تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

14 مهر ماه 1396 ـ  6 اکتبر 2017

پدیدهء دستکاری فتوشاپی در تاریخ جنگ ایران وعراق

حسین باستانی

          برملا شدن دستکاری در عکسی از روز بازپس گیری خرمشهر در کتاب مطالعات اجتماعی ششم دبستان، بار دیگر موضوع نحوهء روایت جنگ ایران و عراق در منابع رسمی را خبرساز کرده است.

          در روی جلد این کتاب، چند کودک با پس زمینه‌ای از نمادهای تاریخ و جغرافیای ایران، دورتا دور عکس مشهور تعدادی از رزمندگان ایرانی در مقابل مسجد جامع خرمشهر دیده می‌شوند. در عکس واقعی خرمشهر - که از قضا در صفحات داخلی کتاب وجود دارد- رزمندگان عکس‌های آیت الله خمینی را در دو سمت چپ و راست ورودی مسجد آویزان کرده‌اند. عکس روی جلد کتاب ششم دبستان اما، با فتوشاپ تغییر کرده تا پوستر سمت چپ ورودی مسجد، به پوستری از آیت الله خامنه‌ای تبدیل شود.

          بزرگنمایی نقش آیت الله خامنه‌ای در زمان جنگ ایران و عراق، البته قابل فهم است و رد پای آن، حتی در زندگی نامه رسمی رهبر جمهوری اسلامی ایران نیز دیده می‌شود. مثلا این زندگی نامه، از “حضور مستقیم” آقای خامنه‌ای در عملیات شکستن حصر آبادان خبر می‌دهد که ایجاد کننده تصور -نادرست- حضور فیزیکی در محل عملیات است.

 

         اما علی‌رغم بی سابقه نبودن چنین رویه‌هایی، وقتی دامنه دستکاری در مستندات تاریخی به کتاب‌های درسی گسترش می‌یابد، موضوع از حساسیت بیشتری برخوردار می‌شود و این در حالی است که نمونه‌های این دستکاری نیز، کمیاب نیستند. مثلا بعد از انتخابات 1388، تلاشی برای حذف میرحسین موسوی از اسناد تاریخی صورت گرفت که نشانه‌های آن، در برخی از کتاب های درسی مدارس هم مشاهده شد. تا جایی که در کتاب درسی تعلیمات اجتماعی سوم راهنمایی (نظام قدیم) در سال 1390، عکسی از کابینه محمدعلی رجایی که پیشتر در همین کتاب وجود داشت تقطیع شد تا میرحسین موسوی از جمع وزرای کابینه حذف شود.

          در تابستان 1389، پژوهشنامه انجمن ایرانی تاریخ مقاله‌ای به قلم منصوره کریمی قهی را با موضع “آسیب شناسی تأثیر تحولات سیاسی بر محتوای کتاب های درسی تاریخ معاصر” منتشر کرد که در آن، نمونه‌هایی از تغییر موضوعات تاریخی بنا بر مصلحت‌های سیاسی یادآوری شده بود. حتی تا این حد که در کتاب تاریخ سال سوم متوسطه سال 1386، یک درس کامل بـه امتیازات تحمیل شده به ایران از سوی به قدرت‌های استعماری اختصاص یافته بود، بدون آنکه ذکری از امتیازات واگذار شده به روسیه به میان آید.

          در چنین فضایی از تاثیرپذیری کتاب های درسی از اولویت های سیاسی، تعجبی ندارد که موضوع مهمی چون تاریخ جنگ ایران و عراق نیز، همواره یکی از موضوعات تحریف در کتاب‌های درسی ایران بوده است.

          به عنوان نمونه، در کتاب تاریخ معاصر سوم دوره متوسطه (چاپ 1391)، نوشته علی اکبر ولایتی و دیگران، در توضیح علت ادامه جنگ با عراق، دلیل عجیبی ذکر شده که حتی سرسخت ترین فرماندهان مدافع ادامه جنگ هم نیز مدعی آن نبوده‌اند. به نوشته این کتاب: “در آن صورت [در صورت پایان جنگ] ممکن بود، مانند سال‌های جنگ‌های اول و دوم جهانی که به بهانه هجوم نیروهای انگلیسی از جنوب، روس‌ها هم از شمال حمله می‌کردند، شوروی‌ها هم به بهانه حفظ امنیت مرزهای جنوبی خود، شمال ایران را تصرف کنند.”

ا        جعفر شیرعلی‌نیا محقق تاریخ جنگ، در 31 مرداد 1396 به بخش های دیگری از همین کتاب -که همچنان در مدارس تدریس می‌شود- اشاره کرده که حاوی غلط‌های تاریخی متعدد است. غلط‌هایی که بعضی از آنها ممکن است سهوی باشند اما برخی دیگر، به طور مشخص مرتبط با حیطه مسئولیت نویسنده اصلی کتاب تاریخ یعنی آقای ولایتی وزیر خارجه زمان جنگ است.

 

عکس روی جلد کتاب ششم دبستان با فتوشاپ تغییر کرده

تا پوستر آیت الله خمینی در سمت چپ ورودی مسجد جامع خرمشهر

به پوستری از آیت الله خامنه ای تبدیل شود

          مثلا در کتاب آمده است: “در عرصهء سیاسی و بین المللی، وزارت خارجه نوپای جمهوری اسلامی با اقدام های روشنگرانه خود به تدریج متجاوز بودن دولت حاکم بر عراق را به دنیا قبولاند. در تیرماه 67 در قطعنامه ی 598 سازمان ملل متحد، برای نخستین بار پس از هفت سال از شروع جنگ، دو خواسته ایران مورد توجه قرار گرفت: عقب نشینی به مرزهای بین المللی پس از آتش بس و تعیین متجاوز. در نتیجه ایران قطعنامه را پذیرفت.”

          گذشته از غیردقیق بودن ادعای تاکید قطعنامه بر تعیین “متجاوز” و نادرستی زمان ادعایی “صدور” قطعنامه 598 که در تیر 1366 بوده – و نه چنانچه در کتاب تاریخ دبیرستان آمده تیرماه 1367 - آقای ولایتی از سرسخت‌ترین مخالفان قطعنامه 598 بوده، آن را “قرارداد ترکمنچای” و “عنصر حرام زاده” می‌دانسته و می‌گفته تا وقتی وزیر خارجه است، اجازه نمی دهد ایران قطعنامه را قبول کند.

          آقای شیرعلی نیا یادآوری می‌کند: “در ادامه متن کتاب درسی به مذاکرات دوساله پس از پذیرش قطعنامه اشاره شده درحالی که این مذاکرات تا شکست کامل پیش رفته بود و حمله عراق به کویت (11 مرداد 69)، افزایش فشار جهانی بر صدام و نامه‌نگاری‌های او با مقامات ایرانی به پذیرش قرارداد الجزایر از سوی صدام در 23 مرداد 69 منتهی شد. نویسندگان با حذف تمام این اتفاقات نامه نهایی صدام را حاصل دیپلماسی و مذاکره دوساله وزارت خارجه دانسته‌اند.”

          محمدجواد لاریجانی، معاون علی اکبر ولایتی در وزارت امور خارجه و مسئول پیگیری قطعنامه 598، در 28 تیر 1386 در اشاره‌ای به مذاکرات دیپلماتیک آن مقطع نوشته که آقای ولایتی پس از پذیرش قطعنامه نیز از متن آن به‌درستی مطلع نبوده، در مورد ملاقات‌های خود در ارتباط با آن اغراق می‌کرده و – به گفته آقای لاریجانی- “حتی مواردی وجود دارد که ملاقاتی انجام نشد، ولی خبر آن به تهران مخابره شد”.

 

مطالعه موردی: روایت‌های خرمشهر

          در سال های گذشته، بسیاری از رسانه‌ها و مسئولان حال و گذشته ایران، به بیان اظهارنظرهایی غیرمستند در مورد تحولات جنگ پرداخته‌اند که احتمالا، مخاطبان محدودی داشته‌اند. ولی علاه بر آنها، برخی از موارد تحریف وقایع جنگ، در قالب پروژه‌های بسیار بزرگ نهادهای عمومی صورت گرفته‌اند که در سرتاسر کشور مخاطب گسترده داشته‌اند. پروژه‌هایی که کتاب های درسی مدارس، تنها بخشی از آنها هستند و شامل نمونه‌هایی دیگر از جمله فیلم ها، سریال های تلویزیونی و رمان‌های مورد حمایت نهادهای حکومتی می‌شده‌اند.

          این نوع تولیدات، به خاطر دامنه تاثیرگذاری‌شان، بعضا با واکنش فرماندهان نظامی مواجه شده‌اند که هر از گاه، در گوشه ای از فضای رسانه‌ای ایران، امکان طرح روایت خود را پیدا کرده‌اند.

          به عنوان نمونه، به دنبال پخش سریال 110 قسمتی “کیمیا” از تلویزیون ایران در سال 1394، که به طور مفصل به ماجرای مقاومت خرمشهر در مقابل اشغال عراق پرداخته بود، برخی از فرماندهان نسبت به تحریف نقش ارتش در این سریال به شدت اعتراض کردند.

          در یکی از واکنش‌ها، سرهنگ علی قمری فرمانده “گردان دژ خرمشهر”- فرمانده نظامی وقت منطقه – در یادداشتی گلایه کرد که مطابق سریال انگار تنها 10 نفر سرباز ارتش در میان مدافعان خرمشهر حضور دارند در حالی که فقط گردان دژ، 732 نفر در دفاع از خرمشهر کشته داده و در مجموع، تعداد کل کشته شدگان ارتش در این شهر حدود 900 نفر بوده است.

          او در نوشته 19 دی 1394 خود افزود: “تا 8 مهر [در خرمشهر] فقط گردان دژ و تکاوران دریایى و 30 نفر سپاه و بسیج و 185 نفر از ژاندارمرى و شهربانى بودند. هشتم به بعد 260 دانشجوی دانشکده افسری ارتش 175 هوانیروز 33 نفر افسر و درجه دار از دیگر یگان‌هاى ارتش 25 نفر بسیج از تهران آمدند و 300 نفر هم از مردم خرمشهر.”

          در واکنشی جداگانه به سریال کیمیا، هوشنگ صمدی فرمانده تکاوران دریایی مدافع خرمشهر، که از بوشهر اعزام شده بودند، در 19 دی گفت: “تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر 103 نفر شهید و 290 نفر جانباز دادند… کدام یک از آنها را در این سریال کیمیا می‌بینید؟ آیا خرمشهر را فقط همین 4-5 نفر [نیروی غیرارتشی] نگه داشتند؟ کلاه سبزها و کماندوها در سریال کیمیا کجا هستند؟” او در مصاحبه با روزنامه بامداد گفت که تلاش‌هایش برای گفتگو با نویسنده سریال و مدیر تولید آن و تذکر نکات نادرست آن بی‌نتیجه مانده است.

          دریادار صمدی، در مصاحبه جداگانه‌ای با حسین دهباشی در سایت تاریخ آنلاین در 8 مرداد 1396، به انتقاد از کتاب “دا” - روایت زهرا حسینی از مقاومت خرمشهر- پرداخت که یک موسسه انتشاراتی وابسته به حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی منتشر کرده بود. این کتاب، که در کتابخانه‌های سرتاسر ایران توزیع و به زبان‌های مختلف ترجمه شد، با بیش از 100 بار چاپ پرفروش ترین کتاب سال 1388 لقب گرفت. رهبر جمهوری اسلامی نیز، در 21 اردیبهشت 1389 آن را “حقا و انصافا کتاب بسیار خوب و قابل طرح در سطح جهانی” دانست.

 

         هوشنگ صمدی در مصاحبه خود، به عنوان نمونه‌ای از میزان اعتبار روایت‌های کتاب دا، به بخشی از آن اشاره کرد که حکایت داشت تکاوران ارتش، دو تفنگ 106 را به چند دختر 15-16 واگذار کرده و رفته‌اند (“تفنگ 106” نوعی توپ است که افراد ناآشنا، آن را به اشتباه تفنگ تصور می‌کنند). دریادار صمدی سپس، بخشی از گفتگوی خود با نویسنده کتاب را چنین نقل کرد: “از ایشان پرسیدم … دو تا تفنگ 106 ما را کی تحویل گرفت؟ گفت هرکدامشان را یکی از این دخترها گرفتند…. به او می‌گویم خوب این دخترها که اینها را گرفتند چه جوری حمل کردند؟ می‌گوید نمی‌دانم هر کدام یکی را گرفته‌اند دیگر.”

          فرمانده تکاوران خرمشهر افزود: “می گویم خانم، تفنگ 106، 240 کیلو وزنش است. روی جیپ سوار می‌شود. لوله توپش 3 متر و 40 سانتیمتر است… 120، 130 [سانتیمتر] دور لوله‌اش است. این دختر چطور این تفنگ را تحویل گرفته؟ … می‌گوید من، برادرم و پدرم توانستیم جلوی لشکر زرهی… را بگیریم. اصلا تو تفنگ دستت گرفته‌ای خانم حسینی؟”

          خود نویسنده کتاب دا، پیشتر در اظهار نظرهایی جداگانه، برخی از نویسندگان داستان های جنگی را دروغگو دانسته بود. به عنوان نمونه در 23 دی 1392، با اشاره به یک داستان معروف جنگی دیگر به نام “هوبره” تاکید کرده بود: “همه آنچه در این کتاب آمده، کذب و دروغ است”. خانم حسینی با گلایه از برخی نهادها که از “هوبره” و نویسنده آن علی فاطمی (عچرش) حمایت کرده‌اند گفته بود: “چه می‌شود که همه دنبال این آقا راه می‌افتند؟ مگر این آقا کی هست؟… چرا باید از آثاری که تاریخ جنگ را تحریف می‌کنند حمایت شود؟”

          نویسنده هوبره، در 25 بهمن 92 به نویسنده دا پاسخ داد: “این کتاب از همان جاهایی مجوز گرفته که شماها گرفته‌اید.”

 

 

مطالعه موردی: پرواکنش ترین مستند جنگی تلویزیون

          بخش مهمی از روایت‌های جنجالی در مورد جنگ ایران و عراق، در قالب “پروژه های مستند” صدا و سیما ارائه شده که به دلایل گوناگون مورد انتقاد قرار گرفته‌اند. به ویژه از این جهت که اگرچه در تاریخ جنگ، در کارنامه هم سپاه و هم ارتش مجموعه‌ای از شکست‌ها و پیروزی‌ها وجود داشته، در این روایت ها معمولا گزارش دقیقی از اقدامات این دو نیرو ارائه نشده است.

          یکی از خبرسازترین پروژه های تلویزیون از این حیث، مستندی 19 قسمتی تحت عنوان “دفاع مقدس” بود که واحد مرکزی صدا و سیما، در سال 1387 و با همکاری ستاد کل نیروهای مسلح تولید کرد. این مستند، مهرماه همان سال از شبکه های مختلف تلویزیون ایران پخش شد و مورد تمجید فرماندهان سپاه قرار گرفت اما به لحاظ شدت واکنش‌هایی که در میان ارتشیان برانگیخت، منحصر به فرد بود.

          با خاتمه پخش 19 قسمت این سریال، 32 نفر از فرماندهان ارشد ارتش در اقدامی بی‌سابقه به بررسی تخصصی آن پرداخته و در مهرماه 1387، نتیجه را در سایت ارتش جمهوری اسلامی ایران منتشر کردند، که در فضای رسانه‌ای ایران بازتاب بسیار مختصری یافت.

          نوشته فرماندهان ارتش، از جمله از اینکه در روایت تلویزیون “اسم‌های متعدد شهدای سپاه وجود دارد ولی از نام بردن شهدای ارتش خبری نیست”، از “نمایش حضور گسترده همه اقشار در جبهه به جز ارتش” و حتی از برجسته شدن مشارکت “لات های جنوب تهران به زیبا ترین شکل” در کنار چشم پوشی از فعالیت‌های ارتشیان انتقاد می‌کرد. بخش های دیگری از متن، به مواردی چون “عبور از عملکرد ارتش در عملیات ثامن الائمه با زیرکی خاص”، اینکه “پخش رمز عملیات فقط توسط فرماندهان تیپ و لشکر سپاه در عملیات طریق القدس نشان داده می‌شود، در حالی که فرماندهی عملیات با ارتش بوده”، و اینکه “در عملیات بیت المقدس گزارشات، تصاویر و کلام همه سپاهی و بسیجی است” اشاره داشت.

          متن، همچنین با یادآوری اظهارات تلویزیونی برخی از فرماندهان سپاه پاسداران در مورد تاریخ جنگ، گلایه می‌کرد که رویکرد “کلاسیک” ارتش، “به تکرار در زبان و قلم همه کارشناسان سپاه مورد نقد، استهزاء و به عنوان داشتن بار منفی و حتی زشت به کار رفته است”. به نوشته فرماندهان ارتش: “هرکجا پیروزی وجود دارد به نوعی به سپاه و هرکجا شکست وجود دارد با مصاحبه با ارتشی‌ها، به ارتش منسوب می‌شود.”

          32 فرمانده منتقد در جای دیگر، تاکیدات برجسته تلویزیون بر شکست چهار عملیات محدود ارتش در ابتدای جنگ (از مهر تا دی 1359) را یادآوری کرده و افزودند: “[تلویزیون] از شکست کربلای 4 ساده رد می‌شود… هیچ شخصی مورد اتهام قرار نمی‌گیرد و هیچ سازمانی ضعیف معرفی نمی‌شود و هیچ تاکتیکی هم زیر سوال نمی‌رود. در حالی که شکست‌های چهار عملیات سال اول جنگ تمام کیان و هستی ارتش را زیر سوال برده است.” سپاه پاسداران، عملیات کربلای 4 را در دی ماه 1365 برای تصرف بصره و یکسره کردن تکلیف جنگ انجام داد بود که در همان روز اول به یکی از بزرگترین شکست‌های تاریخ جنگ تبدیل شد.

          فرماندهان ارتش، به ویژه عبور صدا و سیما از شکست‌های سپاه در سال آخر جنگ را، که منجر به تصمیم آیت الله خمینی به قبول قطعنامه 598 شد، مورد انتقاد قرار داده و پرسیدند: “[تلویزیون] از باز پس گیری فاو [از سوی عراق] بسیار ساده رد می‌شود. کدام تصمیم اشتباه، کدام ضعف یک سازمان و کدام استراتژی و تاکتیک غلط باعث به دست آوردن موفقیت توسط عراق شد؟” آنها با طرح این سوال که “تحلیل گران سال اول جنگ چرا سال آخر جنگ را با سکوت سپری می‌کنند؟” یادآوری کردند که در روایت‌های تلویزیون از جنگ، برخلاف نکته سنجی در مورد عملیات ارتش، “هیچ تحلیلی از حملات عراق در آخر جنگ ارائه نمی‌شود، هیچ سازمانی مورد مواخذه قرار نمی‌گیرد و هیچ تاکتیکی مورد استهزاء واقع نمی‌شود.”

          این فرماندهان، نهایتا در انتقاد از مقایسه های صورت گرفته میان سپاه و ارتش، نوشتند عملکرد ارتش در حالی مورد انتقاد مکرر قرار گرفته که “دیگران، استفاده بدون آموزش و آمادگی دفاعی از جوان‌های مؤمن و معصوم و انقلابی این کشور و پذیرش تلفات انسانی بالا را، شجاعت و نبوغ خود دانسته‌اند.”

 

تحریف های دوران جنگ

          هرچند مشخص است که بخش مهمی از تحریف‌های صورت گرفته در روایت‌های جنگی، بر مبنای اولویت های سیاسی روایت کنندگان در سال‌های گذشته صورت گرفته‌اند، اما ظاهرا بخشی دیگر از این فرایند، نتیجه استناد به گزارش‌های اغراق آمیز رسانه‌ها و مسئولان در دوران جنگ بوده است. گزارش هایی که درآن زمان، با اهداف تبلیغاتی بیان می‌شدند اما بعید است که راویان‌شان، اکنون نیز حاضر به دفاع از آنها باشند.

          جعفر شیرعلی نیا، در متنی که 27 شهریور منتشر کرده، مثلا نمونه‌هایی از تیترهای برجسته روزنامه‌های ایران را در فضای بعد از شکست کربلای 4 یادآوری کرده است. از جمله تیتر یک روزنامه جمهوری اسلامی 12 دی در تشریح “جزئیات عملیات پیروزمند کربلای 4”، و دومین تیتر همان روزنامه که جمله‌ای از خطبه های نماز جمعه رئیس جمهور وقت بوده: “رزمندگان اسلام در عملیات کربلای 4 چنان پاسخی به شرارت‌های دشمن دادند که تا مدت ها قادر به جبران آن نخواهد بود”.

          آقای شیرعلی نیا می افزاید: “سال‌های شصت نیز عملیات‌های رمضان، والفجر مقدماتی و خیبر، ناکام و پرتلفات بودند که در مطبوعات همچنان پیروز جلوه داده می‌شدند؛ با تیترهایی حماسی. در‌حالی‌که در عملیات والفجر مقدماتی(بهمن61) رزمنده‌های ایرانی در محاصره وحشتناک ارتش دشمن به تلخی شکست خورده بودند، از سخنان امام تیتر زدند: ‘پیروزی‌های اسلام را به تمام نیروهای مسلح تبریک می‌گویم.’ و از قول رییس مجلس تیتر زدند: ‘امروز رزمندگان ما عید دهه فجر را مضاعف کرده‌اند’. در‌حالی‌که عملیات بدر(اسفند63) یکی از تلخ‌ترین صحنه‌های عقب‌نشینی سال‌های جنگ را رقم زده بود روزنامه تیتر می‌زد: ‘نیروهای اسلام دژهای مستحکم قوای کفر بعثی در خاک عراق را یکی پس از دیگری فتح می‌کنند’ و ‘نتایج عملیات پیروزمندانه بدر اعلام شد’…”

          این محقق جنگ، همچنین به نقل از گفتگویی که برای تالیف کتاب زندگی و زمانه اکبر هاشمی رفسنجانی با او انجام داده، از قول آقای رفسنجانی روایت می‌کند که فرماندهان وقت در مواردی، حتی واقعیت‌های جنگ را به آیت الله خمینی هم نمی گفته‌اند. در این گفتگو، اکبر هاشمی رفسنجانی با اشاره به عملیات والفجر (که تبلیغ شده بود قرار است آخرین عملیات ایران باشد) می‌گفت: “یکی از مواردی که از امام مخفی کرده بودند، گزارش از تلفات عملیات والفجر مقدماتی بود. با نام والفجر طراحی و شروع شده بود، اما وقتی شکست خورد، اسم آن را والفجر مقدماتی گذاشتند.”

          قابل توجه است که تمام این اقدامات در زمنان جنگ، در شرایطی صورت می‌گرفته که حتی طیفی از فرماندهان وقت سپاه پاسداران نیز، به تدریج منتقد شیوه اطلاع رسانی در مورد از واقعیت های جنگ شده بودند.

          به عنوان نمونه در سال 1363، برخی فرماندهان لشکر 10 سیدالشهدا، نامه معروفی را در انتقاد از نحوه اداره جنگ تنظیم کردند که در بخشی از آن آمده بود: “به دلیل این‌که جواب تبلیغات خارجیان را می‌دهیم و برای حفظ روحیه مردم، دروغ‌های بزرگی را در رده‌های مختلف اجرایی می‌گویند که نه تنها نتیجه عکس می‌دهد بلکه مردم را گیج کرده و در ذهن آن‌ها سوال ایجاد می‌کند.”

          جعفر شیرعلی نیا یادآوری می‌کند: “جالب این‌جاست که این نامه به امضای فرماندهانی از سپاه تهیه شده بود که برخی از آنها چندی بعد در جنگ شهید شدند و از نیروهای باسابقه سپاه بودند.”

          به نظر می‌رسد استفاده از “دروغ های بزرگ” برای اهداف تبلیغاتی، رویه‌ای است که هنوز نیز، رد پای آن در برخی روایت‌های رسمی مرتبط با جنگ دیده می‌شود.

          جنگی که مانند اغلب نبردهای دیگر دنیا دارای مقاطع شکست و پیروزی بود، اما در اغلب روایت‌های رسمی، تصویری واقعی از هر کدام از این مقاطع و مسئولان آنها دیده نمی‌شود.

برگرفته از سايت بی.بی.سی

بازگشت به خانه