تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

5  ارديبهشت ماه 1397 ـ  25 آوريل 2018

مسئلهء رضا شاه یا اخلاق یک ملت و یک نظام سیاسی؟

علی نیکویی

          آقا محمد خان هنوز در تهران مستقر نشده بود كه فرمان نبش قبر كريم خان زند را داد و حكم كرد استخوان هاى وى را از شيراز آورند، همچنین دستور داد تا استخوان‏هاى نادر شاه افشار را هم از گور درآورده و همراه با استخوان‏هاى كريم خان زند جلوى در ورودى كاخ وى در تهران در زير پلكان قصرش دفن سازند تا هر وقت از آنجا رفت و آمد می‌کند بر استخوان هاى آنها گام بگذارد و بدین وسیله آنان را بی‌حرمتی کند و بزرگی خود را به رخ همه بکشد.

          وى در سال 1211 هجری در سن 63 سالگى به دست پیشكاران خود کشته شد و پس از آنكه صبح روز 21 ذى الحجه 1211 خبر کشته شدن آقا محمّد خان در اردو منتشر شد چنان انقلابى در سپاه روى كرد كه هيچكس به فكر دفن آقا محمّد خان نيفتاد و هر سردار يا سركرده‏اى با جمعى راهى را پيش گرفتند از آن جمله حاجى ابراهيم اعتماد الدّوله كه در اردو بود به سرعت خود را به تهران رساند.

          آقامحمدخان زمان مرگ براى سركوبى روسها كه در اواخر سلطنت كاترين به تفليس و گرجستان لشكر اعزام كرده بودند، عازم آن نواحى شد و پس از گذشتن از رود ارس قلعه شوشى را تسخير كرد، اما در همين محل به دست چند تن از پیشکاران خود كشته شد.

          اما هنگامی که رضا شاه قدرت یافت (چیزی در حدود صد و سی سال پس از مرگ آقا محمدخان قاجار) دستور داد استخوان های آن دو پادشاه را از زیر پلکان کاخ بیرون آوردند و با احترامی تمام، استخوان های نادرشاه را به مشهد فرستاد و آرامگاه نادری را برایش بنا کرد و نیز استخوانهای کریم خان را نیز به جای نخستین خود در شیراز فرستاد و آنجا به خاک سپرد چرا که می‌دانست: از هر دست بدهد از همان دست پس می‌گیرد!

          اما گویی تاریخ از لونی دیگر بود. رضا شاه که با استخوان‌های شاهان گذشته چنین رفتار کرده بود و آنان را حرمت نگاه داشت، پس از انقلاب 57 آرامگاه وی به دست صادق خلخالی (حاکم شرع) از میان رفت، نبش قبر خلخالی نافرجام ماند زیرا آرامگاه را خالی دید و گمان کرد شاه پیکر پدر خود را از ایران برده است، گویی فرزند رضا شاه روزی را پیش بینی می‌کردند که آرامگاه را تخریب کنند از این رو پیکر رضا شاه را زیر آرمگاه تزئینی قرار دادند.

          پس از گذشت نزدیک به 40 سال دوباره داستان پیکر رضا شاه بر سر زبانها افتاده است. با فرض دروغ بودن آن پیکر مومیایی (که البته جای پرسش است که چه کسی در آنجا با چه انگیزه ای مرده خود را مومیایی کرده است؟! در هیچ گزارشی نیامده است که فلان شخصیت را با مومیایی در شهر ری به خاک سپردند، اصولا مومیایی در مراسمهای خاکسپاری اسلامی اصلا مطرح نیست، و قبرستان غیر مسلمانان نیز در آن نزدیکی نبوده است) یک مسئله برای همه ما ایرانیان و به‌ویژه حاکمیت جمهوری اسلامی کاملا روشن است و آن اینکه آیا می‌خواهیم رفتار آقامحمد خان قاجار را در پیش بگیریم یا رفتاری انسانی را؟

          همان طور که رفتار زشت صادق خلخالی در تاریخ به هیچ وجه فراموش نمی‌شود، رفتار امروز ما نیز فراموش نمی‌شود. گویی تاریخ یک بار دیگر به جمهوری اسلامی و مردم ایران این فرصت را داده است تا شیوه رفتار خود با یک پیکر بی‌جان به نمایش بگذارد.

          مسئله رضا شاه نیست، مسئله رفتار یک ملت با یک پیکر بی‌جان و مشتی استخوان است، آیا می‌خواهد کین همه واپس افتادگی خود را از یک مشت استخوان بگیرد یا نشان دهد که عقلانیت بر رفتار او حاکم است. بنا به شرع اسلام هم بخواهیم به داستان نظر بیفکنیم، باید گفت، هیچگاه دیده نشد پیامبر (ص) پس از فتح مکه به نبش قبر مردگان و دشمنان خود پرداخت و استخوانهای مردگان را بی‌حرمتی کرد.

          امید است ملت ایران از این امتحان تاریخی با سربلندی بیرون آید و نشان دهد که به جای احساسات و دشمنی کورکورانه، عقلانیت چراغ راه اوست.

بازگشت به خانه