تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

20 بهمن ماه 1396 ـ  9 فوريهء 2018

«توبهء گرگ...»!

شهباز نخعی

Shahbaznakhai8@gmail.com

          یکی از نغزترین شعارهای خیزش فراگیر اعتراضی دیماه «اصلاح طلب، اصول گرا، دیگه تمومه ماجرا» بود. این شعار، در واقع، باطل السحر شیادی و فریب 20 ساله کسانی بود که هر بار با مکر و حیله مرم را برای «انتخاب بین بد و بدتر» پای صندوق های رأی کشاندند تا نظام بتواند ژست «مردم سالاری دینی» بودن بگیرد و، با وجود آن که بارها ثابت شد که نسخه شان قلابی است و دردی را درمان نمی کند، بی شرمانه آن را «تَکرار» هم کردند!

          با این شعار مردم نشان دادند که – اگرچه با تأخیر بسیار و تحمل خسارت های فراوان – سرانجام دریافته اند که این جماعت شیادانی فریبکار بیش نیستند!

          سردادن این شعار چنان موجب خشم اصلاح طلبان فریبکار شد که در واکنشی شتابزده به موضع گیری در برابر خیزش فراگیر اعتراضی مردم برخاستند و بر خلاف همیشه که می خواستند «فشار از پایین» وجود داشته باشد تا بتوانند «در بالا چانه زنی» کنند، یک صدا خواهان برخورد شدید وسرکوب خشن خیزش مردم شدند! 

          یکی از این افراد عباس عبدی بود که بالاترین نمرهء کارنامهء سیاسی اش گروگان گیری کارکنان سفارت آمریکا بوده و از دو دهه پیش در کسوت روزنامه نگاری اصلاح طلب فعال و دو آتشه شد و در جریان جنبش سبز مدتی نیز به زندان افتاد. لحنی که عبدی و چند اصلاح طلب دیگر – از جمله سید محمد خاتمی به عنوان رییس مجمع روحانیون مبارز – در درخواست سرکوب شدید معترضان به کار بردند چنان زننده بود که چند روز بعد خودشان متوجه شدند و با صدور بیانیه ای با امضای 16 اصلاح طلب  - از جمله عباس عبدی – در صدد رفع و رجوع آن بر آمدند که البته آب رفته را نمی شد به جوی بازگرداند.

          مشکل اصلاح طلبان چیست و چرا در بیش از 20 سال گذشته هرگز نتوانسته اند جز با زبان فریب و شیادی با مردم سخن بگویند؟ به نظر نگارنده، مشکل اصلی ایشان وابستگی به «ولایت مطلقهء فقیه» است که مانع از آن می شود که از دریچهء واقع بینی به دنیای پیرامون خود بنگرند، با مردم رفتاری صادقانه داشته باشند و قبول کنند که در چهارچوب این نظام انجام هیچ گونه اصلاحی امکان پذیر نیست.

          این مشکل موجب شده که هاشم آغاجری – استاد دانشگاه مسلمان و متعهدی که 15 سال پیش به خاطر این که گفته بود: «مردم میمون نیستند که تقلید کنند» به اعدام محکوم شد، اکنون به اصلاح طلبان می تازد و به درستی آنها را به ترساندن مردم متهم می کند: «مردم ایران به دوراهی خودکشی یا شورش رسیده اند، اما اصلاح طلبان حکومتی هنوز به مردم پیشنهاد انتخاب بین بد و بدتر را می دهند.  اصلاح طلبان تا کی جامعه را از ترس سوریه شدن و امید به بهبود پشت خود نگه می دارند؟  مردم مستأصل بین خودکشی یا شورش، احتمالا شورش را برمی گزینند شاید نجات یابند»!

          اکنون عباس عبدی، که یک ماه پیش خواهان سرکوب شدید معترضان بود، رنگ عوض کرده و (به نقل از روزنامه اعتماد) می نویسد: «به نظر بنده جامعهء ایران راه حل های فنی و جزیی یا اصطلاحاً تکنیکال ندارد. در گذشته چنین راه حل هایی بود ولی اکنون هیچ راه حلی از این نوع وجود ندارد.  این که چنین اقدامی در بودجه شود، یا در مبارزه با فساد فلان کار را انجام دهیم یا در زندگی خصوصی مردم گشایشی صورت گیرد، یا فلان مبلغ صرف رفع بیکاری شود یا مسالهء هوا یا آب را چنین کنیم یا... نمی تواند مشکلی را حل کند. ضمن آن که چنین کارهایی در عمل شدنی هم نیست و فقط نوعی اتلاف وقت و از دست دادن فرصت است. اعتراضات دیماه نیز به نوعی بازتاب دهنده همین احساس بود».  عباس عبدی در بخش دیگری از نوشته خود کل نظام ولایت مطلقه فقیه را زیر سئوال می برد: «سازمان و نهادهای حل مشکل و اراده ای که باید منابع لازم را برای حل این مشکلات تأمین کنند، خودشان دچار بحران و مشکل شده اند»! 

          آیا از این صریح تر می توان به ورشکستگی همه جانبهء حکومتی که اصلاح طلبانی از قماش همین عباس عبدی بیش از دو دهه با فریبکاری در حفظ آن کوشیده اند گواهی داد؟ 

          آیا این واقع بینی اجباری را باید به این معنی دانست که دستکم همین یکی – یعنی عباس عبدی – به خطای پیشین خود پی برده و می خواهد خود را «اصلاح» کند؟

          تجربه نشان نمی دهد که بتوان به «اصلاح» این جماعت امید بست.  اینان را بیشتر می توان مصداق زبانزدی شناخت که می گوید: «توبه گرگ مرگ است»!

18 بهمن 1396

بازگشت به خانه