تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
اپیدمی ِ حاد ِ فساد
امیرعلی متولی
فساد مالی در ایران آنچنان سیطره خویش را بصورت همه جانبه و زیر جلدی توسعه داده است که برچیدن آن بزعم بسیاری از محالات است.
حکومت اسلامی با شعار عدالت اجتماعی و ریشه کنیِ فساد، بسیاری از مقامهای نظام پیشین را اعدام کرد و بر جرم آنها نیز هیچ تحقیقی صورت نپذیرفت، اما بلافاصله خود نظام ملایان وارد عرصه فساد اقتصادی ِ بسیار بسیار عظیم تری شد که اگر هم نظام گذشته درگیر فساد بوده است باندازه یک سال از دزدی های نظام ملایان نمی شده است. روزانه پروندههای فساد مالی در نظام آخوندی یکی پس از دیگری در رسانهها و افکار عمومی مطرح میشوند، ولی سرنوشت هر یک از آنها در تاریکی و ابهام فرو رفته و پس از چندی به دست فراموشی سپرده میشود
در طی چند سالِ اخیر، فسادهای مالی متعددی در بدنهء اجرائی کشور رخ داد که در طول تاریخ ایران بیسابقه بوده است. از ماجرای شهرام جزایری و رفیق دوست و غیرو تا فساد سه هزار میلیاردی در نظام بانکی، پروندهء بیمه، سوء استفاده در سازمان تأمین اجتماعی، ماجرای بابک زنجانی و ضراب و... همگی اینها فسادهای بزرگی هستند که نه تنها از رخ دادن آنها جلوگیری نشد، بلکه برملا شدن آنها هیچ تغییری در مدیریتهای مرتبط اجرائی کشور پدید نیاورد! نه وزیری عوض شد، نه رئیسحکومت استعفا داد، نه دولتها تسویه شدند، نه وکلا تکان خوردند و نه تغییر و تحولی در سازوکارهای موجود برای حل معضل و سد کردن سوء استفاده ها حاصل گشت و نه در قوه قضائیه این پروندهها به طور جدی پیگیری میشوند و نه در قوه مقننه. ظاهراً که پای بسیاری از دولتمردان و قدرتمندان ِ نظام ِ حکومت اسلامی در این پروندهها گیر است و اجازهء مانور زیاد را نداده و یا کسی بصورت جدی جرات پیگیری پیدا نمی.کند.
فساد سراسر کشور را قبضه کرده است؛ چرا که کل ِ سیستم ِ مملکت داری فاسد است. فساد در ایران به رشد و اندازه ای رسیده که جای هیچگونه پنهانکاری و اغماضی باقی نمانده است. مسئله به چنان رسمیّتی رسیده است که فاسدان به اعمال خویش می نازند و قبح فساد به کل نابود شده است. جز درصد معدودی، هیچ کس فساد را رذیلت نمی شمارد و جنبهء جرم و گناه اش در میان مردم و جامعه از بین رفته است. دزدی، ارتشا، اختلاس، کلاهبرداری و به طور کلی فساد اخلاق، جنبهء زشتی و ناروائی اش را از دست داده است. این رذالت ها هم اکنون نه تنها پذیرفتنی است، چه بسا به صفات و فضیلت و استعداد و زرنگی نیز تعبیر میگردد. شاید اکنون تنها می توان گفت جمع ِ قلیلی از مردم بالغ هموطن هنوز پاک و منزه مانده و تقوا و درستکاری را فراموش نکرده اند.
آن گونه که از هموطنان درون میهن می شنویم، اگر کسی از دزدی و اختلاس و رشوه خواری سر باز زده و فاسد، مختلس و کلاهبردار نباشد، انگ پخمگی و بی جربزگی بر پیشانی اش می نشیند و کلاه اش پس معرکه می افتد.
از زمانی که اسلام شیعی در ایران به شیوه حکومتی مبدل شد و آخوندهای تشنهء ثروت و قدرت، کشور را به زیر فرمان های شیعگیِ خود در آوردند و یوغ بندگی ِ آئین را بصورت همه جانبه به گردن ِ جامعه آویختند، بسیاری از مردم اندک اندک واکنش خویش را به این قدرت نمائی نشان دادند؛ و چون از یک سو رفتار و کردار سردمداران حکومت ولائی را دیدند و لمس کردند و از سوی دیگر، خود را در برابر ظلم های حکومت ضعیف و ناچار دیدند، به مبارزه منفی روی آوردند و لذا بسیاری ضمن تظاهر به دینداری و پذیرش حکومت، حریصانه در پی مال اندوزی و چپاول ثروت های ملی و مردمی، با یکدیگر به مسابقه ای وقیحانه پرداختند. هر آنچه از رذائل و مناهی که دین و اخلاق منع کرده است، گرفتند و در خود تقویّت کردند و ضمن بروز مفاسد از خویشتن، میان جامعه نیز آن را رواج دادند. به این ترتیب، جامعه ای غرق در فساد و تباهی به وجود آمده است که هر لحظه بیشتر به قهقرا می رود. و شاید سقوط هم کرده است که همه اینها را باید از چشم ِ سیستم ِ حاکم و عوامل اش دید.
این روزها به روشنی می بینیم که با وجود اینکه قاتلان را به حکم دین، قصاص و اعدام می کنند و اغلب اعدام ها را در میادین و الله اکبر حاضران در صحنه و در معرض دید هزارن نفر اعم از خرد وکلان انجام می دهند و روزنامه ها نیز تصویر اعدامی ِ بر دار را به چاپ می سپارند، پیشرفت تعداد قتل و جنایت وحشت انگیز است. برخی آمار نشان می دهد که هر سال بر میزان قتل هایی که بیشتر توسط جوانان صورت می گیرد افزوده می گردد. فحشا، تن فروشی، فروش ِ اعضا و جوارح ِ انسانی به غایتی رسیده است که ایران با توجه به جمعیّت اش از این جهت جزو برترین ها قرار گرفته است. زنان بسیاری در زیر دید و نظارت نیروهای انتظامی در خیابان ها به کسب خودفروشی مشغولند و هزینهء زندگی خانواده را از این راه به دست می آورند. حتی پسرهای جوان نیز روسپی شده (ژیگولوها) و در خیابان ها می لولند و به دنبال مشتریِ خوب می گردند.
حال ارتشا و کلاهبرداری ِ مسولین ِ ولایتمدار و غیرو که بجای خودش!
از بانک و موسسات قرض الحسنه بگیر تا فلان نگهبانِ سیار ِ درب ِ دادگستری.
داستان زمانی جالب تر میشود که شخص ِ رهبر در باب ِ اختلاس و دزدی و فساد نیز افاضات فرموده اند که جنجال نسازید و مسایل را کش (کژ) ندهید!
کار مملکت داری ما شده داستان ِ طنز ِ عزیز نسین ِ ترکیه ای که می گفت:
حسن بیگ در خانه به همه سپرده بود که مواظب باشند مشکلات و نقاط ضعف خانواده به بیرون درز نکند. از این رو یک روز که پسر بزرگ را از اداره به جرم دزدی بیرون کردند و دادگاهی شد، به تمام اهالی خانه سپرد که مبادا در بیرون منزل و پیش همسایه ها کلامی گفته شود. چندی بعد پسر دوم در حال مستی چاقوکشی کرده و به زندان رفته بود، اما حسن بیگ به خانواده می گفت مانعی ندارد؛ اما مبادا این موضوع به بیرون خانه درز کند و دیگران آگاه شوند! مدتی بعد، شکم دخترش که دانش آموز کلاس یازده بود بالا آمد. حسن بیگ فقط توصیه کرد مبادا همسایه ها بفهمند. و بالاخره چند ماه بعد زنش را با فاسق اش گرفتند و به خانه آوردند و حسن بیگ همچنان خواهش و التماس می کرد که قائله را بخوابانید و مبادا همسایه ها بو ببرند...
و تو خود بخوان حدیثِ مفصل از این مجمل!