تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
4 خرداد ماه 1397 ـ 25 ماه مه 2018 |
|
«ننه، من غریبم» سعید حجاریان!
منوچهر يزديان
اخيراً روزنامه شرق (چاپ تهران) مقالهء جدیدی از سعید حجاریان منتشر کرده با عنوان "چهار راه اصلاح طلبی"، در توضيح و دفاع از اين مکتب خيانت بار و جنايت کار. سعید حجاریان، با پیشینهء شرکت در ایجاد سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی حکومت اسلامی، یکی از چهرههای بنام اندیشکدهء مخوف تحکیم استبداد مذهبی در ایران است. بعد از فاصله گرفتن بخش مهمی از روشنفکران ایران از استبداد مذهبی و طرح موضوع «جمهوری ایرانی» در مقابل «جمهوری اسلامی»، آقای حجاریان مدتی دورهء سرخوردگی از کوشش برای تحکیم حکومت اسلامی را می گذراند اما اکنون، با آشکار شدن قیام دیماه مردم ایران علیه حکومت اسلامی، و فاصله گرفتن آشکار قیام کنندگان از مظاهر مذهبی، و اشاعه اندیشهء استقرار یک حکومت دموکراتیک و سکولار، طیف معروف به اصلاحطلب بو شاخصهء آن، سعید حجاریان، به تکاپوئی سخت افتاده اند. اما همين مقالهء اخیر حجاريان تصوير مستندی است از ورشکستگی آکامل اين طیف.
سعید حجاریان در این مقاله، درست بر عکس روضه خوان های عمامه دار، امام حسین را نه در آخر روضه بلکه از همان ابتدا به قتلگاه برده و تلاش میکند حضار را به گریه بیاندازد. بدين معنی که او "نگاه مخالفان نسبت به کنشگران سیاسی حاضر در جمهوری اسلامی" را، بدون ارائهء هیچ سندی، این طور خلاصه کرده است: "هنگامی که آخرین اصلاح طلب با رودههای آخرین اصولگرا به دار آویخته شد، آنگاه دموکراسی در ایران پدید میآید".
بدين سان، سعید حجاریان، در اين اشارهء فریبکارانه، از یکسو همهء "کنشگران سیاسی" درون ایران را به طیفهای به اصطلاح "اصلاح طلب یا اصولگرا" میچسباند و، از سوی دیگر، با وجود اینکه میداند که اکثر قریب به اتفاق مخالفین حکومت اسلامی با اعدام مخالفند اما، برای جوری جنس روضهاش و ترساندن خواننده، سری به صحرای کربلای اصلاح طلبان زده و چوبههای دار "مظلومین" را به رخ میکشد. در اینجا او درست مثل علی خامنهای رفتار می کند، که در مقابل قیام سال 88 گفت "من جان ناقابلی دارم، جسم ناقصی دارم..."، و برای خودش گریست و دیگران را به گریه وادار کرد.
فراموش نکنیم که این همان سعید حجاریانی است که، بعد از قیام 57، نه با قلم بلکه با قدم یکی از مهرههای ایجاد سازمانهای مخوف اطلاعاتی و امنیتی حکومت اسلامی بوده است و با فراموش کردن همهء جانهای عزیزی که توسط حکومت مورد علاقه ایشان به قتل رسیدهاند، از همین حالا برای پیکر مطهر خودش عزا گرفته است. سناریوئی که او برای "به دار آویخته شدن" خودش و همفکرانش مطرح کرده است نمایش دهندهء سبوعیتی است که او از شیوهء حذف مخالفین در سر داشته و دارد؛ یعنی بیرون کشیدن رودهء متعفن اصولگرا و دار زدن اصلاحطلب با آن رشتهء متعفن. یک چنین سناریوئی تنها از مغز یک بیمار روانی میتواند تراوش کند.
سعید حجاریان در ادامهء مقالهاش توضیح میدهد که "اصلاحطلبی" با "اصلاح طلبان" تفاوت دارد و اولی را "ایده" و دومی را "عامل" میخواند. و میخواهد بگوید اگرچه اصلاحطلبان موجود (احتمالا از جمله خود ایشان) شکست خوردهاند اما جریان اصلاحطلبی ادامه دارد. او، با ردیف کردن مثال هائی از هند و سوئد، وضعیت موجود در ایران را "این همانی" قلمداد نموده است. یعنی چون در هند و در سوئد احزاب مختلفی با برنامه های اصلاحی متفاوت وجود دارند پس نتیجه میگیریم که در حکومت اسلامی مسلط بر ایران نیز "جریانات" مختلف مثل سوئد و هند همگی "عامل ایده" مشترکی هستند که خود اصلاحطلبی نام دارد. یعنی اوضاع سیاسی در زیر سلطهء حکومت اسلامی "همان است که در هند و سوئد" جاری است.
آقای حجاریان، در افاضاتِ "این-همانی" شان، اين واقعيت را پنهان می کند که در ایران حزبی با تعریف حزب در هند یا در سوئد وجود ندارد. ایشان فریبکارانه پنهان میکند که، در زیر سلطهء حکومت اسلامی، تشکیل حزب نه بر پایهء قانون و تعریف متعارف از مفهوم حزب بلکه با چراغ سبز نهادهای امنیتی تشکیل و در راستا و بر پایه استمرار حاکمیت فاسد حکومتگران و رانتخواری موسسین آنها قرار دارد.
او، پس از مقایسه اصلاحطلبی در هند و سوئد با ایرانِ تحت سلطهء حکومت اسلامی، به موضوع "پلمب شدن" احزاب در ایران پرداخته و ادعا میکند که "بدنه در اشکال جدیدی خود را احیا میکند" و ادامه میدهد: "تصور کنید اصلاح طلبان جملگی فاسد، بدلی، رانتخوار و در یک کلام از اعتبار ساقط شوند. ممکن است در چنین وضعیتی مرگ اصلاح طلبی اعلام شود اما روح و ایدهء آن باقی میماند".
آنچه سعید حجاریان پنهان میکند این است که، آن بدنهای که ایشان از آن سخن میگوید دیگر به آن ایدهای که ایشان مطرح میکنند باور ندارد و از این راه به ایدهء دگرگونی نظام سیاسی کشور، از استبداد مذهبی به یک دموکراسی سکولار، باورمند شده است. به زبانی دیگر، ایدهء "اصلاح حکومت اسلامی" در افول است و طیفی که هنوز دست و پا میزند همان اصلاح طلبانی هستند که آرزوی بازگشت به عصر طلائی امام را در خفا آه میکشند. عصری که در آن صدها هزار ایرانی در جنگ جانشان را از دست دادند و هزاران دانشجو، روشنفکر و کنشگر ایرانی در زندانهای مخوف حکومت اسلامی بهقتل رسیدند. عصری که در آن ایران در عرصه جهانی به اوج ذلت رسید.
در این میان، آقای حجاریان برای مستدل کردن ادعایش، به یکباره به سراغ "مافیای کمونیستها" در روسیهء کنونی افتاده و نتیجه میگیرد "اصلاح طلبی نمیمیرد". این مثال ایشان، که همچنان منطق "این-همانی" را در خود دارد، مغلطهای است ارزان. چرا که ایده کمونیسم در پی تصرف قدرت سیاسی، لغو قانون اساسی و ایجاد حکومت شورا ها در زیر سلطه و به رهبری حزب کمونیست است؛ در حالی که این به اصطلاح "اصلاح طلبان ایرانی" هرگز خواهان تغییر پایهای حکومت اسلامی نبوده و همواره استمرار آن را در دستور کار خود قرار دادهاند.
در پاراگراف بعدی آقای حجاریان ادعا میکند که "هستهء اصلاحات در ایران دموکراسی" است! معنی دیگر این جملهء ایشان آن است که "استبداد مذهبی" معضل اصلی جامعهء ایران است. چرا که در یک نظام دموکراتیک نه استبداد قابل تحمل است و نه سلطهء مذهب و ایدئولوژی. با این فرض که آقای حجاریان می داند که چه میگوید، باید "اصلاحات مورد نظر ایشان" را "انقلاب" تلقی کرد. اما ایشان با توضیحات بعدی اش چنين تلقی کذائی را نقش بر آب میکند. او میگوید: "با قانون اساسی موجود، امکان پیشبردن پروژه های مختلف میسر است". بر پایه این حکم ایشان در پی تغییر قانون اساسی استبداد مذهی نبوده و "هستهء اصلی اصلاحات" را که او "دموکراسی" نامیده بود به یکباره "امکان پیش بردن پروژههای مختلف" میداند. یعنی اینکه با پیشبرد پروژههای مورد نظر آقای حجاریان "دموکراسی به عنوان هسته اصلی اصلاحطلبی" تأمین میشود.
از اینجا به بعد خواننده کنجکاو میشود که بداند این "پروژههای مختلف" مورد نظر آقای حجاریان کدامند. اما ایشان از بیان مشخص این "پروژههای مختلف" طفره رفته و، بجای توضیح روشن در مورد ادعای خود، از در و دیوار مثال می آورد که بگوید: "من معتقدم مادامی که دولت *(state) توتالیتر نشده، فعالیت اصلاحی میسر است!"
اما این قطعه از صحبتهای آقای حجاریان میتواند نمونهء کلاسیکی باشد از منطق آخوندی برای بیان یک ادعا و فرار کردن از مستند و مستدل کردن آن. براستی این که ایشان معتقدند حکومت اسلامی توتالیتر نشده و اصلاحپذیر است چه ربطی به بیان "پروژههای مختلف" اصلاحطلبان برای استقرار دموکراسی دارد؟ در عینحال، اینکه به نظر ایشان حکومت اسلامی توتالیتر و تمامیتخواه نشده، ربطی به مفهوم واژهء تمامیتخواهی ندارد و خود ایشان بخشی از این نظام توتالیتر** میباشند.
بخش پایانی مقاله آقای حجاریان به بررسی مقولهء اصلاح طلبی در "مدلهای" سقراطی، افلاطونی و از این دست است که برای جوری جنس از آنها نام برده است.
کوتاه اینکه آقای حجاریان حرف تازهای در مقابله با تغییر اساسی حکومت و، حدیث جدیدی برای مخالفت با انقلاب مردم ایران نداشته و صرفاً به تکرار جملاتی پرداخته است که بارها تکرار شدهاند.
به باور من، آنچه آقای حجاریان نمایندگی و تبیلغ میکند همچنان استمرار حکومت استبداد مذهبی در ایران است. پس بد نيست بپرسم که آیا ایشان کتاب «مرگ فروشنده» اثر آرتور میلر را خواندهاند؟
1 خرداد 1397
_____________________________
* آقای حجاریان واژه state را "دولت" ترجمه کرده است در حالیکه ترجمه این واژه "حکومت" است نه دولت.
** منظور آقای حجاریان از واژه توتالیتر «تماميت خواه" است و به تعریف درست این واژه کاری ندارد.