تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

18 بهمن ماه 1396 ـ  7 فوريهء 2018

«دختران خیابان انقلاب؛»

جنبشی از پایین برای لغو اختیاری حجاب، به قدرت خود!

ثریا شهابی

          "دختر خیابان انقلاب" حرکتی که با ابتکار و لغو اختیاری حجاب توسط زن جوانی در خیابان انقلاب تهران آغاز شد و توسط تعداد زیادی در شهرهای مختلف ایران تکرار و تکثیر شد، نمادجنبشی به مراتب وسیع تر، بنیادین تر و میلیونی تر از آن چیزی است که این حرکت ظاهرا "فردی" از خود نشان میدهد.

          این حرکت خودجوش، که چند روز پیش از عروج جنبش گرسنگان شروع شد، گوشه دیگری از نوک کوه یخ اتفاق عظیم تری از "لغو قانون ححاب" است که در عمق جامعه و در ابعاد میلیونی در حال ذوب و در انتظار فوران و خروش استY جنبشی که برباد رفتن تمام و کمال حجاب، نه انتهای آن که تازه شروع جنبش قطع کامل دست مذهب و اسلام از زندگی زنان و از حیات جامعه، لغو تمام و کمال آپارتاید جنسی در ایران، و آزادی و برابری است. پیشروی این جنبش، تنها گامی در خلاصی تمام و کمال از بختکی بنام حکومت اسلامی ایران است؛ بختکی که بیش از چهار دهه زندگی سه نسل از مردم در ایران را به تباهی کشیده است، با همهء اندام ها، ارگان ها، پوست و گوشت و استخوان و هر تک سلول آن!

          برخلاف تفاسیر تقلیل گرایانهء رسانه های بستر اصلی در خارج از ایران، که با انتشار هر خبری در مورد این حرکت،  هزار بار بر"مسالمت آمیز" بودن آن  (که چیزی جز حواله دادن مطالبات مردم به اصلاح تدریخی و امید به قدرتی  از درون حاکمیت نیست) تاکید می کنند، حرکتی آرام برای تغییر یک قانون و به امید بخش "خوش خیم" حاکمیت و قدرتی از درون آن نیست!  "دختران خیابان انقلاب" در این حرکت وجه دیگر و پر قدرتی از جنبشی از اعماق جامعه که پرچم "اصلاح طلب، اصول گرا، دیگر تمام است ماجرا" را در سراسر ایران برافراشت و به مصاف همهء جناح ها و نهادها و بنیادهای حکومت اسلامی آمده است، را نمایش می دهند.

          از همه مهمتر در این میان دست پاچگی ها، وقت خریدن ها، زیرآبی رفتن ها، ترهات و خزعبلات  مقامات و شخصت های اصلاح طلب و اصول گرا تماشایی است؛ آنهایی که حمایت ضمنی رسانه های راست در خارج از کشور را هم همراه خود دارند!؛ رسانه هایی که تلاش می کنند با "مسالمت آمیز"، "مدنی" و"سفید" خواندن تحرک "دختران خیابان انقلاب"، جامعه هشتاد میلیونی تشنهء آزادی و برابری در  ایران را به "کرامات" و عقب نشینی های تدریجی این طیف بی آینده در حکومت، امیدوار و در انتظار نگاه دارند. از نوع تلاش های اصلاح طلبانه آنها که قرار بود حجاب ابتدا از چادر و مقنعه به روسری و بعد کم کم سیاه به خاکستری و به تدریج  سفید و به همت زنان پهلوانی چون خانم ها «جلودارزاده،  ابتکار و رهنورد» و در حمایت سرداران سلحشوری چون «خاتمی  و موسوی و کروبی»، که قادر نیستند خودشان را از حصر خارج کنند، عقب نشینی کند و نهایتا "اختیاری" شود! یعنی  سرانجام،  طی چند دهه دیگر و امتحان انواع پروژه های “اصلاحات” و لگد مال شدن زندگی چند نسل دیگر از کودکان و نوجوانان، با فشار پایین و "مجاهدت" بالا، حجاب سرانجام به پارچه ای با رنگ نامريی يا “ترانسپرانت”  تبدیل شود! و نهایتا با این "خر مرد رند بازی" پروندهء بی حقوقی زنان در ایران با پایانی خوش، بسته شود!؛ سناریویی که تنها  و تنها به شرط کارکرد کامل نهادهای امنیتی، اطلاعات، سپاه و زندان و گرو گرفتن نان مردم، و اعمال حاکمیت تمام و کمال جمهوری اسلامی، می تواند،  نه به اجرا، که فرصت ابراز وجود پیدا کند. “دختران خیابان انقلاب” پاسخ پاپین به بالا، پاسخ محکومین به حاکمیت است. به این نشخوارهای درون حکومتی و در صف دشمنان مردم، ربطی ندارد.

          با این وجود هنوز  تماشای  “تلو تلو” و “سکندری” خوردن های طیف ملونی از اصلاح طلبان و اصول گرایان، خالی از لطف نیست. کسانی که جملگی می دانند در مواجهه با شورش گرسنگان، اعتراضات کارگری و دانشجویی و معلمان و امروز در رویارویی با “دختران خیابان انقلاب”، “دیگر تمام است ماجرا”!

          از جمله، تماشای تحرکات کسانی چون سهیلا جلودار زادهء اصلاح طلب، که ضمن نجوای شرمگینانه و زیرلبی “الزام قانونی رعایت حجاب” با صدای بلند اعتراف به مقصر بودن می کند! خانم می فرمایند که “مغذرتا” ایشان و طیف هم خانوادگی هایشان در حاکمیت تازه متوجه شده اند که طی چهار دههء گذشته به مسائل بانوان توجه کافی نکرده اند!

          یا زیر آبی رفتن دادستان کل کشور، جناب محمد جغفر منتظری، تماشایی است که میفرمایند این یک حرکت جزیی و بچگانه، و تحریک از خارج است و هشتاد میلیون در ایران مخالف آن اند!

          از مطهری، نایب مجلس، بشنوید که به شیوهء نجات با “سر زیر برف کردن”  رو آورده است، می فرمایند: این حرکات اساسا “هوا دادن چهار روسری در ممکلت بوده و مهم نبوده است”!

          در همان حال پلیس تهران اعلام میکند که 29 نفر از این دختران را دستگیر کرده است! و خانم ستوده، وکیل دادگستری، هم اعتراض می کند که چرا مجازات این حرکات  در ردیف مجازات های سنگینی چون سرقت مسلحانه است!

          اما آقای عباس عبدی اصلاح طلب، فرصت برای ابراز وجود را مغتنم می شمارد و “شجاعانه” اعلام می کند که این حرکات اساسا به این منظور صورت می گیرد که آقایان در میان خودشان متوجه شوند که باز کردن امکان بحث در موردحجاب امروز مهم است! منظورشان این است که با ایشان بیشتر مصاحبه شود و جناح مقابل بیشتر تحویل شان بگیرد!

          خانم مشاور امور زنان در شهرداری تهران اما سنگ تمام می گذارد و می فرماید که این کارها “در شان زنان فرهیخته” نیست!

          گرفتن عکسی از این لانه مورچه گان که در آن آب افتاد است، و هر عضو کلنی سراسیمه به سویی می رود، تماشایی است. نتیجه اینکه پا به پای میدیای ریاکار دستگاهی کشورهای غربی، همه خوشحالند که این فعالیت ها  اولا “مسالمت آمیز” است، ثانیا قرار نیست در خیابان و محل کار و میدان عمل مستقیم مردم پا از این فراتر بگذارد! باید کنترل شود!  و مهمتر اینکه چشم به الطاف بخش های خوش خیم تر در حاکمیت بدوزد،  “وگرنه ایران سوریه می شود”!؛ از جنس همان استدلال هایی که حکومت اسلامی نوپا توانست هنگام به قدرت رسیدن در ایران، اعتراض زنان به حجاب و تعرض ارتجاع اسلامی به آنها را، تحت ریاکاری و عوامفریبی پوپولیستی ضدامپریالیستی “ترس از کودتای آمریکا”، خفه کند!  این حنا پس از چهار دههء چشیدن مزه تلخ و مهوع حاکمیت اسلام در ایران، دیگر برای همان هشتاد میلیونی که برگرده شان سوار اند، دیگر رنگی ندارد.

          معلوم نیست چرا برای پاسخ دادن به "چند نفر و زنانی که در استخدام اجنبی هستند"، "در گوشه هایی از جغرافیای وسیع ایران چهار روسری هوا داده اند و مهم نیستند"، "ربطی به ۸۰ میلیون جمعیت ندارند"،  اعتراض شان "عملی کودکانه و مربوط به زنان نافرهیخته است"، و… پلیس و زندان و جریمه و کننترل تویتر و فضای مجازی و اظهارات مختلف بالاترین مقامات، دشمنی با آمریکا و اسرائیل و معادلات خطرناک منطقه، موضوعیت پیدا می کند؟ قدرت و نیرویی که در خاورمیانه با عملیات نظامی “باد در غبغب می اندازد” و ادعای حمایت هشتاد میلیون زن و مرد محجبه و طرفدار حجاب را دارد، این همه در مقابل این چهار روسری برباد داده شده، ضعیف و ناتوان است؟!

          این چه نیرو و جنبشی است که چهار نفرشان که در گوشه ای کاری می کنند، خواب از چشم همهء مقامات، از روسای مجلس و دادستانی کل کشور تا رئیس جمهور و مقام معظم رهبری، می رباید؟ چرا این تعداد برای آن قدرت نظامی منطقه، به آب  در لانه مورچگان تبدیل م یشود؟

          دروغ می گویند! خودشان هم خوب می دانند! سرشان را جلو مردم زیر برف می کنند اما خودشان می دانند که ماجرا چیست و چه جنبشی و در چه قد و قامتی به مصاف شان آمده است!  می دانند که چرا “این بی مقدار ها” را دستگیر می کنند و جرایم سنگین برایشان تعیین کرده اند. قانون و پلیس و دستگاه امر به معروف و بودجهء تبلیغات "ارزش های اسلامی" و انتظامات و... همه زیر لگد این جنبش در حال خرد شدن است. این “بی مقدار ها “ در کنار آن “بی سر و پاهایی”  که برای نان و رفاه و آزادی از دی ماه به میدان آمده اند، خواب را بر چشم همگی شان خراب کرده اند.

          حکومت اسلامی ایران بر دو رکن، اسلامیت که تعرض به زنان که سمبل آن حجاب بود و هست، با تحمیل یک آپارتاید جنسی تمام عیار، و با فریبکاری و عوامفریبی پوپولیستی ضدامپریالیستی “حکومت مستضعفان” به قدرت رسید، تا انقلابی را که رنگ غلیظ چپ و کارگری داشت به شکست بکشاند. تا تعرض طبقهء کارگر و جنبش سوسیالیستی به بنیادهای نظام سرمایه، که شاه قادر به نجات و حفظ آن نبود، را سرکوب و خفه و نهایتا انقلاب را به شکست بکشاند! ارتجاع جدید، با این دو ستون اسلامیت و مستضعف پناهی، به قدرت رسید و  چهار دهه در قدرت ماند! امروز و دیماه امسال این دو صف، دو دشمن اصلی جمهوری اسلامی ایران، با قامتی روشن به میدان آمده است. جنبش ضد حکومت اسلامی خواهان برابری زن و مرد، که ضدیت با ححاب پرچم و سمبل آن، ضدیت با آپارتاید جنبسی و نابرابری زن و مرد و کوتاه شدن دست اسلام از زندگی مردم و اسلام زدایی از جامعه محتوای آن است، برای احقاق حقوق نیمی از شهروندان جامعه و برای دفاع از حرمت انسانی مردم، به میدان آمده است.

          اعتراض به ححاب، و پرت کردن ححاب، پرچم این صف است. صف دیگر، صف گرسنگان، طبقه کارگر، کارکنان، دانشجویان، محرومین و مردمی است که قربانی یکی از مخرب ترین اشکال سرمایه داری در ایران اند! فقر و فحشا و تن فروشی و کلیه فروشی و گورخوابی و بیکاری و طبقهء کارگری که به بیگاری کشیده شده و اعضا خانواده اش در تنگنای بی افقی آینده ای با حداقلی از تامین پرس می شود، ستون دیگر دشمن اصلی نظام است. دو صف اصلی سرنگونی جمهوری اسلامی، طبقه کارگر معترض و متوقع! محرومین معترض و متوقع! زنان بپاخاسته برای تحمیل برابری شان، آینده ای امیدوار کننده و روشنی را در مقابل سرنگونی حکومت اسلامی ایران می گذارد. باید به پیشواز آن رفت.

           “دختران خیابان انقلاب” حرکتی برای تغییر این و آن قانون یا تحمیل این و آن" گفتمان" به حاکمیت نیست! تبلیغات امثال بی.بی.سی و اصلاح طلبانِ “خوش خیم” برای مهار آن درچارچوب قانون و نظام و سیستم٬ سطحی تر از آن است که خودشان به آن بارو کنند. می دانند داستان این چهار روسری و آن تظاهرات های سراسری و اعتراضات در جریان در میان طبقه کارگر و در میان محرمین، بر سر مرخص کردن تمام و کمال جمهوری اسلامی ایران است.

5 فوریه 2018

بازگشت به خانه