تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

22 فروردين ماه 1397 ـ  11 آوريل 2018

آیا افغانستان کشور ماست؟

سهراب وليسه

          حس مالکیت و از خود دانستن انسان را مسوولیت پذیر و محافظ منافع جمعی می سازد؛ اما در این اواخر دیده می شود که ما تنها در حد حرف، خواه آگاهانه و یا نسبت عدم آگاهی ما، سنگ غیرت به سینه زده و خویش را صاحب جغرافیایی بنام افغانستان می دانیم.

          بدون احترام به هم، تحمل و همدیگر پذیری، و در نظر داشت منافع ملی خویش، دست به اعتراضات پوچ و بی مورد زده با سوختاندن چند عکس و بیرق، سوختاندن و تخریب اموال و امکانات عامه، دشنام، توهین و اتهام وارد کردن به افغان های خود، عقده مندی خویش را فرو نشانده و فکر می کنیم که ما قهرمانان قرن هستیم؛ بدون این که بدانیم استخوان و ریشهء خود را بدست بیگانه گان و همسایه گان می سوزانیم.

          هر روز دها تن از کودکان، جوانان، زنان، مردان، شهروندان ملکی و بی گناه ما شهید و زخمی می شوند؛ همسایه های ما، با کمال بی شرمی و بی حیایی، دست به حملات راکتی بالای خاک ما می زنند؛ جنگلات ما را به صورت عمدی آتش می زنند؛ 500 یا کم و بیش نیروهای شان را به ولایت میدان وردک می فرستند و می گویند که ما می خواهیم تا با عساکر هندی بجنگیم؛ مدارس شان را تعطیل می کنند و به اصطلاح خود شان صد ها جوانان احساساتی و بی خبر از دستورات اسلام را، به نام جهاد و شهادت و رسیدن به جنت، از راه افغانستان به قصد کشتن ما می فرستند؛ جوانان ما را در مرز های شان تیرباران و در خاک شان بدون در نظر داشت عدالت و برخورد قانونی اعدام می کنند؛ از تولد و مرگ رهبران شان در خاک ما توسط گروه های مشخص تجلیل می کنند؛ تصمیم تأمین صلح و روابط ما با جهان را دیگران می گیرند و به نماینده گی ما در نشست های منطقوی و جهانی شرکت می کنند؛ هر روز دل شان خواست دروازه های شان را به روی کالاهای تجارتی و مواد ارتزاقی مسدود و یا باز می کنند؛ به سطح جهان ما را مسخره می کنند؛ افتخارات ما را به نام خود رقم می زنند، و ده ها و صد ها موارد دیگر... ولی ما به جان هم افتاده فکر می کنیم که هیچ کس از سر غیرت که داریم پشت ما را به زمین زده نمی تواند.

          پارلمان ما را با واژه های دانشگاه و پوهنتون، درج قوم در تذکره، مصروف ساخته اند؛ جوانان ما را بنام قوم، زبان، مذهب، ملیت، جنس مصروف ساخته اند؛ سیاسیون ما را جهت رسیدن به قدرت و معامله گری به جان هم انداخته اند؛ دستآورد های ما را مُهر غربی و غیر اسلامی زده توسط خود ما از بین می برند؛ اقتصاد ما را نمی گذارند تا روی پا ایستاده شود؛ در نهاد های آکادمیک و تحصیلات عالی قربانی زد و بند ها و امتیاز گیری افراد و مسوولین شده ایم. حکومت آغشته به فساد اداری، اخلاقی، سیاسی و معامله گر دستآورد ما است؛ عدم حاکمیت قانون، عدم پیروی از دستورات اسلام، اتهامات و عدم پیگیری قانونی قضایا، عدم سیستم مکافات و مجازات، فرد محور بودن تمام ساختار ها و نهادهای حکومتی و غیر حکومتی بازده دولت ما است، و ما باز هم بی خبر از همه چیز به قول معروف (پهلوان زنده خوش است)، بدون پلان و طرح، افتخار م کنیم که 5000 سال تاریخ داریم.      

          افسوس و بدا به حال ما که، با در نظر داشت تجارب تلخ گذشته، می خواهیم باز هم یک بار دیگر اعضای بدن خویش را به دست خود، با دستورات بیگانه ها، آگاهانه و یا نا آگاهانه، از سر احساسات، بنام قوم، زبان، مذهب و ... از هم جدا ساخته تا فرزندان ما نیز مانندهء ما دست گدایی و غلامی به جانب دیگران دراز کنند.

          جوانان عزیز! بیاید تا با هم، آگاهانه و منطقی، آینده را رقم زده و نگذاریم تا باز هم دیگران از فورمول «تفرقه بیانداز و حکومت کن» استفاده کرده و ما را بیشتر از این مسخره نمایند.

          انتخابات پیش رو یک چانس عالی است تا با رأی آگاهانهء خویش سیلی بروی معامله گرها کوبیده و نگذاریم تا دیگر با سرنوشت ما بازی نمایند و از ما استفاده ابزاری نمایند.

          به امید افغانستان شکوفا و شهروندان آگاه و روز که ملت بودن را تجربه نمائیم.

برگرفته از فيس بوک نويسنده

بازگشت به خانه