تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
7 خرداد ماه 1397 ـ 28 ماه مه 2018 |
|
بازتاب «خیزش دی ماه» در برخی روزنامه های آلمانی زبان*
م. رضایی-تازیک
تقدیم به همهء آنانی که در «خیزش سکولار ملی دی ماه»
علیه تمامیت حکومت اسلامی چیره بر ایران برآشوبیدند.
الف) پیشگفتار
اين مطلب در پی يافتن پاسخ هائی برای اينگونه پرسش ها است: روزنامه هایِ مطرح آلمانی زبان در باره ی «خیزش دی ماه» چه تحلیل هایی به دست داده اند؟ این جراید دلایل کلیدی این خیزش را چه دانسته اند؟ تا چه اندازه خواسته های بنیادین معترضان در این روزنامه ها بازتاب یافته؟ ایرانی هایی که در روزنامه های آلمانی زبان قلم زده اند و یا مخاطب مصاحبه های روزنامه های آلمانی زبان بوده اند چه پیشنهادی به عنوان پشتیبانی از مردم ایران به اتحایه اروپا و به ويژه دولت آلمان ارائه کرده اند؟ چرا اتحادیهء اروپا و بویژه آلمان از «خیزش دی ماه» پشتیبانی نکردند و تنها برای خالی نبودن عریضه با کلی گویی هایی همچون «معترضان و رژیم می بایست از خشونت پرهیز کنند» و «حقوق بشر می بایست در ایران رعایت شود» اکتفا کردند؟
پاسخ به این پرسش ها و پرسش هایی مشابه را می توانيد در ترجمهء مقالاتی که در ادامه می آیند بیابید.
اشراف بر اینکه ایرانی ها تا چه اندازه در باره ی کمک هایی که «غرب» می تواند به خیزش های ملی در ایران برساند اندیشیده اند، اشراف بر اینکه جراید نامدار آلمانی در باره ی «خیزش دی ماه» چه تحلیلهایی به دست داده اند، و اینکه دلایل عدم پشتیبانی اتحادیهء اروپا و آلمان از «خیزش دی ماه» چه بوده است می تواند برای اپوزیسیون انحلال طلب سکولار دمکرات در راستای اتخاذ موضع و درخواست کمک از «غرب» ــ در جریان خیزش بعدی که دیر یا زود رخ خواهد داد ــ مفید باشد.
ب) بازتاب «خیزش دی ماه» در چهار روزنامهء آلمانی زبان
ترجمهء آنچه که در ادامه می خوانید برآمده از چهار روزنامه ی نامدار به روشنفکریِ آلمانی زبان است که به شرح زیر اند:
روزنامهء «نُویِ زُوریخِرْ زَیتونگ» [(Neue Zürcher Zeitung (NZZ] در سوئيس،
روزنامهء «دی وِلت» (Die Welt) در آلمان،
روزنامهء «فِرانکفُورتِر آلگِمَینِر زَیتونگ» [(Frankfurter Allgemeine Zeitung (FAZ] در آلمان،
روزنامهء «دی سایت» (Die Zeit) در آلمان.
و اما چند نکته:
۱. نوشتارها/مقالات با لحاظ «ترتیب تاریخی معکوس» آورده شده اند؛ چرا که گذشت زمان (و نشستن گرد و غبار) می توانسته است یارا باشد تا تحلیگران خوانشی ژرف تر به دست دهند (و روی هم رفته این گونه نیز بوده است).
۲. روزنامهء «نُویِ زُوریخِرْ زَیتونگ» [(Neue Zürcher Zeitung (NZZ] که در سوئيس منتشر می شود به این دلیل در آغاز آمده که تحلیل های بسیار ارزشمندی را به دست داده؛ و در آن دو ایرانی قلم زده اند که شاید بتوان گفت که نوشتارشان از بهترین ها (و شاید بهترین و ژرف ترین نوشتار) بوده است.
۴. تقریبا شمه ای از همهء نوشتارهایِ روزنامه هایِ گزینش شده به دست داده شده. در این میان در برخی از روزنامه ها یک نفر به کرات مقاله نوشته؛ مثلا در روزنامهء «FAZ». جایی که دیده شده نوشتار بسیار تشریحی (و نه خوانشی/ تفسیری) است و یا نویسنده حرف نویی نسبت به نوشتار پیشین اش ندارد به مقاله اش پرداخته نشده.
۵. اخبار خبرگزاری هایی که مورد استفاده روزنامه های گزینش شده قرار گرفته اند لحاظ نشده، چرا که بیشتر تشریحی بوده اند تا خوانشی/ تفسیری و آگاهی هایشان بیشتر برگرفته از مطبوعات درون ایران بوده است. ناگفته اما پیداست که از دل اخبار این خبرگزاری ها می توان به درجه ی سرکوب خیرش پی برد. همه ی این خبرگزاری ها از دستگیری و کشته شدگان معترضان گزارش داده اند.
۶. روزنامه های آلمانی زبانِ اتریش به دلیل کمبود زمان لحاظ نشده اند.
۷. مترجمِ آنچه که در ادامه می آید ادعایِ اشراف به کار ترجمه را نداشته و تنها و تنها به این دلایل روی به این کار آورده تا سهمی در بیرون آوردن اپوزیسیون از پیلهء خویش و سو دادن توجه اپوزیسیون به آنچه «دیگران» در باره «ما» می نویسند داشته باشد.
I. بازتاب «خیزش دی ماه» در روزنامه آلمانی زبانِ سوئيس، «نُویِ زُوریخِرْ زَیتونگ» (NZZ)
۱. «دانیِل اِشتَینْوُرت» (Daniel Steinvorth) در نوشتاری با عنوان «همبستگی با مردمان ایران به جای همبستگی با ملاها» (۱۹ ژانویه ۲۰۱۸، در «NZZ»، برگهء ۱۲) می نویسد که «اروپا این امید را یدک می کشد که با نزدیکی [به رژیم] می تواند در پیدایش تحولی سیاسی در ایران یارا باشد. و این در حالی ست که وضعیت حقوق بشر و فقر و درماندگی اجتماعی بی داد می کنند. سیاست مماشات [با رژیم چیره بر ایران] شکست خورده است.»
«اِشتَینْوُرث»، با اشراف به پیچ و خم های سیاست های سرکوبگرانه رژیم، می نویسد: «سینا قنبری دست به خودکشی زده است. وحید حیدری به دلیل مصرف مواد مخدر درگذشته است و سارو قربانی یک تروریست بوده که در درگیری با نیروهای انتظامی جان باخته. ــ اینها توضیحات [مقامات] رسمی در باره ی مرگ این سه نفر است. از اینها گذشته پلیس عنوان کرده است که محسن عادلی، آریا روزبهی، علی پولادی، کیانوش زندی، شهاب [الدین] ابطحی و محمد نصیری نیز به خودکشی دست زده اند و یا اینکه مرگ شان قابل پیش گیری نبوده است. به هر روی این نسخه از حقیقت را آدمی از تلویزیون دولتی ایران می شِنَوَد؛ جایی که خویشاوندان با چهرهای رنگ پریده از کار پسران و خواهر زاده های کشته شده شان دوری می جویند. البته فعالین حقوق بشر به گونه دیگری گزارش داده اند: حیدری معتاد نبوده، بلکه در خیابان چتر می فروخته، پیش از اینکه به اعتراضات در زادگاهش اراک بپیوندد؛ پدر قربانی زیر فشار مجبور به چنان اظهار نظرهایی شده است؛ و اینکه همه این جوانان در سلول هایشان و یا در بازداشگاه های پلیس پس از شکنجه درگذشته اند.» این نویسنده، در کنار اشاره به مرگ ۹ نفر نامبرده، می نویسد که «دست کم ۲۵ نفر از آغاز خیزش جان خود را از دست داده اند. دست کم ۳۷۰۰ نفر دستگیر شده اند».
وی در باره دلایل خیزش بر این باور است: «تجمعی که در شهر مشهد علیه نرخ های گران مواد غذایی و فقر آغاز یافت به سرعت تبدیل شد به اعتراضات ملی علیه فساد مالی، سرکوب و تمامیت سیستم جمهوری اسلامی. این اعتراضات اکنون فرونشسته اما از میان نرفته اند.»
«اِشتَینْوُرث» پیرامون سیاست رژیم در خاورمیانه بر این باور است که رژیم توانسته است به پیروزی هایی دست یابد اما اینکه «مردمان ایران سیاست چیره گرایانه و هزینه بردارِ منطقه ای رهبران خودشان را بدون اما و اگر پذیرفته اند» نادرست است؛ بدین معنی که «دست کم پس از اعتراضات اخیر کسی دیگر نمی تواند مدعی چنین امری شود.» مردمان ایران «در گذشته نیز هر از گاهی ماجراجویی های جنگی رژیم در سوریه و حمایت مالی- میلیاردی از حزب الله، حوثی ها و حماس را به باد انتقاد گرفته اند. اما در آغاز سال نو [۲۰۱۸] معترضان بسیار گویا و آشکار خواستار این مهم شدند: ‹سوریه رو رها کن / فکری به حال ما کن› یا ‹هم غزه هم ایران / مرگ بر دیکتاتور›». بنابراین «اگر کسی دقیق شود در می یابد که دیکتاتوری حاکم بر ایران استوار نیست» چرا که «این استواری نه بر پایه ی قرارداد اجتماعی بلکه بر قدرت خشونت آمیز نهادهای امنیتی تکیه دارد.»
نویسنده نامبرده در نقد «امید بیش از اندازه بستن به ‹اعتدالگرایان›» می نویسد که «دگرگونی ای با وجود رایزنی ها» رخ نداده و می افزاید: «به اینکه روحانی مرد دگرگونی و یک ‹اصلاح طلب› (Reformer) است بیشتر دنیای بیرون باور داشته. به وارونه اش در ایران بسیاری از مردم می گویند که رای شان را به این روحانیِ نرمْ به صحنه آمده تنها و تنها به این دلیل داده اند که چاره ای جز انتخاب میان بد و بدتر نداشته اند.» از این گذشته در «پیمان اتمی روحانی بر این امر آگاه بود که رهبر انقلاب، علی خامنه ای، پشت اوست؛ این پشتیبانی دلیلش این بود که ضرورت زدودن تحریم ها و مرمت اقتصاد رو به قبله پیش از پیش آشکار شده بود. و با وجود اینکه در زمان روحانی گشایشی اندک در جو حاکم بر جامعه روی داده اما به راستی در زمینهء پایه هایِ بقایِ (Grundkonstante) جمهوری اسلامی دگرگونی ای رخ نداده: تنها در سال ۲۰۱۵، سال سوم ریاست جمهوری روحانی، تقریبا ۱۰۰۰ نفر اعدام شده اند.»
«اِشتَینْوُرث» در پیرامون واکنش اتحادیه اروپا به خیزش در ایران می نویسد که فدریکا موگرینی «خواسته تظاهرکنندگان را کوچک جلوه داده.» و می افزاید که در زمان سفر جواد ظریف، وزیر امور خارجه، به بروکسل، باشندگان تنها برای چند دقیقه به ‹رویدادهای اخیر در ایران› پرداخته اند.» و چنین نتیجه می گیرد که «بسیار آشکار است که اتحادیه اروپا [همچنان] حاضر است که به تحبیب ‹اصلاح طلبان› بپردازد تا ‹اصولگرایان› قدرت نیابند؛ و این منطقی ست که منجر شده است که اتحادیه اروپا در کنارِ معترضانْ ایستادن را برای خودش ممنوع کند. به نظر می رسد که همبستگی با ملاها ــ با ملاهای ‹خوب› ــ تنها پاسخی ست که اتحادیه اروپا در واکنش به رویدادهای ایران یافته است. اتحادیه اروپا همچنان به این امید دل بسته است که با نزدیکی و تعامل می تواند مسبب دگرگونی در ایران شود؛ و این درحالی ست که از ترازنامه کنونی [رژیم] چنین نتیجه ای را نمی توان گرفت.» وی می افزاید که این ترازنامه نباید مورد شگفتی ما شود چرا که «احترام به حقوق بشر به هیچ قراردادِ تجاریِ [بسته شده] با سردمداران در تهران سنجاق نشده. همین کشور آلمان که مهترین شریک تجاری ایران است می تواند در این زمینه موثرترین باشد. چیزی حدود ۸۰ درصد همهء ماشینها و ابزارها در ایران، ساخته آلمان اند. چه کشوری بیشتر از آلمان می تواند از طریق وزن [اقتصادی] خودش خواستار اصلاحات واقعی بشود؟» اما آلمان به باور این نویسنده راه دیگری را در پیش گرفته است و «مصمم است که بی مورد، در رابطه اش با تهران تنشی پدید نیاید. رئیس پیشین قوه قضاییه، آیتُ الله شاهرودی، همین اخیرا به شیوه ای پنهانی برای عمل جراحی به برلین رفته بود. این روحانی ترس آفرین که به ‹قاضی مرگ› نام آور است، میان سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۹ دست کم ۲۰۰۰ نفر ــ که برخی از آنها نابالغ بوده اند ــ را به جوخه های دار فرستاده است. همین که حضورش در برلین بر سر زبانها افتاد شکایت نامه های فراوانی به دادستانی کل ارائه شدند. اما زمانی که کار به جاهای باریک رسید شاهرودی را [مقامات آلمان] سر وقت به فرودگاه رساندند. او هم اکنون در ایران است و می تواند در سرکوب مردمان خویش سهیم باشد.»
۲. علی فتح الله نژاد و آرش سرکوهی* در نوشتاری بسیار ارزشمند زیر عنوان «بترسید» (۱۶ ژانویه ۲۰۱۸ در «NZZ»، برگهء ۳۷) مدعی شده اند که مردم همهء سیستم را هدف قرار داده و می افزایند که «ناخشنودی مردمان ایران گسترده تر از هر زمان دیگری ست ــ و این مهم را شعارهای اعتراضات نشان می دهد.»
فتح الله نژاد و سرکوهی می افزایند که «به ندرت ملتی در تاریخ مدرن خود به این اندازه به پا خاسته است. در این دو سده گذشته تقریبا هر یک دهه یک بار مردمان ایران بر حکومت خودکامه شوریده اند. خیزشی که در تاریخ ۲۸ دسامبر ۲۰۱۷ [برابر با ۷ دی ماه ۱۳۹۶] همه کشور را در بر گرفت و پس از دو هفته به دلیل افزایش سرکوب فرو نشست هنوز از میان نرفته. اعتراضات سیاسی در این تقریبا چهار دههء جمهوری اسلامی، با وجود خاموشی جراید، هنوز به طور کامل از میان نرفته اند. به همین دلیل ارزش اش را دارد که نگاهی موشکافانه به شعارهای خیزشهایی داشت که در تاریخ ایران همیشه نقش بنیادی داشته اند. ــ در این زمینه کتابهای علمی فراوانی منتشر شده اند؛ چرا که شعارها پرتوهای ارزشمندی بر دلایل این اعتراضات می افکنند.»
این دو نویسنده بر این باورند که «شعارهایی که در جریان خیزش فریاد شده ... بسیار ناهمگون بوده اند. با وجود این امر می توان این شعارها را، از دریچهء موضوعی، به سه گروه که تا حدودی نیز در هم تنیده اند تقسیم کرد: عدالت، نقد حکومت و رابطه میان سیاست داخلی و سیاست منطقه ای.»
«ملت فریب خورده»
با استناد به شعارهایی هم چون «نان، کار، آزادی»، «ملت گدایی می کند / آقا [اسم مستعار رهبر مذهبی، آیت الله علی خامنه ای] خدایی می کند» و ... می نویسند که «خواسته های اقتصادی ــ نبرد با فساد مالی، بیکاری، تورم و انباشت ثروت در دست تعدادی کم ــ محوریت داشته اند.» این دو نویسنده سپس به فقر گسترده در ایران اشاره کرده و می پرسند که دلیل این «درماندگی اجتماعی» در کشوری ثروتمند چه می تواند باشد. و در پاسخ می نویسند که «نخبگان جمهوری اسلامی در الیگارشی ای مشغولیت دارند که در آن دارایی ها در دست تعدادی کم انباشته شده است. جزو این الیگارشی از یک سو امپراتوری های سپاه پاسداران و بنیادهای مذهبی ای هستند که از سوی محافظه کاران و اصلاح طلبان اداره می شوند. قدرتمندترین فرد در کشور، خامنه ای، بر امپراتوری ای به ارزش ۹۵ میلیارد دلار نظارت دارد؛ امپراتوری ای که ارزش اش چندین برابر امپراتوری آخرین شاه سرنگون شده [در ایران] است. از سوی دیگر رئیس جمهور، روحانی، به سیاست اقتصادی که او در دوران مرشد اش، رفسنجانی، رئیس جمهور پیشین، بنا نهاده بود حدت و شدت داده است: شبه خصوصی سازی (klientelistische Privatisierung)، تقسیم ثروت از پایین به بالا و زدودن یارانه ها.» و این دو نویسنده می افزایند که نود درصد پولی که دولت روحانی پس از پیمان اتمی به دست آورده به جیب «نهادهای دولتی و نیمه دولتی» ریخته شده و در همین حین نیز «نابرابری درآمد و فقر افزایش یافته اند.»
«خشم علیه تمامیت نظام»
فتح الله نژاد و سرکوهی با بازگویی شعارهایی همچون ــ «اسلام رو پله کردید مردم رو ذله کردید»، «جمهوری اسلامی قاتل و دزده»، «به نام دین و قرآن به وطن خیانت شده»، «سید علی [خامنه ای] حیا کن / مملکت و رها کن»، «مرگ بر خامنه ای»، «مرگ بر روحانی»، «مرگ بر دیکتاتور»، «حکومت آخوندی نمی خوایم نمی خوایم»، «سپاه خائنه»، «اصولگرا، اصلاح طلب / دیگه تمومه ماجرا»، «نه میر [= میر حسین موسوی] می خوایم نه رهبر [مذهبی] / نه بد می خوایم نه بدتر» ــ می نویسند که «تمامیت سیستم جمهوری اسلامی مستقیم و آشکارا مورد حمله قرار گرفته است؛ هم در بعد مذهبی و هم در بعد نظامی اش. به وارونه جنبش سبز در سال ۲۰۰۹ [۱۳۸۸] این بار سوگیری ای به سود اصلاح طلبان وجود ندارد. هیچ شعاری هم به سود رهبران آن زمان [جنبش]، میر حسین موسوی و مهدی کروبی، که همچنان در حصر خانگی به سر می برند، شنیده نمی شود.»
باری «ناامیدی پیرامون انتخاب همیشگی میان ‹طاعون و وبا› که در ایران آن را ‹بد و بدتر› قلمداد می کنند، گسترده تر شده است. نخبگان هر دو فراکسیون [اصلاح طلبان و اصولگرایان] نیازهای مردم را نادیده گرفته و به امیدهایشان پشت پا زدند. نداهای ضد مذهبی (antireligiöse) و ضد آخوندی بسیار برجسته اند و انحصار دین از سوی رژیم محکوم می شود.» و در این میانه «شعار ‹استقلال آزادی جمهوری ایرانی› معنای ویژه ای دارد؛ چرا که در واکنش به شعار نامدار سال ۱۹۷۹، ‹استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی›، فریاد می شود.»
«رضا شاه روحت شاد» ــ «ایران که شاه نداره / حساب کتاب نداره»
در بارهء «شعارهای پادشاهی خواهانه» فتح الله نژاد و سرکوهی یادآور می شوند که «هم پسر و هم همسر آخرین شاه (که هر دو در بیرون از ایران زندگی می کنند) از اعتراضات حمایت کرده اند. اما با این وجود شعاری به سود آنها شندیده نمی شود.» به هر روی «شعارها عمدتا یادآور آخرین شاه (محمد رضا شاه) نیستند، بلکه در پیوند با پدر او، رضا شاه، که می کوشید ــ طبق الگوی آتاتورک ــ ایران را با مشتی آهنین مدرنیزه کند و جلوی طبقه ی آخوند بایستد، سر داده شده اند. این شعارها بیشتر معنای نمادین دارند: مردم [ایران] آرزومند روزگاری هستند که در آن شرایط اقتصادی بهتر می بود و دین در سیاست نقش عمده ای نداشت.»
«کشورمندان ایران باید در اولویت باشد»
دو نویسنده نامبرده شعارهای مردم که در انتقاد به سیاست خاورمیانه ای رژیم سر داده شده را یادآور شده اند: «سوریه رو رها کن / فکری به حال ما کن»، «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران»، هم غزه، هم ایران / مرگ بر دیکتاتور». و می افزایند که مردم از اینکه «حکومت خودش را به عنوان قدرت منطقه وا می نماید» نالانند و خواستار آنند که حکومت «اولویت را زدودن نیازهای مردمان خویش بداند». باری حکومت باید پیش از اینکه «میلیاردها [دلار] به حزب الله لبنان، دیکتاتور سوریه، اسد، و یا اسلامیستها در غزه بپردازد چاله هایی که در ایران وجود دارند را پر کند.»
این دو نویسنده به شعار «نان، کار و آزادی» پرداخته و می نویسند که مردم از این مهم آگاه اند که «قدرت اقتصادی و سیاسی» در دست جناح های رژیم است و «برای اینکه انحصار این دو قدرت را از جناحین بگیرند می بایست بی برو برگرد سیستم را به زیر پرسش ببرند.»
«موج اعتراضات ادامه دارد»
دو نویسنده نامبرده بر این باورند که «خیزشی که علیه شرایط نامطلوب روی داده غیر منتظره نبوده است. چیزی حدود دو سال است که در هر گوشه ای از کشور کارگران، بازنشستگان، معلمان و دانشجویان علیه تورم، بیکاری، حقوقهای پِی افتاده، فساد و برای حقوق های بنیادین همچون آزادیِ سازمان و تجمعات تظاهرات به پا می کنند.» برخی از کنشگران «حدود ۱۰۰۰ تظاهرات» را برشمرده که در سال ۱۳۹۶ روی داده اند. «در چهار پنجم از شهرهایی که اکنون نبردگاه ناآرامی ها هستند در حین دوازده ماه گذشته اعتراض هایی رخ داده.» باری «خواسته های امروز معترضان رادیکال است و گویا. رادیکالترین شعار در سال ۲۰۰۹ [۱۳۸۸]، شعار ‹مرگ بر دیکتاتور› بود. اما امروز شعار ‹مرگ بر خامنه ای› به گویایی و به کرات شنیده می شود.» به هر روی «مردمانی که امروز در ایران دست به اعتراض زده اند به این نتیجه رسیده اند که سیستم حاکم توانا به برآوردن خواسته های اقتصادی آنها نیست. تنها یک تغییر بنیادین شرایط حاکم می تواند آرزوهای مردم را برآورده کند.»
فتح الله نژاد و سرکوهی می افزایند که در «سال ۲۰۰۹ [۱۳۸۸] شعار محبوبِ متوجهء خودِ معترضان این بود که ‹نترسید، نترسید، ما همه با هم هستیم!› و این درحالی ست که جمعیت امروز نک پیکان را به سوی سردمدارن پیچانده و اینگونه شعار سر می دهد: ‹بترسید، بترسید / ما همه با هم هستیم!› به هر روی باید دید که چند صباحی دیگر این رژیم می تواند با مشتی آهنین خشم مردم را بخواباند!»
* علی فتح الله نژاد پژهشگر مهمان در «Brookings Doha Center»، کارشناس امور ایران در «جامعه آلمان برای سیاست خارجی» (Deutsche Gesellschaft für Auswärtige Politik) و کارشناس امور ایران در «Belfer Center of Harvard Kennedy-School» می باشد. او مدرک دکترای خویش را در «School of Oriental and African Studies»، واقع در دانشگاه لندن، گرفته است.
* آرش سرکوهی همکار دانشگاهی در مجلس آلمان (Deutscher Bundestag) است. او نویسنده و مترجم متون ادبی از زبانهای آلمانی، انگلیسی و اسپانیایی به پارسی است. پژوهشی از او در سال ۲۰۱۴ با عنوان «گفتمان دموکراسی و حقوق بشرِ اصلاح طلبان مذهبی در ایران و جهانشمولیتِ حقوق بشر» (Der Demokratie- und Menschenrechtsdiskurs der religiösen Reformer in Iran und die Universalität der Menschenrechte) از سوی انتشارات «Ergon Verlag» منتشر شده است.
۳. «مونیکا بُولیگر» (Monika Bolliger) در نوشتاری زیر عنوان «سردمداران در ایران تقصیر را به گردن هم می اندازند» (۱۲ ژانویه ۲۰۱۸، در «NZZ»، برگهء ۳) می نویسد که «سردمداران در ایران پاسخی برای موج نو اعتراضات ندارند. جناح های رقیب در دستگاه قدرت کوشش شان بهره برداری [سیاسی] از اعتراضات است.»
«بولیگر» می نویسد که تظاهرات ها در ایران «در ۸۰ شهر و شهرستان» در جریان بوده، «۲۳ نفر کشته شده» و «تعداد دستگیرشدگان حدود ۱۰۰۰ نفر و شاید بیشتر باشد.» و از این گذشته «تعداد زیادی از معترضان در بازداشت کشته شده اند. مقامات در باره آن سکوت کرده اند و یا اینکه آنها را خودکشی دانسته اند.»
این روزنامه نگار می نویسد که «دلایل اصلی اعتراضات مسائل اقتصادی-اجتماعی ست» و می افزاید که «حسن روحانی این هفته در کنار معترضان ایستاد و رقبای خودش، اصولگرایان، را به باد انتقاد گرفت. او استدلال کرده است که اعتراضات تنها دلایل اقتصادی ندارند، بلکه مسئله آزادی نیز در میان است. مردم زندگی بهتری می خواهند و آن را هم نمی شود تنها با پول به دست آورد.» اما «اصولگرایان همان سپر بلای معمول خودشان را مسبب اعتراضات دانسته اند: آمریکا، اسرائیل و عربستان سعودی.» خامنه ای هم که هوادار اصولگرایان است در «همین شیپور» می دمد. ــ و این درحالیست که «اعتراضات در ایران نه علیه حکومت روحانی ست و نه رقبای او، بلکه متوجه کل حاکمیت (Establishment) و در مکانهای زیادی آشکارا متوجه جمهوری اسلامی بوده است.» و «اگرچه اعتراضات علیه تمامیت سیستم است اما فراکسیون های رقیب خواهند کوشید تا از این اعتراضات بهره برداری سیاسی کنند و چیرگی اصولگرایان معنایی جز افزایش درجه سرکوب نخواهد داشت». اما اگر «جناح روحانی چیره شود، پیامدش می تواند کمی آزادی و مشارکت سیاسی بیشتر را به همراه داشته باشد ــ بدون هیچ ضمانتی که بتوان ناراضیان را آرام کرد. دست کم تا به امروز روحانی چشم انداز اقتصادی بهتری به عنوان پاسخ به بخشهای بزرگی از جامعه نداشته است.»
در باره «آرامش نسبی در تهران» نیز «بولیگر» می نویسد که «انتخاب کنندگان پرشور روحانی در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته متعلق به طبقه میانه و بالای جامعه تهران بودند. آنها بیشترین سود را از سیاست اقتصادی روحانی برده اند ــ و یا دست کم به عنوان ایرانی خرسند از این واقعیت بوده اند که پس از پیمان اتمی در بیرون از ایران دیگر به عنوان نشیمن ‹کشور شرور› سرزنش نشوند. تهران در جریان اعتراضات در شهرهای دیگر نسبتا آرام بود. تا مادامی که جنبش گسترده تر و بهترْ-سازماندهیْ شده ای پدید نیاید که در آن شهروندان پایتخت نیز به پا خیزند، می تواند رژیم موقتا تا حدودی در آرامش به سر برد.»
وی در پیرامون واکنش های سیاستمداران به خیزش دی ماه می نویسد که «بر خلاف ایالات متحده امریکا، اتحادیه اروپا نسبت به اعتراضات خوددارانه عمل کرده. موگرینی در یک اظهار نظر گنگ تنها یادآور شد که ‹همه جناح ها› می بایست از خشنونت بپرهیزند و آزادی بیان را محترم شمارند. این واکنش های کج دار و مریز موجب شده است که عده ای زبان به نکوهش اتحادیه اروپا بگشایند و بگویند که اتحادیه اروپا خاموشی برگزیده تا پیمان اتمی مورد خطر قرار نگیرد. یکی از مشاوران بیرونی موگرینی نیز مسبب بیان واکنشهای انتقادی شده است؛ چرا که پس از سفر به ایران از طریق توئیتر مدعی شده است که توجه جهانی به اعتراضات در ایران با در نظر گرفتن گستردگی شان بزرگنمایی است.»
۴. «اینگا روگ» (Inga Rogg)، نشیمن استانبول، در نوشتارش زیر عنوان «رئیس جمهور با چالشهایی روبه روست» (۷ ژانویه ۲۰۱۸، در «NZZ»، برگهء ۲) می نویسد که «برای حسن روحانی اعتراضات هم حکم خطر دارند و حکم شانس».
«روگ» به تمجید از روحانی پرداخته و می نویسد که او سپاه پاسداران و ارتش و بنیادهای مذهبی را به دلیل دریافت پولهایی که پاسخ گویش نیستند به باد انتقاد گرفته و می افزاید که «روحانی با این کار انگشت به روی دردگاه (Crux) سیستم [سیاسی] ایران گذاشته است» و سپس به نبود استقلال قوا در ایران پرداخته تا نشان دهد که چرا قدرت رئیس جمهور در ایران محدود است. «شورای نگهبان کاندیداهای [ریاست جمهوری] را دست چین می کند و می تواند از اصلاحات مد نظر [مجلس و دولت] جلوگیری کند». و «روحانی خودش در [چهارچوب همین] روابط قدرت پیشرفت کرده است.»
«روگ» با بازگویی گفته های منتقدان روحانی می نویسد که او «مسبب پدید آمدن خواسته های زیادی بوده» و کامیابی اش در برآورده شدن این خواسته ها «ناچیز» بوده. «زنان امروز دیگر ترسی از نیروی انتظامی ندارند؛ چرا که آنها موهایشان را دیگر به آنگونه که شاید و باید نمی پوشانند. حمله به پارتی های زیرزمین جوانهای مرفه بی درد (Jeunesse dorée) کاهش یافته. اما رهبران جنبش ۲۰۰۹ [۱۳۸۸]، جنبش دموکراسی خواه که به شدت سرکوب شد، همچنان در حصر خانگی اند. و از همه مهمتر اینکه او به وعده اش ــ بهبود شرایط اقتصادی ــ عمل نکرده است.»
«روگ» می افزاید که عوامل نامبرده مسبب بروز اعتراضات اند و «خشم جوانان هم متوجه او و هم متوجه اصولگرایان است.» به هر روی «پشتیبانی آنانی که در سال ۲۰۰۹ [۱۳۸۸] جانشان را به خطر انداختند را می تواند روحانی داشته باشد. خیلی از آنها به جای اینکه به خیابانها بریزند به اصلاحات امید بسته اند؛ یکی از دلایلش هم ترس از نیروهای سرکوب رژیم است. اما چنین می نماید که روحانی در دودلی ست. هر گونه تصمیمی هم که بگیرد از نارضایتی رو به افزایش نمی تواند بگریزد.»
۵. «اُلریخ اِشمید (Ulrich Schmid)، در نوشتار دیگری زیر عنوان «از اعتراض محلی تا موجی از ناآرامی ها» (۳ ژانویه ۲۰۱۸، در «NZZ»، برگهء ۳) می نویسد که این خیزش تا کنون «رهبری یِ هویدایی» نیافته و «سیمای این خیزش، سیمای یک طبقه کارگر خشمگین است که به قیمتهای بالا معترض است و هم زمان شعارهای ملی سر می دهد و از دل آن مرتبا سرنگونی حکومت (Sturz der Regierung) خواسته می شود.»
این نویسنده در پیرامون کوششهای اپوزیسیون بیرون از ایران می نویسد که «ایرانیان تبعیدی فراوانی کمر به پشتیبانی از اعتراضات بسته اند؛ از جمله روح الله زم که تلگرامش از سوی معترضان مورد استفاده قرار می گیرد.»
«اشمیت» بر این باور است که این خیزش به وارونه «جنبش سبز» در سال ۱۳۸۸، دارای سازماندهی نیست. دلیلی هم که برای نبود رهبری می آورد تجربهء شدت سرکوب سال ۱۳۸۸ است که در آن رهبران جنبش و معترضان هزینهء زیادی پرداختند؛ و چنین نتیجه می گیرد که «ممکن است که این تجربیات، خیزش کنونی را از این اندیشه که برای خود سَری برگزیند بازداشته.» به باور «اشمیت» «معترضان در سال ۲۰۰۹ [۱۳۸۸] بیشتر و از نظر سیاسی متمرکزتر» و خواستار «لغو انتخاب احمدی نژاد» بودند. معترضان سال ۱۳۸۸، میانگین را اگر بگیریم، «شهری تر، تحصیلکره تر و مرفه تر بودند تا معترضان امروز و، ناآرامی های آن زمان مرکزی داشتند آشکار؛ باری تهران.» همین امر به باور او کار سردمداران را در سرکوب معترضان ساده کرده بود. اما «اعتراض های کنونی» در شهرهای کوچک زیادی در جریان اند و همین امر «فرونشاندن آنها را دشوار کرده است.»
«اشمیت» در باره جبهه های مختلف باشنده در این خیزش می نویسد که «لیبرالها، سکولار ها، محافظه کاران، فمینیست ها و پادشاهی خواهان به خیابانها می ریزند. عملگرایی و ایدئولوژی در هم آمیخته اند.»
۶. « اُلریخ اشمید (Ulrich Schmid)، در نوشتاری با عنوان «خامنه ای خارجی ها را مقصر می داند» (۳ ژانویه ۲۰۱۸، در «NZZ»، برگهء ۱) به کشته شدن بیست نفر اشاره می کند و می نویسد که «اپوزیسیون در ایران دست بردار نیست. روز سه شنبه [دوم ژانویه] دو باره هزاران نفر به خیابانها آمدند تا علیه اقتصاد نابسامان و، مستقیم علیه رژیم اعتراض کنند.»
«اشمید» سپس به گفته های علی خامنه ای که در آنها «دشمنان در خارج» را مسبب ناآرامی ها دانسته بود پرداخته و می نویسد که او به «روشِ تدافعیِ تقصیر را به دیگری نسبت دادن» روی آورده. این نویسنده سپس به واکنش های سیاستمداران در دنیای «غرب» پرذاخته. دونالد ترامپ رژیم ایران را به گفته «اشمید» «سرکوبگر و فاسد» خوانده و از خیزش مردم ایران «بسیار تمجید کرده است». یکی از سخنگویان اتحادیه اروپا نیز از دولت روحانی خواسته است که «به حق تظاهرات مسالمت آمیز و آزادی بیان» احترام بگذارد. وزیر امور خارجه آلمان، گابریل، به گفته «اشمیت» «از مقامات تهران خواسته است که به آزادی تجمعات احترام بگذارند.» تا روز سه شنبه، دو ژانویه، از کاخ الیزه واکنشی شنیده نشده است. «روزنامه های زیادی به این گمانه زنی پرداخته اند که مکرون در وهله نخست خواستار نجات پیمان اقتصادی به مبلغ ۱۵ میلیارد یورو است؛ قراردادی که در سال ۲۰۱۶ از سوی روحانی در چهارچوب ملاقاتی در پاریس دستینه/امضاء شده است.» اما «ناتانیاهو از اعترضها در ایران تمجید کرده است» و «برای مردمان ایران در یک پیام ویديویی کامیابی در رسیدن به آزادی را آرزومند شده است.»
۷. «اینگا روگ» (Inga Rogg)، نشیمن استانبول، در نوشتاری با عنوان «ایرانی ها علیه رژیم قد علم کرده اند» (۳۱ دسامبر ۲۰۱۷، در «NZZ»، برگهء ۲) می نویسد که «جنبش اعتراضی جدید، لرزه به اندام حاکمان در تهران انداخته» و می افزاید که «مردم هم از بالا [رفتن] قیمتها خشمگین اند و هم از جمهوری اسلامی.»
او با توجه به جنگ قدرت میان اصولگرایان و حامیان حسن روحانی یادآور می شود که «اقتصاد چشم اسفندیار دولت او بوده و خواهد بود» و با وجود توافق هسته ای در سال ۲۰۱۵ و دریافت درآمد نفتی «روحانی نتوانسته است شرایط زندگی اکثریت مردمان ایران را بهبود بخشد. نرخ تورم که حدود ۱۰ درصد است همچنان رو به افزایش می نماید و از آنجا که بخش انرژی ناتوان در کارآفرینی است نرخ بالای بیکاری دگرگونی بسیار اندکی یافته. زدودن یارانه ها و برنامه بالا بردن نرخ بنزین کالاهای مورد نیاز روزانه را همچنان افزایش می دهد.»
وی می افزاید که «اگر اصولگرایان دست اندر کار اعتراضات مشهد بوده باشند آنگاه باید گفت که دچار اشتباه بزرگی در محاسباتشان شده اند» چرا که «در جاهای زیادی معترضان خواستار سرنگونی رژیم (Sturz des Regimes) شده اند» و شعارهایی همچون «جمهوری اسلامی نمی خوایم نمی خوایم»، «ملا باید گم بشه» و «مرگ بر دیکتاتور» فریاد کرده اند. «روگ» در ادامه یادآور می شود که شعار آخری «متوجه رهبر انقلاب، آیت الله علی خامنه ای، است.» مردمان ایران «سیاست خاورمیانه رژیم را هم به باد انتقاد گرفته اند» و با شعارهای همچون «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» و «سوریه رو رها کن / [فکری به حال ما کن]» نارضایتی خودشان را فریاد کرده اند.
II. بازتاب «خیزش دی ماه» در روزنامهء آلمانیِ «دی وِلت» (Die Welt)
۱. «کورنِلیوس آدِبار» (Cornelius Adebahr) در نوشتاری با عنوان «در پیرامون توهم ‹بهار ایرانی›» (۱۶ ژانویه ۲۰۱۸، در «Die Welt»، شمارهء ۱۳، برگهء ۲) می نویسد که «رویدادهای روزهای گذشته در ایران یک بار دیگر نشان دادند که این کشور برای اروپا چه اندازه اهمیت دارد. باری برای مردمان آلمان هم بی برو برگرد آزادی و دیکتاتوری و یا ثبات و هرج و مرج دارای اهمیت ويژه ای هستند. به همین دلیل ما می بایست بیشتر در باره تحولات بین المللی به گفت و گو بنشینیم ــ و هم زمان می بایست در این مورد که ما چه اهدافی را دنبال می کنیم و امکان تاثیرگذاری ما [به روی ایران] چه اندازه است صادق باشیم.»
«آدِبار» سیاستمدارن در ایران را به چهار جناح تقسیم می کند: «اصولگرایان نزدیک به بالاترین رهبر، علی خامنه ای» و «اعتدالگرایان نزدیک به روحانی» دو جناح را تشکیل می دهند. «در حالی که اولی قدرت های خارجی را پشت سر اعتراضات می بیند دومی خواسته های به حق مردم را به رسمیت می شناسد.» در کنار این دو جناح، «اصلاح طلبانی به رهبری خاتمی، رئیس جمهور سابق، وجود دارد که دست و پایش تا حدود زیادی بسته شده». و جناح آخری را «بنیادگرایان» نزدیک به احمدی نژاد تشکیل می دهند. «با این وجود همه این جناح ها دارای مخرج مشترکی هستند: همه به سیستم سیاسی تعلق دارند و جمهوری اسلامی را به زیر پرسش نمی برند.» این نویسنده می افزاید که «معترضان دقیقا همین سیستم را به زیر پرسش برده اند». باری «مخالفان به دنبال اصلاحات نیستند، بلکه در پی انقلاب اند. جانشان از این سیستم به لب رسیده. این سیستم برایشان زندگی در خور شان آدمی فراهم نکرده و این درحالیست که سردمداران همین سیستم در رفاه زندگی می کنند.»
این نویسنده سپس به بودجه ای که از سوی دولت روحانی ارائه شده پرداخته و نگاهی هم داشته است به تخصیص سخاوتمندانه بودجه برای نیروهای نظامی، بنیادهای مذهبی و ماجراجویی های گران رژیم در سوریه و لبنان و غزه. و همزمان اشاره ای دارد به این که این نظام نه تنها گرانی را به مردم تحمیل کرده بلکه به حذف یارانه ها نیز دست زده.
در باره واکنش اصلاح طلبان می نویسد که «تا کنون نیروهای اصلاح طلب از اعتراضات پشتیبانی نکرده اند. اکثریت مردم در شهرهای بزرگ هم در شرایط انتظار قرار دارند.» و می افزاید که «دستگاهای امنیتی در کنترل نیروهای محافظه کار قرار دارد؛ نهادهایی که از برخورد خشن برای نگهداری سیستم ابایی ندارند. این نهادها تجربه در سرکوب اعتراضات را دارند و در شرایط نیاز می توانند متوسل به شبه نظامیان شیعهء خارجی شوند. اگر اعتراضات خشونت آمیز ادامه یابند و یا اینکه بسط پیدا کنند برکناری دولت از سوی سپاه پاسداران سناریوی غیر محتملی نخواهد بود.»
«آدِبار» در ادامه می نویسد که «سیاست مداران و نویسندگان آلمانی می بایست روشن کنند که آلمان چه اهدافی و چه امکاناتی جهت تاثیر گذاری [به روی ایران] دارد؛ آنهم با لحاظ اجماع نظر شرکای اروپایی اش». و می افزاید که «باور این موضوع که رویدادهای ایران مستقیم یا غیر مستقیم به واکنش یا عدم واکنش ما وابسته است، خودستایی ست. اینکه ایرانی ها برای آزادی به خیابان ها می ریزند ربط چندانی به ما ندارد و خشم برآمده از اخلاقیات و توئیت های حق به جانب فاقد ارزش اند اگر بی نتیجه بمانند.» باری اقدامات سیاسی در باره ایران می بایست با «منافع آلمان و اروپا سنجیده شوند. آن منافع هم در جلوگیری از [ساختن] بمب اتمی در ایران، فروپاشی نظم در کشور (staatliche Ordnung) و، در پایان، ایجاد امکان تحولی آزادیخواهانه و روابط اقتصادی پربار با ایران خلاصه می شوند.»
باری می بایست که از مقامات در ایران خواست که از اعمال خشونت بپرهیزند و از «ارتش معمول (که با سپاه پاسدارن فرق دارد) باید تقاضای خویشتن داری کرد. اگر خشونت حکومتی ادامه یابد آنگاه اتحادیه اروپا می بایست تحریمهای وضع شده اش را علیه مسولین امر به دلیل نقض حقوق بشر تشدید کند.» در این میان می بایست «نظر ایالات متحده آمریکا را هم ــ با وجود تمام اختلاف نظر ها ــ لحاظ کرد. به دلیل دشمنی چند دهه ای، بسیاری از آمریکایی ها آرزومند پایان جمهوری اسلامی اند. البته اروپایی ها هستند که می بایست بهای پی آمدهای محتملهء فروپاشی کشوری دیگر در منطقه را بپردازند.»
۲ . «دانیل-دیلان بومر» (Daniel-Dylan Böhmer) گفت و گویی داشته است با ابوالحسن بنی صدر که با عنوان «خمینی اگر بود معترضان بیشتری را می کشت» منتشر شده (۱۰ ژانویه ۲۰۱۸، در «Die Welt»، شمارهء ۸، برگهء ۱۱).
بنی صدر در پاسخ به این پرسش که «به باور شما معترضان چه می خواهند؟» می گوید که «مردم خواهان آن اند که این رژیم برود.» و می افزاید که «مردم امروز نه امیدی به محافظه کاران افراطی دارند و نه امیدی به حسن روحانیِ محافظه کارِ به ظاهر اعتدالگر.»
بنی صدر نقدی هم دارد در باره راه و روشی که دونالد ترامپ در پشتیبانی از مردمان ایران پیش گرفته و بر این باور است که «حملات ترامپ به محافظه کاران افراطی کمک می کند که تمام اپوزیسیون را دست نشانده غرب بدانند و خوار کنند.»
در پاسخ به این پرسش که «پس به باور شما غرب چگونه واکنشی می بایست داشته باشد» می گوید: «زمانی که حکومت های خارجی در چنین وضعیتی دخالت می کنند تنها به دنبال منافع خودشان هستند. خیلی بهتر است که جراید خارجی همچنان به گزارشات جامع خودشان ادامه دهند و همه ــ جراید، دولتها و جامعه مدنی در بیرون ــ خواستار احترام به حقوق بشر در ایران شوند.»
بنی صدر در پاسخ به این پرسش هم که آیت الله خمینی «در مورد شرایط امروز چه می گفت اگر بود؟» می گوید: «احتمالا حمکرانان امروز را وادار می کرد که معترضان بیشتری را بکشند.»
آخرین پرسش و پاسخ در باره تاریخ دموکراسی در ایران است:
پرسش: «در آغاز قرن بیستم در کشور شما جنبشی ملی ای رخ داد که خواستار قانون اساسی، سیستم پارلمانی و حقوق کشورمندی شده و موفقیت هم حاصل کرده بود. [منظور «انقلاب مشروطه» است]. همه کشورهای اروپایی در آن زمان به آن سطح نرسیده بودند. چه شد که دموکراسی ایرانی به درجا زدن افتاد؟»
پاسخ بنی صدر: «حقیقت این است که دموکراسی در ایران همیشه بلوکه شده. کودتای دهه بیست [۳ اسفند ماه ۱۲۹۹ خورشیدی] که رضا شاه در آن به قدرت رسید را به یاد بیاورید! سرنگونی نخست وزیر، محمد مصدق، در سال ۱۹۵۳ [۲۸ مرداد ماه ۱۳۳۲] که «CIA» و «MI6» به آن یاری رساندند را به خاطر بیاورید! حقیقت این ست که ما تجربهء دموکراسی نداریم. همیشه چیزی که وجود داشته این تسلسلِ اعتراض، انقلاب و سپس سرنگونی بوده. اما من تقریبا مطمئن ام که اگر این رژیم از بین برود یک دموکراسی راستین می تواند در ایران پدید آید.»
۳ . «اولاف پرویس» (Olaf Preuss) گفت و گویی داشته است با خاورپژوه، پروفسور «هِنِّر فوریک» (Henner Fürig)، که با عنوان «رژیم ایران پتانسیل سرکوب (Härte) و تجربهء بحران دارد» منتشر شده (۸ ژانویه ۲۰۱۸، در «Die Welt»، شمارهء ۶، برگه ۲۵).
«فوریک» به این پرسش روزنامه نگار که آیا با «تحول از طریق تجارت» موافقید پاسخ آری می دهد و بر این باور است که چاره همین تجارت است.
در پاسخ به این پرسش که «اروپا و مخاطبان سیاسی ایران در حال حاضر در هامبورگ چه واکنشی می بایست [نسبت به رویدادهای ایران] داشته باشند؟» می گوید: «راه درست راهی ست که هم اکنون نهادهای اروپایی در پیش گرفته اند و این راه را وزیر امور خارجه [آلمان]، زیگمار گابریل (Sigmar Gabriel) نیز برگزیده: این نهادها همگان را به این امر فراخوانده اند که اعتراضات و ناآرامی ها را مسالمت آمیز حل و فصل کنند، از خشونت در خیابان ها بپرهیزند و رفتار مسالمت آمیز داشته باشند. کاملا نادرست و غیر قابل فهم واکنشی ست که رئیس جمهور آمریکا از خود نشان داده؛ او در حقیقت مردم را به اعتراض و تغییر رژیم فراخوانده. این کار به معنای آب به آسیاب ریختن اصولگرایان محافظه کار در ایران است. زمانی هم که رئیس جمهور سابق [آمریکا]، جورج دبلیو بوش، تلاش کرد که جنبش دانشجویی ۲۰۰۲ را به همین سو سوق دهد به وارونه آن چیزی که می خواست دست یافت. باری [با آن واکنش ها] رژیم را تقویت کرد. مردم از خودشان می پرسند که روسای جمهور ایالات متحدهء آمریکا چرا این اشتباه را دائما تکرار می کنند.»
۴ . «میخائل اِشتورمِر» (Michael Stürmer) در نوشتاری زیر عنوان «رژیم صلح گریز» (۸ ژانویه ۲۰۱۸، در «Die Welt»، شمارهء ۶، برگهء ۳) به سیاست غرب ستیز و تهاجمی رژیم در منطقه پرداخته و این رژیم را یکی از دلایل ناآرامی در منطقه دانسته. وی می نویسد که «از زمان بازگشت آیت الله خمینی در پایان سال ۱۹۷۹ [۱۳۵۷ خورشیدی] از تبعید در پاریس و ورودش به تهرانِ ناآرام، ایران [برای منطقه] یک پویانندهء ناپویا / محرک نامتحرک بوده است.»
شاید فراز نوشتار او در باره خیزش دی ماه این بخش باشد که می نویسد: «آنها [جوانان]، معترض به این امراند که سودبرانْ از انقلاب، آینده و خوشبختی کوچک آنها را ربوده اند و از دین به عنوان مایه ایدئولوژی سوء استفاده می کنند.»
۵. «سونیا گیلِرت» (Sonja Gillert) گفت و گویی داشته است با «نگین به کام»، روزنامه نگار تبعیدی نشیمن برلین، که با عنوان «این بار معترضان رادیکالترند» (۷ ژانویه ۲۰۱۸ در «Welt Online»*) منتشر شده است.
«به کام» در این گفت و گو در باره سرکوب معترضان جنبش سبز که خودش در آن باشنده بوده و برای روزنامه «بهار» نیز می نوشته، توضیحاتی داده و گفته است که این خیزش در برخی زمینه ها تا حدودی شبیه جنبش سبز سال ۱۳۸۸ است اما «در دیگر زمینه ها این خیزش در وطنش بسیار با جنبش سبز متفاوت است.» در آن زمان شعارهایی هم چون «رای مان را پس بدهید» و «مرگ بر دیکتاتور» شنیده می شود و «یک خواسته عمده مطرح بود» و آن هم «ابطال انتخاب [احمدی نژاد] بود.» اما «این بار به گونه دیگری ست.» «به کام» می افزاید که «اعتراضات متوجه تمامیت سیستم، تمامیت رژیم است.»
«به کام» یادآور خشونت اعمال شده از سوی رژیم در سال ۱۳۸۸ شده و افزوده است که سرانجام اعتراضات کنونی بستگی به برخورد نیروهای رژیم دارد.
*»https://www.welt.de/politik/ausland/article172225679/Iran-Diesmal-sind-die-Demonstranten-radikaler-als-2009.html« (last access: March 2018)
۶ . «فِرانک اِشتوکِر» (Frank Stocker) در نوشتاری با عنوان «نخبگان ایران در حال نابودی ایران اند» (۵ ژانویه ۲۰۱۸، در «Die Welt»، شمارهء ۴، برگهء ۱۰)؛ که بیشتر از دریچه اقتصاد به خیزش دی ماه پرداخته می نویسد: «پس از پایان تحریم نفتی میلیاردها دلار پول [به ایران] وارد شده. با این وجود سهم مردم از این پول ناچیز بوده. مقصر این امر مافیای سیاسی (Seilschaft) ست.»
وی می نویسد: «هزاران ایرانی در خیابانها هستند. به نظر می رسد که آنها علیه دولت، علیه حکومت و علیه شرایط موجود اعتراض می کنند. اما پس از گذشت روزها همچنان مشخص نیست که معترضان در حقیقت چه خواسته ای دارند. نه رهبری وجود دارد و نه سخنگویی و نه خواسته های مشخصی. یک چیز اما مشخص است و آن اینکه بسیاری از معترضان از شرایط وخیم اقتصادی در کشور ناامید و ناراضی اند.» و این درحالیست که «به تاریخ ۱۵ ژانویه ۲۰۱۶ [برخی] از تحریم های اقتصادی غرب برداشته شده. از همان زمان این کشور می تواند به همه دنیا نفت صادر کند و این کار را هم انجام می دهد. پول خیلی بیشتری به ایران واریز شده اما به ندرت بخشی از این پول به مردم می رسد.» و می افزاید که «رژیم از گلوی طبقه تهی دست می زند و این درحالی ست که نخبگان درآمد حاصل از نفت را تصاحب کرده اند. همین امر ایرانی ها را به خیابانها ریخته. و به نظر می رسد که این معترضان دیگر این ادعای نادرست (Propaganda) که مسبب شرایط اسفناک مردم، غرب است را باور نمی کنند. آن زمان که کشور زیر فشار تحریم ها بود برای حکمرانان تعریف این افسانه (Fiktion) کار ساده ای بود. اما از زمانی که این تحریم ها برداشته شده اند این افسانه دیگر کارایی ندارد؛ به ویژه زمانی که میلیاردها دلار نفتی به کشور سرازیر شده. طنز داستان این است که در پایان، رفع همین تحریم هایی که رهبریت در ایران تقلایش را داشته و دو سال پیش به آن هدف رسیده، می تواند حکم بومرنگی را داشته باشد که می تواند حکمرانان را از قدرت بیاندازد.»
۷. کاظم موسوی، تبعیدی ساکن آلمان، در نوشتاری با عنوان «آلمان چگونه می تواند به ایران کمک کند» (۵ ژانویه ۲۰۱۸، در «Die Welt»، شمارهء ۴، برگهء ۲) با سمت سخنگویی «حزب سبز ایران» (Green Party of Iran) می نویسد که «در جبهه مردمان ایران ایستاده ام؛ مردمانی که خواستار آزادی و حقوق بشر در کشورشان شده اند و به پشتیبانی معنوی و سیاسی آلمان شدیدا نیازمند اند.»
وی می افزاید که مردمان به خیابان ریخته و «مسالمت آمیز علیه رژیم مبارزه می کنند». موسوی به هزینه های صورت گرفته از سوی رژیم در سوریه، عراق و لبنان پرداخته و یادآور می شود که مردمان ایران شعار «نه غزه، نه لبنان / جانم فدای ایران» سر داده اند. پولهایی هم که پس از برداشتن تحریم ها به ایران سرازیر شده خرج «برنامه های موشکی دوربرد، سپاه پاسداران و جنگ در سوریه و یمن شده است.» و این درحالیست که در ایران «فقر افسارگسیخته، بیکاری، اعتیاد، فحشاء، فساد مالی حکومتی و آلودگی فاجعه وار محیط زیست» بی داد می کند. پاسخ دولت روحانی هم به این مشکلات «سرکوب خودسرانه، بازداشت و موج اعدام» بوده است.
موسوی هم چنین می نویسد: «ایران دانانی همچون امید نوری پور (نماینده مجلس آلمان/حزب سبز [Die Grünen]) می کوشند که خواسته های روشن معترضان همچون ‹مرگ بر جمهوری اسلامی› و ‹زندانی سیاسی آزاد باید گردد› را به اعتراض علیه ‹شرایط نابسامان اجتماعی-اقتصادی› فرو بکاهند. نوری پور از این گذشته خواستار آن شده است که اروپا به صراحت عنوان کند که ‹ما به مانند دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات آمریکا، به دنبال تغییر رژیم نیستیم.› و ‹رنه اِشپرینگر› (René Springer)، نماینده مجلس و متعلق به حزب ‹آلترناتیو برای آلمان› ([AfD]Alternative für Deutschland) در پیام توئیتری خود آورده است که: ‹بهتر یک رژیم باثبات ملایی ست تا یک سوریه دوم با هزاران کشته و ملیونها پناهنده.› وزیر خارجه، گابریل، هم در واکنش به اعتراضات و حملات مرگبار به معترضان خشونت گریز، رژیم را در یک پیام، آن هم کج دار و مریز، به رعایت حقوق بشر فراخوانده.» باری رژیمی را به این امر فراخونده که «۳۹ سال است که روزانه خودسرانه به بازداشت، شکنجه، قطع اعضاء بدن و اعدام پرداخته.»
اگر غرب در سال ۱۳۸۸ به جای گفت و گو با دولت احمدی نژاد در کنار مردم می ایستاد می توانست به «پیروزی معترضان سکولار دموکرات یاری برساند.»
باری «در ایران دوباره باد آزادی وزیدن گرفته. رژيم مذهبی-فاشیستی و سیاست مماشات اروپا در برابر اعتراضات غیر قابل کنترل و روزافزون دیر یا زود بازی را خواهند باخت. جمهوری اسلامی از مردمان خودش و از اپوزیسیون سکولار-دموکرات در تبعید می ترسد. این دو نیرو را دولت آلمان می بایست پشتیانی کند؛ پشتیبانی از طریق تحریم سپاه پاسدران، به عنوان تنها دستگاهی که رژیم را در قدرت نگاه داشته است. آلمان مهمترین شریک تجاری رژیم است. آلمان می بایست لب جنبادن به عنوان پشتیبانی از مردمان ایران را کنار گذاشته و روی به پشتیبانی عملی بیاورد: باید سیاست مماشات و روابط تجاری با رژیم بی درنگ قطع شود.»
۸ . «اِشتفانی روپ» (Stephanie Rupp)، «تورکیت تِرَیخِل» (Thorkit Treichel) و «گیل یارُن» (Gil Yaron) در نوشتاری زیر عنوان «آیا اصولگرایان در ایران دچار اشتباه محاسباتی شده اند؟» (۵ ژانویه ۲۰۱۸، در «Welt Online»*) می نویسند که «بیشتر موارد حکایت از آن دارند که جرقهء اعتراضات در ایران را محافظه کاران افراطی زده اند. آنها قصدشان تضعیف رئیس جمهور اصلاح طلب، حسن روحانی بوده است؛ اما این اندیشه درست از آب در نیامده.»
نویسندگان نامبرده به اطلاعات مربوط به بودجه پیشنهادی که علنی شده بوده است اشاره داشته و می نویسند که در این بودجه «سازمانهای محافظه کار افراطی، ارتش، سپاه و مذهبیان بنیادگرا» سهم بزرگی داشته اند و این درحالی ست که مقرر شده بوده است که «یارانه ها به ۵۰ درصد کاهش یابند، بهای بنزین افزایش یابد و مدارس دولتی خصوصی شوند.» روحانی به افشای اطلاعات مربوط به بودجه دست زده «تا به محافظه کاران و رهبر انقلاب، آیت الله علی خامنه ای، در راستای تحقق اصلاحاتش فشار بیاورد.» اما «حاکمان مذهبی خطر را سریع تشخیص دادند و این بود که هواداران خودشان را به خیابانها ریختند تا خشم برآمده از هدر دادن [ثروت ملی] و فساد مالی را به سمت اردوگاه روحانی بکشانند. و این گونه بود که تظاهراتهای آغازین در مشهد روی دادند.» اما «رژیم مذهبی ارواحی را فراخوانده که به این راحتی ها دیگر دست بردار از او نیستند.» باری «تظاهرات ها مدتهاست که مخاطب شان تنها روحانی نیست، بلکه علیه سوء استفاده از قدرت، فساد مالی و تمامیت حاکمیت سیاسی شکل می گیرند.»
نویسندگان نامبرده همچنین می افزایند که روحانی نظر خامنه ای که مسبب اعتراضات «توطئه های خارجی» ست را رد کرده و گفته است که مردم در کنار حل شدن مشکلات اقتصادی، خواهان آزادی های بیشتری هستند.
نویسندگان نامبرده به بحران حقانیت در رژیم نیز اشاره داشته اند: «حتی وفاداران به رژیم از او روی برگردانده اند. ‹دی ولت› (Die Welt) در تلگرام، ورود ویژه ای داشته است به یکی از مباحث درون گروهیِ ۲۵۰ نفره از دانشجویانی که روزگاری از انقلاب اسلامی پشتیبانی کرده و برخی به سمت های کلیدی ای نیز دست یافته بوده اند. یکی از وزرا و نمایندگان پیشین [در همین تلگرام] می نویسد: ‹ما امروز به جایی رسیده ایم که باید به این امر معترف شویم: یک رژیم ایدئولوژیک مناسب حال ما نیست؛ دین (Religion) و سیاست (Politik) می بایست جدا شوند.›»
*»https://www.welt.de/politik/ausland/article172188224/Anti-Regierungs-Proteste-Haben-sich-die-iranischen-Hardliner-verrechnet.html« (last access: Avril 2018).
۹ . «هانِس اِشتَین» (Hannes Stein)، نشیمن در نیویورک، در نوشتاری زیر عنوان «دونالد ترامپ امکانات کمی در دست دارد» (۴ ژانویه ۲۰۱۸، در «Die Welt»، شمارهء ۳، برگهء ۶) می نویسد که «اگر چه رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، دونالد ترامپ، پشتیبانی خودش از اعتراضات در ایران را اعلام کرده اما او کار زیادی نمی تواند انجام دهد؛ چرا که این ریسک وجود دارد که آب به آسیاب رژیم بریزد.»
«اِشتَین» می نویسد که اوباما، در واکنش به تظاهراتها در سال ۱۳۸۸ «خاموشی پیشه کرد.» و این رفتار موجب شد که از «چپ و راست به باد انتقاد گرفته شود.»
ترامپ به گفته «اِشتَین» سیاست دیگری در پیش گرفته و در پیامهای توئیتری خود آورده است که «جهان فهمیده است که مردمان خوب ایران خواستار تحول اند» و «رژیم های دیکتاتوری جاویدان نیستند و روزی خواهد رسید که ایرانیان حق انتخاب داشته باشند. جهان نظاره گر است.» این روزنامه نگار سپس یادآور می شود که «پرسش بر سر این است که نتیجه عملی همه این گفته ها چیست». و می افزاید که ترامپ می تواند از تمدید پیمان اتمی سرباز بزند و «تحریمهای نویی علیه ایران» صادر کند. اما به این تحریمها کشورهای اروپایی، روسیه و چین نخواهند پیوست.
باری «دولت ترامپ چگونه می تواند معترضان در ایران را پشتیبانی کند؟» پاسخ این روزنامه نگار هم این ست که اگر «در مسئله دقیق» شویم در می یابیم که امکانات تاثیرگذار «خیلی کم» است. «دولت می تواند از طریق کانالهای شخصی، دیپلماتیک و یا کانالهای عمومی حمایت خودش را از نیروهای دموکراتیک اعلام کند.» «اِشتَین» سپس به فشارهایی که دولت ترامپ از طریق شورای حقوق بشر و شورای امنیت سازمان ملل به رژیم ایران می تواند بیاورد پرداخته و گفته های «نیکی هلی»، سفیر ایالات متحده آمریکا، در پشتیبانی از مردمان ایران را بازگو کرده و می افزاید که «می توان با تحریم های هدفمند [رژیم را] تهدید کرد؛ البته نه تنها با در نظرگرفتن آنچه که هم اکنون در جریان ست، بلکه با لحاظ آنچه که ممکن است رژیم سر معترضان دستگیر شده در زندانها بیاورد».
فراز نوشتار «اِشتَین» رد و یا تائید استدلالهایی ست که در باره واکنشهای غرب مطرح شده اند: «یکی از استدلال هایی که بیان پشتیبانی از معترضان را رد می کند این است که این پشتیبانی ها اسلحه تبلیغی (rhetorische Waffe) به دست رژیم می دهد تا مخالفان را جاسوس ‹شیطان بزرگ آمریکا› بداند. ــ البته این کار را رژیم خواهی نخواهی انجام می دهد. پس این امر غیر اخلاقی نیست که به دموکراتها در ایران گفت که غرب دوست شماست. استدلال دیگر این ست که نباید معترضان را به کارهای قهرمانانه تشویق کرد تا مادمی که نمی توان به آنها از بیرون کمک کرد. این مورد را نمی توان رد کرد. رادیو آزاد اروپا (Radio Free Europe) در جریان خیزش مجارستان به سال ۱۹۵۶ شورشیان را تحریک و تشویق کرد و به آنان القاء کرد که در برابر سرکوب اتحاد جماهیر شوری آنها را یارا خواهد بود. [اما غرب در عمل به یاری آنان نشتافت.] این رفتار نادرست و غیر اخلاقی بود.»
۱۰ . «آلفِرِد هاکِنسبِرگِر» (Alfered Hackensberger) در نوشتاری با عنوان «نامتمرکز، ناگهانی، انفجاری» (۴ ژانویه ۲۰۱۸، در «Die Welt»، شمارهء ۳، برگهء ۶) به رویدادهای ایران پرداخته و می نویسد که «اعتراضات کنونی با اعتراضهای سال ۲۰۰۹ [۱۳۸۸] به کل متفاوت اند. این بار نه طبقه متوسط تحصیل کرده در خیابان هاست بلکه فقراء و مورد تبعیض قرارگرفتگان».
این روزنامه نگار می افزاید که «دشمنان در خارج همیشه مسبب قلمداد می شوند، همین که موج اعتراضات دیکتاتوری ها را به لرزه می اندازد.» و سپس به بازگویی برخی از اظهارات علی خامنه ای در باره اعتراضات می پردازد: «پول، سلاح، سیاست و سازمانهای اطلاعاتی» را خامنه ای دست اندر کار اعتراضات دانسته. و در پاسخ می آورد که «[رژیم با] تئوری توطئه قصد منحرف کردن افکار را دارد و این درحالی ست که اعتراضاتی که در بیشتر از ۶۰ شهر در جریان اند علیه مشکلات داخلی در ایران، همچون بیکاری، افزایش قیمتها، فساد مالی و طبقهء حاکمهء آخوندِ شیعه پدید آمده اند.» باری «‹مرگ بر دیکتاتور› و ‹مرگ بر جمهوری اسلامی› (weg mit der Islamischen Republik)» فریاد شده اند و «شعارها روشن تر از این نمی توانند باشند.»
این روزنامه نگار در نوشتارش از آگاهی هایی که بابک تقوایی، تحلیلگر و مورخ، در اختیار او گذاشته سود جسته.
۱۱ . «یان دامس» (Jan Dams)، «کارستِن دیریگ» (Carsten Dierig) و «گِرهارد هِگمان» (Gerhard Hegmann) در نوشتاری با عنوان «اقتصاد آلمان نگران از هرج و مرج در ایران است» (۴ ژانویه ۲۰۱۸، در «Welt Online»*) می نویسند که «پس از پیمان اتمی شرکت های آلمانی امید به افزایش فروش داشته اند. پیش از اعتراضات هم اکثر شرکتهای آلمانی مایوس شده بودند. هم اکنون تمام برنامه هایش می تواند نقش بر آب شود.»
نویسندگان نامبرده به واکنش های اقتصاد آلمان نسبت به رویدادهای ایران پرداخته اند: «وزیر اقتصاد، بریگیت سیپریس (Brigitte Zypries) در وزارتخانه خود تاکید کرده است ‹که تحول از طریق تجارت و گفت و گو روی می دهد›.» سخنگوی این وزارت خانه به گفته روزنامه نگاران نامبرده نیز گفته است که «مسئله ای که مسلم است این است که گفت و گو و معاملات اقتصادی و، بدین ترتیب، ارتقاع سطح زندگی می توانند نقش عمده ای در باز شدن فضای اقتصادی و سیاسی ایران بازی کنند».
این سه در پایان یادآور می شوند که «در حال حاضر اقتصادِ متمایلِ به صادرات، بیشتر ثبات اقتصادی را به آزادی سیاسی ترجیح داده؛ زمانی که آزادی سیاسی توام با ناامنی بزرگی [برای اقتصاد آلمان] است. اینکه مدیران [شرکتهای آلمانی] هم اکنون از اعتراضات [در ایران] ذوق زده نیستند با توجه به معاملات اقتصادی ای که امیدش را دارند نباید امری شگفت آور باشد.»
*»https://www.welt.de/wirtschaft/article172150215/Iran-Deutsche-Wirtschaft-fuerchtet-Chaos-nach-Protesten.html« (last access: Avril 2018)
۱۲. «دانیل-دیلان بومر» (Daniel-Dylan Böhmer) و «سونیا گیلِرت» (Sonja Gillert) در نوشتاری زیر عنوان «رئیس جمهور ایران در برابر زاویه ۱۸۰ درجهء خطرناک» (۳ ژانویه ۲۰۱۸، در «Die Welt»، شمارهء ۲، برگهء ۶) می نویسند که «حسن روحانی از دو سو با آتشی روبه روست: معترضان خواستار تحول اند و طبقه آخوند خواهان ثبات.»
این دو روزنامه نگار می نویسند که مردم در آغاز شعار «مرگ بر روحانی! مرگ بر دیکتاتور!» سر داده اند اما «مردم در حال حاضر نه تنها علیه روحانی بلکه علیهء تمامیتِ حاکمیتِ طبقهء آخوند تظاهرات می کنند.» و روحانی دست به کاری غیر متعارف زده و گفته است که «اعتراضات شانس هستند و نه تهدید» اما می بایست مسالمت آمیز و قانونی صورت گیرند.
«بومر» و «گیلرت» بر این باورند که رژیم با «شدیدترین بحران داخلی سیاسی» روبه روست و «روحانی در این میان می کوشد که به زاویه ۱۸۰ درجه دست یابد.» منظور دو نویسنده این است که روحانی میان دو سر بحران قرار گرفته و می بایست خشنودی هر دو را تامین کند. «از یک سو می بایست نشان دهد که دولت او همه چیز را زیر کنترل دارد؛ چرا که معترضان سیستم را به صورت جدی به زیر پرسش برده اند. اگر موافق به این امر نشود صاحبان اصلی قدرت در کشور ــ رهبر انقلاب، علی خامنه ای و سپاه پاسداران ــ دست و پای روحانی را خواهند بست و یا اینکه او را برکنار خواهند کرد. از سوی دیگر روحانی نباید اعتراضات را با بی توجهی سرکوب کند؛ چنان که شخص پیشین در سمت او، محمود احمدی نژاد، به آن دست زد؛ زمانی که صدها هزار نفر علیه تقلب احتمالی در انتخاب مجدد او به خیاباها ریختند. خشونت آن زمان یکی از دلایل انتخاب روحانی بود. روحانی وعده آزادی بیشتر را داد و می خواست که اقتصاد را از طریق پایان دادن به تحریمهای اتمی جان دهد. برای طبقهء آخوند حاکم، روحانی قابل قبول بود؛ به این دلیل که او یکی از خود آنها ست. او سیستم حکومتی را به زیر پرسش نمی برد و اصلاح طلب (Reformer) هم نیست، بلکه یک محافظه کار اعتدالگرا (moderater Konservativer) است. البته اعتراضات می توانند به سمت و سویی بروند که روحانی برای هیچ کس دیگر قابل تحمل نباشد: برای معترضان می تواند بسیار محافظه کار باشد و برای نخبگان محافظه کار [در حکومت] بسیار سست.»
این دو روزنامه نگار می افزایند که مردم شعارهایی «علیه دخالت سپاه پاسداران در درگیری های منطقه که میلیاردها هزینه می برد سر داده اند: ‹نه غزه، نه سوریه، نه لبنان / جانم فدای ایران› (…). گزارش شده است که شعارهایی هم علیه تمامیت سیستم حاکم بر ایران، با نشانه گرفتن بالاترین رهبر مذهبی، خامنه ای، سر داده شده اند: ‹ملا حیا کن / مملکت رو رها کن›، ‹زندانی سیاست آزاد باید گردد› و ‹مرگ بر دیکتاتور›.»
«بومر» و «گیلرت» در باره واکنش های مقامات در ایران می نویسند: در حالی که خامنه ای در تارنمای رسمی خود مسبب ناآرامی ها را «دشمنان ایران» دانسته حسن روحانی یادآور شده است که این «اشتباه است اگر که اعتراضات را تنها توطئه خارجی قلمداد کنیم.» روحانی نیز گفته است که «مشکلات مردم تنها اقتصادی نیستند بلکه مردم خواستار آزادی های بیشتر اند.» و «با این اظهارات او غیر مستقیم به نقد اصولگرایانی پرداخته که مانع تحقق اصلاحات فرهنگی و سیاسی او بوده اند. با این کار روحانی در پی این است که تقصیری که متوجه خودش و سیاست های اقتصادیش می باشد را رد کرده و به گردن محافظه کاران بیاندازد.»
روزنامه نگاران نامبرده در باره دلایل خیزش می نویسند: «برداشتن تحریمها و [متعاقبا] پیشرفت های اقتصادی کوچک شامل حال همه طبقات جامعه نشده. شرایط در بازار کار وخیم تر شده. از این گذشته بسیاری از انتخاب کنندگان روحانی آرزوی آزادی های بیشتری داشته اند. او همچنین رهبران ‹انقلاب سبز› [= جنبش سبز] که اعتراضاتشان در سال ۲۰۰۹ [۱۳۸۸] از سوی حکومت (Regierung) سرکوب شد را از حصر خانگی آزاد نکرده است. در سال گذشته روحانی دو باره در برابر اصولگرایان محافظه کار به پیروزی رسید: او با مشارکت گسترده ای توانست با ابهت ۶۲ درصد آراء را از آن خودش کند. اما برخی از انتخاب کنندگان او ناامید و دلسرد شده اند؛ عده ای به این دلیل که آزادی به دست نیاوردند و عده ای دیگر به این دلیل که درآمدشان همچنان کفاف زندگی شان را نمی دهد. به نظر می رسد که اعتراضات از سوی فقراء کلید خورده و سپس به خواسته های سیاسی فراروئیده.»
نویسندگان نامبرده در پایان یادآور می شوند که این بار طبقه فرودست است که به خیابانها ریخته؛ «طبقه ای که او [= روحانی] بدون آنها نمی توانست دو سوم آراء را از آن خودش کند» و می افزایند: «البته این امر هم آشکار است که بدون مدارای خامنه ای، روحانی نمی توانست به صحنه وارد شود. روحانی یکی از گزینه های حفظ سیستم (Option des Systemerhalts) را نمایندگی می کند؛ با کمی رفاه و آزادی های بیشتر ــ اما بدون دموکراسی واقعی. اگر او کنترل کشور را از دست بدهد با خطر جدی رو به رو خواهد بود؛ و اگر هم به نیاز به پیشرفت و باز کردن فضا پاسخی ندهد آنگاه می تواند سیستم به خطر بیافتد.»
۱۳ . «فرانچِسکا کافِرری» (Francesca Caferri) گفت و گویی داشته است با شیرین عبادی که با عنوان «اعتراضات در ایران می توانند آغاز رویداد بزرگی باشند» منتشر شده است (۳ ژانویه ۲۰۱۸، در «Die Welt»، شمارهء ۲، برگهء ۶).
عبادی در پاسخ به این پرسش که آیا واکنش های ترامپ منجر به این امر نخواهد شد که «مردم دو باره به پشتیبانی از رژیم (Regime) روی بیاورند؟» می گوید: «این نگرانی ای بود که در هفته های گذشته در باره اش بسیار گفت و گو شده. اما برای من روشن است که این امر رخ نخواهد داد. اعتراضات کنونی نشان می دهند که مردم از رژیم (Regierung) فاصله گرفته اند و این قصد را هم ندارند که از رژیم بدون هیچ انتقادی پشتیبانی کنند؛ آنهم با وجود ترامپ.»
عبادی در پاسخ به این پرسش که «اروپا چگونه می تواند به ایران کمک کند؟» می گوید: «اروپا می بایست پیش از امضای هر گونه پیمان تجاری ای به حقوق بشر در ایران فکر کند. در این مورد می توانم مثالی بیاورم که خودم آن را از نزدیک لمس کرده ام. همین چند وقت پیش شاهد آن بودیم که ایتالیا برای اینکه بتواند کالاهای لوکس خودش را در تهران بفروشد حتی به این امر تن داد که در هنگام بازدید رئیس جمهور ایران کارهای هنری بسیار زیبای خودش را [که با اعتقادات سردمداران نظام در تضاد هستند] بپوشاند. این کار خوبی نیست. ما می بایست همیشه خواستار آن باشیم که در برابر عقاید دیگران رواداری پیشه شود و حقوق بشر مورد احترام قرار بگیرد.»
۱۴ . «آلفِرد هاکِنسبِرگر» (Alfred Hackensberger) و «گیل یارون» (Gil Yaron) در نوشتاری زیر عنوان «ناگهان هدف پایان رژیم می شود» (۲ ژانویه ۲۰۱۸، در «Die Welt»، شمارهء ۱، برگهء ۶) می نویسند که «تظاهراتی که در ایران علیه وضعیت بد اقتصادی شروع شد تبدیل به اعتراض علیه حاکمیت اسلامی (islamische[s] Establishment) شده است.» و می افزایند که شعارهایی هم چون «مرگ بر دیکتاتور»، «مرگ بر رئیس جمهور»، «ملا حیا کن / مملکت رو رها کن» و «[می میریم، می میریم]، ایران رو پس می گیریم» علیه «رهبر مذهبی و سیاسی ایران، آیت الله علی خامنه ای و سیستم حاکمیت جمهوری اسلامی سر داده شده اند.»
«هاکِنسبِرگر» و «یارون» به رشد اقتصادی مثبت و تک رقمی شدن تورم افسار گسیخته اشاره کرده و می افزایند که از این ثروت نو «توده ها را نصیبی نبوده» بلکه ثروت «در دست تعداد معدودی سیاستمدار و تجاری که روابط خوبی با طبقه حاکمه محافظه کار دارند انباشته شده. دلیل این امر هم فساد مالی ست.» از این گذشته «سپاه پاسداران و ستاد اجرایی فرمان حضرت امام (…) سود کلانی» از اقتصاد می برند و «این دو طبق برخی از تخمین ها ۸۰ درصد اقتصاد ایران را کنترل می کنند و با همه ابزارها می کوشند تا این انحصار را حفظ کنند». رهبر انقلاب، علی خامنه ای، مالک چندین بانک و شرکت است و «پژوهشی از خبرگزاری رویترز در سال ۲۰۱۳ درآمد او را حدود ۹۵ میلیارد دلار تخمین زده است.» و این درحالی ست که «۴۰ درصد ایرانی ها طبق برخی ارزیابی ها زیر خط فقر زندگی می کنند.»
دو نویسنده نامبرده به نقد سیاست های رژیم در خاورمیانه از سوی معترضان هم توجه داشته اند. «مدت هاست که بسیاری از ایرانی ها از پشتیبانیِ کشورهای عربی همچون فلسطین، سوریه، لبنان و در حال حاضر یمن ناخشنود اند. ‹ما آریایی هستیم / عرب نیستیم› [درستش ‹ما آریایی هستیم / عرب نمی پرستیم› بوده] معترضان دائما فریاد زده اند. منتقدان می پرسند که چرا ایرانی ها باید ــ حماس در فلسطین، رئیس جمهور بشار الاسد در سوریه، حزب الله در لبنان و حوثی ها در یمن ــ را پشتیبانی کند. ‹نه غزه، نه لبنان / جانم تنها فدای ایران› یکی از شعارهای اعتراضی بوده است. پولی که برای این کشورهای عربی صرف می شود می بایست به گفته معترضان در ایران سرمایه گذاری شود. حتی دشمنی با آمریکا و اسرائیل را خیلی ها دیگر درک نمی کنند. بسیار ناگوارتر [برای رژیم؟] این است که برخی در شعارهایشان خواستار بازگشت کوروش رضا پهلوی (۵۳ ساله) از تبعید در ایالات متحده آمریکا شده اند. او مسن ترین پسر محمد رضا شاه پهلوی ست که آیت الله خمینی به نام انقلاب اسلامی سرنگونش کرد.»
۱۵ . «ریچارد هِرتینگِر» (Richard Herzinger) که جزو روزنامه نگاران برجسته آلمانی ست در نوشتاری زیر عنوان «سیاستمداران رئالیست رسوا شده» (۲ ژانویه ۲۰۱۸، در «Die Welt»، شمارهء ۱، برگهء ۱) به نقد سیاست های آلمان در قبال رژیم چیره بر ایران پرداخته که در ادامه به صورت کامل برگردان آن می آید.
«هنوز نمی توان تشخیص داد که آیا جنبش اعتراضی در ایران می تواند رژیم ملاها را به جد تهدید کند و آیا اینکه این جنبش با قتل عام به مانند خیزش سال ۲۰۰۹ [= جنبش سبز در سال ۱۳۸۸] سرکوب خواهد شد. اما این خیزش ادعای همه کسانی که کوشش ملت زیر ستم [ایران] برای دموکراسی و حقوق بشر را به عنوان فاکتوری سیاسی در منطقه خاورمیانه نمی پذیرفتند رد کرده است.
رسوا، ‹سیاستمداران رئالیستی› هستند که ۳۰ سال است که به پشتیبانی ‹جناح اصلاح طلب› خیالی در رژیم ایران و به ‹لیبرالیزه شدن› گام به گام سیستم حکومت تروریستی جمهوری اسلامی دل بسته اند ــ و در این راه از خودشیرینی و زیبا جلوه دادن هیچ ابایی نداشته اند. در اثنای پیمان اتمی همین که تصور سست شدن تحریمها علیه رژیم به میان آمد، وزیرِ اقتصادِ فدرالِ آن زمانِ [آلمان]، زیگمار گابریل، به ایران سفر کرد تا سفارشهای سودمند را برای اقتصاد آلمان تضمین کند. امروز گابریل به عنوان وزیر امورخارجه پابرجانگاه داشتنِ پیمان اتمی را حتی جزو منافع بنیادین سیاست خارجهء آلمان می داند.
این دست به عصا پیش رفتن در برابر یکی از ناجورترین دیکتاتوری های منطقه با افسانهء ‹رئیس جمهور اصلاحات›، روحانی، توجیه شده؛ او که می خواهد فضا در کشور را برای آزادی های سیاسی و اقتصادی بیشتری باز کند. واکنش شرم آور دولت فدرال [آلمان] ــ که تا به امروز به فراخواندن رژیم به اینکه در برابر معترضان به وَرجِه وُرجِه زیاد نپردازد ــ، محدود شده، نشان از بن بستی دارد که این سیاست [مماشات] به آن منتهی شده است. جرقه این اعتراضات ریشه در این حقیقت دارد که رژیم منابعی که از طریق سست شدن تحریم ها آزاد شده بودند را به هیچ وجه صرف بهبود شرایط زندگی مردم نکرده، بلکه آن منابع را در سیاست سلطه جویانه خودش در منطقه هزینه کرده؛ به ویژه در سوریه.
به مانند رژیم اسد که در همان آغاز به جنبش آزادی خواهی مسالمت آمیز سوریه اتهام جهادی-نفوذی زد، حاکمان ایران هم در تلاش اند که جنبش اعتراضی در کشور خودشان را به داعش منتسب کنند. غرب نباید اجازه بدهد که پروپاگانداهای این چنینی یک بار دیگر او را از دیدن واقعیت باز دارد. پویایی/دونامیک اعتراضات در ایران روشن گر این امر است: سیستم قدرت مذهبی-تامگرا/توتالیتر جمهوری اسلامی اصلاح پذیر (reformierbar) نیست. چیزی جز سرنگونی نمی تواند هدف سیاست غرب باشد. رویدادهای کنونی در ایران نشان دهنده این امر اند که سرکوب پایه ای [ترین] حقوق بشر هیچ ثباتی را به ارمغان نخواهد آورد.»
۱۶. در نوشتاری با عنوان «روحانی پشتیبانی خودش از تظاهرات ها را اعلام کرد» (۱ ژانویه ۲۰۱۸، در «Welt Online»*) که نام نویسنده ای در آن ذکر نشده آمده است که «هدف اعتراضات در ایران دیگر تنها اصلاحات نیست. ناآرامی ها در ایران متوجه تمامیت سیستم است. به این مورد رئیس جمهور، روحانی، هم اشاره کرده است.»
در این نوشتار گفته های از روحانی همچون «ما یک کشور آزادی هستیم و مردم حق آزادی بیان دارند» و یا «ما مشکلات شما را متوجه شده ایم» و … بازگو شده اند. و معاون روحانی، اسحاق جهانگیری، «اصولگرایان را مسبب خیزش دانسته.»
این نوشتار به واکنشها در آلمان نیز پرداخته. امید نوری پورِ، نماینده مجلس آلمان، سیاست ایالات متحده آمریکا را نقد کرده و گفته است که این سیاست «آب به آسیاب اصولگرایان در ایران می ریزد» و هم زمان خواستار توجه به حقوق بشر در ایران شده است: «جامعه مدنی در ایران یکی از بهترین همکاران ما در خاورمیانه است و ما نباید به این جامعه مدنی پشت کنیم.»
نیما مواسات (Niema Movassat)، نمایند متعلق به حزب چپ آلمان، «از دولت خواسته است که سفیر ایران را احضار کند» و افزوده است که «دولت باید از همه کانالهای دیپلماتیک استفاده کند و برای رژیم این امر را روشن کند که همه نظاره گر هستند». و همزمان به غرب هشدار داده است که خیلی در امور دخالت نکند و تاکید کرده است که «به نظر من غرب می بایست محتاطانه واکنش نشان دهد»؛ چرا که به باور او رژیم می تواند به معترضان آنگاه انگ عوامل غربی بزند و به سرکوبشان بپردازد. مواسات همچنین گفته است که «دخالت ایالات متحده آمریکا برای معترضان نیز دافعه دارد.»
*»https://www.welt.de/politik/ausland/article172058058/Unruhen-in-Ruhani-solidarisch-mit-Demonstranten-im-Iran.html« (last access: Avril 2018).
III. بازتاب «خیزش دی ماه» در روزنامهء آلمانیِ «فِرانکفُورتِر آلگِمَینِر زَیتونگ» (Frankfurter Allgemeine Zeitung [FAZ])
۱ . «رَیْنِر هِرمان» (Rainer Hermann) در نوشتاری زیر عنوان «خیزش نان در ایران» (۸ ژانویه ۲۰۱۸، در «FAZ»، شمارهء ۶، برگهء ۱) می نویسد که شرایط کنونی «می تواند فرصتی برای اصلاح طلبان باشد اما برآوردها کامیابی شان را اندک می دانند.»
«هرمان» بر این باور است که «زنگ های خطر در رهبری جمهوری اسلامی در واقع باید به صدا درآیند؛ چرا که بر خلاف اعتراضات در سال ۱۹۹۹ [جنبش دانشجویی تیرماه سال ۱۳۷۸] و سال ۲۰۰۹ [۱۳۸۸] که دانشجویان و طبقه میانه به خیابان ها ریختند ده روزی هست که عوام در همه جای کشور ناامیدی خودشان را از فقر و درماندگی و ثروت اندوزی خودپرستانه سردمداران فریاد می کنند.» پایه های نظام به باور «هرمان» همین عوام بوده اند. و «انقلاب سال ۱۹۷۹ [۱۳۵۷] به ایرانیان مومن و ساده وعده ‹عدالت› داده بود و آنها هم در قبال این وعده به پیروی از آیت الله های شیعه ای پرداختند که مملکت را زیر کنترل داشتند. امروز همان مردمان [در خیابان ها] پایان آن پیروی و پشتیبانی بی قید و شرط را فریاد می کنند.»
این نویسنده می افزاید که امروز مردمان طبقه فرودست هستند که به خیابانها ریخته اند؛ «چرا که بی کار اند، چرا که ثروتمندان هر روز داراتر و فقراء هر روز فقیرتر می شوند، چرا که فساد مالی سر به فلک کشیده.» و این معترضان این پرسش ها را به میان آورده اند که «چرا رژیم میلیاردها دلار برای صدور انقلاب به سوریه و عراق هزینه می کند، چرا لبنان و فلسطینی های رادیکال را پشتیبانی مالی می کند اما برای پیشرفت در خود ایران سرمایه گذاری نمی کند. و همچنین می پرسند که چرا انقلاب، کشورمند درجه یکم، سودبران رژیم، پدید آورده و کشورمند درجه دوم؛ فراموش شدگان در پیرامون شهرهای بزرگ و در مناطق محروم.»
«هرمان» در ادامه یادآور می شود که «روحانی می تواند اعتراضات را فرصت طلایی (Steilvorlage) بداند، از آنها استفاده ابزاری کند و اصلاحات بنیادینی را پیشنهاد کند؛ اصلاحاتی که به نیرومندی نهادهای انتخابی در جمهوری اسلامی منجر گردد.» و در ادامه به نبود استقلال قوا در سیستم جمهوری اسلامی پرداخته و ــ در تضاد با پیشنهاد خودش ــ یادآور می شود که چرا در ایران اصلاحات بنیادین ممکن نیست: «خاتمی اصلاح طلب که از سال ۱۹۹۷ [۱۳۷۶] تا ۲۰۰۵ [۱۳۸۴] سمت ریاست جمهوری را داشت نتوانست [إصلاحات بنیادینی را پیش ببرد] و روحانی عملگرا که از سال ۲۰۱۳ سمت ریاست جمهوری را دارد نیز کامیاب نخواهد شد؛ چرا که در جمهوری اسلامی قدرت در دست نهادهای انتخابی همچون ریاست جمهوری و مجلس نیست بلکه در دست نهادهای غیر انتخابی همچون نهاد رهبری و شورای نگهبان است.»
«هرمان» سپس می پرسد که «جهان بیرون می بایست چه واکنشی به اعتراضات در ایران نشان دهد؟» و در پاسخی که ــ بخشی از آن می تواند یک پارچگی ایران را از میان ببرد ــ می نویسد: «معترضان از جهان بیرون درخواست کمکی نداشته اند؛ و به ویژه از آمریکا چیزی نخواسته اند. هر گونه پشتیبانی از سوی رئیس جمهور آمریکا حکم یک دوستی موذیانه را خواهد داشت. و این امر بهانه به دست اصولگرایانی خواهد داد که مدعی اند که اعتراضات یک دسیسه بیرونی است. تحریمهای سنگین تر نیز می تواند روحانی را از اعتبار بیاندازد و این بخش از باور مخالفان او که می گویند ــ به آمریکا نمی شود اطمینان کرد ــ را نیرو بخشد. بیشتر به نظر می رسد که برنامه عربستان سعودی موفقیت آمیز بوده است؛ برنامه ای که هدف آن ناآرام سازیِ ایرانِ متشکلْ از اقوام مختلف (Vielvölkerstaat) است؛ آن هم از طریق پشتیبانی از اقلیتهای اتنیکی (ethnische Minderheiten). تنها دو نفر از هر سه ایرانی پارس (Perser) هستند و، در مرز با کشورهای دیگر اتباع شش قوم دیگر زندگی می کنند.»
۲ . روزنامهء «FAZ» نگاهی داشته به دیدگاهء روزنامهء لندنی «Sunday Time» در باره خیزش دی ماه، و برگردان آن دیدگاه را هم با عنوان «اعتراضات در ایران پرتو بر مشکلات اصلی انداخته اند» (۸ ژانویه ۲۰۱۸، شمارهء ۶، برگهء ۲) آورده که پارسی آن در ادامه می آید: «رژیم ایران ــ طبق انتظار ــ مدعی شده که اعتراضات از سوی ‹سی آی اِی› (CIA) و یا عربستان سعودی سازماندهی شده و این درحالی ست که چنین مدرکی وجود ندارد. با وجود اینکه تعداد شرکت کنندگان در تظاهرات ها نسبت به تعداد شرکت کنندگان در جنبشِ سبزِ خواهانِ اصلاحات کمتر است اما این تظاهرات ها که پایتخت و شهرهای دور را نیز فرا گرفته اند واکنشی هستند به نابسامانی های گسترده. زمان نشانگر این خواهد بود که این تظاهرات ها به چه سمت و سویی خواهند رفت. به هر روی ادعای فرمانده سپاه که ‹فتنه› از میان رفته، به نظر می رسد که بوی تعجیل می دهد؛ چرا که تظاهرات ها ادامه داشته اند. گرچه احتمال اینکه این تظاهراتها به سرنگونی رژیم بیانجامند پایین است اما وجودشان بیانگر اخطار بوده و به حکومتی که در راستای ساختن یک امپراتوری پارس نوین پول هزینه می کند نشان دادند که با مشکلاتی ژرفی روبه روست.»
۳ . «آنه آمِری-سیمِنز» (Anne Ameri-Siemens) گفت و گویی داشته است با شیرین عبادی با عنوان «خیزش پیش رو» (۷ ژانویه ۲۰۱۸، در «FAZ»، شمارهء ۱، برگهء ۳۷). عبادی در این گفت و گو از سرکوب شدید معترضان از سوی رژیم سخن گفته و از اتحادیه اروپا خواسته است که نیروهای منتقد را یارا باشد.
«آمِری-سیمِنز» در باره عبادی می نویسد که او در سال ۱۹۴۷ به دنیا آمده و فعال حقوق بشر است و برای فعالیت های حقوق بشری اش در سال ۲۰۰۳ به عنوان نخستین زن مسلمان جایزه صلح نوبل را دریافت کرده. در سال ۲۰۰۹ «کانون مدافعان حقوق بشر»ی که او بنیادگزارش بوده از سوی رژیم بسته و دارایی های عبادی مصادره شده. از همان تاریخ او به عنوان تبعیدی در لندن زندگی می کند.
عبادی در باره مخرج مشترک خواسته های معترضان بر این باور است که «نقد متوجه رژیم است؛ رژیمی که مسبب نابسامانی های اقتصادی در کشور و همچنین فساد مالی رو به رشد است.»
عبادی در واکنش به این اظهار نظر که پشتیبانان رژیم نیز به خیابان ها آمده اند می گوید که «تنها بخش کوچکی از جامعه ایران بی چون و چرا به سیستم و به رهبر مذهبی، علی خامنه ای، باور دارند. کسانی در خیابان اند که از این رژیم سود می برند و دلیلش هم نگهداری منافع خودشان است.»
عبادی در این گفت و گو بر این باور است که «اعتراضات گسترده تر خواهند شد چرا که نابسامانی ها همچنان وجود خارجی دارند.» و می افزاید که «من فکر می کنم که با نافرمانی مدنی می توان دستاوردهای بیشتری داشت تا با اعتراضات [خیابانی]. مردم باید مالیات پرداخت نکنند. ... مردم باید پول برق، آب و گاز را دیگر نپردازند و پولهایشان را از بانکها بیرون بیاورند.»
عبادی در پاسخ به این پرسش که «آیا به اصلاحات (Reformen) در سیستم کنونی باور دارید؟» گفته است: «من فکر می کنم که مردم ایران دریافته اند که اصلاحات در سیستم کنونی کافی نیستند تا خودشان و سیاستمداران بتوانند دگرگونی های بنیادی ای را پدید بیاورند. حتی یک رئیس جمهور هم تنها می تواند آن کاری را انجام دهد که علی خامنه ای اجازه اش را داده. به همین دلیل هم فریادهایی برای همه پرسی/رفراندم در باره قانون اساسی شنیده می شود. مردم می خواهند سرنوشت خودشان را در دست بگیرند. به باور من قانون اساسی می بایست تغییر کند. دین و حکومت (Religion und Staat) می بایست جدا از هم باشند.»
عبادی از اتحادیه اروپا و جامعه جهانی خواستار آن شده که «به مردمان ایران کمک کنند» و می افزاید که «اگر می خواهید به مردمان ایران کمک کنید اینترنت در اختیارشان بگذارید. ... از این گذشته به جای تحریم های اقتصادی که بیشتر از همه به مردمان ایران زیان زده اند کشورهای اروپایی می توانند اقداماتی پیش گیرند که خود رژیم تضعیف شود.»
در پاسخ به پرسش روزنامه نگار که آن اقدامات چه می توانند باشد عبادی می گوید که «رهبریت رژیم با ۴۸ کانال تلویزیونی به پروپاگاندای خودشان ــ آنهم نه تنها به زبان پارسی بلکه به زبانهای متعدد دیگر ــ مشعولند؛ از طریق ایتل سات ‹Eutelsat›، سومین اداره کننده بزرگِ ماهواره در دنیا. این امکان می بایست از رژیم گرفته شود.»
عبادی در باره گفت و گو با رژیم و سیاست های اتحادیه اروپا در برابر رژیم یادآور می شود که «روی هم رفته کوشش برای حفظ گفت و گو کار درستی ست. کشورهای اروپایی ــ به علاوه فرانسه ــ در حفظ گفت و گو با ایران می کوشند؛ اما هدفشان پیمان های تجاری و اقتصادی ست و نه [بهبود] حقوق بشر. حقوق بشر گرانیگاه گفت و گو هایشان نیست و این امر می بایست تغییر کند.»
۴ . بهاره ابراهیمی در نوشتاری با عنوان «چهار فصل جامعهء ایران» (۷ ژانویه ۲۰۱۸، در «FAZ»، شمارهء ۱، برگهء ۳۷) می نویسد: «مرکز اعتراضات این بار پایتخت نبود. گفته می شود که در شهر مذهبی مشهد، مخالفان حسن روحانی، به تحریک مردم ــ البته در چهار چوب نظام ــ پرداخته اند. حتی اعتراضات در تلویزیون محافظه کار حکومتی نیز بازتاب داده شدند. روزنامه های بسیار محافظه کار بومی دلایل اعتراضات [در مشهد] را ناخشنودی از دولت روحانی دانسته اند. اعتراضات اما شهرهای دیگر را نیز فراگرفت؛ بویژه شهرستانها و روستاها را. شعارها بسیار گوناگون بوده اند. شعارهایی همچون ‹مرگ بر دیکاتور›، ‹نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران› و گاهی شعارهایی در ستایش از رضا شاه پهلوی، بنیانگذار سلسله پهلوی، سرداده شده اند. برخی از شعارها بسیار رادیکال، ملی گرایانه و حتی فاشیستی بوده اند؛ همچون شعار ‹ما آریایی هستیم / عرب نمی پرستیم!›»
جان سخن ابراهیمی در این نوشتار این است که: «یک موضوع هویدا ست: معترضان به هیچ حزبی وابسته نیستند. می توان گفت که بخشی از آنها متعلق به طبقه پایین جامعه اند که همیشه مورد بی اعتنایی قرار گرفته اند. آنها متعلق به آن قشر از جامعه نیستند که در واکنش به رویدادها در ‹تویتر› پیام می فرستند و یا نقدهای خودشان را در مطبوعات عمومی منتشر می کنند. آنها مدتهاست که دارای رایی نبوده اند، کاندیدایی نداشته اند. دارایی شان خشم و ناخشنودی ست. نه اصلاح طلبان و اصولگرایان/محافظه کاران (Konservativen) برای آنها اهمیتی دارند و نه سیاست. برای آنها مدت هاست که ‹سیاست› دیگر هیچ و پوچ و بی معنی شده است. آنچه که آنها پیش روی خود می بینند چیزی جز ناعدالتی اجتماعی و وضعیت نابسامان اقتصادی نیست. این گروهء سامان نیافتهْ (amorph) از مردمانِ [ناخشنود] در واقع نه دمکراتیک است و نه فاشیستی. این گروه روزگاری روی به احمدی نژاد آورده و روزی هم به روحانی. و اکنون احساس می کند که خواسته هایش از سوی هر دو جناح نادیده گرفته شده و [این است که] خودش را خوار شده می بیند. در نبود احزاب و جراید آزاد (...)، و در شرایطی که برگزاری تظاهراتهای دموکراتیک قانونی ممکن نیست و نقد تنها در فضای مجازی جایی برای خود باز کرده است، جای شگفتی نیست که گروهای اجتماعی فاقد پتانسیل دموکراسی [علیه سیستم] بسیج شوند.»
ابراهیمی هم چنین می افزاید: «از یک سو روحانی می گوید که مردمان می بایست حق تظاهرات را داشته باشند و از سوی دیگر بسیاری از معترضان دستگیر می شوند. از این گذشته اینترنت در ایران محدود شده. بویژه برنامه نوشت و خوان محبوب، ‹تلگرام›، فیلتر شده است. اگر این تظاهراتها جدی گرفته نشوند و یا دوباره سرکوب شوند، احتمال آن وجود دارد که این گروه سامان نیافته گسترده شود و این خطر وجود دارد که اعتراض [ها] به فاشیسم، خشونت و یا اشکال غیر دموکراتیک دیگری بیانجامد.»
۵ . «خریستیان مَیِر» (Christian Meier) زیر عنوان «زنگ خطر برای ایران» (۷ ژانویه ۲۰۱۸، در «FAZ»، شمارهء ۱، برگه شمارهء ۸) می نویسد که تظاهراتها فرونشسته اند و از کمکهای خارجی هم خبری نیست و در نشست شورای امنیت، ایالات متحده آمریکا با اتهام «مداخله در امور داخلی ایران» روبه رو شده. و می پرسد که «آیا بنابراین همه چیز زیر کنترل است؟» و در پاسخ می نویسد: «کاملا زیر کنترل نیست. بروز ناخشنودی در جامعه شکافهای موجود در رژیم را آشکارتر نموده. اعتراضاتی که غیره منتظره روی دادند به شکلی تضادگونه شکاف برآمده از جنگ قدرت را نمایان ساختند و هر دو جناح سیاسی ــ اعتدالگرایان هوادار روحانی و اصولگرایان محافظه کار ــ برآوردهای نادرستی داشته اند.»
این نویسنده می افزاید که جزو وعده های انتخاباتی روحانی آزادی بیشتر و رشد اقتصادی بوده و این در حالی ست که رفع برخی از تحریم ها «برای بخش بزرگی از جامعه رفاهی در بر نداشته. در این میان بیشتر از همه سپاه پاسدارانی که ــ بخش بزرگی از اقتصاد ایران را در دست دارد و بخش کلانی از بودجه کشور را می بلعد ــ سود برده است.» و «از این مهم رئیس جمهور در دهم دسامبر [۲۰۱۷] علنا پرده برداشته؛ آن هم با این هدف که [به جناح مخالف] فشار بیاورد. در واکنش به این امر برخی از مخالفان روحانی در شهر مشهد، مرکز مخالفان روحانی، تظاهراتی علیه سیاست اقتصادی او سازماندهی کردند. اما کنترل تظاهراتهای بدون رهبری را از دست دادند؛ تظاهرات هایی که دیگر تنها علیه افزایش قیمتها نبود بلکه اساسا علیه فساد مالی، علیه سیستم جمهوری اسلامی، علیه سیاست خارجیِ تهاجمی (و گرانِ) ایران و حتی علیه رهبر انقلاب، علی خامنه ای، فراروئیدند. چنان خیزشی از زمان انقلاب در سال ۱۹۷۹ [۱۳۵۷] رخ نداده بود.»
۶ . امیر حسن چهل تن ــ نشیمن تهران ــ در نوشتاری زیر عنوان «خشم انباشته» (۵ ژانویه ۲۰۱۸ در «FAZ»، شمارهء ۴، برگهء ۹) که به پارسی نوشته، و از سوی «یوتا هیمِلریخ» (Jutta Himmelrich) به آلمانی برگردانده شده، می نویسد که «جرقهء اعتراضات کنونی مخالفان رژیم احتمالا از سوی مرکز قدرت [= رهبری و مخالفان روحانی] زده شده. یک نکته اما مسلم است: اعتراضهایی که ناامیدی [از سیستم] در آن جا باز کرده، از کنترل [آنان که جرقه اش را زده اند] بیرون رفته.»
چهل تن می نویسد که «مردم با انتخاب یکی از مخالفان احمدی نژاد [به عنوان رئیس جمهور] انتظار بهبود شرایط را داشتند. اما هسته قدرت در ایران چنان رخنه ناپذیر و خواسته های جامعهء ایران چنان گسترده اند که در اساس تغییری رخ نمی دهد.»
چهل تن می افزاید که رژیم دارای دستگاه های سرکوب است، «هر گونه بیانِ ناخشنودی را در نطفه خفه می کند»، «سندیکاهای مستقل وجود ندارند»، «فضای سیاسی در جامعهء ایران بسته است»، «فیسبوک فیلتر و خطوط تلفن همراه در هنگام نیاز قطع می شوند» و «با وجود [همه این موارد] رئیس جمهور روحانی [در همان اوایل ژانویه] می گوید که ملت حق اعتراض دارد. و این درحالی ست که تا کنون هیچ کس توضیحی در این مورد ارائه نداده است که تظاهراتها چگونه می توانند شکل بگیرند هنگامی که همهء کانالهایی که از طریق آنها اعتراضات می توانند نمایان شوند، بسته اند. اگر مردم [به راستی] حق تظاهرات دارند چگونه است که اعتراض مردم پس از انتخابات سال ۲۰۰۹ [۱۳۸۸] با آن پرسش سادهء ‹رای من کو؟› آغازید و با آن مجازاتهای سنگین برای معترضان پایان یافت؟»
به باور چهل تن آنان که جرقه اعتراضات را زدند «بر این مهم ناآگاه بودند که اگر یک بار مردم به خیابان ها بریزند، آنگاه اعتراضشان می تواند متوجه کل رهبران در قدرت باشد.» و می افزاید که «روشن است که رژیم (Regierung) تن به خواسته های معترضان نخواهد داد و در برآوردن خواسته های آنان هیچ گامی برنخواهد داشت. بنابراین قابل پیش بینی ست که اعتراضات در آیندهء نه چندان دوری سرکوب شوند. اما از آنجا که شرایط دشوار در جامعه بدون هیچ بهبودی ای همچنان پابرجا ست می توان گفت که چاره پایانی به بار و زمان نامشخص دیگری موکول است؛ آنهم توام با خشم انباشته جدید دیگری.»
۷ . روزنامه «FAZ» نگاهی داشته به دیدگاهء روزنامهء پرتیراژ نروژیِ «Aftenposten» در باره خیزش دی ماه، و برگردان آن دیدگاه را هم با عنوان «زمان برای تغییر مهیاست» (۵ ژانویه ۲۰۱۸، در «FAZ»، شماره ء ۴، برگهء ۲) آورده که پارسی آن در ادامه می آید: «زمان برای تغییرات در ایران مهیاست. البته تغییر باید از درون/داخل شکل بگیرد. فساد مالی بر اقتصاد رخنه کرده و هزینه های نظامی بالاست. جامعهء ایران شایسته شرایط بهتری ست. این خیزش یادآور دوران شاه در سال ۱۹۷۹ [۱۳۵۷] است. آن زمان هم همه چیز با تظاهراتهای کوچک بدون رهبری مرکزی شروع شد؛ تظاهراتهایی که به شدت سرکوب شدند و به همین دلیل به تظاهراتهای بیشتر و گسترده تر فراروئیدند. روحانی بسیار علاقه مند ست که اعتراضات جدی گرفته شود. تاریخ انقلابی این کشور نشان می دهد که ضربات کوچک هم می توانند درختان بلوط را بیاندازند.»
۸ . «رَینِر هِرمان» (Rainer Hermann) در نوشتاری زیر عنوان «خیزش ملی» (۵ ژانویه ۲۰۱۸، در «Frankfurter Allgemeine Woche» [زیر مجموعهء «FAZ»]، شمارهء ۲، برگهء ۲۲) می نویسد که «مردمان ایران به خیابان ها می روند تا علیه جمهوری اسلامی اعتراض کنند و تفاوتی وجود دارد میان این تظاهرات با تظاهراتهای گذشته: [این بار] مردمان عادی اند که روی از رژیم خویش برمی گردانند.»
این نویسنده می افزاید که «موج تظاهراتهایی که یک هفته ای ست که به سراسر ایران فراروئیده، برای جمهوری اسلامی خطرناک تر از خیزشهای گذشته است. چرا که اعتراضات این امر را هویدا کرده اند که مردمان عادی نیز ناامید از رژیم خویش روی برمی گردانند؛ آنهم در همه کشور. و این درحالی ست که همین مردم عادی یکی از گروهای مخاطب جمهوری اسلامی بودند که در سال ۱۹۷۹ [۱۳۵۸/۱۳۵۷] با وعده عدالت اجتماعی بنیان گزارده شد.»
وی می افزاید که «شعارهایی که مردم سر می دهند نشان می دهد که چه اندازه فاصله میان آنها با سردمداران رژیم افزایش یافته. شعارهای خصمانه ای علیه رهبران جمهوری اسلامی سر داده شدند که تا به امروز با این گستردگی شنیده نشده بودند. برای نخستین بار بنرهای رهبر انقلاب، علی خامنه ای و رهبر پشین، روح الله خمینی، پایین کشیده و سوزانده شدند». باری «معترضان با شعارهای گوناگونی دلسردی شان را بیان می کنند؛ و در گسترهء آن شعارها نقد سیاست های اقتصادی و فساد گستردهء مالی تا خواستاری آزادی های سیاسی و تغییر رژیم نمایانند.»
۹ . روزنامه «FAZ» نگاهی داشته به دیدگاهء روزنامهء آلمانی زبانِ سوئیس، «تاگِس آنسَیگِر» (Tages-Anzeiger) در باره خیزش دی ماه، و برگردان آن دیدگاه را هم با عنوان «پشتیبانی از اعتراضات [در ایران] به سود محافظه کاران خواهد انجامید» (۴ ژانویه ۲۰۱۸، در «FAZ»، شمارهء ۳، برگهء ۲) آورده که پارسی آن در ادامه می آید: «اروپا با شرایط دشواری رو به روست: با تمام قوا از اعتراضات حمایت کردن، چنانکه دونالد ترامپ فرصت طلبانه و با امید سرنگونی رژیم انجام می دهد، آب به آسیاب محافظه کاران [در ایران] ریختن است. خامنه ای اعتراضات را کار فتنه گران خارجی می داند. از این گذشته به راستی هیچ کس نمی داند که در این میان می بایست از چه کسی/گروهی پشتیبانی کرد. با توجه به شدت خشونت و نقض حقوق بشر خاموشی هم نمی تواند گزینه شمرده شود. کار در خور در این میانه کمی فروتنی ست: چرا که حتی سازمان های اطلاعاتی و متخصصان امور ایران نیز به سختی می توانند خوانشی از رویدادها به دست دهند و روند آیندهء آنها را پیش بینی کنند. و از همه محدودتر امکان نفوذ بر این اعتراضات است.»
۱۰ . «FAZ» نگاهی داشته به دیدگاهء روزنامهء دانمارکی، «پولیتیکَن» (Politikan) در باره خیزش دی ماه، و برگردان آن دیدگاه را هم با عنوان «مردمان [ایران] برای مدتها سرکوب شده اند » (۴ ژانویه ۲۰۱۸، در «FAZ» شمارهء ۳، برگهء ۲) آورده که پارسی آن در ادامه می آید: «حتی اگر تظاهراتها در ایران سرکوب شوند، آنچنان که اکثریت [کنشگران سیاسی] انتظارش را دارند، باز هم این تظاهراتها یادآور این نکته خواهند بود که رژیم ایران و مردمان ایران متفاوت از یکدیگرند. در باره رژیم [مستقر] در تهران ــ رژیمی که پشتیبان ترور، سرکوبگر اقلیتها و زنان و حامی اسد است ــ نکات مثبت زیادی برای گفتن وجود ندارد. و این درحالی ست که جامعه ایران دارای تحصیلات خوبی ست، مدرن گراست و دارنده میراث فرهنگی بزرگی ست. هم ایرانی ها و هم دیگر ساکنان خاورمیانه دارای پتانسیل کلانی هستند؛ پتانسیلی که برای مدت ها سرکوب شده و ما نباید این سرکوب را بپذیرم و با خاموشی مان از آن پشتیبانی کنیم.»
۱۱ . «رَینِر هِرمان» (Rainer Hermann) در نوشتار دیگری زیر عنوان «شکل جدیدی از خیزش» (۳ ژانویه ۲۰۱۸ در «FAZ»، شمارهء ۲، برگهء ۲) می نویسد که «تظاهرات [های] امروز متفاوت از سال ۲۰۰۹ [۱۳۸۸] است. تظاهراتها همه جای ایران را فراگرفته اند و مردم در گروه های کوچک به خیابان ها می ریزند. همین امر استراتژی سرکوب رهبریت را با دشواری رو به رو ساخته.» و می افزاید که در سال ۱۳۸۸ / ۲۰۰۹ تظاهراتها متمرکز در تهران بودند و تنها در ۱۵ یونی ۲۰۰۹ «سه میلیون» نفر در تظاهراتی در این شهر شرکت داشتند و این درحالی ست که تا شب دوشنبه، یکم ژانویه، «سخن از اعتراض در ۶۲ شهر بوده.»
به باور این نویسنده تفاوتهای دیگری نیز میان تظاهراتهای اخیر با تظاهراتهای سال ۱۳۸۸ وجود دارد. از «خواسته های بنیادین»ی که در جنبش سبز مطرح شدند در این تظاهراتها خبری نیست و معترضان «خواستار آزادی» میرحسین موسوی و کروبی نشدند. این معترضان میان کلیت «رژیم جمهوری اسلامی» که به باور برخی «می بایست اصلاح و حفظ شود» و «دولت اعتدالگرای روحانی که وعده آزادی های بیشتری داده» تفاوتی قائل نیستند.
به باور «هِرمان» روحانی به مطرح کردن بودجه ای همه فهم با این هدف پرداخته تا نشان دهد که «نهاد های مذهبی و سپاه پاسداران دارای چه قدرتی هستند» و در واکنش به این امر «مخالفان اصولگرای روحانی که نزدیک به سپاه پاسداران اند» به خیابان ها ریختند تا به روحانی «ضربه بزنند.» (منظور نویسنده تظاهراتی روز ۷ دی در مشهد است که احتمالا از سوی جناح رقیب روحانی، یعنی رئیسی، سازماندهی شده بود).
۱۲ . «FAZ» نگاهی داشته به دیدگاهء روزنامهء هلندی، «تلگراف» (De Telegraaf)، در باره خیزش دی ماه، و برگردان آن دیدگاه را هم با عنوان «نبود یک رهبر سیاسی» (۳ ژانویه ۲۰۱۸، در «FAZ» شمارهء ۲، برگهء ۲) آورده که پارسی آن در ادامه می آید: «اکثر معترضان کارگران خشمگینی هستند که بر خلاف همهء وعده های حسن روحانی از رفع تحریمهای برآمده از پیمان اتمی نتوانسته اند سودی ببرند. به مانند تورم، نرخ بیکاری نیز دو رقمی ست. طبقه متوسط در شهرهای بزرگ به پشتیبانی تظاهراتها تا به امروز روی نیاورده و این جنبش، اگر بتوان اسم آن را جنبش گذاشت، تا به امروز فاقد یک رهبر سیاسی بوده است. رهبران جنبش اصلاحات سال ۲۰۰۹ [منظور جنبش سبز سال ۱۳۸۸ است] همچنان در حصر خانگی به سر می برند. با این وجود رژیم (Regime) در خطر است. استفاده از شبکه اجتماعی، که پیشتر انقلاب عربی را به جریان انداخته بود، با وجود محدودیتهای اعمال شدهء فراوان از سوی حکومت رایج تر از ‹جنبش سبز› اند. از این گذشته برخورد خشونت بار از سوی سپاه پاسداران، که در اعتراضات گذشته شاهدش بوده ایم، می تواند نه تنها به از دست دادن پشتیبانی بین المللی [برای رژیم] بیانجامد بلکه ممکن است به شعله ورتر شدن ناآرامی ها در ایران بیانجامد.»
۱۳ . «FAZ» نگاهی داشته به دیدگاهء روزنامهء آلمانی زبانِ سوئیس، «بازلِر زیتونگ» (Basler Zeitiung)، در باره خیزش دی ماه، و برگردان آن دیدگاه را هم با عنوان «نبود یک رهبر سیاسی» (۳ ژانویه ۲۰۱۸، در «FAZ» شمارهء ۲، برگهء ۲) آورده که پارسی آن در ادامه می آید: «رویدادهای ایران اگرچه یادآور آغاز خیزش های ۷ سال پیش در کشورهایی همچون تونس و مصر هستند اما اعتراضات در ایران در حال حاضر خطری برای رژیم محسوب نمی شوند. چرا که رژیم از یک سو دارای این امکان هست که با کمک پلیس و نیروی نظامی و ماشینهای پروپاگاندایش در مساجد بر این تظاهراتها نقطه پایانی بگذارد؛ و در سوی دیگر معترضان ــ دست کم تا به امروز ــ نه دارای رهبری بوده اند و نه دارای یک برنامه تا اینکه این جنبش اعتراضی راستا یابد و اهداف مشخصی را خواستار شود. به همین دلیل هنوز ــ البته شوربختانه ــ نمی توان یک بهار ایرانی را انتظار کشید.»
۱۴ . «رَینِر هِرمان» (Rainer Hermann) در نوشتاری دیگری زیر عنوان «[خیزش در ایران] دیگر قابل جلوگیری نیست» (۲ ژانویه ۲۰۱۸، در «FAZ»، شمارهء ۱، برگهء ۳) به برخی از شعارهای اعتراضی مردم پرداخته و می نویسد که مردم با شعار «[اصلاح طلب، اصولگرا] / دیگه تموم ماجرا» از جمهوری اسلامی ــ هم جناح اصولگرا و هم جناح اعتدالگرای [منتسب به] روحانی روی برگردانده اند.» و می افزاید که «در حالی که یکی از سخنگویان سپاه پاسداران معترضان را با ‹مشت آهنین› تهدید کرده رهبران ‹جنبش سبز اصلاحات› همچنان سکوت کرده اند؛ چرا که این سیاستمداران، میر حسین موسوی و مهدی کروبی که از سال ۲۰۰۹ [۱۳۸۸] در حصر خانگی به سر می برند، خواهان اصلاح جمهوری اسلامی هستند و نه پایان آن.»
این روزنامه نگار می افزاید که «خبرگزاری فارس که نزدیک به سپاه پاسداران است قدرتهای خارجی را مسبب ناآرامی ها می داند. فعلا در این باره تنها گمانه زنی هایی وجود دارد. ولیعهد عربستان، محمد بن سلمان السعود، در مصاحبه ای در ماه آوریل [۲۰۱۷] گفته است که کشاکش میان این دو قدرت منطقه ‹در ایران و نه در عربستان سعودی› به وقوع خواهد پیوست. و یک اتاق فکری (Denkfabrik) در ریاض که نزدیک به این ولیعهد است کمتر از چند ماه پیش پیشنهاد کرده که از اقلیتهای سنی در ایران استفاده شود تا جمهوری اسلامی در داخل بی ثبات گردد. البته اگر ایرانی ها از شرایط زندگی شان راضی باشند محرکهای خارجی محلی از اعراب نخواهند داشت.»
IV. بازتاب «خیزش دی ماه» در روزنامهء آلمانی «دی سایت» (Die Zeit)
۱. «یورگ لو» (Jorg Law) در نوشتاری با عنوان «نان، کار، آزادی» (۱۱ ژانویه ۲۰۱۸، در «Die Zeit»، شمارهء ۳، برگهء ۶) می نویسد که «در غرب رئیس جمهور ایران، حسن روحانی، فردی پیشرفتگرا (fortschrittlich) قلمداد می شود. در ایران هزاران نفر علیه او و رژیم به خیابانها می ریزند. چرا؟»
«لو» همچنین می نویسد که ناآرامی هایی که به اکثر استانها فراروئیده «دارای رهبران سرشناس و یا برنامه مشخصی نیستند». در آغاز «نگرانی های اقتصادی» مطرح بودند اما اعتراضات سپس متوجه «رژیم اسلامی شد؛ رژیمی که به عنوان طبقه حاکمهء فاسد و سرکوبگر در برابر کشورمندان خودش ظاهر می شود.» در آستانه سالگشت انقلاب «خیزش گمنامان، حکومت دزدان (Klepto-Theokratie)» را به لرزه انداخته.
«لو» می افزاید که «ناظران غربی شگفت زده» می بایست از خود بپرسند که «آیا کشاکش بنیادین در ایران همچنان میان اصلاح طلبان و اصولگرایان است؟ [و ما می دانیم که] معترضان علیه هر دو جناح شوریده اند.» باری «از فرزانگی های رایج ایران دانان چیز زیادی باقی نمانده است: اینکه پیمان اتمی به باز شدن فضا می انجامد؛ اینکه روحانی مرد تحول است؛ اینکه طبقه متوسط با تحصیلات خوب می تواند عامل تحول باشد؛ و اینکه محافظه کاران پایگاه گسترده ای در میان روستائیان دارند ــ همه و همه نادرست اند. اگر ناآرامی ها هفته گذشته ایقانی/یقینی بر جای گذاشته باشند، آن چیزی جز این نیست که سیاست [رژیم در] ایران به انتهای کار خود رسیده است.»
«لو» می نویسد که غرب در افغانستان و عراق جنگی را آغازید که شکست خورده و رژیم حاکم بر ایران در حال حاضر در منطقه به «سیاست خارجی نئوامپریالیستی روی آورده.» و مردم هم این سیاست را در اعتراضات خویش به نقد گرفته اند و فریاد زده اند: «غزه، سوریه، لبنان رو رها کن / فکری به حال ما کن».
وی می افزاید که اقتصاد ایران نابسمان است و یکی از شعارهای مردم «نان، کار، آزادی» بوده است. در حالی که اکثر جوانان در ایران بیکارند و به سختی می توانند به دانشگاه ها راه یابند، «آقازاده ها» به «تحصیل در مدارس خصوصی» مشغولند و «ورودشان به دانشگاه ها ساده تر و یافتن شغل با درآمد خوب برایشان راحت تر است.» علی فتح الله نژاد بر این باور است که «اگر کسی متعلق به خانواده های رژیم نباشد، امکان رشد [شغلی] نخواهد داشت.» فتح الله نژاد می افزاید که «هم اکنون تمامیت حاکمیت (gesamte Elite) به زیر پرسش برده شده است.»
«لو» یادآور می شود که «طبقه بالادست و نزدیک به رژیم است که از سست شدن تحریمهای برآمده از پیمان اتمی در سال ۲۰۱۵ سود برده. گرچه از آن زمان تا کنون معاملاتی به ارزش ۸۰ میلیارد دلار با شرکت های خارجی شکل گرفته است. اما از ۱۱۰ قرارداد ۹۰ تا از آنها با شرکتهایی بسته شده که متعلق به حکومت اند.» اصلاحات اقتصادی «نئولیبرال» روحانی باعث شده است که او از سوی طبقات فرودست مورد نفرت قرار بگیرد و در نگاه مردم «او بخشی از سیستم ناعادلانه» قلمداد شود.
فراز نوشتار «لو» شاید این بخش باشد: «پیمان اتمی برای رئیس جمهور [حسن روحانی] در غرب آوازهء یک اعتدالگریِ دیالوگْ گرا را به ارمغان آورد؛ فردی که فضای سیستم را باز می کند و آزادی هایی را خواهد آورد؛ همین که فشار تحریمها کاسته شود. ایرانی ها خیلی وقت است که بهتر [از ما] می دانند که روحانی همیشه مرد دستگاهء امنیت بوده و سرکوبِ خونینِ جنبشِ دانشجویی سالِ ۱۹۹۹ [۱۳۷۸] را پشتیبانی کرده است. او این بار هم نظاره گر دستگیری های گسترده است.»
۲. «یورگ لو» (Jorg Law) در نوشتاری دیگر زیر عنوان «لطفا خودداری کنید» (۴ ژانویه ۲۰۱۸، در «Die Zeit»، شمارهء ۲، برگهء ۱) می نویسد که «در ایران مردم جان خودشان را برای تحول به خطر انداخته اند. پشتیبانی غرب اغلب مواقع ریاکارنه بوده است.»
«لو» با کنایه می افزاید: «در سال نو، رئیس جمهور آمریکا، حقوق بشر را کشف کرد. در پیام توئیتری به مناسبت اعتراضات چندین روزه در ایران نوشته است که ‹ملت بزرگ ایران› از حقوق بشر محروم است. این ملت اما ‹تشنه خوراک و آزادی› است.» باری «های و هوی خوبی ست. آدم می خواهد از خودش بپرسد که آیا همین رئیس جمهور نبود که ملت بزرگ ایران را بلا استثناء از سفر به آمریکا ممنوع کرده بود. به لطف سیاست ترامپ، یعنی محروم کردن مسلمانان، هیچ ایرانی نمی تواند ویزای ایالات متحده آمریکا را درخواست کند؛ نه آن ایرانی شکنجه شدهء مخالفِ رژیم و نه مادر بزرگِ غیر سیاسی ای که می خواهد فرزندش را در تعطیلات نوروز ملاقات کند. ترامپ همه ایرانی ها را به خاطر سیاست رژیم در تهران مجازات کرده و همین ایرانی ها را به مبارزه علیه رژیم هم اکنون با پیام های توئیتریش تحریک می کند.»
«لو» می افزاید که آدم به راستی با «بی-چاره گی ــ اگر نخواهیم بگوئیم که ریاکاری ــ یکی از سیاستهای مشخص خاورمیانه ای غرب» رو به روست. باری «فانتازی ‹تغییر رژیم› در ایران» دوباره پراکنده شده و نه تنها سیاستمداران اصولگرای آمریکایی مانند سناتور جمهوری خواه، گراهام (Graham)، فسخ پیمان اتمی و سیاست براندازی تهاجمی را خواستار شده اند، بلکه سرمقاله ها در این کشور [ایالات متحده آمریکا] نیز خواستار آنند که سیاست گفت و گو کنار گذاشته شود و سیاست سرنگونی ملاها پیش رود.» و «این در حالی ست که خیزش در ایران موقعیت خوبی ست که آدمی نگاهی نو و پساامپریالیستی به منطقه بیاندازد و یک بار هم که شده علاقه ای به مبارزات واقعی مردم نشان دهد. چرا که اصلا مشخص نیست که کی به چه دلیلی علیه چه کسی شوریده و چه کسی در پایان از ماجرا سود خواهد برد.»
«لو» سپس ــ در تضاد با گفته های خودش ــ به خیزش دی ماه پرداخته، شمه ای از آن را به دست داده و خواسته های مردم از جمله عدم پشتیبانی مالی از کشورهای منطقه همچون سوریه و لبنان را بازگو می کند و می افزاید که این خیزش «نه برنامه یک دستی دارد، نه یک رهبر دارد و ظاهرا نه یک استراتژی.»
«لو» در این باره که غرب و آلمان چه واکنشی باید نشان دهند می نویسد که باید «با صدایی رساتر برای آزادی بیان و تجمعات گام برداشت؛ چنان که تا به حال وزیر امورخارجه، گابریل، انجام داده. باید به روشنی گفت که در جریان همکاری های اقتصادی نباید جان معترضان را نادیده گرفت.»
«لو» در پایان یادآور می شود که «نادرست هم نخواهد بود که برای یک بار هم که شده در باره فاجعهء سیاستِ خاورمیانه ایِ غرب اندیشید. و در این میان هیچ کشور به اندازه ایران دارای مناسبت نیست. چهل سال است که این رژیم دارد لعنت می شود و همچنان وجود خارجی دارد. مواردی هم چون ــ جنگ غیر قانونی (völkerrechtswidrig) ایالات متحده در عراق؛ جانبداری متعصبانه از سعودی ها؛ و پشتیبانی (Begeisterung) سطحی از شورشیان در سوریه و سپس بی تفاوتی نسبت به جنایات رژیم [اسد] ــ به این امر هم انجامید که [رژیم مستقر در] تهران امروز قدرت تعیین کننده در منطقه باشد. اعتراضات هم اکنون نشان می دهند که بسط قدرت خارجی به هیچ وجه به معنای ثبات داخلی نخواهد بود.»
نوشتار «لو» با پیامی به سیاستمداران در «غرب» پایان یافته: «ایرانی ها جان و زندگی شان را برای تحول به خطر انداخته اند. برای اینکه کمکی به پروپاگانداری رژیم که می گوید معترضان عوامل خارجی اند نشود می بایست که از فراخواندن مردم به سرنگونی دوری کرد.»
۳. «آندرِا باکهوز» (Andrea Backhaus) گفت و گویی داشته است با علی صمدی احدی که با عنوان «خشم ایرانی ها از میان نخواهد رفت» (۱۶ ژانویه ۲۰۱۸، در «Zeit Online»*) منتشر شده است.
«آندرِا باکهوز» در آغاز می نویسد: «فیلم ساز، علی صمدی احدی، می گوید که اعتراضات در ایران فرونشسته اند اما مشکلات در کشور هم چنان وجود خارجی دارند و بیشتر ایرانی ها می خواهند که این سیستم اقتدارگرا (autoritär) را براندازند.»
احدی در پاسخ به این پرسش که «مردم شعارهایی هم چون ‹مرگ بر دیکتاتور› و ‹ملا حیا کن› سر داده اند. آیا شما انتظار این موارد را داشتید؟» می گوید: «در تظاهرات های کنونی سریع به زیر سوال بردن سیستم مطرح شد. آن زمان که ایرانی ها در سال ۲۰۰۹ [۱۳۸۸] به خیابان ها ریختند یک سال طول کشید تا شعار ‹مرگ بر دیکتاتور› سر داده شد. آنها ماه ها بعد متوجه شدند که با این سیستم، تحولی روی نخواهد داد. (…) در هفت سال اخیر هیچ چیز عوض نشده است. به همین دلیل هم برای خیلی از ایرانی ها روشن است که تحولات کلان در چهارچوب نظام نمی تواند روی دهد، بلکه تنها سرنگونی [راه حل] است.» و می افزاید که «اعتراضات کنونی نشان دادند که مردم اکنون آلترناتیو را بیرون از سیستم می بینند.»
احدی در پاسخ به این پرسش که «آیا روحانی برای شما قابل اعتماد است؟» می گوید: «روحانی علاقه مند و مصمم به حفظ قدرت نظام (Machterhalt der Regierung) است و برای تحقق این امر می خواهد تغییراتی در سیستم ایجاد و فضا را باز کند. اما دایرهء نفوذش محدود است؛ چرا که رئیس جمهور در ایران نقش اساسی ای ندارد. رهبر مذهبی، باری رهبر انقلاب، شورای نگهبان، مجلس خبرگان، مجمع تشخیص مصلحت نظام و نیروهای نظامی (Militär) ــ بیشتر از رئیس جمهور قدرت دارند. روحانی با صراحت گفته است که دو سوم بودجه برای سال ۲۰۱۸ در دست دولت او نیست، بلکه در دست نیروهای نظامی (Militär) و رهبر مذهبی ست.»
احدی در پاسخ به این ادعا که «اکثر ایرانی ها می گویند که تا مادامی که رهبری وجود نداشته باشد که بتواند اپوزیسیون را هدایت کند دگرگونی شکل نخواهد گرفت» می گوید: «هر چه اعتراضات بیشتر به درازا بکشند و هر چه مردم بیشتر به بحث و گفت و گو بنشینند شانس اینکه از این گفتمان (Diskurs) یک ساختار و یک ساختار رهبری پدید آید بیشتر است.»
احدی در پاسخ به آخرین پرسش که «غرب باید چه سیاستی پیشه کند که تحولی در ایران روی دهد؟» می گوید: « رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا بی درنگ در جبهه معترضان ایستاد و این دگرگونی واقعی ست. اوباما در آن زمان [در سال ۱۳۸۸] مدتها برای اعلام موضع تعلل کرد؛ به این دلیل که او به دنبال گفت و گو با صاحبان قدرت بود و می خواست روابط با ایران را بهبود بخشد. ترامپ پس از ورود به سمتش در جبههء عربستان سعودی و اسرائیل قرار گرفت و خواستار تغییر رژیم در ایران شد. این یک سیگنال واقعی ست.» و «برای خیلی از ایرانی ها مهم است که وضعیت حقوق بشر در ایران با تحریمها مواجه باشد و نه مسئله هسته ای. غرب باید بداند که متحدان واقعی شان ایرانیانی هستند که برای رسیدن به جامعه مدنی نیرومند می کوشند. این آدمها می بایست مورد پشتیبانی قرار بگیرند تا اینکه صدایشان شنیده شود.»
*»http://www.zeit.de/politik/ausland/2018-01/ali-samadi-ahdi-proteste-iran-demonstration-demokratie-interview« (last access: March 2018)
۴. «سوزان کَیزِر» (Susanne Kaiser) در نوشتاری با عنوان «اولیت با ایران است» (۵ ژانویه ۲۰۱۸، در «Zeit Online»*) می نویسد که «همه چیز برای ایران خوب پیش رفته؛ چرا که ایران به پیمان اتمی، نفوذ سیاسی بیشتر [در منطقه] و رشد اقتصادی دست یافته. اما مردم از سیاست ریاضت اقتصادی رئیس جمهور، روحانی، رنج می برند.» و «از درآمدهای اقتصادی، طبقات گسترده را نسیبی نبوده است.» و این در حالی ست که «بسیاری از ایرانی ها با رئیس جمهور جدید، امید به بهبود شرایط زندگی شان را داشته اند» چرا که «روحانی وعده داده بود که اقتصاد را اصلاح کند.»
«کَیزِر» یادآور می شود که اقتصاد ایران رشد داشته اما «تعداد معدودی که در راس [نظام اند] از آن سود برده اند.» باری «از رشد اقتصاد ملی بیش از همه طبقه حکومتی سود برده. بزرگترین شرکتهای کشور در دست سپاه پاسداران، ارتش و رهبر انقلاب، علی خامنه ای ست. انحصار قدرت حکومتی، فساد مالی و خویشاوند سالاری (Vetternwirtschaft) جلوگیر هر گونه رقابت واقعی اند.»
و یکی دیگر از دلایل «وضعیت وخیم اقتصادی، اقدامات اقتصادی» روحانی ست. او «اقتصاد ریاضتی را به مردم تحمیل کرده، به جای اینکه بی درنگ اصلاحات ساختاری را پیش ببرد. (…) از زمانی که روحانی در قدرت است فقر گسترده تر شده. رئیس جمهور همزمان بودجه بخش امنیت و دفاع، بودجه نیروهای نظامی و ماجراجویی های خارجی گران آنها را به چیزی حدود ۱۵۰ درصد افزایش داده. خشم بازندگان [این اقدامات] هم اکنون متوجه این دو بُعد از سیاست روحانی ــ امنیت و ریاضت اقتصادی رادیکال ــ می باشد.»
«کَیزِر» بر این باور است که «بر خلاف اعتراضات گذشته در سال ۲۰۰۹ [۱۳۸۸] این بار بیشتر مردم عادی اند که به خیابان ها می ریزند و این در حالی ست که طبقه روشنفکری در تهران نظاره گر است. بر خلاف جنبش سبز معترضان به دنبال آزادی بیان و حقوق زنان نیستند، بلکه خواستار مواد غذایی ارزان تر و پایان طرز تفکرِ خودبهره بردارِ رژیم اند؛ و این که پول کشور دیگر نه صرف ماجراجویی های خارجی [در منطقه خاورمیانه] بلکه صرف اقتصاد بومی/داخلی شود.»
*»http://www.zeit.de/wirtschaft/2018-01/wirtschaft-naher-osten-iran-aufschwung-proteste« (last access: Avril 2018).
۵. «میخائل تورمان» (Michael Thurmann) در نوشتاری زیر عنوان «قدرت محافظه کاران را باید محدود کرد» (۴ ژانویه ۲۰۱۸، در «Zeit Online»*) می نویسد که «عجولانه چرت و پرت گفتن و از پایان رژیم حرف زدن به سود رژیمی ها خواهد بود. به نفع منطقه است که هزینه های سلطه جویی ایران را به بالاترین رقم ممکن برساند.»
«تورمان» می افزاید: «مردم در ایران به خیابانها ریخته اند و غرب یک بار دیگر نشان می دهد که چه اندازه نامنسجم است. دونالد ترامپ با شوق و ذوق روی خوش نشان داده و در پیام توئیتری خود دم از ‹خیزش ملی علیه رژیم سرکوبگر› زده و مردم را به ‹تغییر› فرا خوانده که خلاصه اش همان ‹تغییر رژیم› است. و این بالاترین خواست است؛ خواستی که با آن جورج دبلیو بوش ۱۵ سال پیش منطقه را به خاک و خون کشید. اروپایی ها همچنان از پی آمدهای آن جنگ رنج می برند ــ و در واکنش هایشان خیلی محتاط تر شده اند.»
«تورمان» می پرسد که «اما چه واکنشی درست است؟ آیا باید خونسرد عمل کرد وقتی شبه نظامیان با خشونت عریان به جان معترضان می افتند؟ آیا پیمان اتمی با ایران در خطر است؟ آیا دولت ایالات متحده این حق احتمالی را خواهد داشت که به عالی جنابانان سیاه پوش در تهران حمله کند؟»
«تورمان» یادآور می شود که دونالد ترامپ، تهران و اوباما را به باد انتقاد گرفته و می افزاید که «ترامپ اوباما را متهم کرده است که پس از پیمان اتمی به ایران پول داده است و امکان سرکوب درست و حسابی را برای رژیم ممکن ساخته. گذشته از اینکه پول ایران در بانکهای آمریکا بوده و اوباما آن پول را در قبال صرف نظر ایران از غنی سازی اتمی آزاد کرد باید گفته که: هم اکنون به پیمان اتمی حمله کردن و آن را در صورت امکان، فسخ کردن یک حماقت تاریخی خواهد بود.» چرا «که پیمان اتمی دقیقا آن چیزی بوده است که معترضان در پی اش بوده و با به دست آوردنش زندگی بهتری را آرزومند بوده اند. اما این امر محقق نشد. آن هم بیشتر به این دلیل که رژیم ایران فاسد است و در اختیار سپاه پاسداران سهم بیشتری را گذاشته تا مردم نیازمند. اگر ترامپ اکنون پیمان [اتمی] را فسخ کند بهترین استدلال را به دست رژیم خواهد داد: ‹مقصر در همه مسائل غرب است.› به همین دلیل سیاستمداران غربی می بایست به سه چیز توجه شایانی داشته باشند: نخست اینکه به پیمان اتمی کاری نداشته باشند، دوم اینکه هیچ چیزی را حمایت نکنند و سوم اینکه راسخ بایستند.»
«تورمان» می افزاید که «واکنش اروپایی ها محدود به اخطار و نقدِ به کارگیری خشونت در برابر معترضان بوده است. واکنش مناسب فعلا همین ست. حمایت مشخص از اپوزیسیون در این لحظه بی معناست؛ چرا که آدم نمی داند که چه کسی و چگونه باید پشتیبانی شود و پی آمدهای این پشتیبانی چه خواهد بود. بازنگریِ خیزشهایِ عربی بیانگر آن ست که دلگرمی دادن های نادرست در زمان نادرست چه پی آمدهای فاجعه باری به همراه خواهد داشت.»
مثلا «در اثنای بهار مصری، غرب، خیزش علیه حاکم، حسنی مبارک را به طرق مختلف ترغیب کرد. وزرای خارجه اروپا و وزیر أمور خارجه آلمان هم خودشان را در جشن معترضان در میدان تحریر شریک دانستند. اما زمانی که پی آمد قابل پیش بینی رخ داد، باری برد اخوان المسلمین در انتخاباتی آزاد، ناگهان غرب خود را کنار کشید. به جای اینکه نتیجهء انتخابات دموکراتیک را قبول کند و امر واقع را تحمل کند از سرنگونی رئیس جمهور، مرسی، غیر مستقیم پشتیبانی کرد.» و «در خیزش علیه دیکتاتور سوریه، بشار الاسد، دولتهای غربی با شور و شوق در کنار معترضان ایستادند. اما زمانی که کار به خون و خونریزی کشید خودشان را عقب کشیدند. و در جنگ داخلیِ سربرآورده، غرب به اپوزیسیون، در جیره هایی بسیار کم، کمک و رژیم [اسد] را ایزوله کرد؛ تا اینکه پوتین با بمب افکنی پیروزی اسد را به کرسی نشاند. تاریخ غرب در خاورمیانه، تاریخ شل و سفت کردنها، تاریخ یک گام به جلو یک گام به پس، و تاریخ پیمان شکنی ها و سهل انگاری های بزرگ است.»
«تورمان» یاد آور می شود که به دلایل نامبرده «نباید چرت و پرت وار از پایان رژیم سخن گفت بلکه باید در این باره اندیشید که چگونه می توان قدرت محافظه کاران را محدود کرد. باری چاره اش بیرون از مرزهاست. ایران برای جنگها و کشمکشها شبه نظامیان شیعه در سوریه، عراق، یمن و لبنان بیشتر پول هزینه می کند تا برای نیازمندان در خود ایران. از این سیاست نه تنها خیلی از ایرانی ها بلکه میلیونها عرب نیز رنج می برند. به نفع خاورمیانه است که هزینه های سلطه جویانه ایران را در حاشیه دریای مدیترانه به بالاترین حد ممکن برساند و نام بردن این هزینه ها نیز مفید خواهد بود.»
تورمان در پایان متذکر می شود که «رئیس جمهور ایران، حسن روحانی، که لیبرال نیست اما مخالف سپاه پاسداران است برای نخستین بار بودجه را علنی کرد؛ به علاوه هزینهء بنیادهای مذهبی و همه نهادهای شبه نظامی. این امر قابلیت اعتماد اصولگرایان اسلامی را کاهش داد. هر چه ایرانی ها بیشتر بدانند که هزینه های نامعقول سلطه جویی های [رژیم] در جهان عرب چه قدر است به همان تناسب محافظه کاران در تهران ضعیف تر خواهند شد.»
*»http://www.zeit.de/politik/ausland/2018-01/iran-teheran-proteste-expansion-kosten«(last access: 1. April 2018).
۶. «وانسا وو» (Vanessa Vu) مصاحبه ای داشته با علی فتح الله نژاد که با عنوان «رژیم اصلاح پذیر نیست (reformresistent)» منتشر شده است (۳ ژانویه ۲۰۱۸، در «Zeit Online»*).
فتح الله نژاد در کنار «دلایل ساختاریِ» اعتراضات، به جرقهء های آن، یعنی «افزایش شدید بهای قیمت بنزین و مواد غذایی» ای اشاره کرده که بیشتر به «طبقه فرودست و طبقهء متوسط» فشار آورده.
فتح الله نژاد در باره بودجه علنی شده از سوی روحانی می گوید که برنامه های بودجه «به سخره گرفتن وعده عدالت اجتماعیِ در بوق و کرنا جار زدهء خودش» می باشد و می افزاید که «مبالغ فراوانی برای بنیادهای مذهبی» در نظر گرفته شده و «بودجهء سپاه پاسداران نیز قرار است که افزایش یابد.» این است که «برنامهء بودجهء رئیس جمهور آخرین امید که او اصلاحاتی در خور انتظار مردم پیش خواهد برد را نقش بر آب کرد.» و این شده که انتخاب کنندگان او کمپینی با عنوان «پشیمانم» در توئیتر به راه انداختند.
فتح الله نژاد دلایل اصلی اعتراضات را «در نابسمانی اجتماعی» و «سیستم مستبدانه (autoraktisch) و سرکوبگرِ رژیم» می بیند؛ «سیستمی که نشان داده که اصلاح پذیر نیست (reformresistent). از این گذشته «نیمی از ایرانی ها در نزدیک خط فقر زندگی می کنند. طبق آمار رسمی از هر هشت نفر یک نفر و از هر چهار جوان یک نفر بیکار است ــ و این نرخ ها در حقیقت خیلی بالاتر از این حرف هاست.» مزید بر علت «ناامیدی از پیمان اتمی» نیز بوده است. چرا که «منافع برآمده از معاملات تقریبا بدون استثناء به جیب نخبگان [در قدرت] ریخته شده. به بقیه مردم هیچ نرسیده. بر عکس [در ایران] فقر و نابرابری درآمد افزایش یافته.» وی دلیل فقر افزایش یافته را هم در «سیاست اقتصادی نئولیبرال» روحانی می بیند و می افزاید که «آدم می تواند هم چنین مدعی شود که او ــ به مانند اصلاح طلبان ــ علاقه ای به رفع درماندگی های اجتماعی نداشته. و خیلی از تحلیگران در آلمان و اروپا چشم به روی این امر بسته اند.»
فتح الله نژاد در نقد ایران دانان (Iran-Experten) غربی می گوید: «بیشتر ایران دانان تصویری از ایران به دست داده اند که بیشتر به کارِ روندِ نزدیکیِ آلمان و اروپا به تهران می خورد. مثلا در بیان تفاوت میان جناح های (Franktionen) رژیم بیش از اندازه بزرگنمایی کرده اند. اینان این دو جناح را به نیروهای به ظاهر خوب و بد، به نیروهای اعتدالگرا و اصولگرا تقسیم کرده اند. و این درحالی ست که مخرج مشترکهای بیشتری میان بخشهای این نخبگان وجود دارد تا نکات مورد اختلاف. نقشی که این نکات مورد اختلاف بازی می کنند بیشتر مربوط به سیاست روزمره است [و نه سیاست های کلی]. از این گذشته از منفعت مشترک حاکم، یعنی بقای رژیم، همه جناح ها، به علاوه اصلاح طلبان، به غایت سود می برند. سیمای کامل [رژیم] به علاوه فلاکت اجتماعی و مناسبات دیکتاتوری و همچنین منافع سیاسی و اقتصادی را برخی عمدا نادیده گرفته اند. توهم در باره رژیمِ قابلِ اصلاح (reformfähiges Regime) و ‹روحانی اصلاح طلب› هم اکنون فروپاشیده اند.»
فتح الله نژاد در باره تفاوت میان خیزش دی ماه با جنبش سبز می گوید که «جنبش سبز ناخشنودی مسلمی را ابراز کرد؛ اما آن بیشتر متوجه انتخابات ریاست جمهوری بود. آن زمان اصلاح طلبان دستورات سیاسی را به جنبش دیکته می کردند. از آنجا که آنان خواستار پابرجایی سیستم بودند نداهای موجود علیه سیستم به کل به حاشیه کشانده شدند. این بار اما دیگر این ترمز وجود ندارد. این بار کسانی [در خیابان اند] که جدا از آن جریان جدا شده اند؛ کسانی که پشتشان به دیوار است و تمامیت سیستم را به زیر پرسش برده اند. شعارهای آنان شبیه شعارهایی ست که در بهار عربی (arabischer Frühling) شنیده می شد.»
فتح الله نژاد در پاسخ به این پرسش که «آیا این عجولانه و حتی یک خوانش دلخواه و غربی نیست که ما اعتراضات در ایران را به منزله خواستاری بنیادین تغییر رژیم قلمداد کنیم؟» می گوید: « جنگ ایرانی ها علیه استبدادِ (Tyrannei) داخلی و خارجی هم اکنون قدمتی بیش از ۲۰۰ سال دارد. در جمهوری اسلامی امیدهای مردم هم از سوی اصلاح طلبان و هم از سوی محافظه کاران نقش برآب شده. چنان که از روی شعارها بر می آید بسیاری متاسف اند که تنها دارای انتخاب میان طاعون و وبا [= منظور همان بد و بدتر است] می باشند. در ضمن، خواستار زندگی در شان آدمی شدن، آن هم به دور از فقر و حضانت سیاسی، خاص غرب نیست، بلکه مسئله ای ست جهانشمول. آدمی باید اما در اصلاح پذیری جمهوری اسلامی به کل شک کند.» آن هم به این دلیل که «اگر رفرم پذیری ای در کار می بود هم اکنون مشاهده می شد و یا در زمان رئیس جمهور اصلاح طلب، محمد خاتمی، و یا هم اکنون در زمان روحانی، آن را لمس می کردیم. می بایست یک بار هم که شده واقعیت را به پیش چشم بکشیم که اصلاح ناپذیری (Reformresistenz) شدیدی در سیستم وجود دارد. اغلب این امر عنوان می شود که سیستم سیاسی [ایران] دارای دو ستون است: یک ستون تئوکراتیک با بالاترین رهبر در راس حکومت و با نهادی های غیر انتخابی؛ و یک ستون جمهوری با مجلس و رئیس جمهور. اما در حقیقت ستون جمهوری ای وجود ندارد؛ چرا که تنها وفاداران به رژیم می توانند در انتخابات شرکت کنند. با انتخابات های فراوان می خواهند وانمود کنند که دارای دموکراسی ای هستند که مولفه های یک ‹دموکراسی قانونمند› در غرب را شامل می باشد. اما بسیاری از ایرانی ها پس از تقریبا چهار دههء تلخ تجربهء جمهوری اسلامی دیگر تن به چنین تصوری نمی دهند. به همین دلیل این خیزش تمامیت رژیم را به زیر پرسش کشیده است.»
فتح الله نژاد در پاسخ به این پرسش که «شما چه اندازه یک تغییرِ سیستم کلی را عملی می بینید؟» می گوید که «تغییرات واقعی مستلزم انحلال نهادهای دیکتاتوری ست. درجه سرکوب هم اکنون گسترده است. اما تا زمانی که تحولی ساختاری روی ندهد اعتراضات و خیزشها هم چنان سر بر خواهند آورد.»
آخرین پرسش و پاسخ مربوط به آلترناتیو اصلاح طلبان می باشد؛ و غیاب یک آلترناتیو سکولار دموکرات را ملموس تر می نمایاند.
پرسشِ «وو»: «اصلاح طلبان که مسائل اجتماعی را نادیده می گیرند و به دنبال تغییرات واقعی هم نیستند! ــ پس شما برای رسیدن به یک تغییر ساختاری به چه کسی امید بسته اید؟»
پاسخ فتح الله نژاد: «تنها می توان امید به اروپا بست؛ که به وظیفه تاریخی خودش عمل کند و ارزشهای خودش را همچنان قربانی منافع دیگر نکند. اولین واکنشها از برلین و بروکسل بسیار ناامیدکننده بود. اینان از تفاوت گذاشتن میان سرکوبگر و سرکوب شده غفلت می کنند. برای پیشگیری از یک شکست اخلاقی و سیاسی، آلمان می بایست با توجه به سرکوب خونین [خیزش] روابط خودش [با تهران را] قطع کند و ازسر گیری روابط را منوط کند به رعایت حقوق بشر.»
*» http://www.zeit.de/politik/ausland/2018-01/proteste-iran-reformen-regime-ali-fathollah-nejad« (last access: Avril 2018).
۷. «مارتین گِلِن» (Martin Gehlen) در نوشتاری زیر عنوان «ناامیدی مردم را به خیابانهای کشیده است» (۱ ژانویه ۲۰۱۸، در «Zeit Online»*) می نویسد که «پنج روزی ست که اعتراضات در ایران علیه رژیم ملاها در حال گسترش است. جرقهء اعتراضات افزایش قیمت مواد غذایی بود اما دلایل اعتراضات ژرفتر از این حرف ها هستند.» و می افزاید که مردم از «دخالت های پرهزینه [رژیم] در سوریه، لبنان، غزه و عراق» ناراضی اند و به همین دلیل در تهران و دیگر شهرها شعارهایی همچون «سوریه رو رها کن / فکری به حال ما کن» و «نه غزه، نه لبنان / زندگی ما در ایران است» را فریاد کرده اند. از این گذشته شعار «مرگ بر دیکتاتور» که متوجه «بالاترین رهبر انقلاب، آیت الله خامنه ای، ست» نیز سر داده شده.
«گِلِن» بر این باور است که روحانی با آگاه کردن مردم از چند و چون بودجه ــ «برای نخستین بار در تاریخ جمهوری اسلامی» ــ سهمی در برآشوبیدن مردم داشته. روحانی خواستار شده بوده است که «حواله های میلیاردی که به حساب بنیادهای مذهبی و انیستیتوهای تحقیقی-مذهبیِ نامعلوم از بودجه کشور واریز می شود را دقیقا اعلام و علنی کنند. این گونه بود که همگان در ایران آگاه شدند که چه مبالغی را روحانیت سیاسی سالهاست که به جیب می زند و این در حالی ست که زندگی روزمره کشورمندان هر روز سختر می شود. دانشجویان جلوی درهای دانشگاهء تهران فریاد می زدند که «ملاهای کاپیتالیست» / «پول ما را به ما برگردانید!».
*»http://www.zeit.de/politik/ausland/2018-01/proteste-iran-jugend-unruhen-gruende« (last access: Avril 2018).
۸. «تورستِن اِشروُدِر» (Thorsten Schröder) در نوشتاری زیر عنوان «تنها پیام توئیتری» (۳ ژانویه ۲۰۱۸، در «Zeit Online»*) می نویسد که «رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، دونالد ترامپ، از ناآرامی ها ایران سود جسته و به [رژیم] ایران لفظا حمله کرده است. اما او فاقد یک استراتژی ست و این امر می تواند به بالاگرفتن کار بیانجامد.»
«اِشروُدِر» می افزاید که «در حالی که کشورهای اروپایی در باره ناآرامی های ایران موضعی نگرفته اند، رئیس جمهور ایالات آمریکا با پیامهای توئیتر پی در پی اش در کنار معترضان ایستاده است» و نوشته است که «مردم ایران سرانجام علیه رژیم سرکوبگر و فاسد به پا خواسته اند» و افزوده است که «ایالات متحده آمریکا همه چیز را به دقت زیر نظر دارند.» پس از بیان این تفاصیل «اِشروُدِر» یاآور می شود که «ترامپ فاقد یک استراتژی در برخورد با ایران است.» چنانکه «لیندزی گراهام (Lindsey Graham) جمهوری خواه از جنوب کالیفرنیا، در یک گفت وگوی تلویزیونی گفته است که ‹شما نمی توانید تنها پیام توئیتری بگذارید›. رئیس جمهور می بایست بگوید که می خواهد چه برخوردی با رژیم در تهران داشته باشد.»
پ) جمع بندی
۱. ندای مردم و شعارهای آنان در جراید آلمانی زبان بازتاب چشم گیری داشته است. تقریباً در همه ی نوشتار ها اذعان شده است که «خیزش دی ماه» به هیچ حزب و سازمانی وابسته نبوده و، در آغاز خواسته هایش اقتصادی و نقدش متوجه دولت حسن روحانی بوده اما سپس به خواستاری انحلال تمامیت رژیم فراروئیده است. (در تقریباً همه ی نوشتارها به شعارهای مردم به عنوان گواه مدعیات استناد شده).
۲. افزایش قیمت مواد غذایی و علنی شدن بودجه از سوی روحانی، و سازماندهی تظاهراتی از سوی اصولگرایان در مخالفت با روحانی، جرقهء (trigger/Auslöser) خیزش دی ماه را به باور تقریبا همه روزنامه نگاران و تحلیل گران زده است؛ اما دلیل (cause/Ursache) خیزش را اینان فقدان آزادی های سیاسی-اجتماعی و به ویژه ورشکستگی اقتصادی، اعمال سیاست های نئولیبرالی از سوی روحانی و، بدین ترتیب، افزایش فقر عنوان کرده اند.
اکثر نوشتارها به اقتصاد مافیایی-حکومتی که سپاه در راس آن قرار دارد اشاره کرده و یادآور شده اند که پس از سست شدن تحریمها اقتصاد ایران رشد داشته اما از رشد و سود اقتصادی طبقهء حاکمه سود برده است و نه طبقهء فرودستِ جامعه.
نارضایتی عمیق مردم از سیاست های خارجی رژيم، بویژه ماجراجویایی های هزینه بردارش در منطقه ــ علی رغم فشار اقتصادی سنگین بر مردم ــ در تقریبا همهء نوشتارها مورد توجه شایانی قرار گرفته.
۳. در اکثر نوشتارها مقایسه ای هم میان «خیزش دی ماه» و «جنبش سبز» صورت گرفته.
- نکته کلیدی در رادیکال (تر) بودن «خیزش دی ماه» نسبت به «جنبش سبز» است. «خیزش دی ماه» تمامیت رژیم را به زیر پرسش برد و این در حالی ست که جنبش سبز بیشتر اعتراض اش متوجه نتیجه انتخابات بوده است.
- در «جنبش سبز» اصلاح طلبان خواسته ها را دیکته می کردند و این درحالی ست که «خیزش دی ماه» فاقد رهبری بود و مردم بدون در نظر گرفتن هیچ خط قرمزی خواسته هایشان را در قالب شعار مطرح کردند.
- «جنبش سبز» دارای رهبر و خواسته اصلی اش لغو نتیجه انتخابات بود و این در حالی ست که «جنبش دی ماه» فاقد خواسته بنیادین و رهبری بود.
- «جنبش سبز» در تهران شکل گرفت و «پیرامون»، روی هم رفته، به آن نپیوست و این در حالی ست که در «خیزش دی ماه»، «پیرامون» بود که خیزش را رقم زند و تهران بود که به خیزش آن گونه که باید و شاید پاسخ نداد.
- «جنبش سبز» به دلیل متمرکز بودنش راحت قابل سرکوب بود. اما سرکوب «خیزش دی ماه» به دلیل پراکنده گی و گستردگی اش برای رژیم دشوارتر بوده است.
- در «جنبش سبز» ــ گفته می شود ــ که طبقهء میانهء/متوسطِ جامعه باشندگی پررنگی داشته و این درحالی ست که در «خیزش دی ماه» ــ گفته می شود ــ از سوی طبقهء فرودست کلید خورده است.
۴. روی هم رفته در همه نوشتارها اذعان شده است که مردمان ایران همیشه انتخاب «بد و بدتر» را پیش روی داشته اند و از روی ناچاری به حسن روحانی رای داده اند. اما در این خیزش ناامیدی خودشان را از هر دو جناح با شعاری همچون «اصلاح طلب، اصولگرا / دیگه تمومه ماجرا» آشکارا فریاد زده اند.
و بسیاری انگشت بر این مهم گذاشته اند که رئیس جمهور، حسن روحانی، به وعده های انتخاباتی اش عمل نکرده و افزوده اند که او به دلیل ساختار سیستم نه دارای قدرت چندانی ست و نه خواستار گذر از نظام و رساندن ایران به یک دموکراسی جهان شمول.
جریان اصلاحات به باور این تحلیگران نتوانسته است اصلاحات بنیادی را پیش ببرد. به همین دلیل برخی از تحلیلگران خواستار آن شده اند که دوگانگی «اصولگرایان در برابر اصلاح طلبان» به طاقچه فراموشی سپرده شود. و از فحوای کلام برخی هم بر می آید که با وجود همه این مشاهدات ــ شاید به دلیل فقدان آلترناتیویی سکولار دموکرات ــ خوستار آن اند که «غرب» در جبهه اصلاح طلبان بماند چرا که ضعف این جبهه، به باور ایشان، به قوت اصولگرایان می انجامد.
۵. اتحادیه اروپا ــ با وجود اینکه «جریان اصلاحات» در ایران راه به جایی نبرده ــ همچنان خواستار سرمایه گذاری به روی اصلاح طلبان ست؛ و ثبات سیاسی در ایران را به تحول سیاسی که دارای ریسک بالا باشد (و عراق و سوریه جدیدی را پدید آورد) ترجیح می دهد.
آلمان، به عنوان بزرگترین شریک تجاری اروپایی ایران، بیش از هر چیز به ثبات سیاسی ــ فارغ از اینکه ایران دارای چه حکومتی ست ــ علاقه مند است.
۶. برخی از تحلیل گران اروپایی و ایرانی خواستار آن شده اند که «غرب» جبهه بگیرد و از خیزش مردم پشتیبانی کند. برخی دیگر خواستار آن شده اند که «غرب» تنها به یادآوری رعایت حقوق بشر بپردازد و پشتیبانی خودش از «خیزش دی ماه» را آشکارا بیان نکند؛ چرا که بخشِ محافظه کارِ رژیم آنگاه این بهانه را در دست دارد که معترضان را عوامل و جاسوسان غرب بداند. به همین دلیل هم برخی پشتیابی بی چون چرای لفظی دونالد ترامپ را به باد انتقاد گرفته اند. (در پاسخ به این استدلال برخی یادآور شده اند که رژیم خواه نا خواه معترضان را عوامل غربی دانسته و خواهد دانست. پس بهتر است که پشتیبانی صورت بگیرد).
۷. در این میان ایرانیانی هم امکان نگارش مقاله و یا گفت و گو با روزنامه ها را داشته اند و همه آنان به گونه ای خواستار آن شده اند که «غرب» و بويژه اروپا حقوق بشر را در اولویت قرار بدهد و نه پیمان های تجاری را. در این میان می بایست از علی فتح الله نژاد یاد کرد که سهم عمده ای در نمایندگی اپوزیسیون انحلال طلب داشته است.
اما باید این مهم را هم برجسته کرد که تقریبا همه ایرانی هایی که در جراید آلمانی زبان نوشته اند و یا مخاطب جراید آلمانی زبان قرار گرفته اند از «بایدهای اخلاقی» (همچون فشار به رژیم پیرامون رعایت حقوق بشر) نام برده اند و کمتر کسی به راه کارهای سیاسی پرداخته. و همگان بر این واقف اند که در سیاست خارجی تنها موردی که در پایان (و نه در آغاز) لحاظ می شود همین «باید های اخلاقی» ست. در سیاست خارجه، «اخلاقیات»، روی هم رفته جایگاهی نداشته اند.
۸. مطالعه ی آنچه که تحلیگران اروپایی و ایرانی در راستای پشتیبانی از خیزش مردم عنوان کرده اند بیشتر بیانگر یک بن بست سیاسی ست و این بن بست فقدان یک آلترناتیو سکولار دموکرات را تداعی می کند. جامعه ایران ــ با توجه به افزایش نارضایتی اقتصادی-سیاسی ــ آبستن یک خیزش سراسری دیگری ست؛ و پرسش پیش روی اپوزیسیون سکولار-دموکرات این است که آیا تا آن لحظه خواهد توانست خود را در چهار چوب یک آلترناتیو به مردم معرفی و به «غرب» تحمیل کند یا نه؟
* این نوشتار نخستین بار در شماره پنجم فصلنامه «گیتی مداری»،
متعلق به «حزب سکولار دموکرات ایرانیان» منتشر شده است.