تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

4 دی ماه 1396 ـ  25 دسامبر 2017

توهم «تغییر و اصلاح» به پشیمانی رسید

مجید محمدی

پنج تحول عمده به کارزار “من پشیمانم” در شبکه‌های اجتماعی، که نوعی شکایت از کارکرد دولت روحانی را منعکس می کند، منجر شده است:

1) نحوه ی‌ شکل گیری کابینه‌ی روحانی که در آن اصلاح طلبان حضور چندانی نیافتند و حتی افرادی مثل جهانگیری (در برابر نوبخت) عملا به حاشیه رانده شده‌اند؛ اصلاح طلبان از این که ناکامی‌های دولت به حساب آنها نوشته شود رضایت ندارند؛

2) آشکار شدن همصدایی دولت روحانی با سازمان سرکوب و ترور در داخل و خارج کشور بالاخص در برابر اقدامات ترامپ؛ دولت روحانی هیچگاه با سازمان سرکوب و ترور فاصله‌ای نداشت اما در این مورد سکوت می کرد. اقدامات دولت ترامپ این سکوت را شکسته است؛

3) ناتوانی دولت در تغییر فضای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی بر خلاف وعده‌ها؛ نه اتفاقی در حصر افتاده، نه گشایشی در کار اهل فرهنگ و هنر پیدا شده و نه از فشار نیروهای نظامی بر مردم کاسته شده است (گشت‌های سپاه به محله‌ها و پس کوچه‌ها هم بسط یافته است)؛ پرونده حضور زنان در ورزشگاه‌ها فعلا بسته شده است؛

4) حذف یارانه ی حدود 34 میلیون نفر، سه تا شش برابر شدن عوارض خروج از کشور و موج گرانی‌ای که بودجه ی 97 نوید می دهد؛ و

5) آشکار شدن ورشکستگی موسسات اعتباری‌ای که به دیوانسالاری دینی و نظامی بسیار نزدیک بودند و امروز توان پرداخت پول های سپرده گذاران را ندارند.

برای کسانی که هم روحانی و همکاران امنیتی وی (نیمی از کابینه) را می شناختند، هم از روندهای کشور اطلاع داشته و دارند و هم رفتارهای نظام حکومت اسلامی را در چهار دهه گذشته دنبال کرده‌اند کارزار “من پشیمانم” بیشتر شبیه به یک لطیفه ی‌ بی مزه است چون در طی چند ماه پس از بیعت مجدد با روحانی اتفاق تازه‌ای در کشور نیفتاده تا "موج پشیمانی" را موجب شده باشد. هیچکدام از امور پنجگانه تازه و شگفت انگیز نیستند:

1) دولت روحانی تنها قرار بود نقش دلالی سیاسی برای توافق اتمی را بازی کند و اصلاح طلبان برای اثبات وفاداری خود را بدان چسباندند. همچنین روحانی در کابینه ی اول نیز وزن سنگینی به اصلاح طلبان نداد؛

2) دولتی که با سازمان سرکوب و ترور خامنه‌ای همراه نباشد اصولا نمی تواند روی کار بیاید و اگر روی کار بیاید نیز تا همان حدی که با سازمان سرکوب و ترور فاصله دارد با بحران و کفن پوشان دائمی روبرو می شود؛

3) تغییر فضای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی از ابتدا اولویت دولت روحانی نبود، که اگر بود در چهار سال اول باید خود را نشان می داد؛

4) گرانی ادواری نتیجه‌ی سیاست‌های اقتصادی و گسترش طلبی‌های حکومت اسلامی است که از 22 بهمن 1357 ادامه داشته است. اما از حیث زمان بندی معمولا بعد از انتخابات به جریان می افتد؛ و

5) موسسات اعتباری حتی قبل از انتخابات 96 وضعیتی مخاطره انگیز داشتند و ورشکستگی آنها در جامعه مطرح بود. (فرارو 23 خرداد 1396)

نتیجه‌ی انتخابات 96 از همان ابتدای کارزارها قرار بود همه را مایوس کند که امروز یاس گروهی از رای دهندگان به روحانی را به دست آورده است.

 

تبخیر یک توهم

مقامات حکومت اسلامی در بیان منویات شان همیشه روشن بوده‌اند و این بخشی از مخاطبان هستند که در دوره‌هایی می خواهند آنها را به گونه‌ای دیگر بشنوند یا بفهمند. مقامات حکومت اسلامی می خواهند دنیا را به زیر چکمه‌های سپاهیان و ردای روحانیون بکشانند و از این هدف با عناوینی مثل حکومت جهانی اسلام، رهبر مسلمین جهان، مدیریت جهانی و صدور انقلاب یاد کرده‌اند. حکومت اسلامی در هیچ مقطعی این هدف را بایگانی نکرده بلکه حتی در سال‌های جنگ که موشک‌های صدام به تهران می رسید این را فریاد می زد (راه قدس از کربلا می گذرد).

در حوزه‌های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی نیز حکومت حتی یک قدم عقب نرفته و پروژه‌ی تمامیت خواهانه‌ ی اسلامی کردن با شدت تمام ادامه دارد. تازه، پس از چهل سال، اقلیت‌های دینی رسماً از عضویت در شوراها منع می شوند (شورای نگهبان مصوبه‌ی مجلسِ بر خلاف آن را رد کرد)، در بدن رئیس جمهور سابق که با رهبر فاصله گرفته بود 10 برابر مواد رادیو اکتیو پس از مرگ وی پیدا می شود، اعترافات تلویزیونی و گروگانگیری شهروندان دیگر کشورها ادامه دارد، نماینده‌ رهبر حکومت اسلامی به حوثی‌ها رسماً پیام می دهد که بعد از پرتاب موشک به سمت ریاض و ابوظبی کشتی های نفت کش را مورد حمله قرار دهند. این رفتارها چهل سال ادامه داشته و هیچ گاه حتی وقفه‌ای در آتش افروزی در خارج و سرکوب و نقض حقوق در داخل ایجاد نشده است. کسانی که در دوران انتخابات مردم را به شرکت دعوت و حکومت اسلامی را عادی سازی کرده و می کنند همه‌ی این امور را می دانند و ظاهراً مشکلی با مبانی نظام ندارند.

 

واکنش روحانی

حسن روحانی و دولت اش چند ماه بعد از انتخابات مورد انتقاد شدید از سوی برخی حامیان و نیز مخالفان سابق‌اش قرار می گیرد (تا حد شعار “مرگ بر روحانی” در خیابان‌های تهران) اما این مخالفت‌ها بی نتیجه خواهند ماند چون این دولت به نواختن کامل در ارکستر سازمان‌های نظامی و امنیتی (نگاه کنید به سخنان تمجید آمیز ظریف در باره‌ی قاسم سلیمانی یا سخنان ضد امریکایی و ضد اسرائیلی ظریف و روحانی که در دوران مذاکرات برجام مطرح نمی شد) روی کرده و بدان‌ها اتکا دارد. سخنان نادر روحانی در باب حقوق شهروندی در اولین اجلاس این موضوع تنها برای راضی کردن اصلاح طلبان برای تداوم حمایت جانکاه و ناخواسته‌ ی آنان از دولت وی است.

روحانی بعد از بی سابقه ترین اختصاص بودجه‌ های عمومی به دیوانسالاری دینی (که تنها بخشی این بودجه‌های این نهادهاست) از مردم می خواهد بر بودجه نظارت کنند (چگونه، در حالی که مجلس و دولت تنها ماشین امضای این بودجه‌ها هستند و این نهادها حتی یک برگ کاغذ در مورد نحوه‌ی هزینه کردن آنها ارائه نمی کنند)؛ او شکایت می کند که “بر اساس جدول 17 بودجه دستگاه ها از ما پول می‌گرفتند و وقتی می‌گفتیم این پول را کجا خرج می‌کنید می‌گفتند به شما ربطی ندارد” (ایسنا 28 آذر 1396) اما این تخصیص بودجه‌ها همچنان ادامه دارد؛ او وعده‌ی شفافیت می دهد در حالی که هر سه امپراطوری مالی و اقتصادی در حکومت اسلامی (شرکت‌های دولتی، نهادهای تحت نظر دستگاه رهبری و سپاه) کاملاً در تاریکی عمل می کنند و کسی غیر از مقامات بالای کشور نمی داند میزان و نوع ورودی و خروجی آنها و عملیات آنها چیست.

روحانی در حالی دسترسی آزاد به اطلاعات را یکی از حقوق شهروندی مردم معرفی می کند که هنوز میزان دقیق بیکاری و تورم و فقر و آمار زندانیان و جرائم و فساد در کشور برای کارشناسان روشن نیست و مخالف و موافق با حکومت اسلامی در مورد آمارهای ارائه شده تردید دارند. وزارت علوم دولت روحانی دانشجویان را ستاره دار می کند و روحانی با آن مخالفت می کند؛ وزارت مخابرات این دولت در همه‌ی فعالیت‌های شنود و تجسس درگیر است اما روحانی به دستگاه‌های دولتی می گوید “حق تجسس در امور خصوصی مردم را ندارید” (همانجا)؛ بیش از شش میلیون سایت اینترنتی در ایران فیلتر می شود اما روحانی می گوید “وزیر ارتباطات قول می دهد دستش روی دکمه فیلتر فضای مجازی نرود” (همانجا)؛ مدارس بسیاری از کلان شهرها به علت آلودگی هوا تعطیل می شود و همان روزها رئیس دولت می گوید: “محیط زیست سالم یکی از حقوق شهروندی مردم است.”(همانجا)

 

تاکتیک فرار

این صحبت‌های روحانی موجی را که علیه وی از سوی جناح‌های مختلف به راه افتاده و رهبر حکومت اسلامی نیز از آن ناراضی به نظر نمی آید (وگرنه مثل موارد دیگر به زبان می آورد) متوقف نخواهد کرد. حامیان غیر دولتی روحانی متوجه نیستند که او هم همانند رفسنجانی، خاتمی و احمدی نژاد یک دستمال یک بار مصرف است که روحانیون و نظامیان وی را از بسته بندی بیرون آورده و بلافاصله بعد از استفاده به سطل زباله می اندازند.

روحانی، برای فرار از مسئولیت و مقابله با موج پشیمانی‌ها، توپ را به زمین کسانی که به وی رأی داده‌اند می اندازد: “اگر حقوق شهروندی درست اجرا نمی شود، جوان‌ها اعتراض کنند… روحانی در تمام ساعات دولت دوازدهم به رأی، نظر، حمایت و انتقاد شما نیازمند است. شما پرسشگر باشید و وظیفه ی ما پاسخگویی است… مردم باید بر کار ما نظارت کنند.” (همانجا) وی بهتر از همه می داند که نظارت عمومی در کشوری که آزادی بیان و رسانه‌ها و تجمعات و تشکل ها وجود ندارد غیر ممکن است. حکومتی که اطلاعاتی در اختیار افراد نمی گذارد و اطلاع رسانان را زندانی می کند طبعاً جایی برای نظارت باقی نمی گذارد. جوانان ایرانی بارها اعتراض کرده و هزینه‌های بسیار زیاد اعتراض را دیده‌اند.

 

زندگی در فضاهای کج و معوج ارزشی

این نحوه‌ی عمل نشان دهنده‌ی این واقعیت در حکومت اسلامی است که مرز میان راست و دروغ، واقعیت و افسانه، کارآمدی و شکست، و امانت و خیانت در ایران برداشته شده است. در این فضا همه‌ی ارزش‌ها و هنجارها به نفع قدرت و تبلیغات سیاسی خمیده و کج و معوج شده و با همه چیز می توان بازی کرد و هر معیاری را خم کرد و شکست. مقامات در دنیاهایی فراتر از دنیای چهار بعدی ما (سه بعد مکان و یک بعد زمان) زندگی می کنند و مدام میان دنیای ملموس و دنیای توهمی خود در حال رفت و برگشت هستند. آنها چون در سال 57 موفق شدند با دنیای خیالی خود دنیای واقعی مردم را تغییر دهند یا در آن اختلال ایجاد کردند تصور می کنند این قدرت جادویی را برای همیشه دارند و از آن هرجا که بخواهند می توانند بهره بگیرند. آنها تلاش می کنند دنیاهای خود را با اتکا به قدرت و ثروت به دیگران نیز واقعی بنمایانند.

در دوران انتخابات کسانی که انتظارات دیگری غیر از آنچه امروز در جریان است داشتند تحت تاثیر افیون این جادوگران سیاسی قرار گرفته بودند. این شرایط مالیخولیایی در بخش‌هایی از جامعه نیز به شدت رواج دارد تا حدی که رئیس هیئت فوتبال و رئیس ورزشگاه یک شهر (سیرجان) تلاش می کنند با ریختن ادرار در دروازه‌ی تیم حریف طلسم آن را بشکنند (خبر آنلاین 26 آذر 1396)؛ سایت‌های اینترنتی اسلامگرایان مدام از شفای بیماران در مقبره‌ی امامان و امامزادها خبر می دهند؛ رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست کشور همانند فال بینان از مردم می خواهد برای آمدن باد دعا کنند تا بلکه آلودگی‌ها کمتر شود (ایسنا 28 آذر 1396)؛ رهبر حکومت اسلامی و هوادارانش (آخرین آنها مصطفی کواکبیان از گروه اصلاح طلب) وعده‌ی پیامبرانه و پیشگویانه‌ی نابودی اسرائیل را در 25 سال آینده می دهند (جالب است که با گذشت زمان این 25 سال کم نمی شود)؛ و مقامات علی رغم فساد و اتلاف و افزایش جرائم مدام وعده‌ی جامعه‌ی برین می دهند.

 

ظرفیت بالای مآیوس سازی نظام

البته در ایجاد و گسترش موج “پشیمان هستم” دستگاه تبلیغاتی حکومتی و بالاخص رادیو و تلویزیون دولتی نقش موثری دارند چون بیت و سپاه می خواهند دولت روحانی را تا پایان دوره رام خود نگاه دارند. این دولت در سه سال باقی مانده باید دولتی ضعیف و بدون برنامه‌ی عملیاتی مشخص باشد تا هرچه بیشتر به خواسته‌های آنها تن در دهد. چنین اتفاقی افتاده و ادامه خواهد یافت. رای دهندگان به روحانی- آنها که تاکنون پشیمان شده‌اند یا در آینده چنین خواهند شد- متوجه نبودند که دولت روحانی عزمی برای تغییر ندارد (حتی اگر همه‌ی رای دهندگان بعد از روز رای گیری همچنان فعال و در صحنه بمانند) چون اگر داشت باید چهره‌ای از آن را از سال 92 تا 96 به نمایش می گذاشت؛ البته افرادی هم هستند که پشیمان نیستند یعنی آنها که از ابتدا انتظار تغییر و اصلاح هم نداشتند. اصلاح امور در این نظام غیر ممکن است چون از منظر روحانیون و سپاهیان بقای آن را مورد مخاطره قرار می دهد؛ حکومت اسلامی همه‌ کسانی را که چهار دهه تلاش کرده‌اند کوچک ترین اصلاحی در وضعیت امور انجام دهند مایوس ساخته است.

https://www.radiofarda.com/a/rouhani-voter-disappointment/28929786.html

بازگشت به خانه