تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
دختری که از خیابان انقلاب سر برآورد...
حسین قاضیان
«دختر خیابان انقلاب»! آیا نامی بهتر از این ممکن بود؟ آخر این همان دختری است که از «خیابان انقلاب» میآید و حالا در همان خیابان که انقلاب را با خودش حمل میکرد و نامش «خیابان انقلاب» شد، سر به اعتراض برمیدارد؛ همان انقلابی که قرار بود برای این نسل و دختران اش آزادی به ارمغان بیاورد. این انقلاب اما، برای بسیاری از این نسل، بویژه دختران اش، بیشتر اسارت آورد تا آزادی. آزادیهای مدنی را از آنان گرفت و آزادی سیاسی چندانی هم برایشان به ارمغان نیاورد.
دختری که در خیابان انقلاب پرچم نافرمانی مدنی را بر سر چوبِ اعتراض فریاد کرد، بی حرف و حرکتی همهی حرفها و حرکتهای مخالفان حجاب اجباری را خلاصه کرد، فشرده کرد و به نمایش عمومی گذاشت. ابتکاری ساده، برانگیزاننده و البته بی خشم و خشونت، اما پر از صداهای اعتراضیِ خشمآلودی که در همهی این سالها در فغان و رو به فزونی بوده است. او حجابی را بر سر چوب، پرچم کرد که مدتهاست به پرچم هویت حکومت اسلامی بدل شده است، حکومتی که میکوشد اگر هیچ جایش اسلامی نیست، دست کم این پرچم اسلامیت را که به ناموس اش بدل شده، از کف ندهد.
من همیشه بر این باور بودهام که مسالهی زنان یکی از مهمترین نقاط تغییر اجتماعی و سپس سیاسی در ایران است. خواستههای زنان، خواستههایی است عینی، پیوند خورده با زندگی روزمره، در تکراری هزارباره و هر روزه، مرتبط با گروه کثیری از افراد جامعه، گروهی که میتوانند برای خود صدا خلق کنند، و میتوانند دیگران را بیش یا کم، آرام آرام، با خواستههای خود همراه کنند و برانگیزانند. این ویژگیها در کمتر مساله و در کمتر گروه اجتماعی یک جا جمع شده است.
خواستههای این گروه از زنان ایران، یا آنچه در جنبش زنان ایران متبلور شده، خواستههایی اجتماعی است و جنبش اش یک جنبش اجتماعی، نه یک جنبش سیاسی. یعنی نقطهی عزیمت و ماهیتِ آن سیاسی نیست، زیرا این حرکت خواهان تغییرات سیاسی نیست، چه رسد به تغییر دولت یا رژیم سیاسی. حرکتی است که گرچه از بدن زن شروع میشود اما به درون خانوادهها میخزد، تا اندرونی های تاریک و سنت گرفته پیش می رود و وقتی نوبت پیامدهای سیاسیش برسد، آب به زیر هر ساختمان سیاسی به ظاهر مستحکمی میبندد و کل آن را بر روی شالودههای تبعیضآلودش فرو میریزد.
به علاوه، کدام خواستهی اجتماعی است که سیاسی نباشد؟ اگر در هر نظام سیاسی، بسیاری از خواستههای اجتماعی به اعتباری خواستههای سیاسی است، در نظامهای بسته که رگههای قوی از خواستهها و ارادههای توتالیتری وجود دارد، بدون شک اغلب خواسته های اجتماعی، خواسته هایی سیاسی به حساب میآید. از اینرو، خواستهی اختیاری بودن حجاب، به عنوان یکی از خواسته های زنان و جنبش زنان، نیز گرچه اجتماعی است، اما ماهیتی سیاسی دارد. پس هیچ نیروی سیاسی نمیتواند آن را نادیده بگیرد.
نیروهای سیاسی در ایران، و حتی خارج از ایران همواره نسبت به این قابلیت اجتماعی و سیاسی یا بیاعتنا بودهاند یا در سالهایی که پشتیبانی از زنان به صورت یک مد مورد اقبال درآمده صرفاً به پشتیبانی های نمادین از آن روی آوردهاند، بدون آن که بخواهند از نیروی اجتماعی آن استفاده کنند. یعنی نه تنها به خود این حرکت به صورت فینفسه اهمیتی را که باید و شاید، ندادهاند، بلکه حتی به این فکر هم نیافتادهاند که چه استفاده های ابزاریِ عملی از آن میتوانند بکنند. استفادهی ابزاری آنها شاید محدود شده باشد به بهرهبرداریهای نمادین یا بهرهبرداریهای انتخاباتی.
عنوان «استفادهی ابزاری» برای بسیاری تعبیری زننده و مشمئز کننده است. به همین دلیل نه اهل سیاست مایلند چنین عنوانی به آنها بچسبد نه جنبش زنان میپسندد که از این جنبش «استفادهی ابزاری» بشود. اما حقیقت این است که جهان ما پر است از استفاده های ابزاری، از بام تا شام و از یک خرید معمولی در مغازه تا روابط بین کشورها در سطح بینالمللی. ما، بویژه در جهان مدرن که خرد ابزاری بر آن تسلط یافته است، پیوسته در حال استفادههای ابزاری از همدیگر و از چیزها هستیم. تنها سنگرهای باقیمانده از تهاجم خرد ابزاری و استفادهی ابزاری از آدمها و چیزها، عشق بوده است و ایمان. ایمان را که ادیان بر باد دادهاند و عشق هم که در معرض تندبادهای کالایی شدن سرمایهداری (یعنی مظهر برجستهی عقلانیت ابزاری) آلوده شده اما هنوز مقاومت میکند.
زمانی که «رزا پارک»، زن سیاهپوست معمولی طبقهی متوسط آمریکای دههی ۵۰، حاضر نشد جای خود را در اتوبوس به یک سفید پوست بدهد، جنبش حقوق مدنی سیاهان آمریکایی توانی مضاعف پیدا کرد. طرفه این که او، پیش از این حرکت، از جلسهای برمیگشت که در آن از برابری نژادی، حقوق کارگران و نافرمانیِ مدنیِ خشونت پرهیز به عنوان یک استراتژی بحث میکردند. البته رزا پارک اولین کسی نبود که از قانون سرباز زد، اما بالاخره در یکی از این زنجیرههای اعتراض و سرپیچی، توجه عمومی بیشتری برانگیخته میشود.
دختر خیابان انقلاب هم اولین کسی نبود که از قانون حجاب اجباری سرپیچی کرد. اما در یکی از این موارد، بالاخره توجه عمومی بیشتری جلب میشود. موضوع، ابتکار عمل است و در نظر گرفتن بعد «تازگی» و «نمایشی» بودن، عناصری که برای جلب توجه عمومی ضروریاند و هر دو در کار دختر خیابان انقلاب ظهور کرد.
دختر خیابان انقلاب حالا به همه نشان داد که چگونه ابتکارهایی ساده اما تازه میتواند کلید تغییر را بزند. دیر نیست که دیگران هم به این حرکت بپیوندند. همان طور که با حرکت «رزا پارک» دیگران آن قدر به جنبش حقوق مدنی سیاهان پیوستند، که در کمتر از ده سال بعد از آن بیش از دويست هزار نفر از معترضان به تبعیض نژادی در واشنگتن جمع شدند در حالی که یک چهارم آنان سیاهپوست نبودند. اکنون اتوبوسی که رزا پارک در آن سر به نافرمانی مدنی برداشت، شیئی است گرانبها در موزه، و در اتوبوسها صندلی مشخصی با پلاکی با نام او، ارزش این نافرمانی نمادین را به یاد میآورد.
از همین حالا میتوان مطمئن بود که دختر خیابان انقلاب نماد خلاقیتهای هنری بسیاری خواهد شد و نمادی برانگیزاننده در تاریخ. این روزها احتمالاً فقط یک آغاز است. شاید هم آغازی برای یک پایان. شاید…
منبع: فیسبووک نویسنده