فرضی در داخل ایران یا خارج از ایران است و اين تعداد را چه منبعی روشن می کند: تعداد لایکهای فیسبووکی؟ تعداد بازکنندگان صفحات یوتیوب و اینترنت اعضای حزب مفروض؟
آقای عرفانی، که جامعهشناسی خواندهاند، قطعاً بخوبی میدانند که "اندازهگیری"، و ارائهء راهکار برای اندازهگیری، یکی از پیششرطهای نظریهپردازی است. لذا، واژهء "کافی" یا "ناکافی" نه تنها مشکل ایشان را حل نمیکند بلکه به آن میافزاید.
سناریو را ادامه دهیم: فرض کنید کنشگر، یا شخصیت سیاسی مورد نظر آقای عرفانی، اندرزهای ایشان را به جان میخرد و میرود حزب اش را میسازد و یا وارد یکی از احزاب موجود میشود. اما تازه در آن زمان است که، بر پایهء "شروط" آقای عرفانی، مشکل او و حزب اش آغاز می شود؛ زيرا هنوز معلوم نیست که آيا می تواند شانس گرفتن برگ ورود به "اتحاد سیاسی" آقای عرفانی را دریافت کند یا نه! چرا که اين حزب مفروض اول باید برادری اش، یعنی متحقق بودن 3 شرط مقرر شده توسط آقای عرفانی، را ثابت نماید و سپس وارد جرگهء اتحاد سیاسی مورد نظر ایشان شود. لازم به توضیح زیاد نیست که با معیارهای تعیین شده توسط آقای غرفانی، یعنی "حداقلی از این و حداقلی از آن"، اثبات "واجد شرایط بودن" بسیار دشوار به نظر میرسد. در اینصورت، پس، "چه باید کرد"؟
اما، پیش از يافتن پاسخی به "چه باید کرد" بالا، میبایست نکتهء پوشیدهای در همين سخنان آقای عرفانی را نيز باز کنیم: واضح است که آقای عرفانی، با طرح اين شروط، اعلام می دارد که حزب خودش واجد آنها است؛ چرا که در غير اين صورت خود به بيهوده گوئی پرداخته و شروطی را که خود ندارد میخواهد بر سر دیگران خراب کند.
حال، با این مقدمه، به نکتهء پنهان در سخنرانی آقای عرفانی میرسیم. آقای عرفانی در لفافه میگوید که حزب ایشان (ایران آباد) از نفرات، امکانات مالی و پایگاه اجتماعی کافی برخوردار بوده و در واقع جامعالشرایط است و لذا حق دارد ديگر احزاب را از «کنکور شرايط» خود بگذراند. با این پیشفرض بهنظر میرسد پاسخ ايشان به پرسش «چه باید کرد؟» بسیار ساده است: پیوستن همهء احزاب سیاسیِ، به قول آقای عرفانی، "فاقد امکانات"، کنشگرایان، و شخصیتهای منفرد سیاسی به «حزب ایران آباد»!
اما بر زمينهء همين نکات بالا است که می توان از آقای عرفانی پرسيد: شما که در طول چند سال با سخنان زیبا نتوانستید کنشگران ایرانی را به حزب تان (که مدعی واجد شرايط بودن است) جلب کنید، چگونه میتوانید با تحقیر آنها اینکار را انجام بدهید؟ یا اینکه تصور کردهاید این کنشگران بیمار روانی هستند و در مقابل تحقیر احساس خشنودی و رضایت کرده و به آقای عرفانی "لبیک" میگویند.
***
حال، اگر بپذيريم که «حزب ايران آباد» مرکز ثقل سپهر سياسی اپوزيسيون حکومت اسلامی است و همهء احزاب واجد شرايط فوق بايد به آن بپيوندند، می توانيم بپرسيم که حزب آقای عرفانی اين پذيرش را چگونه عملی می کند؟
ایشان سخنان 28 اوت 2017 خود را با اين عنوان مطرح می کنند: "آیا حزب ایران آباد با دیگر احزاب و سازمان های اپوزیسیون همکاری می کند؟"
در پاسخ به اين پرسش است که آقای عرفانی کوه تازه ای از مشکلات را در راه رسيدن به «اتحاد احزاب واجد شرايط» از زمين نظريه پردازی خود می رويانند و برای "همکاری سازمانهای اپوزیسیون" دو شرط جديد را مطرح می کنند:
- "حرفهای بودنِ" این سازمانها
- و "وابسته نبودن شان به بیگانگان".
متأسفانه، آقای عرفانی به این مسئله که "حرفهای بودن" از نظر ایشان چیست نمیپردازند؛ که حود به معنی آن است که برای انجام کاری شرطی گذاشته می شود که خود آن شرط ناروشن است. شاید هم منظور ایشان از "حرفهای" واجد بودن آن سه شرطی است که در سخنرانی 12 ژوئیهء خود مطرح کرده اند و ماهيت آنها در پاراگرافهای قبلی مورد بررسی قرار گرفته است.
اما شرط دوم آقای عرفانی برای همکاری بین حزب ایشان و "سازمانهای حرفهای دیگر" ظاهراً روشن تر است: "وابسته نبودن به بیگانگان"؛ هر چند که در اینجا هم آقای عرفانی، مثل موارد دیگر، "وابستگی به بیگانگان" را توضیح نداده و تنها به مثالهائی اشاره میکنند مثل: تجزیه ایران، چند تکه کردن کشور، اهمیت دادن به مسائل قومی و فدرالیسم؛ که لابد (و اين حدس ناشی از خوش بينی من است) مواردی هستند جملگی "حاصل وابستگی به بیگانگان". بدينسان، در غیاب تعریفی از "وابستگی به بیگانگان"، چند مثال درست و نادرست ردیف می شوند تا دقیقاً خود مقولهء "وابستگی" ناروشن بماند.
نتايج جنبی اين مثال ها اما هولناک اند: مثلاً، بيگانگان می توانند روحاله خمینی، حامد کرزای یا احمد چلبی را، همراه با حفظ تمامیت ارضی و پرهيز از فدراليزه یا تجزیه کردن کشورهای ايران و افغانستان و عراق، بر اين کشورها مستقر نمايند بی آنکه اسم اين کار "وابستگی به بیگانگان" باشد. حال آنکه من يقين دارم آقای عرفانی بخوبی میدانند که هر سهء این افراد (خمینی، کرزای و چلبی) توسط بیگانگان حمایت و هدايت می شدند.
آقای عرفانی، در ادامهء پاسخگوئی به پرسشی که از جانب خود ايشان اينگونه فرمولبندی شده: "آیا حزب ایران آباد با دیگر احزاب و سازمان های اپوزیسیون همکاری می کند؟"، میگویند که برای ایجاد همکاری با احزاب دیگر "بحث نظری چندانی" با آنها ندارند و همینقدر که آنها "دموکراسی و آزادی بخواهند، حافظ تمامیت ارضی کشور باشند و نوکری بیگانه را نکنند" کافی است. و البته آقای عرفانی به عنوان جامعه شناس بخوبی میدانند که هیچ حزب و سازمان سیاسی نه خود را نوکر بیگانه معرفی میکند و نه دشمن آزادی و دموکراسی و، در نتيجه، تشخيص اين موارد هم با خود آقای عرفانی است و نه طالبان اتحاد با حزب ايشان!
و انصاف اينکه اگر احزاب ديگر نيز با همين عينک به حزب ايشان بنگرند، معلوم نيست حزب ايران آباد هم بتواند از عهدهء شروط مختلفی که بنيان گذارش برای احزاب ديگر قائل است برآيد.
در عين حال، روشن است که این سخنان دوپهلو، قابل تفسیر و ناروشن ارتباطی به یک کار حزبی روشنگر ندارد. ایشان، برای مستند کردن سخنان شان، موظف بودند و بايد جرأت میکردند تا از یکسو سازمانهای تجزیه طلب و نوکر بیگانه را با اسم و رسم معرفی کنند و، از سوی دیگر، با اسم و رسم سازمانهائی را نام ببرند که ایشان متمايل به همکاری با آنها هستند.
15 شهریور 1369 - 6 سپتامبر 2017
* https://youtu.be/N1pihHNw04c
** https://youtu.be/hmZDLcTyPPQ