تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
روزی که میترسیدیم و آرزویش را داشتیم رسید
محمد رهبر
ما کجا ایستادهایم؟ در آغاز چهلمین سال انقلاب. سی سال از جنگ میگذرد و بیست سال از دوم خرداد سال 76، همه چیز تغییر کرده و هیچ چیز عوض نشده است.ه
تمام چهل سال گذشته را در برههء حساس کنونی بودیم و هر حرکتی به سمت توسعه و آرامش و رها شدن از این برههء حساسِ ابدی در همان گام های اول به گلنشسته و دوباره بازگشتهایم به سر خط. از عجایب اینکه با این همه انتخابات و رفتوآمد دولتها باز هم آش و کاسه همان.
پس از هر انتخاباتی به چشم دیدهایم یا حالیمان کردهاند که بخش اعظم قدرت در ایران چنان از تیررس رأی مردم دور است که حتی خراشی نمیبیند چه رسد به اینکه تغییر کند و اصلاح شود.
سالهاست که اقتصاددان و فرهنگی و هنرمند و هر کس که صاحب تخصصی است لازمهء بهبود اوضاع را تغییری شگرف در سیاستهای کلی حکومت اسلامی میداند و این حقیقت را همواره سربسته و آهسته گفتهاند که تا روحانیان بر سر کارند و نظامیان پای کار و احکام فقهی زیربنا، کوچکترین روزنهی تحول بسته است.
ه سرگشتگی ما از همان دوم خرداد شروع شد که به این قانون اساسی دخیل بستیم و رئیس حکومت را با بیست میلیون رآی و امید برگزیدیم و دست آخر تدارکارتچی تحویل گرفتیم؛ که هر چه ریسیده بود را دولت امام زمانی مستظهر به رهبری پنبه کرد. در دوران سیاه و تباه هشت سالهء احمدینژاد، قیمت نفت بالا رفت و در پیاش 800 میلیارد دلار درآمد، دود شد و به هوا رفت و نشان داد که در حکومت اسلامی چه پول باشد و چه نباشد، توسعهای نیست.ه
در بیست سالی که از شروع اصلاحات میگذرد، آنچه اصل و هویت اش را از دست داده اصلاح طلبی و اصلاحات است و آنچه پروار و پررو شده رهبر و دنبالههایش.
معلوم نیست که قرار است چه چیزی اصلاح شود. برای نمونه به همین تنها گزینهء اصلاح طلبان، که صندوق رأی است، نیم نگاهی کنید:
شورای نگهبان هیچگاه دست از نظارت استصوابی بر نداشت و عاقبت این اصلاح طلبان بودند که مجموعهای از بیبخارترین و بندبازترین دور و بریها را به انتخابات گسیل کردند تا سهمشان را از سفرهء انقلاب بردارند و رییس شورای اصلاح طلبان هم پدرِ ژن برتر، جناب عارف، است که به همه چیز راضی است و در سکوت غرق است. از همین است که چند نفری که میان اصلاح طلبان، فساد اصلی در نهادهای منتسب به بیت رهبری و احیاناً شخص رهبری را هدف میگیرند، تنها میمانند یا مطرود میشوند.
در بی حاصلیِ بیرقِ اصلاح طلبیِ حکومتی همین بس که هزینه دادن در این راه و کشته و زندانی شدن در مسیر این اصلاح طلبی بی اصول، هیچ ثمرهای ندارد. بنگر که چگونه هشت سال از حصر رهبران جنبش سبز میگذرد و آن مقاومت بزرگ را چگونه اصلاح طلبان عافیت اندیش دفن کردند و گاهگاهی با التماس به رهبری از برای گشایشی در حصر، حماسهای را به حقارت تبدیل می کنند.
اینک اما اتفاق بزرگی افتاده و مردمی به میدان آمدهاند که میتوان با القاب گرسنه و فرودست تحقیرشان کرد اما نمیتوان خواستهء اصیل و منطقی و کارگشایشان را ندید.
حکومت ایرانی، رفراندم و برکناری سیدعلی خامنه ای. این شعارها همان چیزی است که در سکوت سبز سال 88 هم بود و حتی در معنای همان آراء میلیونی که این همه سال مردم به حساب اصلاحات ریختند و روح و معناش نخواستن حکومت اسلامی بود. نشان به آن نشانی که هر بار پس از انتخابات، رهبری سخت کوشیده تا رأی مردم را بعنوان رآی به نظام مصادره کند.
وقت آن است که از اصلاح طلبان و هر کس که به اعتراض و فریاد اعتقاد ندارد، پرسید آیندهای که شما ترسیم میکنید، چگونه است؟ انصافاً اصلاح طلبان به کدام افق چشم دوختهاند؟ لابد منتظرند تا رهبری سرش را زمین بگذارد و بعد سید حسن خمینی را رهبر کنند و تا جایی که به مذاقشان خوش میآید، تغییر و اصلاحی کنند و البته تمام این اصلاحات به شرط حضور حضرت شان.
اما آینده را چنین مسخره و رایگان به کسی نخواهند داد، در افق سیاهِ ایران، سپاه نشسته و چند صد گرگ که برای رهبری زوزه میکشند. با اصل ولایت فقیه و خبرگان و فساد عظیمی که نام اش حکومت اسلامی است، حتی با مرگ رهبری که اصلاح طلبان ریاکارانه به انتظارش نشستهاند، کار به سامان نخواهد شد.
آنچه جمعیت معترض در شهرهای کوچک و بزرگ فریاد میزنند، مترقیترین شعاری است که در چهل سال اخیر شنیدهایم: حکومت ایرانی و جدایی دین از سیاست.
جمعیت معترض خواستار زندگی آرام در ایران و در دنیاست، خسته از تمام ایدئولوژی بیحاصل حکومت اسلامی که در منطقه آتش افروخته و ایران را چهل سال در دنیا منزوی کرده است. معترضین، در ارزیابی چهل سال خاکستر نشینی، به دنبال لحظههای زندگی هستند. یاد شاه و رضا شاه بسیار سمبلیک است و یادآور خاطرهای معاصر که هر چه بود، بسیار بهتر از دوران حکومت اسلامی است.
ما در چهلمین سال انقلاب به روز آخرت رسیدهایم و اینبار مردم داور و خداوندگار و قاضی این روز حشرند تا قضاوت کنند چهل سال حکومت روحانیان چه دست آوردی داشته است. اگر این شورش در آمریکا رخ میداد، البته که معترضین نمیتوانستند گریبان ترامپ را برای اشتباه کارتر بگیرند اما در ایران بسیاری از کسانی که مایه این نگون بختی چهل سالهاند، حی و حاضرند. خامنهای، جنتی، سپاهیان و لاریجانیها و میتوان گفت اصلاح طلبان نیز با این خوشرقصی که برای استبداد میکنند به صف متهمین و مجرمان پیوستهاند. روزی که از آمدنش میترسیدیم و آرزویاش را داشتهایم، رسیده است.
بی سر و سرور بودن جنبش اعتراضی این روزهای ایران نیز چندان به طول نخواهد کشید، سوخت و باروت اعتراض، دامنهدار و چهلساله است و این مردم میتوانند بیاینکه اصول گرا و اصلاح طلب را به شماری بگیرند، کسانی را از بیرون نظام به سخنگویی برگمارند. این میانه محبوبیت خاتمی مثل برف در خاموشی و سکوت اش آب خواهد شد. ای کاش اصلاح طلبان میفهمیدند که تبر به دستانی در راهند که میآِیند و قیچی های زنگ زدهء باغبانی اصلاح طلبان را خواهند شکست و درخت خشک و پوسیده نظام را به ضربتی قطع خواهند کرد.