تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

14 مهر ماه 1396 ـ  6 اکتبر 2017

چگونه «اپوزیسیونِ دست‌ساز» سقوطِ رژیم را دو دهه به عقب انداخت

رضا پرچی‌زاده

          در مقاله‌ای راهبردی تحتِ عنوانِ «اپوزیسیون و امنیت داخلی جمهوری اسلامی ایران» که – بدونِ نامِ نویسنده – به تاریخِ1378/4/1  در وبسایتِ رسمیِ رهبر حکومت اسلامی منتشر شده، چنین آمده: «تعریف مفهوم اپوزیسیون و طبقه ‌بندی طیف‌های آن، از جمله مباحث مبهم [مهم؟!] جامعه ‌شناسی سیاسی می‌باشد که ارتباطی تام با مقولهء امنیت داخلی کشور دارد. در این نوشتار نویسنده، ضمن تعریف اپوزیسیون و تفکیک آن به دو طیف اپوزیسیون قانونی و برانداز، تعامل هر یک از این دو طیف بر امنیت داخلی جمهوری اسلامی ایران را به بحث و بررسی می‌کشد [می‌گذارد؟!]. نویسنده پس از بررسی نحوهء شکل ‌گیری و مقاطع فعالیت گروه‌ های مخالف نظام و تهدیدات امنیتی آنان ظرف 20 سال گذشته، در تبیین وضعیت کنونی جامعه به این نتیجه می‌رسد که زمینه‌ سازی و تمهید شرایط فعالیت اپوزیسیون قانونی می‌تواند مانع از پیدایش و شکل‌ گیری اپوزیسیون معاند یا برانداز شود.»

          با نظر به این مقدمه، در مقاله‌ی پیشِ رو قصد دارم توضیح بدهم که چگونه حکومت اسلامی، با ساختنِ «اپوزیسیونِ دست‌ساز»، موفق شد سقوطِ رژیم را دو دهه به عقب بیندازد.

          حکومت اسلامی یک رژیمِ توتالیترِ انزواطلبِ ضدِغرب است، و بنابراین از یک طرف فاقدِ مقبولیتِ داخلی است و از طرفِ دیگر مدام مشکلِ اقتصادی و سرمایه‌گذاریِ خارجی دارد، چرا که کمپانی‌های بین‌المللی که در حیطه‌ی اقتصادِ جهانیِ غرب- محور فعالیت می‌کنند، عموماً مجبورند چارچوب‌های اخلاقی- امنیتیِ این اقتصاد را رعایت کنند، و بدین ترتیب به ندرت حاضر می‌شوند در کشوری که حکومت‌اش جنگ طلب و حامیِ درجهء یکِ تروریسمِ بین‌المللی و بزرگترین ناقضِ حقوقِ بشر است سرمایه‌گذاری می‌کنند.

          برای فائق آمدن بر مشکلِ عدمِ مقبولیتِ داخلی و ناتوانی در جذبِ سرمایه‌ی خارجی، جمهوری اسلامی در طولِ دورانِ نسبتاً طولانیِ حیات‌اش راه و روش‌های خلاقانه‌ای ابداع کرده. از آن‌ جمله است ایجادِ ساز و کارهایی که نظامِ توتالیتر را «دموکراتیک» و «باثبات» جلوه می‌دهد و «چرخشِ قدرت» بر مبنای «آرای مردم» را ظاهراً تضمین می‌کند.

          یکی از این روش‌ها ساختنِ «اپوزیسیونِ دست‌ساز» بوده است. این پروژه‌ را خامنه‌ای و هاشمی رفسنجانی با هم کلید زدند. خمینی– که اعتقاد داشت «اقتصاد مالِ خر است»– اصولا اهلِ این حرف‌ها نبود که بخواهد با کسی مماشات کند، و حقیقتا در زمانِ وی اوضاع و احوالِ مقبولیتِ رژیم و اقتصادِ کشور هنوز آنقدر خراب نشده بود که جمهوری اسلامی به فکرِ چاره‌ی جدی بیفتد. اما سیدعلی خامنه‌ای و علی اکبر هاشمی رفسنجانی از همان ابتدای رهبر و رئیس جمهور شدن می‌دانستند که اوضاعِ رژیم خراب است و خراب‌تر هم خواهد شد. آنها که از سقوطِ حکومتِ شاهنشاهی در اثرِ تصلب درس گرفته بودند، می‌دانستند که اگر شاه کمی درایت به خرج داده بود و به مخالفانِ معتدل و بعضا «خودی»اش اندکی میدان داده بود و نقشِ «سوپاپِ اطمینان» در «حفظِ نظام» را جدی گرفته بود، نظام شاهنشاهی به آن راحتی سقوط نمی‌کرد. اینطور شد که خامنه‌ای و هاشمی پروژه‌ی امنیتیِ اپوزیسیونِ دست‌ساز را در قالبِ «اصلاح‌طلبیِ حکومتی» و ملحقاتِ آن در داخل و خارج از کشور کلید زدند.

          دوگانه‌ی صوریِ «تندرو/ اصلاح‌طلب-معتدل» که رژیم در طولِ بیست سالِ اخیر پرورانده و از طریقِ هواداران و مزدبگیران‌اش و همچنین طرفداران بی‌جیره و مواجب این دوگانه در رسانه‌های بین‌المللی در سطحِ جهان ترویج داده دقیقا در راستای همان پروژه‌ی امنیتی است. شیوه‌ی کار هم این است که ابتدا برای آنهایی که قرار است «اصلاح‌طلب/ معتدل» باشند پرونده و پروفایل درست می‌کنند– مثلا به دستِ آنها «کمپین»های اعتراضیِ مختلف به راه می‌اندازند و بعد آنها را ظاهرا به تحریکِ «تندرو»ها و سپاه مدتی بازداشت می‌کنند و توسطِ مامورانِ رسانه‌ایِ رژیم در خارج از کشور برای‌شان تبلیغ می‌کنند؛ بعدا که فازِ پروفایل‌سازی انجام شد، یک عده از آنها را در ممنوعیت و حصر و حبسِ «ویترینی» نگه می‌دارند یا آزادشان می‌گذارند ولی مدام تف و لعنت‌شان می‌کنند؛ و عده‌ای دیگر را به خارج از کشور صادر کرده و به کمکِ لابی‌های رژیم به عنوانِ «مخالف» در نقاط استراتژیکِ حساس همچون سازمان‌های دفاع از حقوقِ بشر، دانشگاه‌ها، اندیشکده‌ها، رسانه‌های دولتی و خصوصیِ غرب و حتی نهادهای دولتیِ غربی مستقر می‌کند.

          اپوزیسیونِ دست‌ساز در غرب کارکردِ چندمنظوره دارد. یکی‌اش این است که به غربی‌ها نشان می‌دهد «مخالفان» خواهانِ براندازیِ نظام نیستند، و فقط می‌خواهند آن را «اصلاح» کنند. یکی دیگر این است که مدام مردمِ ایران را از تغییرِ رژیم می‌ترساند و آنها را مجبور میکند در فرآیندهای حکومتی مثلِ «انتخابات» شرکت کنند تا برای رژیم تولیدِ مشروعیت کنند. یکی دیگر این است که با همکاریِ لابی‌های رژیم برای رژیم معامله جوش می‌دهند؛ چه با کمپانی‌های خصوصی و چه با دولت‌ها. مشهورترین نمونه‌‌ی این معاملات البته «برجام» با دولتِ اوباما بود؛ که اپوزیسیونِ دست‌ساز و لابی از قِبَلِ آن هم از رژیمِ جمهوری اسلامی و هم از دولتِ اوباما رانت گرفتند، و قرار بود از محلِ سرمایه‌گذاریِ کمپانی‌های بین‌المللی در ایران نیز کمیسیون دریافت کنند. اما چون سهمِ سپاه در این معامله در نظر گرفته نشده بود، سپاهیان– با وجود تذکراتِ خامنه‌ای– مدام در پروسه سنگ‌اندازی می‌کردند.

          با این وجود، اختلافِ اقتصادیِ اپوزیسیونِ دست‌ساز با سپاه و ولایت لزوما به معنای اختلافِ سیاسیِ آنها نیست. پای «حفظِ نظام» که می‌افتد، آنها همه سرِ «سفره‌ی انقلاب» نشسته‌اند. این حقیقت آنجایی معلوم می‌شود که اپوزیسیونِ دست‌ساز همواره برای دور نگه داشتنِ سپاه از تحریم و خارج نگه داشتن‌آش از لیستِ تروریسمِ بین‌المللی و جنایاتِ جنگی در اروپا و آمریکا لابی می‌کند. نمونه‌ی مشهورش جواد ظریف، وزیرِ خارجه‌ی دولتِ «اعتدالی» است، که ترجیع‌بندِ تمامِ مذاکرات‌اش با مقاماتِ غربی این است که سپاه را تحریم نکنند. نمونه‌ی مشهورِ دیگرش خودِ حسن روحانی، رئیس جمهورِ «معتدل» است، که اخیرا همه‌جوره خودش را در آغوشِ سپاه انداخته، از موشک‌پرانیِ سپاه به سوریه حمایت کرده، و قولِ افزایشِ بودجه‌ی نظامیِ سپاه را داده. اینجاست که دم خروسِ اپوزیسیونِ دست‌ساز می‌زند بیرون، و آن دوگانگیِ ادعاییِ «معتدل/ تندرو» محو می‌شود.

          رژیمِ جمهوری اسلامی بیش از دو دهه است که با ادعای خودساخته‌ی «شکاف در نظام» و وجودِ دوگانه‌ی صوریِ «معتدل/ اصلاح‌طلبِ» هوادارِ غرب، و «تندرو/ سپاهیِ» ضدِغرب، بر سرِ خودِ غرب و مردمِ ایران کلاه گذاشته، و بدین ترتیب بیست سال به عمرِ مخرب و جنایتکارانه‌اش افزوده است. این البته از نفحاتِ ترامپ است که نظامِ ولایتِ فقیه دومرتبه– حداقل برای آنهایی که نمی‌توانستند ببینند یا خودشان را به ندیدن می‌زدند– ظاهر و باطن یکی شده. اگر اوباما امتداد پیدا می‌کرد این بازی نیز کماکان ادامه می‌داشت. اما خوشبختانه دستگاهِ سیاسیِ آمریکا به خود آمده، و پس از ظهورِ ترامپ کمربندش را محکم بسته تا کارِ نظریه‌ی «معتدل» و «تندرو»ی رژیمِ ولایتِ فقیه را یکسره و شرّش را از سرِ ایران کم کند. تحریم‌های همه‌جانبه‌ی کنگره علیه رژیم تنها گامِ اول بود؛ بسیار بیش از این در راه است. ظاهرا آمریکا منافعِ ملیِ ایران را بهتر از بسیاری از ایرانیان می‌شناسد.

بازگشت به خانه