تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

26 آبان ماه 1396 ـ  17 نوامبر 2017

 در حمایت از نشست کلن

(پاسخ به اسماعیل هوشیار)

سعید صالحی نیا

salehinia@aol.com

مقدمه:

          نشست پنجم "کنگره حول سکولاریزم و دموکراسی" با سازماندهی گروهی که حول اسماعیل نوری علا جمع شده اند انجام شد. این نشست اعلام کرد که بیانیه نمی دهد بلکه فضا می سازد تا همه گرایشات اپوزسیون بتوانند نظرات خود را ارائه دهند و هم را بشنوند. از میان گرایشات اپوزسیون طیفی از حامیان سلطنت تا جمهوریخواهان، تا چند نفری از احزاب موسوم به کمونیزم کارگری، همینطور یکی دو نفری از فعالین مجاهد سابق که بعد از بیرون زدن از رجوی رفرمیست شده اند، شرکت کردند و نظرات خود را ارائه دادند. این نظرات طیفی بود از برخورد به سکولاریزم بعنوان وجه مشترک اپوزسیون موجود تا نظرات مشخص و تحلیل های سیاسی شان در موضوع ترامپیزم و فضای جهانی موجود تا وضعیت رژیم اسلامی. در مقابل این نشست، دوست من اسماعیل هوشیار، که از فعالین منفرد آزادیخواه است و سال هاست ایشان را می شناسم و به صداقت و نکته سنجی ایشان معتقدم، موضع منفی گرفتند و مقاله ای هم در توضیح نظر منفی خود نسبت به این کنگره منتشر کردند.(1)

          من، بعنوان کمونیست کارگری  مستقل، از چنین کنگره هائی که فراسیاسی هستند و فضا سازی می کنند تا اپوزسیون رژیم اسلامی با هم دیالوگ و مناظره کند کاملاً پشتیبانی می کنم و این نشست ها را ابزاری می بینم که بشود راه پر سنگلاخ تفاهم اجتماعی جنبش آلترناتیو را بالاخره هموار کرد. به همین منظور بود که پروژهء مناظره را سال هاست سازمان داده ام و اتفاقاً همین معضل اتحاد و همکاری را هم در این پروژه مناظره مورد بحث قرار دادیم(3).

          از دید من، یکی از معضلات بزرگ اپوزسیون رژیم اسلامی نرسیدن به فرهنگ همکاری و دیالوگ و مناظره بوده و این راه را برای تداوم رژیم اسلامی گشوده. معضل اتحاد و همکاری درون چپ و کلاً درون اپوزسیون موضوع مقالات متعددی از سوی من بوده(2و3).

          با ذکر این مقدمه می رسم به منطق اسماعیل هوشیار و هدفم این است که نشان دهم ایشان اتفاقاً با همان متدهای قدیمی پشت دیوار همکاری و اتحاد گیر کرده و راه حلی هم نشان نمی دهد:

 

(1) اسماعیل هوشیار چه می گوید:

          اسماعیل هوشیار می گوید:(1)

          «حیطهء نظرات با دنیای خارج از ذهن کاملاً متفاوت است... در دنیای واقعی خامنه ای نگاهت هم نمی کند تا بحث کند... من بر عکس عده ای مشق و تمرین دموکراسی با ولایت فقیه نمی کنم...

وزارت اطلاعات جماعت سکولارهای گیج سیاسی در کلن را تا این اندازه اوسکول می کند که پادویش را جا می دهد و سکولاریزم نوری علا هم جاباز می کند و سایت حکومت اسلامی تجمع سیاسی گیج های کلن را بازتاب می دهد. با شما در مورد پراکندگی نیروهای سیاسی موافقم ولی این اصلاً دلیل خوبی برای نشستن با پادوهای ولایت فقیه نیست. شخصا معتقدم با مصالح قدیمی هیچ بنای جدیدی شکل نمی گیرد... برای خیلی ها وحدت سیاسی مهم است ولی برای شخص من وحدت با کی و با چی خیلی خیلی مهمتر است».

          اسماعیل هوشیار می پذیرد که اتحاد و همکاری معضل اپوزسیون است؛ و معتقد است که با مصالح قدیمی هیچ بنای جدیدی شکل نمی گیرد و بعد، با ارائه یک فرمولبندی بسیار قدیمی، یعنی "شرکت نمایندگان ولایت فقیه" و نام بردن اسماعیل نوری علا و پرتاب کلماتی مثل اوسکول و گیج  به کامنت آخرش می رسد که فقط یک پرسش است: "وحدت با کی و با چی"؟

          من این فرمولبندی را اتفاقاً سمبل همهء متدهای فکری می بینم که تا کنون در اپوزسیون رژیم بکار رفته و باعث شده این اپوزسیون نتواند به یک آلترناتیو اجتماعی واقعی تبدیل شود. من متد فکری اسماعیل هوشیار را ایراد می بینم و نه درمان!

 

(2) اتحاد با کی و سر چی؟

          نشست کلن محل اتحاد سیاسی نبود! فضا بود برای دیالوگ اپوزسیون بدون محدودیت. چرا این فضا مهم است؟ برای اینکه مقدمه همکاری این است که آدمها رودر رو با هم حرف بزنند تا موارد اشتراک و اختلاف را حداقل بفهمند. تا مناظره و دیالوگ نباشد اصل همکاری شکل نمی گیرد. این اتفاقاً "ابزار قدیم" نیست. من مدعی هستم اپوزسیون ایرانی، چه چپ اش و چه راست اش، هنوز این ابزار مدرن و علمی را نشناخته و مثل اسماعیل هوشیار اتحاد را از آخرش می خواهد آغاز کند!

          لذا پاسخ اول من این است که این نشست محل سازماندهی اتجاد نبود بلکه محل گفت و گوی مستقیم بود برای اینکه مشخص شود کی چه می گوید در مورد سکولاریم و چه می گوید در مورد دموکراسی. سازماندهندگان کنگره اصل را بر این قرار دادند که تعریف اپوزسیون رژیم اسلامی از سکولاریزم و دموکراسی آغاز می شود. خوب این هدف این کنگره بود. همین!

          وقتی اختلاف ها و اشراکات مورد بحث قرار گرفت طبیعتاً آنها که با هم نزدیک تر هستند همديگر را پیدا می کنند و بستر همکاری های تاکتیکی یا استراتژیک شکل می گیرد. آیا این غیر منطقی است؟

          من مدعی هستم که اپوزسیون واقعی رژیم اسلامی باید سکولار باشد، باید آزادی مخالف سیاسی را بدون قید و شرط تحمل کند. این حوزهء تعریف کردن اپوزسیون را اصولی می بینم. کنگره  سکولار دموکراسی این اصل را بیان کرد.

 

(3) مصالح قدیمی، بنای جدید

          آیا اسماعیل هوشیار مدعی است که این فعالین سیاسی موجود در هر طیف همه مصالح قدیمی هستند؟ و اگر هستند مثل هر بنای جدید لازم نیستند؟

          اولاً: هر قدر مهندسی چلو می رود بیشتر اهمیت بازیافت و بکارگیری مصالح قدیم در ساختن بناهای جدید مطرح می شود. امکانات و ظرفیت های جهان معاصر حکم می کند که آدم ها عاقل تر شوند و فکر نکنند هر بنا لزوماً باید جدید باشد و هر بنای جدید لزوماً باید همهء عناصر قدیمش را تخریب کند بریزد توی دریا یا بسوزاند! عقلانیت مدرن و علمی این است که هر چه بیشتر از مصالح قدیم استفاده بهینه شود هر قدر بدنبال ساختارهای جدید هستیم.

          دوماً: اسماعیل هوشیار نمی گوید آیا منظورش این است که تک تک افراد کنونی اپوزسیون باید بروند بمیرند چون اوسکول هستند و بعد جامعه ایران صبر کند که چند نسل دیگر یک سری نسل فرشته از آسمان بیایند و اپوزسیون شوند؟ یا اینکه منظورش اینست که متدهای قدیمی کارائی ندارد؟ مقاله ایشان ناروشن است! فعلاً اینکه می بینیم این است که اسماعیل هوشیار از متد "همه اوسکول هستند نمی شود" استفاده می کند که خوب متدی بسیار قدیمی است!

 

 (4) شرکت نوری علا و نمایندگان ولایت فقیه و انتشار خبر کنگره در رسانه های رژیم! 

          اولاً: این کنگره  برای ارائه نظرات در موضوع سکولاریزم و دموکراسی سازمان یافت و همانطور که گفتم طبیعتاً فضا می سازد تا گرایشاتی که حول مواضع مشخص امکان همکاری می بینند هم را پیدا کنند.

          من سال هاست که نقدهای خودم را به نوری علا و گرایشات نیم بند راست و سوسیال دموکرات گرفته تا فرقه های کمونیست کارگری نوشته ام. فکر می کنم در برخی عرصه ها بیشتر  از اسماعیل هوشیار. اما اینجا بحث سر انتقاد به این گرایشات نیست. انتقادها سر جاش و حتماً باید ادامه یابد تا جامعه انتخابش را بکند.

          در عین حال هیچ ایرادی نیست که همهء آدم ها که حرفی دارند بیایند برنامه عمل شان را بدهند. چه خوب بود اسماعیل هوشیار هم می آمد حرفش را جلوی تریبون می زد؛ همین حرف هائی را که در فیسبوک و سایتش نوشته!؛ و شاید همانجا پاسخ هائی می گرفت. آن راه حل نو که اسماعیل دنبال اش هست همین است! از دور نشستن و تحریم کردن راه قدیمی است.

          دوماً: اسماعیل می گوید که رژیم اسلامی این کنگره را رسانه ای کرده! عجب پس باید همه اول بنشینند تا رژیم سکوت کند تا بعدش بروند توی جلسات؟!

          این تئوری توطئه را بر عکس ارائه دهیم چطور؟! بگوئیم اتفاقاً، چون رژیم حساس است و نگران، این خبر را منتشر می کند تا منفی بافان فریاد بزنند و تحریم کنند؟! این را روانشناسی شناخته و از ابزهای مانیپولاسیون است!

          لذا اجازه بدهید به اسماعیل هوشیار بگویم که بهتر است از متدهای قدیم برای انکار تلاش های مثبت استفاده نکند! اتفاقاً اوست که نشان می دهد که پاسخی به معضل همکاری و اتحاد ندارد!

 

(5) نبود نظریه اتحاد و همکاری در میان نوشته های اسماعیل هوشیار:

          من سال هاست مقالات اسماعیل هوشیار را دنبال می کنم. در میان بیش از هزار مقاله جائی بخاطر ندارم ایشان به معضل همکاری و اتحاد اشاره کرده باشد و یک برنامهء عملی برای حل این معضل بطور اثباتی ارائه دهد! آیا این اتفاقی است؟ من می گویم اتفاقی نیست و ریشه های بسیاری دارد.

          اول: اسماعیل هوشیار هنوز در فضای روانی "مجاهد زدگی" ایستاده. تجربهء تلخ او از فرقه ایزم مجاهد به یک پارانویای وسیع ضد تحزب و تجمع ضد همکاری گسترده شده. این پارانویا در میان بسیاری از منفردین  سیاسی ایرانی شایع است. هر جا دو نفر جمع شوند این منفردین کارشان فقط پیدا کردن نوکر و اوسکول است و بس! با همهء نیت خوب!

          دوم: ریشهء دیگر ماجرا فرهنگی است. اسماعیل هوشیار هنوز فضای فرهنگی مدرن را در موضوع همکاری خودی نکرده. در غرب زندگی می کند اما متوجه نشده در غرب آدم ها با هم حرف می زنند تا همکاری شکل بگیرد. شرط و شروط اینجوری و پراندن اوسکول و گیج هم رایج نیست! خیلی ساده فضا سازی برای همکاری وظیفهء روزمرهء آدم هاست، در همهء سطوح در غرب و این را بعنوان فرهنگ یاد کودکان داده اند!

          ادعای من این است که اسماعیل هوشیار فاقد نظریهء اتحاد است. چیزی در این موضوع بطور اثباتی ارائه نمی دهد و خودش را پشت جملاتی مثل اینکه «رژیم اسلامی کثافت است» و «نوری علای اوسکول و گیج پنهان» می کند! امیدوارم در آینده از اسماعیل هوشیار بحث های اثباتی بیشتری ببینیم.

 

خلاصه کنم:

          فضا سازی برای همکاری بین گرایشات مختلف اپوزسیون امری لازم است. بسیار دیر هم شده. هر جمعی که بتواند گرایشات مختلف راست و چپ را  به این گفتگوها و مناظره ها تشویق کند باید استقبال شود. همانطور که درون چپ ایران این کنگره ها لازمست در ظرف وسیع تر فراسیاسی باید بدنبال گسترش این فضاها بود. این دقیقاً آن متد مدرن علمی است که بالاخره می تواند اپوزسیون ایرانی را از این گیجی کنونی از این منبر ساختن های منفرد خلاص کند و یک مسیر روشن برای مردم برای پایه ریزی جامعه ای که بالاخره اپوزسیون در پهره احزاب سیاسی بتواند با هم بطور متمدنانه کار کند.

          با منفی بافی ها، با پرتاب اوسکول و گیج به آنها که این مسیر را - هر قدر ناقص - آغاز کرده اند به جائی نمی رسیم. سکوهای منفرد انگارِ دیگران، بدون ارائهء نظریهء همکاری، ما را مستأصل نگه می دارد. امیدوارم اسماعیل هوشیار در مقالهء دیگری پاسخگو باشد.

12 نوامبر 2017

برگرفته از سايت مناظرهء سياسی

بازگشت به خانه