تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
يک پيام نوروزی اندوهبار
عباس امیر انتظام
به نام حامی حق
هموطنان صبور و آگاه،
نوروز باستانی، این کهن آیین ایرانیان، بار دیگر از راه می رسد تا دلها را شاد کرده و آغاز نو سال دیگری را در گذر زمان نوید دهد. همزمان بهاران نیز از راه می رسد تا اعجاز خالق خود را به رخ روزگاران کشیده و در صدد است که با افسون نهفته در جلوهء هزار رنگ اش حزن خفته در پاییز و زمستان زیبا را به سرخوشی و رخوتی دلنشین مبدل سازد. من اما، که قدیمی ترین زندانی سیاسی این آب و خاک بوده و شاید جزء معدود بازماندگان نسل سیاسی خود باشم که همچنان در میان شما سعادت حضور دارم، بایستی علی رغم خواسته باطنی ام این بار اعتراف نمایم که غم بزرگی را در دل به یدک می کشم. در آستانه 86 سالگی و با پشت سر گذاشتن سی و هشتمین سال محکومیت ناروای خود، که نزدیک به بیش از سه دههء آن را چه به طور مستمر و چه به تناوب در زندان های مختلف کشور گذراندم، اکنون خود را به لحاظ عاطفی شکننده و آسیب پذیر تر از همیشه احساس می کنم. شاید وقایع تلخ غیر قابل جبران طی سال های اخیر، و شاید تشدید بیماری های غیر قابل علاجم ، موجب بروز این احساس بوده باشد. اما مهم این است که حاصل تمامی این عوامل ایجاد حزنی در دل و ذهنم است که مدت هاست با آن در نبرد هستم.
آری! من محزونم: محزون از پریشانی حال هموطنانم، به خصوص در میان اقشار جوان و پاک این مرز و بوم، از نابسامانی وضعیت جامعه ای که از برای صیانت از آن فقط خود می دانم و خدای خود که چه ها کردم، چه ها کشیدم، چه ها گفتم و چه ها شنیدم!
از بابت تحمل این ناروایی ها نیز ابداً منت بر کسی نیست، زیرا آگاهانه و با دلی پر شور از نوجوانی گام در مسیری نهاده و عشق در گرو هدفی گذاردم که لاجرم می بایستی هزینه آن را با گذر سخاوتمندانه از خویشتن خویش می پرداختم. و من آگاهانه این هزینه را پرداخته و همچنان می پردازم. از این بابت همواره به درگاه خالقم شاکرم که چنان توانی را به درگاه بنده خود عطا فرمود تا بتوانم رسالت تاریخی خود را در حد قابل قبولی انجام داده، و با کشت تدریجی محکم و ثمربخش بذر خالص آزادی و آزادگی در خاک پاک میهن، دروی مطلوبی را برای سازندگان ایران فردا میسر سازم. به امید روزی که نام و یاد نیکی از یکایک دهقانان عاشق وطن در یادها ماندگار گردد.
اکنون در کمال امید و خوش باوری آرزومند ورود مبارک شما به سال جدید می باشم. اما نمی توانم از شما که عزیزترینم هستید حزن درونی ام را کتمان نمایم. آری، بدانید که من محزونم: محزون از یاس و ناامیدی جوانان وطنم، از شکم های گرسنه، از دل های پر درد، از بی پناهی مظلومان در بند و عصیان زدگی خانواده های چشم به راه آنها، از فرار مغز ها و تهی شدن جامعه از آینده سازان، از مضروب کردن غرور و حیثیت ملی و به انزوا کشیده شدن میهن پر افتخارم در دهکدهء جهانی نیز مکدر از رویش قارچ گونهء برج های افسانه ای به قیمت تاراج و نابودی طبیعت خدادادی برای تنفس، از ویرانی آثار باستانی که بسیاری از جوامع در حسرت داشتن آن بوده و هستند، از تهی کردن جنگل های زیبا و خشک کردن رودخانه ها و به نابودی کشیدن ثروت ملی این آب و خاک. از همه و همه این رویدادها در خشم و اندوهم. از اینکه شاهد فجایع غیر قابل جبرانی مانند فرو ریختن ساختمان پلاسکو، یا غرق شدن کشتی سانچی، یا سرنوشت تلخ مسافران یاسوج، و مرگ مظلومانه عزیزان این آب و خاک، این ها جملگی حوادثی بودند که جامعه ما را عزادار کرده با از بین رفتن جوانان نازنین وطنمان، قلب هر انسانی را به درد می آورند. من عاجزانه به دنبال یافتن گمشده هایی می گردم: گوش شنوایی، وجدان بیداری، چشم با بصیرتی، اما در پایان روز خسته و مانده خود را در خانه اول می یابم. آنچه موجب آرامش ذهنم می گردد یادآوری این حقیقت است که حداقل خود من آنچه را که در توان داشته ام در طبق اخلاص تقدیم میهن و هم میهنانم کردم: گفتنی ها را طی سالها گفته و نوشته ام، هشدارها را داده ام، راهکارها را پیشنهاد نموده ام و رسالت عظیمی را که آینده ایران بر دوش یکایک ما پیروان صدیق و بی مدعای راه امیرکبیر و مصدق و بازرگان نهاده است بارها به همه باورمندان یاد آور شده ام. لذا نیازی نمی بینم که مصدع اوقات شما عزیزان گشته و برای هزارمین بار یادآوری کنم که ما کیستیم و چه می خواهیم و دست در راستای دستیابی به اهداف ملیمان چه بایستی بکنیم.
خوشبختانه صدای سخن گفتن از رفراندوم و همه پرسی و اصلاح و تغییر اکنون از هر کوچه و برزنی به گوش می رسد، اما امیدوارم در یادها بماند که در زمانی که هیچ کس را یارای سخن گفتن از حقایق تاریخی نبود این خدمتگزار کوچک وطن، گوش جهان و جهانیان را از دادخواهی ملت بزرگ ایران پر نمود و در بالا بردن آگاهی همگان نسبت به رویدادهای ناخوش ایام از هیچ تلاشی فروگذار ننمود. درست است که صدای من فقط یک صدا بیش نبود، اما پژواک آن اثر گذاری های لازم را در بزنگاهان داشته به طوریکه من اکنون می توانم با وجدان آرامتری بر روی صندلی چرخدار خود نشسته، گو اینکه مشوش و بی تاب و ناآرامم ولی حداقل از کابوس های شبانه خود را در امان داشته ام. عزیزان اعتراف کرده ام که محزونم ولی بدانید که نومید هرگز! زیرا باور دارم که پیشینه درخشان ملت ایران نمایانگر این واقعیت تاریخی است که در طول زندگی پر افتخار ایرانیان پاک نهاد بارها و بارها پیشانی قلدران، قانون شکنان و متجاوزین به حقوق ملت به خاک ذلت مالیده شده است و لذا امید به رسیدن روزی را دارم که برای عموم آزادگان، آزاد زندگی کردن در این مرز و بوم میسر آید.
اراده پولادین نیز طی سال ها مبارزهء بی امان، از پس جنین ذهنیتی نشئت گرفت و، به رغم تمامی تنگناهای غیر قابل تصوری که مرا در عرصهء زندگانی در میان آنها قرار دادند، هرگز از فرا رسیدن چنین فرخنده روزی نومید نگشتم. ایمان دارم روزی فرا خواهد رسید که پروندهء محکومیت ظالمانه من، که روزی به جرم صداقت مداری و وفاداری به همرزمان و آرمان های مشترک مان و به گناه عشق ورزیدن به وطن و داشتن آرزوی خدمتگزاری شرافتمندانه به آن ناجوانمردانه گشوده شد به پیشگاه عدالتخانه تاریخ سپرده شود تا من هم یک صبح هنگامی چشم گشوده و طعم واقعی آزاد زیستن را بار دیگر تجربه کنم. روزی که دیگر شاهد آن نباشم که صدها چشم، اعمال روزانه مرا تنگ نظرانه رصد می کنند و بسیاری گوش ها که گفتارم را شنود و سایه های سرکوبگری کههمه جا به دنبالم هستند. روزی فرا خواهد رسید که موجودیت خود را دیگر زیر تیغه سانسور نیابم. طی دهه ها زمامداران و مسئولین حکومتی تلاش کردند که جامعه را متقاعد سازند که امیرانتظام یک مردهء سیاسی است. بدخواهان در جا انداختن این تصور تلاش کردند، بی تفاوت ها آن را باور کردند، ولی آنهایی که به بیگناهی من ایمان داشتند مرا همچنان در میان خود دیدند و یافتند و من اما هنوز در میان شما هموطنان آگاه و قدرشناسم قرار دارم، با شما و در میان شما نفس می کشم و این بودن در کنارتان قوی ترین انگیزه برای من در ادامه حیات و تداوم راهم بوده است.
به طبع این "بودن" اکنون آرزوهایم را در آستانهء سال نو اینگونه تقدیم تان می نمایم:
آرزومندم سال جدید آزادی، امنیت، عدالت اجتماعی، احیای انسانیت، آبادانی کشور و آرامش دل یکایک هموطنان را با خود به همراه آورده و شادمانی را به دل های غم گرفته در آحاد این جامعه بشارت دهد.
امیدوارم نوروز سال 1397 روزی نو را برای همگان رقم زند، حال از هر قوم و مذهب و آیینی که باشند، اما مهم این که این کهن مرز و بوم را آشیانهء خود قرار داده اند. اگر روزی از روز های سال نو فرا رسد که شاهد احیای حقوق از دست رفته این ملت باشم، آن روز زمانی خواهد بود که من نیز، هر چند در عالم خیال، درب آهنین قفس تحمیلی خود را گشوده یافته و با دلی پرشور به پرواز در خواهم آمد، گرچه بال هایم شاید دیگر توان پرواز پر فراز را نداشته باشد!
سال نو بر همه شما عزیزان مبارک باد!
عباس امیر انتظام
تهران - نوروز 1397