تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

27 دی ماه 1396 ـ  17 ژانويهء 2018

آغاز رهايى از دامِ اسلامی اصلاح طلبان

نیکروز اولاد اعظمی

          "سياست مداران، نخبگان و روشنفكرانِ" ما، به روال نوع «فرهنگ ارزشى» خاصی سياست پيشه مى كنند كه اين فرهنگ حامل و حاوىِ روش نقد نبوده و نيست و هر استثنايى را در اين زمينه بى خاصيت مى كند. اين را مى توان از نازا بودن فرهنگ ما در توليد انديشه هاى سياسى دريافت، آنگاه كه پنداشته شود كه توليد انديشه هاى سياسى در يك جامعه معطوف است به روش علمى/ سياسى نقد.

          و اگر خواسته باشيم نمونه اى تاريخى عرضه كنيم همانا سطح روش نقد در انقلاب مشروطه است كه از جانب برخى روشنفكران، خصوصاً فتحعلى آخوندزاده، دنبال شد. وى، با وجودى كه اسلام را بعنوان ارزشى مُخل به ارتقاء شئون زندگى ايرانيان مى پنداشت (در "نقد ارزش ها") اما، در عين حال، به تلاشى بيهوده در "پروتستانيسم" كردن اسلام دست زد و عملاً به همان ارزشى رويكرد مثبت نشان داد و بذر اميد در اذهان مى افشاند كه متعاقباً بيهودگى آن را نشان مى داد. اينچنين ضعفى، بى قاعدگىِ روش نقد را در فرهنگ ما نشان مى داد.

          در اين زمينه، امروزمان بدتر از ديروزمان است. نمونهء روشن و گويايش شكست سياسى اصلاح طلبان اسلامى در حاكميت اسلام بود كه اين شكست، در مضمون شعارهاى ساختارشكنانه، آشکار شد اما نمى توان شخص يا گروهى را از حاميان اصلاح طلبان درون حكومتى سراغ داشت كه اين شكست سياسى سنگين را حتى به روى مبارك شان آورده باشند رويكرد به تحليل و نقد پيشكش شان.

          اصلاح طلبان اگرچه بطور عموم بيان داشتند که از خيزش سراسرى حمايت مى كنند اما در بررسى شعارهاى ساختار شكنانهء آن، به قول معروف، يك گوش را در، و گوش ديگر را دروازه كردند تا صداى رساى آن را نشنيده گيرند و به خيال خام خود وانمود كنند كه اين صرفاً ناشی از مطالبات اقتصادىِ بر زمين مانده است و نه بيشتر از اين؛ و مضمون شعارهاى سياسىِ ساختار شكن ارتباطى به آنها ندارد. زيرا اگر كسى بخواهد محتواى شعارهاى ساختارشكنِ معترضين دى ماه را بطور جدى بررسی کند به حتم و يقين نمى تواند از بار شكست سياسى اصلاح طلبان حكومتى كه بيش از دو دهه مردم را در دام معجزهء يك حكومت دينى سرگردان وانهاده بودند، شانه خالى كند. ‏‫

          بارى، تظاهرات و اعتراضات سراسرى دى ماه در ايران بحران ناكارآمدى ساختار حكومت را برملا ساخت. سهم اصلاح طلبانِ اسلامىِ حكومت، كه دو دهه در ساخت قدرت حضور فعال داشتند و برايش فرصت خريدند، در ايجاد اين بحران تا چه حد بوده؟ از طرح اين پرسش بنيان كن و توضيح اش در راستای دستيابى به پاسخ درست، گريز نيست.

          علم سياست، كه به علوم اجتماعى مربوط است، بيان توضيحى سامانهء سياسى در شكل حكومت، دولت، و نهادها و ساختارهايش، و بطور كلى قدرت، و همچنين كنش ها و واكنش هاى سياسى، است. جامعهء ايرانيان فاقد چنين علمى است؛ و علم سياسى مدرن مختص فرهنگ غرب است و در آنجا باب شده است.

          بى قاعدگى و بى نظمى سياست در نزد ما باعث سترونى توليد انديشه هاى سياسى به قدمت فرهنگ ما بوده است. ما با فقدان سيستمى كه ميزان و ملاك ارزيابى ها از رفتارهاى سياسى را معلوم كند روبرو هستيم و همين خود منشأ نازايى انديشه هاى سياسى است؛ بطوری که سياست در ايران عموماً در رفتارهاى سياسى و نوع مديريتى حاكمان تشخيص داده مى شود و فراتر از دستگاه حكام مستبد نمى رود و بطور عموم بر نوع اعتقاد مذهبى استوار است.

          تلاش هاى پهلوى اول و دوم در جدا كردن سياست و ساختار دادگسترى و نهاد قضايى از ارزش هاى دين پس از پنجاه سال به شكست كشيده شد و دين و سياست بطور رسمى بهم عجين شده و در نظام اسلامى ايران بهم مرتبط گشتند.

 

جنينى كه نه متولد مى شود و نه سقط:

          تطابق و ممارست سياست و دين در ساختار نظام دينى ايران، آن اصلى ست كه مانع تحول حوزهء سياست و دگرگونى سياسى مى شود و هر نوع نفوذ سياسى خارج از اين محدوده، و نيز در محدودهء خود، را بى اثر و منفعل مى كند.

          بسيارى از سران حکومت اسلامى، بعلاوهء اصلاح طلبان اش، خواسته و ناخواسته از برخى مفاهيم همچون "آزادى" سخن بر زبان مى آورند و حتى مضمون ارزشى حكومت خويش را آزاد معرفى مى كنند، اما كيست كه نداند كه در اين چهار دهه چه بر آزادى گذشته است. در اين چهاردهه از حكومت اسلامى، سياست مِلک مطلق دين، و در خدمت آن، بوده و همچنين اساس جامعه و ساختِ قدرت به تناسب آن پى ريزى شده است. و به تبع آن، آزادى نمى توانسته در چنين ساخت و سامانه ى دينى جايى داشته و جايگير باشد.

          آزادى و دين، آن هم دينى مانند اسلام كه انسان در آن گناهكار و بنده است، هيچ قرابتى بهم نداشته  و نافى همند. نشان به همان نشانى كه هيچگاه، در سراسر عمر اين حکومت اسلامى، كُشتار دگر دينان و دگرانديشان نشد و بدينصورت آزادى را فرومايه كرده است. بلافاصله پس از پايان جنگ هشت ساله ايران و عراق، به نسبت بسته بودن فضاى سياسى، كشتار زندانيان سياسى به فتواى مزورى بيسواد و نادان، به اجرا در آمد تا هر صدا و زمزمهء بهبود وضعيت موجود در نطفه خفه شود. مؤلفه و مشخصه هاى انقلاب مى بايست بتدريج ذات خود را مى نماياند. كشتار زندانيان سياسى يكى از اين مشخصه ها بود كه از ذات اين "حکومت" دينى سرريز شد و همه طرف هاى حاضر را از دم تيغ گذراند. اين اعمال ننگ آور از سوى خمينى و حكومت اش، از خوف زمزمهء بهبود وضع موجود در سطح جامعه و اذهان مردم، ناشى و عملى شد.

          با كشتار سال 67 زندانيان سياسى، فضاى آزاد كه هنوز بطور جدى نطفه نبسته و باز نشده بود، سير قهقرايى و روند بسته شدن را طى كرد و جاپاى روحانيت شيعى و اعوان انصار و كسانى كه خويشاوندى با آنها داشته اند را محکم كرد. از سوى ديگر، آنها نمى توانستند زمزمهء اصلاحات و عمران و آبادى در سطح جامعه را براى هميشه خاموش كنند و بر نياز جامعه خط بطلان كشند.

          آلودگى سيستم موجود به ارزش هاى اسلامى، و بى كفايتى و نالايقى و بموازات آن بگير و ببند و غل و زنجير و جو خفقان و مجبور كردن مردم به نوع خاصی از الگوى زندگی اجتماعى و سياسى، نمى توانست نفس اصلاحات خواهی را در جامعه منتفى سازد و از طرح آن براى هميشه ممانعت كند. پس از جنگ، فکر اصلاحات و عمران و آبادى، بعلاوهء وعده هايى كه خمينى در زمينهء رعايت حقوق زنان و حقوق بشر و آزادى ها داده بود، تحقق پيدا نكردند و مردم بتدريج نسبت به تحقق اين وعده ها و توانايى مديريتى حکومتيان در جامعه، از طريق مشاهدهء کوشش برای به جا انداختن ارزش هاى اسلامى در شئونات زندگى، كه حكومت مبلغ و مساعى آن بود، مشكوك مى شدند. و بالاخره بحران فزاينده اين ساخت قدرت را در نورديد و مسئله راهكار سياست اصلاح طلبى جهت غلبه بر اين بحران را در ساختار نظام اسلامى مطرح ساخت و نطفهء آن بسته شد و جنين اصلاح طلبى در شكم اين "حکومت" شكل گرفت. وليكن اين جنين تا كنون نه توانسته که متولد شود و نه سقط گردد.

          چهرهء "ملايم و معتدل" رفسنجانى در موقعيت و جايگاهى كه قرار گرفته بود ريشه در موضوع اصلاحات در جامعه و بهبود وضع موجود داشت و تا دورهء اصلاح طلبان و اعتداليون به شكل هاى گوناگون استمرار يافت. اما به همان دليلِ بى كفايتى و نالايقى اصلاح طلبان، كه علت اش ماندن و جا خوش كردن در محدودهء ناتوانى نظام اسلامى بود و نمى توانست اصلاح امور را، به دليل نياز فضاى باز، محقق كند، چنين استمرارى در جهت "حفظ نظام اسلامى" را صرفاً به حرکتی تبديل کرد در راستای فرصت خريدن برای اين "حکومت" دينى.

          اعتراضات سراسرى دى ماه كه اصل نظام را نشانه گرفت در واقع نفی استمرار طلبى اصلاح طلبان بود. اصلاح طلبان حكومتىِ معتقد به "دموكراسى دينى" عملاً در "حفظ نظام اسلامى" كوشيدند و مى كوشند و رهبرشان، محمد خاتمى، در سخنرانى هايش همواره از "دموكراسى دينى" داد سخن داده و در مقابل دموكراسىِ سكولار غرب ايستاده است. به تعبير آنها، تنها ايجاد "دموكراسى دينى" مى تواند محافظ نظام اسلامى باشد.

          اما چنين امرى و الگويى ناممكن است زيرا ارزش هاى دينى، بر خلاف انديشه هاى سكولار، امکان تحول ندارند تا، به فراخور زمان و مكان، انديشه هاى سياسى را پشتوانهء نظام و هنجارهاى سياسى آن کنند. دموكراسى در غرب نوع خاصى از الگوى سياسى برآمده از چنين تحولات ارزشى است و پشتوانه اش سكولاريسم است كه هر دم، در روند پالودگى اش، انديشهء سياسى و سامانهء سياسى را نيز پالوده مى کند.

          "دين" مجموعهء اصولى متعين شده و سرمدى است؛ اصولى كه به همه چيزِ مرتبط به انسان و هستى از قبل پاسخ داده و لايتغير است و قابليت گسست ارزشى را ندارد. بنابراين دموكراسى در اين قد و قواره، در واقع يعنى همان حاكميت مطلق دين كه بر خلاف حاكميت ارزش هاى سكولار، هويت فرد تنها در آن "مطلقيت" معنا پيدا كرده و آزادى اش سلب مى شود؛ در حاليكه هنجارهاى الگوى سياسى سكولار مبتنى است بر آزادى فرد.

          در يك جمله، در "دموكراسى دينى"، دين هويت فرد را مى سازد و از اين رو آزادى و آزاد زيستن اش را سلب مى كند و اين يعنى ضديت با آزادى. در حاليكه آزادى، بمفهوم مدرن آن، در الگوى دموكراسى اى محقق می شود كه ساختارهايش هيچ پيوندى با ارزش هاى دين ندارد و، بجای آن، اين ارزش هاى فكرى/ انسانى در گسست هاى تحولی خود است که چنين الگويى را ميسر می سازند.

          دموكراسى مربوط است به اصل مفهوم ارزش هاى بشرى، و نظام و الگوى سياسى شهروندى در غرب كه در همانجا زاده و پرورده شده است. خيره سرى رئيس جمهور اسبق ايران در قبال دموكراسى غرب در حالي بود كه وى سرخود اين واژه / مفهوم غربی را براى نجات اسلام و نظام اسلامى بكار مى برد و همزمان بر ضد سكولاريسم، كه پايهء اصلى دموكراسى ست، در ساحت قدرت اسلامىِ نظام خود خطبه وعظ مى كرد! آن هم اسلام و نظام اسلامى اى كه از روز ازل با كُشتار دينى عجين بوده اند.

          در اينجا از تمايزات ميان دين اسلام و مسيحيت درز مى گيرم كه در گذشته بدان پرداخته و گفته ام كه در اسلام انسان همواره گناه كار است و در مسيحيت با قربانى شدن مسيح  گناه آدمى  بخشوده شده. اما "دموكراسى دينىِ" رئيس جمهور اسبق ايرانِ اسلامى، كه اساس ايدئولوژى اصلاح طلبان را مى سازد و آنها تنها در همين محدوده به سياست مى نگرند آن اصلى بوده كه نمى توانسته اصلاح امور را بعنوان نياز شئون زندگى ايرانيان، به پيش برد.

          در واقع، روند اصلاحات جدى و واقعی، كه باعث دگرگونى هاى اجتماعى مى شود، انرژى جامعه را آزاد مى كند و اين آزادسازى منجر به پيدايش هنجارهاى جديد با برآمدى از نيروهاى جديد اجتماعى مى شود. و اين روند نيازمند فضاى باز سياسى است. اما چنين فضايى از زمان رفسنجانى تا كنون به دليل همان محدوديت هاى اسلامى كه توضيح اش كدادم مأمنى نيافته است.

          اين، در نتيجهء جهل "دموكراسى دينى" و جعل "دموكراسى" غرب از سوى اصلاح طلبان بود که، از طريق برآمد بحران فزاينده "نظام اسلامى"، منجر به عبور از چهارچوب نظام از سوى اعتراض کنندگان خيابانىِ سراسرى در ايران شد.

 

تفاوت ها ميان جنبش معروف به سبز و جنبش اعتراضى دى ماه:

          جنبش سبز قطعاً بيانى از خواست ضروری اصلاحات در جامعهء ما بود؛ اصلاحاتى كه ناشی از نياز جامعه و همسو با ارتقاء شئون زندگى اجتماعى مى باشد. زمينه پيدايش روند اصلاحات مستلزم بازسازى نيروى انسانى است و اين خود به "فضاى باز" وابسته است. جنبش سبز، با لحاظ کردن آنگونه رهبرى سياسى كه خواب دوران طلايى امام را مى ديد؛ و نوع مطالبات كنترل شده، نمى توانست به ستون هاى ستبر ساختارهاى ارزشىِ اسلامى كمترين تكانى دهد. بالعكس، در همان راهپيمايى ای ميليونىِ سكوت، اين ستون ها در ايستادگى شان مقوم شدند.

          اما، خيزش خودجوش سراسرى دى ماه، توانست از رجوع به ساختارهاى ناكارآمد در تحقق مطالبات مدرن مردم، و از نهادهاى غير پاسخگو، عبور كرده و خود را از شّر سياست "بد و بدتر" كنترل شدهء حكومت و اصلاح طلبان اش برهاند و ضرورت ايجاد نيروى سكولار خارج از دستگاه دينىِ اين حكومت شيعى را در محتواى شعارهايش مسجل كند.

          بعلاوه، اين خيزش به سياست خارجى "صدور انقلاب اسلامى"، كه منابع مالى هنگفت و مصالح ملى ما را به هدر و خطر داده و خط قرمز اين حكومت بوده و اصلاح طلبان اسلامى با تمام قد آن را مراعات مى كردند، نيز نقب زده است.

          در واقع نمونهء چنان مراعاتى از جانب اصلاح طلبان را مى توان بوضوع در تحليل "حزب ملت ايران اسلامى" در خصوص خيزش مردمى دى ماه مشاهده كرد كه در آن از سياست ايران بر باد ده "صدور انقلاب اسلامى"، در دو بُعد آن، يكى بر باد دادن منابع و سرمايه هاى مالى به قيمت فقر و فلاكت مردم، و ديگرى به خطر انداختن مصالح ملى ايرانيان به جهت حفظ مصالح اسلام، كمترين سخنى نرفته است.

 

چاره چيست؟:

          دموكراسى كه مفهومى غربي ست در اسلام بيگانه است. بعبارت ديگر، اسلام و دموكراسى دو مفهوم ضد هم و از هم بيگانه هستند و اصولاً دموكراسى و آزادى با دين هيچ قرابتی ندارند. سياست "حفظ نظام اسلامى" و سياست اسلاميزه كردن در بيرون از مرزهاى ايران (كه خط قرمز حكومت و اصلاح طلبان اند و حداقل اينكه اص در مورد سياست اسلاميزه كردن حكومت شيعى زبان اصلاح طلبان بريده و دهان شان چفت شده است) نمى تواند به اصلاحاتى رويكرد نشان دهد كه در انتهای آن آزادي ست.          

        روند اصلاحات جدى در هر جامعه اى با كنار نهاده شدن ارزش هاى دين در سياست ممكن مى شود و نه اينكه "سياست به خدمت دين" و در محدوده تنگ آن باشد و انديشهء سياسى نتواند توليد شود.

          اصلاحات در ساختارها و هنجارهايى مطرح مى شود كه محافظ توليد انديشهء سياسى هستند. محتواى شعارهاى تظاهرات سراسرى در ايران، كه حاكى از عبور از محدوده ساختارهاى كهنه و فرسوده "نظام اسلامى" است، بيانى از آزاد شدن نيروى سوم سكولار در جامعه ايران بوده كه اركان نظام اسلامى را به لرزه در آورده و به سياست حكومت دينى و اصطلاح طلبى دينى و ناكارآمدى شان، با تمام قد پشت كرده است. با تقويت همين نيروى اجتماعى و سياسىِ اعتراضى مى توان قال قضيه نظام ناكارآمد دينى را كَند.

          در واقع، اگرچه بسيارى از اصلاح طلبان غير حكومتى، طى بيانيه ها و تحليل هاشان از اعتراضات سراسرى مردم حمايت كردند، اما اين کار را بصورتی فرصت طلبانه انجام دادند، کاری كه ناشى از هويت ايمانى شان است.  آنها از تحليل سياست ورشكسته اصلاح طلبى دينى خودداری کرده و نشان دادند كه عزم شان در راستای تمشيت اصلاحات تنها به سبك دينى و همچنان در همان محدودهء نظام ارزشىِ اسلامى جزم است. آنها در آن راستا لهيده اند و فراتر از آن در كت شان نمى گنجد.

بازگشت به خانه