تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

27 دی ماه 1396 ـ  17 ژانويهء 2018

این همه دلتنگی که در صدای مردم است...

شعری از مهناز بديهيان

می ترسم

از صدای پوسیده ی الله اکبر

بر سر  مناره ها

بالای برج های سه گانه

و در جاده های خونین تهران.

 

می ترسم از چادر سیاه

و از مردانی که با ذهن های پوسیده

رعشه بر اندام فلسفه می اندازند

و چشم به عورت ما دارند

 

می ترسم

 از خیابانی که از ما گرفتند

از عمامه می ترسم

از ردای سیاه

و از کلمه جنده در دهان شان

از کلمه ی کونی در حرف شان

که همه بوی تهمت و مرگ می دهد

 

 می ترسم از دستی که

بر سر مجسمه های گچی

لچک کرده است

و مقنعه ای بر سر گل سرخ

 

از آدم ها می ترسم

از دل های پر از کینه

از بار حسادتی که با حقارت بدوش می کشند

 

می ترسم از آدم ها

همین آدم هایی که ساده و حق بجانبند

و حماقت شان کاری تر از دندان خونین اژدهاست

 

می ترسم

از صدای توپ و تفنگ می ترسم

از تصاویر بمب اتم می ترسم

 از تصویر آدم های سوخته

در جاده های بی طلوع

 

می ترسم

از دروغ می ترسم

از حسادت

از صدای فتنه

از بار این همه دلتنگی که در صدای مردم است.

 

می ترسم از این همه دلتنگی

 که آدم ها برای وطن دارند

از جدایی ریشه ها می ترسم

 

از جهانی می ترسم که

گل از آفتاب می ترسد

و من از عاشق شدن

از باغچه ای می ترسم که

زمین اش از دانه هراس دارد

و گل نیلوفر آن، بوقت صبح،

دلگرفته، بخواب است

 

می ترسم از صدای زمخت ظلم

از دست های مردی که می پیچد گلوی پرنده را

 

می ترسم

از تصویر زخم های سینه ی مادرم

 به وقت مرگ، می ترسم.

و آخرین نفس هایش در سرزمین بیگانه

 

****

گل های باغچه را دوست دارم

که خنجر و چماق ندارند

که غیبت نمی کنند

و نفس هاشان بوی عطر می دهد

 

جهان مرا پر کنید از گل  و بنفشه

از آواز عشق

از آزادی

از مرزهای برابری

از دست های نوازشگر

از شهر پر نوازنده

 

بر زاینده رود من بنوازید

برقصید روی آسفالت خیابان ها

و بگذارید آفتاب بر شلال گیسوان

دختران ببارد.

 

مرا ببندید به شعاع آفتاب

بر فراز کوه ها

 

مرا بسپارید به نت های موسیقی

در صدای رازناک دخترم

به دست های همیشه کودکانه اش

 

و بگذارید جوانه ها

از ریشه های خود قد برافرازند.

بازگشت به خانه