تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

6 آذر ماه 1396 ـ  27 نوامبر 2017

زلزله و برآمد نیروی سوم

مزدک لیماکشی

           زلزله در غرب کشور سبب شد که کشور ما دچار یک زلزلهء سیاسی همه‌جانبه شود. دو جناح حاکم در حکومت اسلامی طی این چهل سال توانسته بودند همه فعالیت‌ها و حرکت‌های مدنی را در کنترل خود داشته باشند. این بار اما جامعهء مدنی ایران، که در این جا من آن را نیروی سوم نامیده‌ام، مستقل از دو جناح حاکم وارد میدان شد و نشان داد که توانائی عمل مستقل و یا بهتر بگوئیم توانائی مدیریت به میزان قابل قبولی را دارد، تا آن جا که مردم زلزله زده در غرب کشور از حمایت‌های مردمی قدردانی می‌کنند و از هر دو جناح حکومت انتقاد به عمل می‌آورند. این نوشته گذری و نظری به این سه نیروی مقتدر در سیاست ایران و ظهور و افول هر یک از آن‌ها در چهارچوب یک یادداشت کوتاه است.

 

دستگاه اداری ولی فقیه قدرتمندترین نهاد حاکم بر ایران

          جناح حاکم در حکومت اسلامی ایران طی این 37 سال تمام توان خود را برای جمع کردن همه قدرت در دستگاه اداری ولی فقیه و شخص ولایت فقیه به کار گرفت. اما مردم در مراحل مختلف برای جلوگیری از افزایش این قدرت به جناح مغلوب در حکومت که زیر نام اصلاح‌طلبان و در این دوره زیر عنوان اتحاد اصلاح‌طلبان و اعتدالیون جمع شدند رای دادند و در یک مورد هم دستگاه اداری ولی فقیه برای یک سره کردن قدرت در دو دوره احمدی‌نژاد را به قدرت رساندند و بویژه در انتخابات ۸۸ با انجام کودتای انتخاباتی برندگان را به زندان کشاندند و فرد بازنده، احمدی‌نژاد را به قدرت رساندند. اکنون در دو دوره مردم در انتخاب بین بد و بدتر آقای روحانی را به ریاست جمهوری رساندند.

          دستگاه اداری ولی فقیه تا بدان جا پیش رفته که مانع حضور اصلاح‌طلبان در پست‌های وزارت می‌شود. باید به روشنی اعلام کرد که آن‌ها این تصور را دارند که می‌توانند رهبری سیاسی را آن چنان که خود می‌خواهند به پیش ببرند. دستگاه اداری ولی فقیه و مجموعه زیر آن از سپاه، بسیج ، اتمه جمعه و بنیادهای رنگارنگ خود یک دولت در دولت هستند و نظارت نهادهای انتخابی را بر نمی‌تابند و همین مسئله سبب شده که هیچ کنترولی بر این نهادها وجود نداشته باشد. مسکن مهر که گفته شده ۱۲ ملیون نفر را خانه‌دار کرده است خانه‌هایی ساخته که از کنترل نظام مهندسی شهرداری‌ها معاف است و نتیجه‌اش همین رسوائی است که در زلزله اخیر به بار آمده و موجب در گیری‌های دو جناح حاکم شده است.

 

اصلاح‌طلبان و اعتدالیون

          نیروی قدرتمند دوم در سیاست ایران جریانات اصلاح‌طلب و اعتدالی هستند که در نبود حق حضور نیروی سوم توانسته‌اند با استفاده از امیتازات ویژه در همه دوره‌ها به نوعی در حاکمیت حضور داشته باشند. این نیروها 37 سال است که در نظام مدیریتی کشور نقش ایفا کردند و به تکنوکرات‌هایی تبدیل شده‌اند که از امیتازات ویژه حکومتی برخوردارند و جریانات منتقد وضع موجود در این نیرو هم طی این سال‌ها زیر فشار دستگاه اداری ولی فقیه از دایره قدرت به بیرون پرت شده و تا حتی زندان کشیده‌اند.

          اصلاح‌طلبان تکنوکرات در روزهای انتخابات با وعده و وعید مردم را دعوت به شرکت در انتخابات به نفع خود وارد میدان می‌کنند اما پس از انتخاب شدن وعده‌ها را فراموش کرده و با طرح این که جناح مقابل مانع پیشرفت کارها می‌شود خود را دلخوش می‌کنند. در انتخابات مجلس افرادی زیر عنوان اصلاح‌طلب رای مردم را گرفتند و در مجلس حاضر به همکاری با فراکسیون اصلاح‌طلبان نیستند. آقای روحانی هم با وجود همه وعده‌هایی که داده بود پس از انتخاب شدن بیشر به اصول گرایان طرفدار دستگاه اداری ولی فقیه نزدیک شد. در این شرایط مردم از نهادهای حکومتی چه اصلاح‌طلب و چه اصول گرا دلسرد شدند و از آن‌ها فاصله گرفتند.

 

نیروی سوم

          توده‌های ملیونی مردم که در انقلاب به صحنه آمده بودند هر روز که گذشت از حکومت فاصله گرفتند. حکومت فقط به توسعه قدرت دستگاه دین و روحانیون بسنده کرد و مردم را از پروسه‌های تصمیم گیری کنار گذاشت. پس از جنگ و با روی کار آمدن اصلاح طلبان، این احساس در مردم ایجاد شد که قرار است آن‌ها هم در تصمیم گیری‌ها مشارکت نمایند و اصلاح‌طلبان هم با شعار ایران برای همه ایرانیان در این باور سهیم بودند. ضعف برنامه‌ای و ضعف توان اندیشه‌ای اصلاح‌طلبان و عدم پی‌گیری‌شان در شعارهائی که مطرح می‌کردند مردم را دلزده نمود.

          گروهی از مردم هم هیچ گاه حاضر نشدند که در این پروسه‌ها شرکت نمایند و بر این نظر بودند که بیرون از حکومت هم می‌شود تاثیرگذار بود. انتخابات مجلس اخیر و ریاست جمهوری و عدم تلاش برای عمل کردن به وعده‌های داده شده از طرف روحانی هم مردم را بدبین کرد. حقوق‌ها نجومی دولتی‌ها و گسترش اختلاس‌ها در میان نیروهای دستگاه اداری ولی فقیه و نهاد‌های دولتی و ورشکستگی بنیادهای مالی وابسته به سپاه، بنیادها و دولت هم مزید علت شد که مردم بخواهند راه مستقلی را در پیش بگیرند.

 

زلزله و نیروی سوم

          زلزله غرب کشور نشان داد که جامعه مدنی ایران یک قدرت مستقل از حکومت است و توانائی مدیریت مدنی را دارد. قبل از این که دولت بجنبد شبکه‌های مردمی با جمع آوری لوازم مورد احتیاج از سراسر کشور به کمک زلزله‌زدگان شتافتند. شخصیت‌های فرهنگی، دانشگاهی، ورزشی، هنری ، سازمان‌های مدنی، مذهبی و شبکه‌های اجتماعی مدرن به سرعت وارد میدان شدند. جناح‌های حکومتی که دیر جنبیده بودند، به یکباره یک رقیب جدید و جدی را در جلوی چشمان خود دیدند.

آقای روحانی به منطقه زلزله زده رفت اما برنامه‌ای برای ارائه دادن نداشت. آقای خامنه‌ای بعد از ۸ روز به منطقه زلزله زده تحت تدابیر شدید امنیتی رفت و ایشان هم هیچ برنامه‌ای برای مشکل زلزله‌زدگان نداشت. اما کمک‌های مردمی همچنان ادامه دارد و ملیاردها تومان توسط شخصیت‌های مدنی جمع آوری شد و در این میان اعتماد مردم به جامعه مدنی و پشت کردن آن‌ها به نهادهای سنتی نیز نشان داد که مردم می‌خواهند راه مستقل خود را بروند.

 

نتیجه‌گیری

          رقابت سهمگین سه نیرو در کشور بر سر حمایت از زلزله‌زدگان و جلب نظر آن‌ها ادامه دارد. مردم به طورکل و مردم مناطق زلزله‌زده به طور اخص به نهادهای حکومتی اعتماد ندارند. در این شرایط این رقابت و تلاش هر یک برای ارائه خدمات شاید سبب بهتر شدن اوضاع زلزله زدگان شود. نهادی چون هلال احمر اگر بتواند اعتماد مردم را جلب کند و از طرفی دیگر دو جناح حاکم همه امکانات موجود را در اختیار هلال احمر قرار دهند و دست نهادهای نظامی و انتظامی در مرحله ساخت شهرها، خانه‌های مردم و مدارس و ادارات کوتاه شود شاید بشود گفت که این رقابت‌ها جای خود را در مرحله دوم به هم کاری سازنده بدهد.

          نهادهای مدنی هم می‌توانند با ایجاد سازمان‌های خیریه که توانائی کار تخصصی را داشته باشد در مرحله سازندگی مفید واقع شوند. اگر حکومت بخواهد مانع کار و رقابت جامعه مدنی شود بیش از گذشته منفور عام و خاص خواهد شد.

http://www.iran-emrooz.net/index.php/politic/more/71960/

بازگشت به خانه