تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
دیپلوماسی در دقیقه نَود...
محمد ارسی
آقای روحانی، رئیس جمهوری اسلامی ایران، جنابعالی با آگاهی و اطلاعا تی که از وضع «منطقه» و مسائل و تحولات بینالمللی دارید، خوب میدانید که رابطهٔ جمهوری اسلامی ایران با عربستان به پرخطرترین و بدترین مرحلهی خود رسیده است و در حال حاضر، صاحبان زر و زور منطقهای و بینالمللی، در تلاش و کوششاند تا با سودجويی از هر وسیلهٔ ممکنی، هر جوری که شده، پای جمهوری اسلامی ایران را به يک رویاروئی همهجانبه با امارات و عربستان سعودی بکشانند، و به آتش دشمنی و جنگ و جدالی دامن بزنند، که نتیجهی نهایی آن، خُرد و خراب و خاکستر شدن کشور ایران باشد؛ آیا در این مورد تردیدی دارید؟ آيا این دیالکتیک تهدیدات متقابل ایران و عربستان، آن شرائط و وضع و اوضاع چند هفته قبل از جنگ عراق با ایران را تداعی نمیکند؟
بستهی صلح و سازندگی ایرانی
پس بیائید با حرکتی سریع، چشمگیر، سازنده و صلحآمیز، با بیرون کشیدن پای ایران از جغرافیای جنگ و درگیری خاورمیانهی عربی، و حمایت سازنده از گفتوگوی صلح فلسطین و اسرائیل، اوضاع اسفبار خاورمیانه را از اساس تغییر دهید و بدین طریق، طرح و برنامهٔ جنگطلبان و بحرانسازان منطقه را با طرح صلح و سازندگی ایرانی، نقش برآب سازید!
در معنا:
1- با حمایت ازتبدیل حزبالله به یک حزب سیاسی غیرمسلح، ولی قوی در جهت استقلال و وحدت ملی لبنان،
2- با حمایت از وحدت ملی و دموکراتیزاسیون سوریه، با دست کشیدن از حمایت یکجانبه از بشار الاسد و انصراف از ساختن هرگونه پايگاه نظامی و راه انداختنٔ دستههای مسلح وابسته به جمهوری اسلامی در سوریه؛
3- مداخله نکردن در امور داخلی عراق، تشویق حشدالشعبی به ارتقاء به سطح حزبی غیرمسلح و سیاسی، در جهت وحدت ملی و دموکراتیزاسیون عراق؛
4- با بیرون کشیدن پای ایران از یمن، و تلاش برای فعال نمودن نقش سازمان ملل متحد و سازمان کشورهای اسلامی در این کشور جنگ و وبا زده، همراه با دفاع از مذاکره برای ایجاد صلح و تفاهم میان فلسطین و اسرائیل، میتوانید وارد میدان شوید و این مجموعه را به عنوان طرح و بستهی ایرانی برای ایجاد صلح و امنیت سراسری در خاورمیانه یکجا ارائه دهید و با تمام قدرتها و ملت های دخیل و درگیر و ذینفع در خاورمیانه، وارد مذاکره و گفتگو شوید...
در دقیقهی نَود بازی تصمیم نگیرید
آقای روحانی، وقت دقیق و موقع مناسب برای ارائهی بستهی صلح ایرانی همین حالاست؛ همین حالا که ایران در شکست داعش و القاعده و النصره در سوریه و عراق نقشی تعیینکننده داشته و در موضع قدرت و قوت قرار دارد، بیائید در سیاست خارجی بهغایت نابخردانهٔ نظام فقاهتی تجدیدنظر کنید و منتظر دقیقهٔ نَود بازی نمانید که دیپلوماسی دقیقهٔ نود آقای خمینی و خامنهای جز ضرر و ذلّت و تباهی نتیجهی دیگری برای مردم ایران نداشته و نخواهد داشت!
آیا یادتان رفته که آقای خمینی و جمع خمینیپرستها سر آزادی گروگانها یا موضوع آتشبس در جنگ با صدامیها، چه فرصتسوزیها کردند، چه جانهایی را تباه کردند، چقدر ضرر و زیان به بار آوردند! مسئلهی گروگانهای آمریکائی را که میشد همان اول ماجرا حل کرد و نگذاشت تا به انزوا و بیآبرويی و بدنامی جهانی ایران منجر شود، آنقدر کش دادند، سر حلّ کردنش شک کردند و لج کردند و اَدا در آوردند، تا در دقیقهی نود بازی، که ورشکسته و دست خالی و صفر مطلق شده بودیم، تازه آيتالله خمینی تصمیم گرفتند که با «مذاکره» گروگانها را آزاد کنند...
در ارتباط با موضوع «جنگ» که دیگه شخص خمینی و شرکاء و فقهایش حقاً غوغا کردند، در حالی که خرمشهر آزاد شده و صدام و ارتش صدام از نفس افتاده بود، دنیا درخواست کرد، ایرانی و غیرایرانی التماس کرد، هر فرد فرزانهای فریاد زد که: «آقای خمینی، فقهای جمهوری اسلامی، الان که فتح و فتوح شایان کردید و در موضع قدرتاید، صلح کنید و جنگ را ادامه ندهید، یعنی به شمار شهداء و عدد در بدرها و ابعاد ویرانیها نیفزائید»، ولی این فریادها و التماسها به خورد «آیتالله» و همراهها نرفت که نرفت، تا ایران نحیف و ضعیف و ذلیل شد و حتی هستیاش هم زیر سؤال قرار گرفت، آنوقت بود که «آقا» در دقیقهٔ نود مجبور به نوشیدن آن جام شراب آتشبسی شد که آغشته به زهر ذلّت و شکست و خواری بود!
در دورهی این ولی فقیه بسیار با بصیرت هم برنامه همان بوده: جان کندن در دقیقهٔ نود بازی! آیا غیر از این است؟ در ارتباط با حلّ مسئلهٔ سلمان رشدی، که فتوای خمینی بوجود آورده بود، حضرت آقا همان گونه عمل کردند؛ در رابطه با انواع مشکلات داخلی و خارجی همانگونه کار میکنند، و اکنون، در رابطه با ضرورت حیاتی عادیسازی رابطه با آمریکا و اسرائیل، که امکان نوسازی رابطه با اعراب را هم به ما خواهد داد، ایشان و شرکایش در انتظار لحظهی نَوداند، تا از موضع ضعف و ذلّت، و با دادن امتیازات زیاد، تن به برقراری روابطی بدهند، که امروزه از موضع اقتدار و سربلندی، و در برابری، میتوانند با آمریکا و اسرائیل برقرار کنند!
ضرورت حیاتی دوستی با آمریکا و اسرائیل
آقای روحانی، ما برای بقاء و استقلال ایران، و سپس رشد و ترقی شتابان، نیاز جدی و حیاتی به دوستی و همکاری با آمریکا و اسرائیل داریم، تا با حمایت جهان غرب و اسرائیل، به تهدیدات و بحرانسازیهای پی درپی عربستان و امارات... نقطهی پایان بگذاریم و با خاتمه دادن به ایران-ستیزیها و شیعهکشیها که امری عادی و روزمره شده، فرصتی بیابیم تا به مسائل و مشکلات طاقتفرسای ملت ایران هم بپردازیم که وظیفه و مأموریت اصلی دولت شما همین است!
چرا اتحاد شوروی بعد از پیروزی بر آلمان نازی، ناگزیر از خروج از آذربایجان شد؟ چون آمریکا حامی و پشتیبان وحدت و تمامیت ارضی ایران بود؛ چرا جمال عبدالناصر رهبرمعروف جهان عرب با وجود وضع برتری که بر ایران محمدرضا شاهی داشت، نتوانست علیه ایران کاری ازپیش ببرد؟ چرا قاسم حاکم عراق، در همهی تحریکات ضد ایرانیاش درماند؟ چرا بعثیهای عراقی جرئت نکردند چپ به ایران نگاه کنند، و نهایتاً تن به قرارداد 1975 الجزیره دادند؟ چون ایران متحد استراتژیکی مثل اسرائیل داشت، چون از حمایت آمریکا برخوردار بود، و در کانون بحران دنیا - خاورمیانه - نَفَس اَمن میکشید و رشد و ترقی میکرد!
آقای روحانی، خیلی خوب خواهد بود اگر بهیاد بیاری قصهٔ آن حاجی ایرانی را که به علت اشتباه کوچکی که در مکّه کرده بود، سعودیها گرفتندش، گردن زدند؛ از محمدرضا شاه گرفته تا دولت وقت و اقشار مختلف ملت، بویژه مطبوعات و احزاب سیاسی به تندی به سعودیها اعتراض کردند و نهایتا کار به قطع روابط دیپلوماتیک با آن کشور کشید؛ سعودیها سالها التماس میکردند که کشور شاهنشاهی ایران از سر آن قضیه بگذرد، و دوباره روابط دوستانهٔ برقرار گردد، ولی ایران تن نمیداد، تاعاقبت مقامات سعودی راهی تهران شدند و با عذرخواهی به آن «اختلاف» فیصله دادند!
الان چطور؟ در عصر خمینی خامنهای چطور؟ آری سعودی در ضربه زدن به ایران، امروزه دیگر، مرزی را بهرسميت نمیشناسد، هزار هزار ایرانی را در مکه میکشد، طلبکار هم میشود، چرا؟ چون الان تک و تنها و بیهمسایهایم در این دنیا، چون آقای خمینی و بعد خامنهای با خصومتورزی غیرمسؤلانه علیه اسرائیل و آمریکا این حامیان سابق ما را به دشمن ایران تبدیل کرده و در کنار امارات و عربستان و اردن... قرار دادهاند؛ در واقع سیاست خارجی مبتنی بر خمینیسم و خامنهایسم مارا رویاروی با اَبَربحرانهايی در دنیا کرده که اگر جوابی جدی بر این بحرانها نیابیم، بیم آن میرود که به بلايی نابودگر، علیه بود و وجود ایران تبدیل گردند!
ترس از آیندهی ایران
آقای روحانی، در دورهٔ قاجار و پهلوی بهویژه از مشروطیت به اینسو، ورد زبان هر فرد روشنبین ایرانی، ضرورت توسعهٔ صنعتی و پیشرفت و ترقی دادن ایران بود، تا ایرانی از دنیای در حال رشد و ترقی دائمی، بیشتر از آنی که هست، عقبتر نماند، و هر چه سریعتر خودرا به پای ممالک پیشرفتهی اروپائی برساند! در واقع دلمشغولی عناصر صادق و روشنفکر و ملی و مردمی آن دوره، استقلال، و ترقی و تعالی مملکت ایران بود تا ملت ایران، آزاد و سعادتمند و حاکم بر سرنوشت خود باشد! ولی از برکت سیاست خارجی مرگشعار خمینی و خامنهای که انقلاب اسلامی را در مرگ بر اسرائیل و آمریکا خلاصه کردهاند، چنان فضای تخاصمی و دشمنی هیستریکی در منطقه علیه ایران شکل گرفته که موجوديت ایران، زیر سؤال رفته و این پرسش اساسی مطرح شده که با این همه دشمن قسم خوردهای که داریم، آیا میتوانیم به آینده ایران امیدی داشته باشیم؟ در آینده نه چندان دور، آیا ایرانی وجود خواهد داشت یا نه؟
ترس و سپرافکنی تا کی؟
آقای روحانی، ملت ایران با آن اکثریت و قاطعیتی که دوباره شما را به ریاست جمهوری اسلامی ایران برگزیدند، بر این امید بودند که با تجدید نظر در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، مسیر بهبودی و عادیسازی رابطهٔ ایران با آمریکا و متحدانش را پی خواهید گرفت تا تحول سازندهای در وضع ملی و بینالمللی ما فراهم گردد؛ وااسفا که آن امید و اعتماد دارد کمتر و کمتر میشود، و آن اکثریتی که از روی حساب و کتاب، - نه از روی اعتقاد به اسلام یا حکومت اسلامی - به نفع شما رأی داده بودند، از شما به سبب اتخاذ سیاستهائی که به تسلیمطلبی در برابر خامنهای، و خلف وعده تعبیر میشود، دارند دلسرد و رویگردان میشوند...
خلاصه اینکه دلسوزان این ملت میپرسند: ترس و سپرافکنی در مقابل ولی فقیه و افراطیهای ضد ایرانی تا کی؟ این وضع داخلی و خارجی اسفبار را تا کی میخواهید کش بدهید؟
تگزاس؛ نوامبر 2017 میلادی