تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
چرا بايد از نوشته های امروز اصلاح طلبان نگاهداری کرد؟
اسماعيل نوری علا
شک ندارم که، روزگاری در آينده، از «هفتم دی ماه 1369» بعنوان روز تاريخیِ «آغاز انقلاب سکولار دموکرات ايران» ياد خواهد شد. و نيز يقطن دارم که ماهيت سکولار دموکرات اين خيزش انقلابی موجب شده تا اين روزها شاهد بيان موضع گيری های سياسی مختلفی، از سرگردانی تا تلوتلو خوری و تا مصمم شدن در امر براندازی (يا انحلال) حکومت اسلامی، باشيم.
اکنون، جوانان ايران، و بخصوص زنان جوان کشور، (به تنگ آمده از کردار و گفتار حکومتی که دور از زمان تولد نسل جوان ايران، و سوار بر موجی که اکنون درک آن هم برايشان ممکن نيست، موجوديت يافته، و همچون بختک گذشته ای قرون وسطائی خود را تا به قرن بيست و يکم کشانده)، به خيابان آمده و نفرت خود را از اين حکومت و سردمداران اش ابراز داشته اند و، بعد از سال ها تحمل شعارهای منحط آميخته به فرهنگ سياسی - مذهبی، صاف و روشن خواستار حکومتی بی ايدئولوژی و مذهب زدگی شده اند. يعنی حکومت اسلامیِ برآمده از خيانت رهبری انقلاب چهل سال پيش اکنون به پايان محتوم خويش نزديک شده و موريانه های عصر نو مشغول جويدن «عصای سلیمانی» هستند که هيکل مردهء رژيم را هنوز سر پا نگاه داشته است.
بی شک آنچه تاکنون حدوث اين اتفاق ديرهنگام را به تأخير انداخته بود هراس از دست زدن به «انقلابی ديگر»، آن هم در فضائی خالی از هرگونه «آلترناتيو» غير مذهبی - غير ايدئولوژيک و غير استبدادی بوده است. و در اين «خلاء سياسی» نيز بوده که هيولائی به نام «اصلاح طلبی» زاده شده و رشد کرده است، آن هم بر بستر اين باور که رژيم مسلط بر ايران «پديده ای اصلاح پذير» است و لذا، با اعمال صبر و تحمل، فشار از پائين و چانه زدن در بالا، و انتظار برای پيدايش «شرايط مناسب» می توان آن را چنان تغيير داد (يا اصلاح کرد، و يا به معنای دقيق تر، تعمير کرد) که بتواند پاسخگوی نيازهای قرن بيست و يکمی مردمی باشد که در عصر «انقلاب ارتباطات» به دنيا آمده و از هرآنچه در چهار گوشهء جهان می گذرد با خبرند.
اين «هيولا» دست و پای فراوان داشته است؛ پائی در داخل و دستی در خارج؛ دستی در درون حکومت و پائی در خارج از آن؛ پائی در مذهب زدگی و دستی در ايدئولوژيک انديشی، دهانی پر از آيات آسمانی و حلقومی در خدمت استدلال های کاملاً برخاسته از مخالفت با «آزادی های انسانی». پيام اش را نه تنها در سخن خاتمی و کديور و کروبی و هاشمی معمم، که در گفته های کت - شلواری هائی همچون سروش و گنجی و مهاجرانی و يا «چپ» ها و توده ای - اکثريتی هائی مانند فرخ نگهدار، و «راست» هائی همچون مسعود بهنود، شنيده ايم. و نتيجهء عملکرد خواسته (و حتی ناخواسته)ی اين هيولا نيز فرصت ادامهء حيات يافتن هيولای بزرگ تری به نام حکومت اسلامی بوده که موجوديت اش باعث نابودی کشوری به نام ايران و از بين بردن زندگی سه نسل از زادگان اين کشور شده است.
اصلاح طلبی، حتی اگر با نيت خوب شکل گرفته باشد، در عمل موجب استمرار نکبت حکومت اسلامی و ادامهء شکنجهء ملتی شده است که بر زمينی پر از ثروت، و فرهنگی سرشار از شادی و آبادی خواهی، بدنيا آمده اما از برخوداری از همين نعمات محروم مانده است؛ بخصوص که طی دو سه دههء اخير اصلاح طلبان، با وفادار ماندن به قانون اساسی اين حکومت، بقول رهبر آن، تبديل به بال ديگر پرنده ای شده اند که رژيم اسلامی نام دارد. آنان هرگز نشانه ای از رژيمی ديگر و با مبانی عقيدتی ديگری را در افق انديشهء خود نديده و نپرورانده اند. چه آشکار می گويد اصلاح طلب قديمی (موسوم به چريک قديمی مذهبی و چپ گرا)، بهزاد نبوی: «...ما می گفتیم اصلاح طلب کسی است که اصل نظام را قبول دارد و می خواهد وضع موجود را تغییر دهد. اما برخی از این افراد مرادشان از "تغییر وضع موجود" نبودن جمهوری اسلامی بود. یعنی اصل جمهوری اسلامی را نفی می کردند. در این ماجرای اخیر این صفها از هم جدا شدند. همهء اصلاح طلبانی که از داخلیها و خارجیها فحش خوردند، کسانی بودند که جزو دسته اول بودند که اصل نظام را قبول دارند؛ و اعتراف می کنم که من هم جزو همین افراد هستم...» (برگرفته از گفتگوی نبوی با روزنامه ایران).
و اينگونه بوده است که من نيز سال ها است اصلاح طلبی را به «تخته سنگی بزرگ» تشبيه کرده ام که وسط راه سکولار دموکرات هائی فرو افتاده و «راه بندان» ايجاد کرده که برای رسيدن به، و ويران کردنِ برج و باروی اصلی نظام ولايت فقيه و حکومت دينکاران فرقهء کوچکی از اسلام می کوشند. و آشکار است که اين مخالفان راستين حکومت اسلامی چاره ای ندارند که نخست اين «تخته سنگ بزرگ» را از ميانه راه بردارند تا به کار اصلی خود برسند.
حال، اگر به داستان «انقلاب ديماه 1396» برگرديم و به رفتار و گفتار اصلاح طلبان شناخته شده (در همهء اردوگاه های مذهبی و غير مذهبی و ايدئولوژيک) توجه کنيم در می يابيم که، اگر اين بار هم به آنها مهلت داده شود، امکان پابرجا شدن اين مانع سنگين وجود دارد؛ چرا که آنها، اين بار با ظاهر پذيرش غير قابل اصلاح بودن حکومت و لزوم توجه به سکولار دموکراسی، می کوشند تا خود را در صفوف پيشگام جنبش سکولار دموکراسی جا داده و، با منحرف کردن مسير آن، به خيانتی بزرگ تر از آنچه تا کنون انجام داده اند دست بزنند.
اين روزها اصلاح طلبان کهنه کار، از در و ديوار، برای سکولار دموکرات ها نسخه می پيچند و مقالات راهنما می نويسند و شعارها و خواست های آنها را چنان بلغور می کنند که گوئی از روز نخست خودشان مخترع آنها بوده اند. اما اگر اندکی دقت کنيم در می يابيم که سخنان اکنون شان نيز همچنان آلوده به زهر مهلک «قبول اصل نظام» است.
و در همين روزها نيز هست که فکر می کنم که بايد آرشيوی تهيه شود از مطالبی که اصلاح طلبان مذهبی و غير مذهبی می نويسند و در آنها، گوئی از خوابی گران بيدار شده و نخواهند از قافله عقب بمانند، شتابان و اغلب با خدعه مشغول توضيح دادن اصلاح ناپذير بودن (و لابد شدنِ) حکومت اسلامی و ضرورت داشتن «فکری ديگر» هستند، تا نشان دهيم که اکنون در اردوگاه اصلاح طلبی چه می گذرد. نکته جالب در اين ميان به داستان حجاب و اقدام بزرگ «دختر خيابان انقلاب» بر می گردد. آقایان و خانم هایی که در 40 سال حتی یک بار حاضر نشدند، حداقل همچون، مثلاً، برخی از متفکرین مذهبی مصر، در رد اجباری بودن حجاب سخنی بگویند، اکنون این طرف و آن طرف از يکديگر سبقت می گيرند تا گفته باشند که حجاب اجباری نيست يا: «درست است که رعايت حجاب واجب است اما در شرایط حاضر می توان عدم رعايت آن را ناديده گرفت!»
در واقع، نوشته های آنان، قبل از هر چيز، و فارغ از نيات پشت شان، تصديق مواضعی است که سکولار دموکرات های ايران ساليان سال است بيان می دارند و همواره با مخالف آنان روبرو بوده اند. ما بايد اين اعترافات را (که البته بی شرمانه و طلبکارانه ادا می شوند) بعنوان برگ هائی از پروندهء آنان ثبت و ضبط کنيم و آن را، از يکسو سند حقانيت سکولار دموکرات ها و، از سوی ديگر، نشانهء شکست اصلاح طلبان ظاهراً تجديد نظر کرده بدانيم و معرفی کنيم.
به سخنی ديگر، و بر خلاف برداشت غلط برخی از دوستان سکولار دموکراسی، بازنشر نوشته های اصلاح طلبان، اکثريتی ها، و خواستاران گذار تدريجی به دموکراسی و غيره، به معنای تصديق صلاحيت آنان نيست بلکه کوشش در «فريز» کردن آنها است در مواضع جديدشان و جلوگيری از کارا شدن خدعه ای که می توانند در اين راستا با خود همراه کرده باشند.
سکولار دموکرات ها همواره به هيچ چيز جز نابودی حکومت مذهبی و جلوگيری از بازتوليد استبداد مذهبی و غير مذهبی نيانديشيده اند و همچنان آگاهانه می کوشند تا، در راه رسيدن به ايرانی آزاد و آباد و سکولار دموکرات، پا به هيچ بيراهه و گمراهه ای نگذارند. آنها اصلاح طلبان و خدعه هاشان را، و سلطه طلبان و فريبکاری هاشان را می شناسند و زير نظر دارند و، در باطل کردن نقشه های شوم شان، ترديدی بخود راه نمی دهند؛ چرا که آسيب رجوع به «اسلام جعلی رحمانی و مجاهدی»، و بازگشت به «عصر طلائی امام»، و يا «بازگشت به سلطهء استبدادی پيش از آن» می تواند چندين نسل ديگر از ملت ايران را - اگر ايرانی باقی بماند - به حرمان ها و بدبختی های بسيار مبتلا سازد.
14 بهمن 1396 - 3 فوريه 2018