تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
20 فروردين ماه 1397 ـ 9 آوريل 2018 |
|
ائتلاف اپوزیسیون در ساعتِ صفر شکل خواهد گرفت
یوسف مصدقی
این روزها عقلای اپوزیسیون، بیش از هر زمانی، پیشنهادِ ائتلاف میان گروههای مختلفِ مخالف جمهوری اسلامی را مطرح میکنند و همگرایی میان این گروهها را تنها چاره برای برونرفت از وضعِ پریشانِ فعلی میدانند. واضح است که طی این چهل سال اخیر، این پیشنهاد بارها از سوی نیروهای مخالف حکومت اسلامی در خارج ایران مطرح شده و شوربختانه به انجام نرسیده است.
تجربهی عراق و افغانستان نشان میدهد که در ساعت صفر، قدرتهای جهانی خود بانی تشکیل نشست برای همگرایی اپوزیسیون خواهند شد.
این نامرادیِ مستمر و پرسابقه، موجب ناامیدی و بیعملی بسیاری از مخالفینِ برانداز جمهوری اسلامی گشته و باعثِ رکود و رخوت و تخطئهی مستمر در اپوزیسیون شده است. چنین وضع ناامیدانهای همواره کمال مطلوبِ جنایتکاران حاکم بر ایران و مزدوران خارجنشین آنها بوده و هست. تغییرات اخیر در تیم سیاست خارجی ریاست جمهوری آمریکا، موجب امیدواری اپوزیسیون و نگرانی هواخواهان جمهوری اسلامی شده و به همین دلیل هر دو گروه فعالانه مشغول تحلیل اوضاع جدید شدهاند.
بعضی از گمانهزنیها و تحلیلهای این چند روزِ اخیر بر این فرض بنا شده که مهمترین نیروی تشکیلاتیِ هوادارِ براندازی حکومت اسلامی در برونمرز، سازمان مجاهدین خلق است. هواداران سازمان مجاهدین، بیشتر بر این پندار تأکید دارند که رابطهی خوب سازمان مجاهدین با جان بولتون و همچنین تجربهی سازمانیِ پنجاه سالهی این گروه، پشتوانهی آیندهدار بودنِ این سازمان در تحولات آتی ایران است.
از سوی دیگر، تبلیغات گستردهی برخی از استمرارطلبان بر ارتباطِ صمیمانهی بولتون با مجاهدین خلق جالب توجه است. غرض از این تبلیغاتِ اغراق آمیز، ترساندنِ مردم ایران از سیاستهای آتی دولت ایالات متحده در قبال جمهوری اسلامی و ارائهی تصویری هولناک از آیندهی ایرانِ بدون جمهوری اسلامی است. بنا به روایتی که استمرارطلبان به دست میدهند، اگر جمهوری اسلامی به هر علتی سقوط کند، خلاء سیاسی ناشی از فقدانِ بدیل برای حکومت اسلامی، باعث ایجاد خسارتهای فراوان و هرج و مرج طولانیمدت در ایران خواهد شد و سازمان مجاهدین خلق که باعث جنگ خیابانی و ترورهای کور دههی شصت و همدستِ رژیم بعثی عراق در جنگ هشت ساله بوده، قدرت را به دست خواهد گرفت.
مبالغه در کیفیت رابطهی امثال جان بولتون و رودی جولیانی با مجاهدین، هم مطلوبِ حکومت اسلامی بخصوص استمرارطلبان است و هم اعتماد به نفس کاذبی به رهبران مجاهدین میدهد تا مدعی توانمندنیهایی شوند که از آنها بیبهرهاند.
اینکه سیاستمدارهای حرفهای در دورانِ بیکاری در گردهماییها و مهمانیهای مختلف حضور پیدا کنند و در قبال سخنرانیهای سفارشی مبالغی دریافت کنند، ابدا به معنای اعتقاد آنها به مفاد آن سخنرانیها نیست. واضح است که اولویت جان بولتون در مقامِ مشاور امنیت ملی ریاست جمهور ایالات متحده، خدمت به رئیس جمهوری آمریکا و مراقبت از منافع ملی این کشور است نه هواداری از برنامهی سازمان مجاهدین.
در میان جناحهای فاسد حکومت اسلامی، استمرارطلبان (جناح اصلاحطلبِ سابق یا خطِ امامِ اسبق) در دههی نخستِ استقرارِ جمهوری اسلامی، بیشترین درگیری و برخورد را با سازمان مجاهدین خلق داشتهاند و دست برخی از چهرههای مشهور این جناح، تا مِرفَق به خون مجاهدین آلوده است. مجاهدین هم در سوابق غیرقابل دفاع شان، تا جایی که توان داشتهاند مقابله به مثل کرده و دست به کشتارِ جماعتِ مخالف خود زدهاند. بنابراین طبیعی است که هر دو طرف کینه و هراسی عمیق از یکدیگر داشته و همواره مترصد فرصتی برای انتقام از طرف مقابل باشند.
اگر به رفتار فرقهای و ساختار عمودی و متمرکزی که مجاهدین در سه دههی اخیر در پیش گرفتهاند دقیق شویم، متوجه این نکته خواهیم شد که همچون همهی فرقههای متمرکز و بستهی طولِ تاریخ، حیات این گروه نه در ورود به گسترهی همگانی و پذیرش شفافیت بلکه در کنارهجویی و گریز از پاسخگویی به عموم جامعه یا حتی هواخواهان سازمان است. رهبران این گروه، با سرمایهی مالی فراوانی که طی سالها از راههای نهچندان آبرومند کسب کردهاند، توانِ برگزاری نمایشهای مناسبتیِ مجلل همراه با سخنرانیهای سفارشی سیاستمداران مشهور را دارند اما این ماجرا اصلاً به معنای توانِ اثرگذاری این عده در تصمیمسازیهای اساسی سیاست خارجی ایالات متحده نیست. این فرقه اگر واقعا امکانِ انجام این کار را داشت، حداقل میتوانست برای مریم رجوی که نزدیک سی سال است پشتِ مرزهای ایالات متحده مانده است، ویزا جور کند.
در عین حال باید توجه داشت که، بیاهمیت جلوه دادنِ مجاهدین خلق و تلاش برای بایکوت آنها، بازی کردن در نمایشی است که استمرارطلبان داستانش را نوشتهاند.
شک نیست که بیشترِ عقلای هوادارِ همگرایی اپوزیسیون، نه تنها دچار توهم و ساده انگاری نسبت به امکانِ تشکیل ائتلاف نیستند بلکه از دشواریهای این مهم به واسطهی تجربهی شکستهای تلخِ این چهار دهه، مطلع هستند.
نگارنده بعید میداند که این بار هم تلاش برای ائتلاف اپوزیسیون، بدون هماهنگی و نظارت دولتهای خارجی ممکن باشد. تجربهی عراق و افغانستان نشان میدهد که در ساعت صفر، قدرتهای جهانی خود بانی تشکیل نشست برای همگرایی اپوزیسیون خواهند شد. آنچه مهم و حیاتی است تأثیرگذاری بر خروجی اینگونه نشستها است. در چنین وضعیتی، اگر بازوی خارجنشینِ جمهوری اسلامی همچنان فعال مانده باشد، همچون عراق و افغانستان، به جای حضور نیروهای سالم و ترقیخواه، با به میدان آوردن افرادی مشکوک، اپوزیسیون دمکرات را پریشانتر از پیش خواهند کرد.
نیروهای شناسنامهدار مخالف جمهوری اسلامی اعم از هواداران پادشاهی، جمهوریخواهان سکولار، ملیگرایان غیرمذهبی و حتی مجاهدین خلق، به تناسب وزنِ سیاسیشان، بایستی در آیندهی ایران نقش داشته باشند. تاریخِ پر عبرتِ سالهای نخست استقرار جمهوری اسلامی نشانگر فجایع حاصل از تمامیتخواهی و انحصارطلبی است که باید از تکرار آن اکیدا پرهیز کرد.
دوشنبه 13 فروردین 1397 برابر با 2 آپریل 2018