تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

18 بهمن ماه 1396 ـ  7 فوريهء 2018

زنان در بزنگاه

از بازار تبریز تا چاله ‌میدان تهران

مسعود نقره‌کار

          "جنبشِ نان" در مفهوم سیاسی اش، جنبشی با خواستِ تامین نیازهای اقتصادی و برقراری عدالت اقتصادی ست. جنبش دیماه 1996 در آغاز"جنبش نان" بود که بتدریج توامان با جنبش سیاسیِ آزادیخواهانه ادامه یافته است.

          زنان میهنمان در اينگونه بزنگاه های تاریخی خود را تعریف کرده اند و در کردار نشان داده اند ستمگری و بی عدالتی را تحمل نخواهند کرد. در این یادداشت نمونه هائی در پیوند با "بلواهای نان" یادآوری می‌شوند.

          در تاریخ میهنمان اعتراض‌ها و شورش‌ها و بلواهائی نیز به طور اخص و به خاطر کمبود و یا نبودِ نان، و یا فقدان کیفیت قابل قبول نان ِمصرفی بر پا شده‌اند که نام "شورش و بلوای نان" برآنها گذاشته‌اند. نان در تغذیهء مردم میهنمان به عنوان "قوت لایموت" نقشی پایه‌ای داشته است، و کمبود و نبود آن نشان از بی توجهی به نیازهای اولیه مردم و بیانگر مشکل اقتصادی و اجتماعی ای اساسی بوده است. شورش‌ها و بلوا‌های نان بی تردید در پیوند با "جنبش نان"، که به آن اشاره شد، قرارمی گیرند.

          از شاخصه های اعتراض‌ها و "بلواها و شورش‌های نان" حضور گستردهء زنان ساکن در مناطق فقیر و زحمتکش نشین به عنوان پیشگامان این حرکت در اکثر اعتراض‌ها بوده است. خواست و خصلتِ این نوع حرکت‌ها ویژگی های اجتماعی و طبقاتی زنان شرکت کننده در جنبش های گوناگونِ و متنوعِ عدالت طلبانه و آزادیخواهانه را نیز نشان داده‌اند.

          "در ﻃﻮل ﻋﺼﺮ ﻧﺎﺻﺮی 72 ﺑﺎر ﻗﺤﻄﻲ و ﮔﺮاﻧﻲ در ﻣﻨﺎﻃﻖﻣﺨﺘﻠﻒ روی داد. در ﻧﺘﻴﺠهء اﻳﻦ وﺿﻌﻴﺖ 47 ﺑﺎر ﺑﻠﻮا و ﺷﻮرش ﺷﻬﺮﻫﺎی ﻣﻮرد ﻧﻈﺮ را ﻓﺮاﮔﺮﻓﺖ و 23 ﻧﻔﺮ از ﺣﻜﺎم و دﻳﻮاﻧﻴﺎن در راﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻧﺎﺗﻮاﻧﻲ و ﺳﻮء ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ در ﺑﺤﺮان ﻧﺎن از ﻛﺎر ﺑﺮﻛﻨﺎرشدند. اما ﻋﻮاﻣﻞ اﺻﻠﻲ ﺑﺮوز ﮔﺮانی و ﻗﺤﻄﻲ از بين ﻧﺮﻓﺖ و ﻫﻤﻮاره ﺟﺎﻣﻌـﻪ را در لبهء ﭘﺮﺗﮕﺎه ﻗﺤﻄﻲ ﻧﮕﻪ ﻣﻲ داﺷﺖ. ﻏﻠﻪ اﺻﻠﻲ ترین و ﻣﻬﻢ ﺗﺮﻳﻦ ﻣﺤﺼﻮل اﻗﺘﺼﺎد ﻛﺸﻮر و مهم ﺗﺮﻳﻦ ﻋﺎﻣﻞ ﮔﺮدش ﻧﻘﺪﻳﻨﮕﻲ در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻮد، ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺳﺒﺐ اﻓﺰاﻳﺶ ﻗﻴﻤﺖ آن ﻣﻮﺟﺐ اﻓﺰاﻳﺶ ﺛﺮوت دو ﮔﺮوه اﺻﻠﻲ ﺻﺎﺣﺒﺎن ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ، ﻣﻼﻛﺎن و ﺗﺠﺎر ﻣﻲ ﺷﺪ. از ﻫﻤﻴﻦ رو اﺣﺘﻜﺎر ﻏﻠﻪ از ﺳﻮی اﻳﻦ دو ﮔﺮوه ﭘﺪﻳﺪه ای ﺑﻮد ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﮔﺎه ﺣﺘﻲ در اوج ﻗﺤﻄﻲ ﻫﺎی ﻫﻮﻟﻨﺎﻛﻲ ﻫﻤﭽﻮن ﻗﺤﻄﻲ بزرگ سال 1288 ﻛﻨﺎر ﮔﺬاﺷﺘﻪ نشد و... در اﻳﻦ ﻣﻴﺎن، ﺷﻴﺮاز ﺑﺎ 16 ﺑﺎر ﺑﺮﭘﺎﻳﻲ ﺑﻠﻮا ﭘﻴﺸﮕﺎم اﻋﺘﺮاض ﺑﻪ ﮔﺮاﻧﻲ و ﻗﺤﻄﻲ بوده اﺳﺖ. ﭘﺲ از آن ﺗﻬﺮان با 11 بار، ﻛﺮﻣﺎن، اﺻﻔﻬﺎن و ﺗﺒﺮﻳﺰ 4 بار، ﺑﻮﺷﻬﺮ و ﻗﺰوﻳﻦ 2 ﺑﺎر و در مشهد، رﺷﺖ، ﻳﺰد و اردﺑﻴﻞ ﻳﻚ ﺑﺎر، ﺑﻠﻮای ﻧﺎن اﺗﻔﺎق اﻓﺘﺎده اﺳﺖ. ﺟﺎﻟﺐ اﻳﻨﻜﻪ ﻓﺎرس، ﻳﻜﻲ از ﻏﻠﻪ ﺧﻴﺰﺗﺮﻳﻦ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻛﺸﻮر، ﺑﻴﺶ از ﻧﻘﺎط دﻳﮕﺮﺷﺎﻫﺪ ﺑﻠﻮاﻫﺎی ﻧﺎن ﺑﻮده اﺳﺖ و..."(۱)

 

1

          "اول ماه مارس سال 1861 (1275 قمری)، وقتی ناصرالدین شاه پس از چند روزی که به قصد شکار به جاجرود رفته بود، باز می‌گشت، حدود شش هزار زن چادری، در حالی که مانند مراسم عزا به روبندهای خود گل زده بودند جلوی محافظان و فراشان ناصری را گرفتند. شاه دستور حرکت به کاخ را داد و فراش‌ها مجبور شدند با خشونت زنان را کنار زنند. زنان با سنگ و چوب بر قدرت شلاق فراشان فائق آمدند و کالسکه سلطان صاحبقران در انبوه زنان معترض گیرکرد. زنان به کالسکه نزدیک شدند و اعتراض خود را بیان کردند. هاینریش بروگش، خاورشناس و سفیر وقت پروس در ایران، نقل می‌کند که زنان فریاد می‌زدند که ما و بچه‌هایمان گرسنه‌ایم و چند روز است که نان پیدا نکرده‌ایم و به جای نان آشغال و کثافت خورده‌ایم. ناصرالدین شاه قاجار که سخت نگران شده بود تنها توانست با وعدهء رسیدگی فوری به شکایت زنان راه را برای خود باز کند تا کالسکه به سرعت به درون قصر وارد شود، اما همراهان شاه که به دنبال کالسکهء سلطنتی در حرکت بودند این شانس را نداشتند که از دست زنان به سلامت بگذرند، در این میان وضعیت کامران میرزا، که وزیر جنگ و فرزند شاه بود، ازهمه بدتر به پایان رسید. معروف بود که کامران میرزا انبارهای بزرگی مملو از گندم دارد و در این انبارها را بسته است که قحطی شود و گندم خود را گران‌تر بفروشد. همین شهرت کافی بود که زنان تهران وزیر جنگ دربار را از اسب اش به زمین بیاندازند و او را مفصل کتک بزنند. وزیر جنگ توانست با سر و صورت خونین به دربار باز گردد. همراهان شاه و فراشان که وضع پذیرایی بانوان را از وزیر جنگ دیدند، فرار از میدان اعتراض را بر قرار ترجیح دادند. روز بعد آتشی که زنان تهران درانداخته بودند شعله‌ء بیشتری گرفت، جمع بسیاری از مردان و زنان به سوی ارک سلطنتی راه افتادند، فراشان نتوانستند مانع از ورودشان به کاخ شوند، در این روز نیز زنان در صف نخست اعتراض بودند. مردم حالا در میدان بزرگ وسط ارک بودند و اعتراض خود را فریاد می‌زدند تا مگر به گوش صاحبقران برسد. نتیجه‌ء اعتراض اعدام محمد خان کلانتر تهران به دستور شاه درملاعام و دستوراتی برای پایین آوردن قیمت نان بود."(2)

 

2

          نام زینب معروف به زینب پاشا (زینب باجی، بی‌بی‌شاه زینب، ده‌باشی زینب و ائل قیزی) با شورش نان در تبریز و قیام علیه واگذاری امتیاز فروش تنباکو گره خورده است.

          تابستان 1270، زینب پاشا در ناآرامی‌های تبریز نقش مهمی به عهده داشت. در جریان نهضت تنباکو بعد از بسته شدن بازار تبریز، مأموران با ارعاب و فشار دوباره دکان‌ها را باز می‌کنند. گفته می‌شود زینب پاشا، که عادت داشت دو گوشهء چادر را به کمر ببندند، همراه عده‌ای دیگر از زنان با چوب و چماق وارد بازار می‌شوند و دکان‌ها را می‌بندند. در منابع مختلف گفته شده که در جریان درگیری‌ها چند زن کشته شدند.

          در جریان احتکار گندم و غلات توسط ثروتمندان و کارگزاران قاجار در تبریز، که موجب گرسنگی و قحطی شده بود، زینب پاشا و گروه‌اش محتکران را شناسایی می‌کردند و به انبارهای آن‌ها حمله برده و گندم و غلات را بین گرسنگان تقسیم می‌کردند. روزی در جمع تبریزی‌ها که از شرایط ناراضی بودند حاضر می‌شود و خطاب به جمع می‌گوید: "اگر شما مردان جراُت ندارید جزای ستم پیشگان را کف دست شان بگذارید، اگر می‌ترسید که دست دزدان و غارتگران را از مال و ناموس و وطن خود کوتاه کنید، چادر ما زنان را سرتان کنید و در کنج خانه بنشینید و دم از مردی و مردانگی نزنید، ما جای شما با ستمکاران می‌جنگیم." (3)

          زینب پاشا علاوه بر ساماندهی اعتراض خیابانی به انبارهای غله از جمله انبار والی آذربایجان حمله کرد و گندم و آرد انبار‌ها را بین گرسنگان توزیع کرد. در شورش نان در زمان ناصرالدین شاه زنان زیادی نقش آفرین و فرمانده اعتراض‌ها بودند، از جمله انیس‌الدوله در دربار ناصرالدین ‌شاه و زنی دیگر به نام 'رستمه' در زنجان. هنوز هم در تبریز وقتی می‌خواهند زنی با اقتدار را مثال بزنند می‌گویند "مثل دهباشی زینب یا زینب پاشا" باش!

          زینب پاشا در محلهء فقیرنشین و حاشیه‌ای "عمو زین الدین" تبریز زاده شد. پدر وی شیخ سلیمان از مردان تهی دست تبریز بود. "وی زنی تنومند و قوی هیکل بود که در دوره‌ای که بیشتر زنان در تبریز روبند به صورت خود داشتند، با صورتی باز و بدون رو بند رفت و آمد می‌کرد. فعالیت‌های وی تا زمامداری مظفرالدین شاه و روزگار مبارزه برای مشروطه در طی حوادث گوناگون ادامه یافت. برخی از منابع از فعالیت صدها زن در اطراف وی خبر داده‌اند. علاوه بر این زنان، زینب چند یار وفادار و هم آرمان داشت که هسته اصلی گروه وی را تشکیل می‌دادند که: "یوز باشی خاور، نایب کلثوم، فاطمه نساء، آتلی شاه به بیم، سلطان بیگم، جانی بیگم، خیرالنساء و ماه بیگم" نام داشتند. بیشتر زنان مبارز و یاران اصلی زینب از محله عمو زین الدین تبریز بودند. محل گردهمایی و سازماندهی این زنان جلوی مسجد محله عمو زین الدین ذکر شده است.

          ظاهر شدن زنان و اعتراض آنان در آن دوره از تاریخ ایران، جوش و خروش زیادی در بین مردان برمی‌انگیخت و آنان را موظف به حمایت و همراهی با زنان می‌کرد. "هر مرد وظیفه داشته که شئونات زنان را که در میان جامعه احترام فوق ‏العاده داشته ‏اند، ولو با فدا کردن جان خود، حفظ نماید. وقتی عده‌‏ای زن در بازار ظاهر می‌‏‏شدند، احساسات مردان شعله ‏ور گشته، به پا می‌خاستند و مانع را از میان برمی‌‏داشتند. این غلیان وقتی به اوج می‌‏رسید که زنی لچک خود را به نشانه‏ استمداد به طرف مردان پرتاب می‌کرد."

ه        "سخنرانی‌های آتشین زینب و شخصیت کاریزماتیک وی در فرهنگ و تاریخ آذربایجان به گونه‌ای تأثیرگذار و ماندگار شده که حتی در مثل‌‌ها و اشعار فولکلورِ مردم این دیار نیز جای گرفته است. شاعران مرد، اشعاری در تمجید از وی سرودند. میرزا فرخ شرح قیام زینب در جریان بستن بازار در اعتراض به گرسنگی و گرانی و حمله به خانهء قائم مقام، والی آذربایجان را در شعری 22 بیتی به نظم درآورده و در پایان با تأکید بر شهامت و جسارت زینب، اشاره می‌کند که در این روز این حقیر (خود شاعر) از ‌‌‌‌ترس از منزل خارج نشدم. برخی آخرین تحرک زینب را حمله به خانه‌های نظام العلما و علاء الملک و ثقه الدوله از محتکران تبریز و مصادره اموال آن‌ها در ربیع الثانی ۱۳۱۶ ق. می‌دانند.ه

          در برخی از منابع تاریخی آمده که وی در اواخر عمر به همراه تعدادی از یارانش قصد سفر به کربلا داشت که هنگام عبور از مرز، کاروان آنها مورد آزار و اذیت سربازان عثمانی قرار گرفت. "با وجود آن که زینب سن بالایی داشت، اما به همراه یارانش مقاومت کردند و وارد خاک عراق شدند. متأسفانه از آن به بعد از سرنوشت وی و بازگشت اش به ایران یا ماندن در عراق اطلاعی در دست نیست".(4)

 

3

          در بلوای نان و شایعه‌‌‌ی احتمال قحطی در اواخر شهریور 1304، هزاران زن از محله‌های جنوب شهر تهران، به ویژه از چاله میدان، که شایع بود زنان متهور و شجاعی دارد، به خیابان ریختند و با شعار "ما نان می‌خواهیم" به طرف مجلس رفتند. "روز پنج شنبه دوم مهر ماه چندین هزار زن به طرف مجلس هجوم بردند. زنان شیر دل با چوب و با مشت / هجوم آور به مجلس پشت در پشت. اکثر وکلایی که مورد تهدید زنان قرار گرفته بودند در صدد فرار برآمدند. دختر حاجی کلانتر که نفوذ زیادی در محله چاله میدان داشت، چادر نماز خود را به کمر بسته با چوب نیم سوزی به جلو افتاده و چندین هزار زن پشت سرش به طرف مجلس روانه گردیدند... آن‌ها به مجلس هجوم برده و شروع به شکستن در و پنجره‌‌ها نمودند.(5)

 

4

          "یکسال پس از اشغال نظامی ایران توسط متفقین، کمبود نان در تهران (و تعدادی از شهرها همچون کرمانشاه، نجف‌آباد، زنجان، سنندج، تبریز، داراب، رشت، قزوین، ملایر، اراک و گلپایگان...) شورشی مردمی را رقم زد. مردم مثل همیشه به نانوایی می‌رفتند و قوت غالب شان را از شاطرها می‌گرفتند. با این حال، چند وقتی بود که نان کیفیت سابق را نداشت. نانوایی‌ها نانی را دست مردم می‌رساندند که مخلوطی از خاک اره، خرده شیشه، سنگ و کلوخ داشتند. مدت زیادی نگذشت که مردم خشم و غضب‌شان را با شورش و تظاهرات و در نهایت حمله به مجلس شورای ملی نشان دادند و با شعار" ما نان می‌خواهیم" اعتراض شان را به نام بلوای نان در تاریخ معاصر ایران به ثبت رساندند.

          سال‌های 1320 تا 1322 شمسی یکی از پیچیده‌ترین مقاطع تاریخ معاصر ایران است؛ سال‌هایی که سقوط حکومت رضاشاه کنش و واکنش‌های گوناگونی را به دنبال آورد و فضای کشور را در مدت زمان کوتاهی به کلی دگرگون کرد. متفقین در سوم شهریور 1320 به ایران تجاوز کردند و بدون هیچ مقدمه، اخطار یا اعلان قبلی خاک ایران را به اشغال درآوردند. ایران در مواجهه با مشکل قحطی و کمبود نان قرارگرفت.

          روز 17 آذر سال 1321 دانش‌ آموزان مدارس تهران، طبق قرار قبلی، مدارس را تعطیل کرده و به طرف مجلس رهسپار شدند. آنان با شعار "ما نان می‌خواهیم" به راه افتادند و در جلوی در اصلی مجلس در میدان بهارستان تجمع کردند. ظرف مدت اندکی عده زیادی به این جمعیت پیوستند و به مغازه‌ها و ساختمان‌های مجلس هجوم آوردند و به غارت مغازه‌ها و شکستن و تخریب اماکن عمومی پرداختند. شماری از مردم نیز عازم خانهء قوام شدند و آنجا را غارت کردند.

          در ساعت‌های اولیه نیروهای انتظامی برای متفرق کردن جمعیت تلاشی نکردند ولی با وخامت اوضاع در ساعت‌های پایانی روز وارد عمل شدند و به تیراندازی هوایی دست زدند. شورش سه روز به طول انجامید و هر روز شدید‌تر می‌شد. مردم با شعارهایی چون "نان و پنیر و پونه، قوام! گشنمونه"، "قوام فراری شده، سوار گاری شده" در خیابان‌ها حرکت می‌کردند. با گسترش اعتراضات به تدریج شهر از دست قوای نظامی خارج می‌شد.

          در جریان این غائله شاه از قوام خواسته بود استعفا دهد، اما قوام نپذیرفت و گفته بود من اعادۀ نظم خواهم کرد و تا مجلس به من رای عدم اعتماد ندهد، استعفا نخواهم کرد. هرچند دولت قوام در آن مقطع سقوط نکرد اما بالاخره فعالیت‌های شاه و دربار و دیگر مخالفان موثر افتاد و قوام‌السلطنه در 24 بهمن 1321 شمسی ناچار به استعفا شد. برخی دست دربار را در آنچه بلوای نان خوانده شد پررنگ می‌دانند. " و بلوای نان را نمایش نبرد قدرت شاه و قوام دانسته‌اند. (۶)

_____________________________________________

منابع:

1- ﺗﺄﺛﻴﺮﺑﻠﻮاﻫﺎی ﻧﺎن ﺑﺮرواﺑﻂ ﺣﻜﻮﻣﺖ و ﻣﺮدم درﻋﺼﺮ ﻧﺎﺻری، دارﻳﻮش رﺣﻤﺎﻧﻴﺎن و ﻣﻬﺪی ﻣﻴﺮﻛﻴﺎیی، تحقیقات ﺗﺎرﻳﺦ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، پژوﻫﺸﮕﺎه ﻋﻠﻮم اﻧﺴﺎﻧﻲ و ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت فرهگی سال ﺳﻮم، ﺷﻤﺎره دوم، زﻣﺴﺘﺎن، پائیز۱۳۹۲ صص۹۷ - ۶۵

http://www.ensani.ir/storage/Files/20140423104746-9733-28.pdf

2- سایت فرارو، تاریخ ایرانی: فهیمه السادات آقامیری-بخش تاریخ ایران و جهان تبیان

3- نوشین احمدی خراسانی، نشریه بایا

4- ابراهیم، تیموری، تحریم تنباکو، اولین مقاومت منفی در ایران، تهران، کتابخانه‌ سقراط، ۱۳۲۸، ص ۲۳

- فریدون آدمیت، شورش بر امتیازنامه رژی، تحلیل سیاسی، تهران ۱۳۶۰، ص ۱۳

- دلریش بشری، زن دردوره قاجار، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۵، صص ۱۶۱-۱۵۸

- زهرا میرزائی پری، زینب پاشا، پیشتاز بیداری زنان مشروطه خواه در تبریز، گنجینه اسناد، تابستان ۱۳۸۵، شماره ۶۲، ص ۹۹

- کریم، طاهرزاده بهزاد، قیام آذربایجان درانقلاب مشروطیت ایران، ۱۳۶۳، ص ۸

- مهرداد خوشکارمقدم، زنان تاریخ ساز، زینب پاشا، اسطوره مقاومت زن ایرانی، "تارنمای مگ ایران" ۶/۲/۱۳۸۵

- زینب پاشا، پیشتاز بیداری زن درعصر بیدادی قاجار - نوشته دکتر سیروس برادران شکوهی، محقق و استاد سابق گروه تاریخ دانشگاه تبریز

- زینب پاشا، زن اسطوره‌ای آذربایجان، نوشته علی کریمی/ شیرزنی به نام زینب پاشا، نوشته علیرضا مددیان

5- حسین کوهی کرمانی، غوغای جمهوری، تهران، بی تا، ص 79

- حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران، جلد دوم و سوم، مؤسسه امیرکبیر، 1357

6- حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران/ یرواند آبراهامیان، ایران بین دوانقلاب / و منبع شماره 2

بازگشت به خانه