تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

6 آذر ماه 1396 ـ  27 نوامبر 2017

ملتی که نشان داد می‌تواند دوباره متولد شود

حمید آقایی

          اگرچه زلزله کرمانشاه خرابی‌های بسیاری بر جا گذاشت و صدها قربانی گرفت، اما با همیاری و همبستگی نهادهای مختلف مردمی و حمایت‌های گسترده مردم از زلزله زدگان پدیده‌ای امیدوارکننده از زیر تل‌های خاک و آوار سر بر آورد و خود را نمایان ساخت که شاید برای بسیاری از ما و حتی مردمی که خود در متن کمک و همیاری بودند، جدید و تحسین برانگیز بود. این پدیده اگرچه در عمق روابط و مناسبات اجتماعی و فرهنگی ما همیشه وجود دارد، اما خود را معمولا در شرایط عادی و معمولی زندگی کمتر نشان می‌دهد. این پدیده را با الهام از نظریات‌هانا آرنت پیرامون شرایط انسانی (human condition) «موقعیت طبیعی انسانی» می‌نامم و سعی می‌کنم در این یادداشت به آن بپردازم.

          آنچه که به وضوح پس از زلزله کرمانشاه شاهد آن بودیم، حمایت‌های خودجوش مردمی از زلزله‌زدگان بود؛ حمایت‌هایی که به یمن وسائل ارتباطی مدرن از طریق اینترنت، نه تنها مستقل از نهادهای سنتی و دولتی به پیش رفت و سازمان داده شد، بلکه حتی این نهادها را پشت سر گذاشت.

          در بررسی و ریشه یابی علل حمایت و همبستگی خود جوش مردم ایران با زلزله زدگان معمولا به عدم اعتماد مردم نسبت به نهاد‌های سنتی مانند مسجد و نهادهای دولتی مانند هلال احمر اشاره می‌شود. عدم اطمینانی که ریشه‌های سیاسی،‌ اقتصادی و حتی فرهنگی دارد، و معمولا به جدایی مزمنِ بین دولت و ملت در ایران نسبت داده می‌شود.

          به عقیده نگارنده اگرچه اعتماد و اطمینان حاصل از آن شروط بسیار اساسی و الزامی برای تنظیم یک رابطه پایدار و مثبت بین دولت و ملت هستند، اما این حمایت‌ها و همبستگی‌های خودجوش مردم دلایل و ریشه‌های بسیار عمیق‌تری از صرفاً عدم اعتماد به نهادهای دولتی دارند، و باز می‌گردند به موضوع «موقعیت‌های انسانی» که ‌هانا آرنت به‌طور مفصل به آن پرداخته است. همانطور که او اشاره دارد،‌ اعتماد و اطمینان فقط ابزارهای بسیار لازم و ضروری برای حفظ و تداوم این موقعیت انسانی هستند و نه ریشه و علت شکل‌گیری و یا ضربه‌پذیری این موقعیت انسانی. اما این موقعیت انسانی چیست و چگونه می‌توان آن را در حمایت و همبستگی‌های مردم با زلزله زدگان پیدا کرد؟

          دو حرکت خودجوش مردم منطقه غرب کشورمان، که یکی چند ماه پیش در هنگام ابراز شادی از رفراندوم اقلیم کردستان و تجمع‌های مردمی در خیابانهای شهرهای کردستان ایران شاهد آن بودیم؛ و دیگری حمایت‌های بسیار وسیع مردمی (به‌ويژه مردم مناطق کردستان و کرمانشاه) از زلزله‌زدگان در روزهای اخیر، کنتراست بسیار قابل تاملی را به نمایش می‌گذارند. کنتراستی بین دو حرکت خودجوش، که اگرچه در ظاهر ارتباطی با هم ندارند و حتی به‌ظاهر متضاد با یکدیگر به‌نظر می‌رسند؛ که یکی نشانه‌هایی از تمایل به خودمختاری و جدایی و دیگری روحیه همبستگی و اتحاد را به نمایش می‌گذارد، در عین حال اما زمینه‌ها،‌ دلایل و انگیزه‌های مشابه و مشترکی دارند؛ که موضوع این یادداشت است.

          هانا آرنت معتقد است که ما هرگاه به یک عمل و کُنش جدید، متفاوت با کارهای عادی و روزمره،‌ دست می‌زنیم و پدیده و واقعیت جدیدی را خلق و به منصه ظهور می‌رسانیم، در حقیقت به جهان پیرامون خود نشان می‌دهیم که ما چه موجودی هستیم. وی این نوع کُنش را تولدی دوباره می‌نامد، تولدی که انسان بواسطه آن پرده‌ای جدید و استثنایی از وجود و ماهیت خویش به نمایش می‌گذارد. از نظر‌هانا آرنت این تولد جدید، که ممکن است در طول زندگی انسان و حیات یک جامعه چندین بار تکرار شود، یکی از اصول اولیه موقعیت طبیعی انسانی است.

          در حقیقتT زمانی که یک انسان متولد شده و پا به عرصه حیات می‌گذارد، یک چیستی واحد و مستثنا از دیگر انسانها را به نمایش می‌گذارد. این چیستی اگرچه در ابتدای امر در نژاد، رنگ پوست، وضعیت فیزیکی و جنسیت ما خلاصه می‌شود و بر اساس آن هر کودک تازه متولد شده از دیگر متولدین متمایز می‌گردد، اما قطعا در طول حیات انسان ثابت نمی‌ماند و ممکن است از اساس متحول و دگرگون شود.

          انسان به‌واسطه ویژگی های خاص عقلی و هوشی و با استفاده از قدرت و استعداد شناخت و تطبیق خود با شرایط جدید، هر بار می‌تواند شناسنامه خود را بازنویسی کند و هویت جدیدی را به نمایش بگذارد، به‌عبارت دیگر دوباره متولد شود. فرایندی که خود را معمولا در شرایط خاص و بحرانی که انسان را وامی‌دارد که خارج از کادر فعالیت‌های روزمره دست به کنش و واکنش جدید زده و خلاقیت از خود نشان دهد،‌ بطور آشکاری نمایان می‌سازند. مانند آنچه که مردم ایران در واکنش به زلزله استان کرمانشاه از خود نشان دادند و به سخن دیگر تولدی دیگر و شروع دوباره‌ای را به نمایش گذاشتند.

          با منطقی که ‌هانا آرنت در مباحث خود پیرامون موقعیت‌های انسانی بکار می‌برد می‌توان در حقیقت گفت که مردم ایران را صرفا نمی‌توان مجموعه‌هایی مجزا و مستثنا از یکدیگرِ‌ اقوام و زبانها و فرهنگ‌های مختلف که در یک سرزمین زندگی می‌کنند به شمار آورد؛ مانند کودکان تازه متولد شده که صرفا با ظاهر و مشخصات فیزیکی و یا حداکثر نژادی و جنسیتی قابل تشخیص هستند. همانطور که یک انسان در طول زندگی خود می‌تواند بارها تولد دوباره داشته باشد و زندگی را از نو آغاز کند،‌ جوامع بشری نیز می‌توانند در طول حیات اجتماعی خود بارها متولد شوند و زندگی اجتماعی جدید و مناسبات نوینی را شکل دهند.

          هانا آرنت این تولدهای پی در پی را نمادهایی از موقعیت‌های طبیعی انسانی می‌نامد. موقعیت‌هایی که صرفا شرطی و عارضی نیستند، بلکه جزو ذات و جوهر طبیعت انسان می‌باشند. وی معتقد است که این موقعیت انسانی را در درجه اول چندگانگی (plurality) انسان به عنوان یک واقعیت مطلق و غیر قابل تردید رقم می‌زند و می‌نویسد که «نه انسان بلکه این انسانها هستند که در این جهان زندگی می‌کنند‌»؛ و بنابراین نباید با تاکید صرف و مطلق بر حقوق فردی،‌ حقوق جمعی انسانها را به فراموشی سپرد.

          از همین زوایه ورود است که چندگانگی و چند رنگی انسانها برای‌ هانا آرنت یک اصل مهم سیاسی می‌شود و نظرگاه‌های سیاسی او را رقم می‌زند و بر آن تاکید فراوان می‌کند. از نظر او زمانی که انسان وارد کنش و واکنش با انسانها می‌شود و به‌ویژه هنگامی که با وجود تفاوت‌های اولیه‌اش با دیگران، خود را در موقعیت برابر با انسانها قرار می‌دهد، در واقع نه تنها دوباره متولد شده است بلکه دو بار متولد شده است؛ یک تولد مجدد فردی و دیگری، به‌همراه خود جامعه را به‌سوی تولدی دیگر رهنمون شده است. وی این فرایند و تحول را جزئی اجتناب‌ناپذیر و در حقیقت این همانی و خودِ موقعیت انسانی که بر پایه چندگانگی شکل گرفته است، می‌نامد. موقعیت‌های انسانی که به هیچ وجه قابل پیش‌بینی نیستند؛ همانطور که در واقعه زلزله استان کرمانشاه خود را نشان داد و بار دیگر بر طبیعت انسان و سرنوشت‌های وابسته به یکدیگر و همبستگی در عین تکثر انگشت تاکید گذاشت.

          اما با توجه به اینکه موقعیت‌های خاص انسانی و اجتماعی قابل پیش‌بینی و برنامه‌ریزی نیستند، وی برای تداوم و پایداری این موقعیت طبیعی انسانی و همبستگیِ در عین تکثر، بر دو پیش شرط مهم تاکید می‌ورزد، قدرت بخشش و قدرت وعده. دو پیش شرطی که اموری خارج از وجود انسان نبوده و جزئی از استعدادهای او می‌باشند. برای مثال وی تنها راه عبور از فجایع جنگ جهانی دوم بویژه قتل عام یهودیان و پشت سر گذاشتن این واقعه خونبار را بخشش و قول و تعهد بر عدم تکرار آن می‌داند. بدون بخشیدن خود و دیگران این واقعه و جنایت‌های جنگ دوم ما را همواره تعقیب خواهند کرد و بمانند شمشیر داموکلس بالای سرمان باقی می‌ماند.

          در واقع امر «بخشش و وعده و تعهد بر تداوم این بخشش» اجزائی ضروری از کنش‌های انسانی هستند، که بويژه نیاز به آنها در شرایط بحرانی بیشتر احساس می‌شود. در تحلیل شرایط اجتماعی و بویژه روحی ایرانیان تحت حاکمیت جمهوری اسلامی بر وجود عنصر بی اعتمادی، حتی در بین مردم، و از هم گسیخته شدن شیرازه‌های اجتماعی و پیوندهای انسانی و فرهنگی بین اقوام و مذاهب مختلف ساکن در سرزمین ایران اشارات فراوانی می‌شوند. برای مثال شادی و پایکوبی کردهای ایران پس از رفراندوم اقلیم کردستان عراق بسیاری را خوش نیامد و این شادی‌ها نشانه‌ای از روحیه و انگیزه جدایی طلبی و تجزیه مناطق کرد نشین دانسته شدند، و نمونه‌ای از خلف وعده تاریخی برای حفظ تمامیت ارضی و اتحاد اقوام مختلف ساکن این سرزمین زیر پرچم یک ایران متحد و یکپارچه معرفی گردیدند.

          در حقیقت حمایت‌های گسترده مردم از زلزله‌زدگان و به‌کارگیری ابتکارهای جدید و مستقل از نهادهای دولتی و مذهبی صرفا نشان دهنده بی‌اعتمادی مردم نسبت به این نهاد‌ها نیست، بلکه در واقع و در درجه نخست مردم ما با این کار بار دیگر با هم تجدید عهد کردند و با بخشش گذشته‌ها و نادیده گرفتن اختلافات،‌ تکثرها و حتی فراموش کردن بی‌اعتمادی‌های بین خود، مجددا همبسته شدند و به یاری زلزله‌زدگان شتافتند.

          اما زمانی که انسانها با کنش خود بر مبنای بخشش و همبستگی دوران جدیدی را آغاز می‌کنند و دوباره متولد می‌شوند،‌ لازم است که با عهد و پیمان میان خود این مکانیزم و واکنش طبیعی را در فرایندهای بعدی که قطعا نا متعین هستند و ممکن است شرایط بحرانی جدیدی را رقم بزنند، زنده نگاه داشته و حفظ کنند. در واقع بخشش و عهد و پیمان پیش شرط‌های حفظ موقعیت‌های طبیعی انسانی هستند.

          به قول‌ هانا آرنت قدرت انسان در بستن پیمان و عهد با یکدیگر در این اقیانوس چند گونه و در عین حال نامتعین، می‌تواند جزایر کوچک انسانی قومی و اجتماعی را در پیوندی مطمئن و قابل اطمینان قرار دهد. فرزند نورسیده این همبستگی که از این طریق حاصل می‌شود همان اعتماد و احساس اطمینانی است که به انسان در چنین شرایطی دست می‌دهد و موجب امیدواری به آینده جامعه خود می‌گردد.

https://haghaei.blogspot.com

بازگشت به خانه