تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

10 مهر ماه 1396 ـ  2 اکتبر 2017

پایان سایکس‌- پیکو

و دشواری‌های شکل‌گیری خاورمیانه جدید

حبیب حسینی‌فرد

          روندها و واگرایی‌ها در خاورمیانه پس از بهار عربی بیش از پیش مرزهای ناشی از قرارداد سایکس‌- پیکو را زیر سوال برده است. مشکل ولی این است که چشم‌اندازهای خاورمیانه جدیدی که در حال شکل‌گرفتن است روشن نیست.

          حمله آمریکا به عراق در جریان بحران اشغال کویت در سال 1991 سبب شد که انسجام ارضی عراق ترک بردارد و کردها عملاً از حوزهء اقتدار دولت مرکزی بیرون بیایند. با این همه کمتر کسی به صرافت افتاد که از چشم‌انداز تجریهء عراق یا شناور شدن قرارداد سایکس- پیکو سخن بگوید. حتی حمله دوم آمریکا به عراق (2003) یا شروع بهار عربی (2011) هم به چنین بحث‌ها و رویکردهایی دامن نزد. تنها با تشدید بحران در سوریه و تسلط داعش بر بخش‌هایی از خاک عراق و سوریه (2014) بود که بحث به پایان رسیدن دوران قرارداد سایکس-پیکو و حرکت به سوی آرایش جدید مرزها در منطقه خاورمیانه به بحث روز بدل شد.

          در اوت 2014 که داعش بر بخش‌هایی از عراق و سوریه مسلط شد، ویدئوکلیپی منتشر کرد که در آن «بولدوزر»ی ایستگاه مرزی میان عراق و سوریه را تخریب می‌کرد و حصارهای شنی در مرز را کنار می‌زد. جماعتی هم سلاح به دست مشغول نظاره و هلهله بودند و در ویدئو از پایان دوران سایکس- پیکو سخن می‌رفت. اندکی بعد هم ابوبکر البغدادی، رهبر داعش در نماز معروف اش در مسجد موصل اعلام کرد: «پیشروی ما تا زمانی که آخرین میخ را بر تابوت قراداد سایکس- پیکوت بکوبیم ادامه خواهد یافت.»

          تنها برای داعشی‌ها نبود که قرارداد سایکس- پیکو نشانه‌ای از نکبت و خیانت به شمار می‌رفت. بخش بزرگی از جمعیت 300 میلیونی جهان عرب و غیر عرب منطقه، که جغرافیای سیاسی‌شان پس از سقوط امپراطوری عثمانی شکل گرفته، هم درک و دریافت مشابهی از این قرارداد داشته‌اند.

          بسیاری از کشورهای منطقه تا صد سال پیش جزیی از امپراطوری عثمانی به شمار می‌آمدند.

 

کشیدن مرزها با خط‌ کش

          در پایان سال 1915 که به تدریج شکست دولت عثمانی و متحدان آن مانند آلمان در حال آشکار شدن بود، بحث بازآرایی مرزی و ارضی حوزه تحت تسلط این امپراطوری به مشغله ذهنی رهبران بریتانیا و فرانسه بدل شد. در یکی از همین روزها مایک سایکس، دیپلمات بریتانیایی به جلسهء کابینه رفت و توضیح داد که وقتی کار دولت عثمانی تمام شد، بهترین گزینه برای تقسیم جهان عرب با فرانسوی‌ها کدام است. او ایدهء خود برای خط ‌کشی منطقه در حد فاصل عکا در شمال اسرائیل کنونی تا سرحد کرکوک را مطرح کرد، به گونه‌ای که مرزهای شرقی مدیترانه یعنی از شهرهای مرسین و آدنا در ترکیه امروز تا صور لبنان و نیز بخش‌های بزرگی از سوریه و غرب عراق حوزه نفوذ و سلطهء فرانسه شود. بریتانیایی‌ها هم بر بخش‌های بزرگی از عراق و کویت تسلط پیدا می‌کردند و مناطقی مانند کرکوک و اردن تا صحرای سینا هم حوزهء نفوذ آنها می‌شد. تنها بر سر فلسطین توافقی حاصل نشد و قرار شد که تا تعیین تکلیف آن تحت قیمومیت بین‌المللی بماند.

          این قرارداد مغایر با قول و قراری بود که بریتانیایی‌ها با سلطان حسین‌ بن علی، حاکم مکه و سه فرزندش گذاشته بودند. به آنها قول داده شده بود که در ازای قیام و مقابله با عثمانی در شبه جزیرهء عربستان، صاحب کشوری بزرگ در منطقهء عربی خاورمیانه بشوند. این خواست‌ها در کنفرانس صلح ورسای در سال 1919 هم تأمین نشد و بریتانیا و فرانسه ترجیح دادند که مناطق یاد شده را به طور قطعی بین خود تقسیم کنند. فیصل، پسر حسین بن علی، که در سوریه علیه این ناکامی قیام کرد، سرکوب شد و مجبور به فرار گشت. قیام‌ها و شورش‌هایی که سال 1920 در عراق تحت تسلط بریتانیا شکل گرفت هم، با کمک نیروهایی از هند ناکام ماندند. بریتانیایی‌ها 2200 کشته دادند و مردم شورشی منطقه نزدیک به 8500 کشته.

          تنها یک سال بعد بود که وینستون چرچیل، وزیر تازهء امور مسعتمرات در دولت بریتانیا، مذاکرات محرمانه‌ای را در قاهره برای بازآرایی مناطق تحت قیمومت بریتانیا به جریان انداخت. حاصل این مذاکرات این بود که فیصل، پسر حسین بن علی، زمامدار عراق شود و عبدالله، پسر دیگر او زمام امور اردن را به عهده بگیرد.

امیرفیصل و اعضای هیئت همراه او در کنفرانس صلح پاریس در سال 1919

 

مصالحه‌ای که به صلح پایان داد

          گرچه نظم تازه جغرافیایی و سیاسی تازه ایجاد شده به ظاهر با ثبات و پایدار به نظر می‌رسید، ولی در کمتر گوشه‌ای از جهان در صد ساله گذشته تعدد و توالی جنگ، جنگ داخلی، کودتا و ترور به اندازهء حوزه قرارداد سایکس- پیکو بوده است، از اردن و عراق و سوریه گرفته تا لبنان و اسرائیل. به عبارتی سایکس‌- پیکو قرارداد مصالحه‌ای میان بریتانیا و فرانسه بود که به صلح و آرامش در منطقه پایان داد.

          بنای کج را قرارداد سایکس- پیکو گذاشت، ولی ضعف و ناکارایی نخبگان سیاسی در کشورهای عربیِ حوزهء سایکس- پیکو، به میدان ‌آمدن اسلام سیاسی، میدان دار شدن نظامی‌ها در کشورهای یاد شده، کشف نفت و نیز مناقشه دائم بر سر تشکیل و موجودیت اسرائیل، و حل نشدن اشغال مناطق فلسطینی، همه و همه دست به دست هم دادند و فضا و حوزه‌ای پر تشنج و آشوب را شکل بخشیدند.

          سرنوشت کردهای منطقه، با قرارداد سایکس- پیکو و توافقات بعدی بریتانیا و فرانسه مرتبط بود و از پیمان‌های سور و لوزان هم تأثیر گرفت که در آنها تنظیمات مربوط به آیندهأ باقی ‌مانده امپراطوری عثمانی رقم خورد. گرچه در پیمان سور (1920)، متاثر از ضعف ترک‌های میراث‌دار عثمانی، به کردهای ترکیه به شمول موصل حق استقلال داده شده بود، ولی در پیمان لوزان که سه سال بعد تحت تاثیر فتوحات و پیشروی ترک‌ها (جنگ استقلال ترکیه) امضا شد، این حق درز گرفته شد. از آن زمان به بعد مناطق مختلف کردنشین شاهد تلاش‌ها و خیزش‌های متفاوت برای خودمختاری یا استقلال بوده‌اند.

          با این همه، کردها در این صد سال، کمتر از لغو قرارداد سایکس- پیکو و لزوم برهم‌ خوردن آن سخن گفته‌‌ بودند. ولی بحران سوریه ناشی از بهار عربی، به علاوهء قدرت ‌گیری داعش در مناطقی از این کشور و عراق، عملاً شرایطی را به وجود آورد که سخن‌گفتن از فاقد موضوعیت ‌شدن مرزهای ناشی از قرارداد سایکس- پیکو به موضوع روز بدل شده است. در زمستان سال 1394 مسعود بارزانی، که حالا قلمروی اقلیم کردستان عراق را عملاٌ به کرکوک و بخشی از استان دیاله و سنجار هم گسترش داده بود، رسماً اعلام کرد که خاورمیانه به مرحله‌ای رسیده که نیاز به ترسیم مرزهای جدیدی دارد. او عمر قرارداد سایکس- پیکو که مناطق تحت کنترل امپراتوری عثمانی را به قالب کشورهای عربی خاورمیانه درآورد، تمام شده دانست..

 

واگرایی با پیامدهای بسیار

          در گرماگرم بحث‌ و جدل‌های مربوط به رفراندوم کردستان عراق، در کردستان سوریه هم انتخاباتی شروع شد که قرار است مقدمهء تحکیم ساختارهای فدرالی در این منطقه باشد. کردهای این منطقه می‌گویند که قصد استقلال ندارند، ولی با توجه به معادلات پیچیده‌ای که در چارچوب همکاری‌شان با آمریکا و نیز مناقشه ‌شان با ترکیه به‌وجود آمده و نیز تاثیری که احیانا از رفراندوم کردستان عراق می‌گیرند، چشم‌انداز برقراری مناسباتی عادی میان آنها و دولت مرکزی سوریه در حال حاضر چندان روشن نیست.

          جای تردید نیست که روند واگرایی ناشی از تحولات دو سه دهه اخیر و به ویژه بهار عربی عملاً به ضرر مبانی قرارداد سایکس- پیکو عمل کرده است. منتهی محو این قرارداد از چند جهت با دشواری و بروز حساسیت‌هایی هم توام است.

          در صد سال اخیر بیش از پیش ترکیب قومی و فرهنگی مناطق واقع در حوزه سایکس- پیکو بر هم خورده، جا به جایی‌ها صورت گرفته و درهم ‌آمیزی‌ها پدید آمده است. از این رو ترسیم مرزهای جدید کار آسانی نیست و ممکن است پای خشونت و قهر در میان آید. مناقشه ‌برانگیز بودن رفراندوم استقلال عراق در کرکوک و سنجار و خمور و خانقین یا تلاش ترکیه برای آن که کردهای سوریه به انسجام ارضی در راستای یک استقلال احتمالی دست نیابند از نمونه‌های این دشواری‌ها و گره‌ها هستند.

          این نیز هست که اولین مرزی که در منطقه رسماً تغییر کند، می‌تواند بسان مهره‌های دومینو عمل کند و کل منطقه را به واگرایی‌های بیشتر و استقلال‌ خواهی‌ های تازه درکشد، امری که دولت‌های مرکزی کشورهای کانونی و پیرامونی حوزه سایکس- پیکو به راحتی با آن کنار نخواهند آمد و می‌تواند منشاء دوره‌ای از تنش و خشونت باشد.

          برای غرب همچنان امنیت و تمامیت ارضی اسرائیل، ترکیه و عربستان از اولویت و اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. از این رو هر تحولی در حوزهء سایکس‌-پیکو که پیامد غیرقابل پیش‌بینی‌اش ناقض این مسائل باشد برای غرب هم خوشایند نیست. به این ترتیب غرب در حمایت از جدایی ‌خواهی کردها یا گروه‌های مشابه هم محتاط است، چرا که دینامیسم این جدایی‌ها روندی لزوماً قابل پیش ‌بینی ندارد.

          در مجموع، هم روندهای بین‌المللی، به رغم برآمدن موجی از ملی‌گرایی حتی در اروپا، باز هم در راستای کم‌رنگ ‌شدن مرزها و تعاملات گستردهء فرامرزی و منطقه‌ای در عرصه‌های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی است. از این رو جد و جهد برای سامان‌دادن به ساختارهای دمکراتیک و تقویت مبانی فدرالیسم یا کنفدرالیسم در حوزهء یاد شده یا در مناطق پیرامونی آن شاید به لحاظ «هزینه - فایده» بر کشیدن مرزها و دیوارهای جدید اولویت داشته باشد.

منبع:بی بی سی

بازگشت به خانه