تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
آخوندها، غالب در خیابان ها و مغلوب در خانه ها!
(نگاهی به دوگانگی زندگی مردم در حکومت آخوندها)
محمد هادی
از جمله مواردی که بسیاری از مسافران برگشته از ایران - بخصوص در مورد شهرهای بزرگ-می گویند این است که در ایران، و در مقایسه با آنچه در خیابان ها و خانه ها می گذرد، به آسانی و به سرعت متوجه می شوید که انگار به دو ایران و دو کشور متفاوت سفر کرده اید؛ تا جائی که در مقام مقایسه ای طنزآلود می گویند: انگار تنها در خیابان ها و مکان های عمومی است که رژیم شاه سقوط کرده و آخوندها سوار قدرت اند، و الا آنچه در خانه ها و در پس در و دیوار و پرده های افتاده می گذرد به همه چیز شبیه است الا جامعه و حکومت اسلامی مورد ادعای آخوندها!
به عبارت دیگر، آخوندها تنها در خیابانهاست که بضرب زور و حضور اراذل و اوباش سرکوبگر خود حکومت کرده و غالب هستند والا در اعماق قلب ها و اندیشه ها و در خانه های مردم، سال هاست که کاملاً مغلوب و غایب می باشند!
آخوندها، علیرغم زبان نفهمی و عقب ماندگی تاریخی خود، رفته رفته پی برده اند که از پس مردم و مشکلات گوناگون اقتصادی - سیاسی- فرهنگی آنها بر نمی آیند و، با رسالۀ دیناسورهای حوزه، از حل مسائل جامعهء ایران در بعد از سقوط رژیم شاه عاجزند. همانطور که در روابط عادی هرکس واقعاً و احساساً می داند چقدر مورد علاقه یا تنفر اطرافیان خود است، آخوندها هم خود بهتر از هرکس می دانند که - علیرغم قربان صدقه مردم رفتن های ظاهری - چقدر مورد تنفر مردم بوده و اکثریت جامعه ایران واقعاً می خواهند سر و عمامه به تن آخوندها نباشد!
رژیم آخوندها بعد از کشتار و اعدام های وحشیانهء دههء 60، برای لاپوشانی عدم تواناییِ خود در براه آوردن مردم و برقراری جامعهء به اصطلاح اسلامی خود، رفته رفته و اجباراً به دونگانگی و دو رویی جامعه در خانه ها و خیابان ها تن داده اند تا، بدین وسیله، با رعایت حداقل ظاهر اسلامی در خیابان ها، بتوانند از بالای منبر، همچنان پُز داشتن حکومت و جامعه اسلامی را در نزد دیگر کشورهای مسلمان و بدبخت تر از ایران بدهند! در این رابطه رژیم آخوندها برای حفظ آبروی نداشته و ظاهر اسلامی جامعه، به رعایت حداقل روسری در زنان و حداکثر ریش و پشم در صدا و سیمای تلویزیون رژیم، بعنوان تنها نمودهای ظاهراً اسلامی قناعت نموده اند!
در رابطه با برنامه های رسمی و عادیِ صدا و سیما، خود آخوندها می دانند که حتی خانواده و اهل بیت رسمی و صیغه ایِ شان نيز چندان رغبتی به تماشای آنها ندارند تا چه رسد به اکثریت مردم که شاید تنها برای یافتن سوژه جهت مسخره نمودن آخوندهاست که گاهی سری به آن میزنند و یا موقعی که بچه ها برای عقب نماندن مادرشان از خنده او را صدا می کنند که: «مامان! مامان! بدو بیا دارند مجلس را نشون میدهند!» و یا مردم با دیدن جنتی در تلویزیون رژیم و جان سختی او در نمردن می گویند: «با دیدن جنتی، آدم به وجود زندگی و دنیای پس از مرگ ایمان می آورد!»
آخوندها، با علم بر تنفر مردم از صدا و سیما، و دست بستگی خود آنها جهت تهیهء برنامه برای سرگرم نمودن مردم در خانه ها، چارهء کار را در برپایی تلویزیون های 24 ساعته در خارج از کشور و دوبله نمودن انواع و اقسام سریال های ترکیه و دیگر کشورها یافته اند تا مستقیماً برای بینندگان فراری از صدا و سیما در داخل، برنامه های سرگرم کننده تهیه و پخش کنند. قطعاً، بدون شُل شدن کیسهء خلیفهء آخوندها، هیچگاه در خارج از کشور تلویزیون های 24 ساعته اینگونه مثل قارچ نمی روئیدند! این تلویزیون ها جدا از سرگرم نمودن مردم در روزهای عادی، در مواقع و روزهای مبادا و بروز تظاهرات و اعتراضات مردم بجان آمده، نقش خود را در آدرس اشتباهی دادن و طرح شعارهای انحرافی بخوبی ایفاء می کنند. این تلویزیون ها بدون کمک رژیم- در پوشش دادن آگهی بیزنس های اعوان و انصار رژیم در کشورهای عربی اطراف ایران - 24 ساعت هم نمی توانند دوام بیاورند. مخارج کمرشکن این تلویزیون ها را هیچگاه نمی توان تنها با تبلیغ نمک و فلفل صدف و برنج باسماتی پری و چای شهرزاد تأمین نمود. جدا از خرید وسایل فنی و مخارج ماهانۀ فرستادن برنامه به روی آنت ها، بسیاری از گردانندگان اینگونه تلویزیون ها خودشان کلی مخارج شخصی برای گرم نگهداشتن منقل و محفل و خودشازی و شنگول شدن برای جلوی دوربین رفتن دارند! این تلویزیون ها کلاً در راستای برنامه سازی و سرگرمی و سر کار گذاشتن داخل است که سرپا ایستاده اند والا برنامه های اینان در خارج از ایران بجز پدر و مادر های بازنشسته و خانه نشین بعید است تماشاچی دیگری در خارج داشته باشند!
البته ناگفته نماند که برخی از کوتاه آمدن های رژیم در بخش کوچکی از خواسته های جامعه -بخاطر جلوگیری از شرایط انفجاری و جان به لب شدن مردم - تا آنجاست که آنها خصلت ضد حکومتی و بدتر از آن بوی سرنگونی طلبی نداشته باشند و الا سرکوب وحشیانه و درندگی گرگ های رژیم در شدیدترین شکل علنی می شود! رژیم در برخورد با منتقدین و مخالفین خود در داخل، دو دوتا چهار تا و ماشین حساب خاص خود را دارد که در صورت عدم توجه به آن، امکان گُم و گور شدن در تحلیل های نادرست می باشد. رژیم تا زمانی که میزان مخالفت و اظهار تنفر مردم تنها به فحش خواهر و مادر دادن به خامنه ای و سایر کله گُنده های رژیم در تاکسی ها و اتوبوس ها -جهت تخلیهء روانی آنها - و عقب و جلو بردن روسری و یا بالا و پائین رفتن مانتوی زنان در معابر و مکان های عمومی باشد آگاهانه خود را به کوچۀ علی چپ و ندیدن و نشنیدن می زند اما وای به حال موقعی که این قایم موشک بازی مردم با رژیم جنبهء جدی بگیرد که در آن صورت آخوندها بمحض دیدن کوچکترین حرکات و تجمعات ضد حکومتی، رودربایستی و حفظ ظاهر را فراموش و با تمام قوا و شدّت سرکوب وارد صحنه می شوند!
در بررسی نحوهء برخورد رژیم با مخالفان و منتقدان دور و بر خود در داخل، نمونه های دکتر زیبا کلام و نوری زاد قابل توجه می باشند که چگونه رژیمی که تحمل یک وبلاگ نویس ساده و یا یک خبرنگار منفرد و منتقد را ندارد و آنها را زندانی و شکنجه میکند همزمان می تواند به اصطلاح شدیدترین انتقاددات زیبا کلام و نوری زاد را تحمل کند! در ارزیابی و برخورد با افشاگری های این دو بعنوان نمونه و با نگاه از جنبهء اثباتی و مسلم قضیه، پر واضح و روشن است. در این میان نه این دو -زیبا کلام و نوری زاد- از شجاعتی فوق العاده و جان برکف بودن برخوردارند که اینگونه بی گدار و بی کله به آخوندها بتازند و نه آخوندها بی خبر از همه ی یک شبه دموکرات و آزاد اندیش شده اند که براحتی و با سعۀ صدر می توانند شدیدترین انتقادات و افشاگری ها را شنیده و خم به ابرو و عمامه نیاورند! زیبا کلام بعنوان یکی از تیز هوش ترین و حاضر جواب ترین مفسران و منتقدان گرگ های اصول گرای رژیم، با هوش تر از آن است که بدون رعایت خط قرمز های رژیم - که بطور غریزی آنها را حفظ و فوت آب است - ریسک جان و مال و خانواده کند و یا نوری زاد - علیرغم لحن حزن انگیز و دردمند خود در دخیل بستن به بیت رهبری - نداند که خامنه ای امام زاده ای است که کور می کند ولی هرگز شفا نمی دهد!
اینکه این دو و یا امثال گنجی و سازگارا و دیگر چهره های اپوزیسیون اصلاح طلب و صادراتی رژیم به خارج، چقدر از پروژه های سرکاری خود، آگاه هستند یا نیستند فرق چندانی در نتایج حاصله ندارد. نیت و غرض شخصی تنها در روابط فردی مهم است ولی در مسائل اجتماعی- سیاسی، نتیجۀ اعمال تعیین کننده میباشد!
از نظر کل نظام، از زیبا کلام - که یک قلم چند صد هزار دنباله رو اینترنتی دارد- گرفته تا امثالهم، در تحلیل نهایی، خودی محسوب می شوند که- علیرغم تناقض ظاهری قضیه- با شدیدترین انتقادات خود، همزمان در حد خود و بخصوص در بزنگاه های خطرناک و نقاط تعیین کننده، به ادامهء برقراری نظام جهل و جنایت آخوندها یاری می رسانند! نشان به آن نشانی که اینها بمحض برخورد با اپوزیسیون جدی و مبارز خارج از نظام، سینه سپر کرده از کلیت نظام آخوندها، پاسداری و دفاع می کنند! اینان کبوتران آشنا و جلد نظام هستند که با پرسه و پرواز در آسمان داخل و خارج، دست آخر دور و بر حرم نظام می نشینند! رژیم در مجالس و سخنرانی های پر جمعیت زیباکلام و تاج زاده و امثال آنها- ضمن تخلیهء روانی و عصبی دانشجویان- بعضاً از شناسایی عناصر رادیکال میان آنها غافل نیست!
رژیم اگر هر چیز از دستان ناپاکش در برود، و به هیچ چيزی حواس اش نباشد، بنا به سال ها تجربهء جاخوش کردن در قدرت و غرایز و خصایص حیوانی خود، بد و خوب و سود و زیان خود را بخوبی حس و لمس کرده و می داند. عوامل سرکوبگر رژیم این روزها در برابر قتل هایی که در اثر کتک کاری و چاقو کشی های خیابانی و در دعوا و مرافعه های مردم عصبی و خشمگین روی می دهد با بی اعتنایی و بدون قید فوریت و اضطرار عکس العمل نشان می دهند ولی در عوض در برابر خبر حتی پخش یک اعلامیهء ضد حکومتی از در و دیوار و زمین و هوا و با هلی کوپترهای نور افکن دار و انبوهی از لباس شخصی ها و نظامی ها محلۀ مورد نظر را محاصره می کنند!
هر چند تمامی این ترفندها و بگیر و ببند ها نهایتاً درمانی برای دردهای بی درمان و حل نشدهء رژیم نیست و ماحصل و دستاورد آخوندها بعد از نزدیک به چهل سال حکومت- بجای جامعهء اسلامی-جامعه ای غرق فساد و فحشا و تباهی است که مردم در تشریح بی در و پیکری و روابط حاکم بر جامعه -بصورت جوک- می گویند: «آخوندها بخدا راست می گویند که امام زمان ایران را اداره می کند چرا که اداره یک همچون جنگل و جامعۀ خر تو خری، از قدرت انسان های عادی خارج و تنها در توان مافوق بشر امام زمان می باشد!»