تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

31 شهريور ماه 1396 ـ  22 سپتامبر 2017

همراه شو رفیق!

ف. تابان

          روحانی انتخاب شده است، کابینه ی خود را هم تشکیل داده است، کابینه ای که در آن پر از جنایتکار و بازجو و شکنجه گر و سرکوب گر و دزد است. او این کابینه را به نام 24 میلیون مردم اما با توافق و رضایت «رهبر» تشکیل داده است.

          به این کابینه مجلس رای داده است؛ مجلسی که در تهران و بسیاری از جاهای دیگر، باز به نام مردم و با رای مردم رنگ اصلاح طلبی به خود گرفت. دست «فهرست امید»، در پشت جنایتکاران و بازجویان و شکنجه گرانی است که به کابینه ی اعتدال راه یافته اند. و ائتلاف «امید» و «اعتدال» حاصل اش شده است این کابینه!

          بیرون از مجلس و دولت... رضا شهابی در زندان در اعتصاب غذاست، هیجده زندانی سیاسی که حتی هوا را از آن ها محروم کرده اند در خطر مرگ قرار دارند، کارگران و معلمان مستاصل از وضعیتی که بر آن ها تحمیل شده در برابر مجلس و ادارات کار و فرهنگ، به دنبال استیفای حقوق خود هستند و گوش شنوایی پیدا نمی کنند. از هر چهار گوشه ی ایران خبر اعدام و زندان می رسد...

          آن ها که در انتخابات به «انفعال» و «بی عملی» و «خانه نشینی» متهم می شدند، در این روزها کوشیدند تا چهره ی واقعی کابینه ی 24 میلیونی و وزرای جنایتکار و بازجو و شکنجه گر و سرکوب کننده آن را افشا کنند، شاهدان عینی شهادت دادند و فراکسیون امید چشم بر همه ی این شهادت ها و افشاگری ها بست و بر انتخاب این کابینه ی سیاه صحه گذاشت. در بیرون از مجلس از نمایش های زمان انتخابات خبری نبود، از «ستاره های بنفش»، زندانیانی که در زندان ها رای خود را به نام روحانی ریختند، هنرمندان و هنرپیشه هایی که به امید حضور زنان و اقلیت ها در استادیوم های ورزشی سخنرانی های آتشین کردند، چهره های محبوبی که انگشت های جوهری خود را به نمایش گذاشتند، مادران جانباختگانی که خون فرزندان خود را وثیقه پیروزی روحانی کردند، از هیجکدامشان موقع تشکیل کابینه و حضور افراد جنایتکار در آن، نشانی نبود. آیا وظیفه ی آن ها در فردای انتخابات تمام شده بود؟ پرسشی که همواره در مورد «انتخابات پارلمانی» وجود داشته است!

 

دلیل این همه محافظه کاری چیست؟

          رأی وابستگی می آورد، در همه جای دنیا گیرندگان رای خود را وابسته به رای دهندگان می دانند. در ایران اما برعکس است. رأی دهنده ها به منتخب خود وابسته می شوند. رای در ایران، زبان انتقاد را کند می کند، به ویژه آن که این رای برای اثبات خود از میان کارزاری سخت با مخالفین بیرون آمده است و همواره باید ثابت کند که کارساز و موثر بوده است. سیستم انتخاباتی جمهوری اسلامی ایران رای دهندگان را به گروگان رای خود تبدیل کرده است. این سیستم دقیق طراحی شده. اصلاح طلبان و اخیرا معتدل ها نقش بسیار مهمی در آن برعهده گرفته اند. در برابر رای دهنده ها همواره یک شبح هولناک قرار دارد. این شبح یک زمان احمدی نژاد است، یک زمان جلیلی است و وقت دیگر، رئیسی است. حکومت با این اشباح رای مردم را به گروگان می گیرد. نقطه ی مرکزی این سیستم این استدلال است، «اگر روحانی نباشد، رئیسی می آید...» با این استدلال، اصلاح طلبان هر انتقادی را سست و بی اثر می کنند، نطفه ی هر فکر و عمل مستقلی را می کشند، به دست خود رای دهنده ها هم می کشند. این استدلال به آن ها اجازه می دهد بی مهابا وعده بدهند، بدون ترس به وعده های خود عمل نکنند و باز وعده های جدید بدهند (جالب است هنوز آقای جهانگیری دارد وعده می دهد سی درصد دولت دوازدهم زنان خواهند بود). آن ها می دانند با آن دو قطبی ترسناک خود، رای دهندگان را به گروگان گرفته اند و هر دو سال و چهار سال، حتی اگر بدترین عملکرد را داشته باشند، باز رای دهندگان را اسیر ترس خود می کنند. تا این دو قطبی ها در جامعه حاکم است، رای دهنده ها به آن ها نیاز خواهند داشت. آن ها با این سیستم دو قطبی و با شبح هایی که هر چند وقت یک بار در برابر چشمان مردم مضطرب قرار می گیرند، هر گونه اندیشه ی مستقل، و فکر کردن به چارچوبی فراتر از وضعیت موجود را از بین می برند.

          این روزها ما یک بار دیگر شاهد همین واقعیت ناخوشایند هستیم. وعده دهندگان در همان گام نخست به وعده های خود خیانت کرده اند و رأی دهندگان گویی آن وعده ها را نشنیده بوده اند. زبان شان اگر هم به حرکت در بیاید، هیچ برندگی دوران انتخابات را ندارد... حتی اگر رئیس جمهورشان سنت شکسته و برای همه ی وزرا با «رهبر» به توافق رسیده است، اگر کابینه از همه ی وعده ها تهی است، اما هنوز شبح رئیسی و رئیسی ها در برابر چشمان شان قرار دارد، و زبان اعتراض را کند و بی ثمر می کند.

          برای این که به این گروگان گیری پایان داده شود، باید این دو قطبی کاذب در ذهن ها بشکند. چگونه؟ هر رءی دهنده خود جزیی از روندی است که باید به قیام علیه این وضعیت منجر شود. در حال حاضر اعلام مخالفت با کابینه ی امنیتی برعهده ی کسانی افتاده است که در انتخاب آن هیچ نقشی نداشته اند. این وظیفه باید همگانی شود.  

http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=81703

بازگشت به خانه