تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

6 بهمن ماه 1396 ـ  26 ژانويهء 2018

خاتمی، اصلاح طلبان و هشتگ «براندازم»!

جمشید برزگر -  در سايت بی.بی.سی

          واکنش بی‌سابقهء شهروندان ایرانی فعال در شبکه‌های اجتماعی در قالب هشتگ «براندازم» نسبت به سخنان تازهء محمد خاتمی، که از او به عنوان رهبر اصلاحات یاد می‌شود، نشانهء روشن دیگری از تغییر جغرافیای سیاسی ایران و صف ‌بندی‌های جدیدی است که آیندهء معادلات سیاسی ایران را رقم خواهد زد.

          شاید کمتر کسی در این نکته تردید داشته باشد که آقای خاتمی در دو دههء گذشته و در افکار عمومی داخل و خارج از کشور، محبوب ‌ترین چهرهء حکومت اسلامی محسوب شده و مشی اصلاح ‌طلبانهء او اصلی‌ ترین گفتمان سیاسی این دوران بوده است؛ اما مجموعهء تحولاتی که از اعتراضات سال 1388 شروع شد و در اعتراضات سال 1396 به اوج خود رسید، از پایان این تسلط خبر می دهد.

          از هنگامی که محمد خاتمی به طور غیرمنتظره‌ای در انتخابات ریاست جمهوری سال 1376 به پیروزی رسید، مواضع و سخنان او اغلب با استقبال فراوان روبه‌رو شده بود و گاه در ارزیابی اهمیت مواضعش گفته می‌شد که یک کلمه و یک اظهار نظرش، به رغم تمام محدودیت‌های اخیر، مانند ممنوع التصویری و ممنوع الملاقاتی…، کافی بوده تا سرنوشت و نتیجه یک انتخابات را رقم بزند.

          درست به همین دلیل است که واکنش اخیر به اظهارات آقای خاتمی کاملاً بی‌سابقه محسوب می‌شود. روز یکشنبه، سخنان محمد خاتمی در دیدار اعضای انجمن مدرسین دانشگاه‌ ها منتشر شد که حاوی تازه‌ترین موضع ‌گیری او در قبال اعتراضات گسترده اخیر در ایران بود.

ا        اظهارات آقای خاتمی تشابه چندانی با بیانیهء مجمع روحانیون مبارز، به ریاست خود او، که در اوج اعتراضات صادر شده و واکنش‌های منفی فراوانی برانگیخته بود، نداشت.

ا       با این همه، به نظر می‌رسد حتی این تلاش آقای خاتمی برای زدودن یاد آن بیانیه چندان موفق نبوده است و نارضایتی از هر دو جریان اصلاح ‌طلب و اصولگرای حکومت اسلامی، که در شعارهای معترضان آشکارا تبلور یافته بود، ریشه‌دارتر، فراگیرتر و عمیق‌تر از آن است که با اقدامات و سخنانی از این دست برطرف شود.

          به ویژه این بند در بیانیهء مجمع روحانیون مبارز واکنش منفی معترضان و حتی برخی چهره‌های اصلاح طلب را برانگیخت: «بلافاصله پس از بروز اولین تجمعات و اعتراضات مردمی، دشمنان قسم خورده و کینه توز ملت ایران، و در رأس آنها آمریکا و عوامل زبون آنان، همچون تروریست‌های منافق و برخی مزدوران منطقه ای آنان، به حمایت و تشویق آشوبگران و اقدامات خشونت ‌بار آنان پرداختند و عمق فریبکاری خود در ادعای دموکراسی و دلسوزی برای مردم ایران را به نمایش گذاشتند».

          به نظر می‌رسد که آقای خاتمی، با توجه به این واکنش‌ها و نیز شعارهایی مانند “اصلاح طلب – اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا”، کوشیده است در صدد دلجویی از معترضان برآید.

          او در سخنانی که روز یکشنبه منتشر شد، گفت: «منشاء آنچه در جامعهء ما رخ داد، بروز نارضایتی و بروز نوعی بی‌اعتمادی جامعه به حاکمان و جریاناتی است که در نظام هستند، اعم از اصلاح طلبان و دیگران؛ یعنی توقعات برآورده نشده است.»

          آقای خاتمی بی‌اعتمادی به هر دو جناح جمهوری اسلامی را یک خطر قلمداد کرده و هشدار داد: «ممکن است مردم از جریان دوم هم ناامید شوند و دیگر شعار دهند "نه اصلاح‌طلب و نه اصولگرا". دشمن نیز از همین سوء استفاده می کند".

          او در عین حال کوشید موضع‌ گیری قبلی طیفی از اصلاح ‌طلبان و اصولگرایان در قبال معترضان را نیز اصلاح کند و گفت: «جوانانی که حتی شعارهای تند و ساختار شکنانه می‌دادند، برانداز نبودند. اینها اعتراض داشتند؛ "آشغال" و "آشوب طلب" نبودند، بلکه جوانانی بودند که احساسات شان غلبه کرده…”.

          اما همین سخنان نه تنها با استقبال و رضایت دست کم بخشی از مخاطبان و معترضان روبه‌رو نشد، بلکه آنان را به واکنشی تند و بی‌سابقه سوق داد. در فاصلهء کمتر از 24 ساعت، هشتگی به نام #براندازم نزدیک به 30 هزار بار توییت شد. محتوای این توییت‌ها انتقاد شدید از آقای خاتمی، تأکید بر برانداز بودن، و مخالفت تمام ‌عیار با هر دو جناح اصلاح ‌طلب و اصولگرای حکومت اسلامی بوده است.

          شاید هنوز نتوان شعارها علیه اصلاح‌ طلبان و یا واکنش‌ها به سخنان آقای خاتمی را به کل جامعه یا اکثریت شهروندان تعمیم داد و گفت که در ایران امروز این دیدگاه به تمامی تثبیت شده است، اما تقریباً با قطعیت می‌توان گفت که در شرایط فعلی بیش از هر زمان دیگر تسلط نسبتاً بی‌چون و چرای تفکر اصلاح ‌طلبی در چارچوب جمهوری اسلامی در نزد افکار عمومی، به‌ویژه جوانان، مورد سوال قرار گرفته است.

          چنین وضعیتی به معنای آن است که اکنون، روشن‌تر از هر زمان دیگر، می‌توان دریافت که الگوی تقسیم ‌بندی نیروهای سیاسی موثر به «اصلاح‌طلب – اصولگرا» دیگر قابلیت توضیح و تبیین معادلات و مناسبات سیاسی را ندارد. طلیعهء چنین وضعیتی در پی سرکوب اعتراضات سال 88 و اصرار اصلاح ‌طلبان به ضرورت بازگشت به چارچوب اصلاحات دوم خردادی پدیدار شده و در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 ابعاد و مختصات خود را آشکار کرده بود.

          نتیجهء این تغییر آرایش نیروهای سیاسی ارایه تصویری کلی است که در آینده با جزییات بیشتری به چشم خواهد آمد. در این تصویر، معیار و مبنای اصلی در این شکاف یا الگوی تقسیم بندی، میزان وفاداری و مخالفت با اصل نظام سیاسی مستقر در ایران است.

ا       از این چشم‌انداز می‌توان گفت الگویی که قدرت تبیین و توضیح معادلات و مناسبات سیاسی آتی را دارد چیزی جز الگوی موافقان – مخالفان جمهوری اسلامی نخواهد بود. این تقسیم‌بندی در وضعیت فعلی البته بسیار کلی است و در هر دو سوی شکاف، طیف‌های متنوع و متعددی را در برمی‌گیرد.

ا       در جبهه موافقان جمهوری اسلامی، از تندروترین لایه‌های اصولگرا تا اصلاح‌طلبان و حتی طیفی از نیروهای سیاسی خارج از کشور جای می‌گیرند. در جبهه مخالفان نیز، از سلطنت طلبان گرفته تا چپ‌ترین طیف نیروهای سیاسی حضور دارند بدون آنکه هنوز هیچ یک از آنها به شکلی معنادار نقشی برتر و جایگاهی بالاتر نسبت به یکدیگر داشته باشند. روند معادلات و از جمله آغاز دوباره و احتمالی اعتراضات تاثیری تعیین‌کننده بر این وضعیت و دقیق‌تر شدن صحنه سیاست ایران خواهد داشت.

از: بی بی سی

بازگشت به خانه