تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
9 خرداد ماه 1397 ـ 30 ماه مه 2018 |
|
گنداب تاریخ!
شهباز نخعی
حکومت آخوندی میراثی دارد که تا چندی پیش از آن با توجه و دقت فراوان محافظت کرده بود. این میراث که بجا مانده از صدر اسلام و زمان تسخیر سرزمین های دیگر توسط اعراب نیمه وحشی بود، شعاری دو کلمه ای است که معنای آن پیروزی از راه ترس انداختن در دل دشمن یا «النصر بالرعب» است.
در نزدیک به 40 سال گذشته این شعار کم و بیش کارآمدی خود را نشان داده بود و در اعدام های پرشمار سال های دهه 1360، کشتار زندانیان سیاسی تابستان 1367، سرکوب وحشیانه جنبش دانشجویی 18 تیرماه 1378، قتل های موسوم به زنجیره ای نویسندگان و فعالان سیاسی از جمله زنده یادان پروانه و داریوش فروهر، محمد مختاری، محمد جعفر پوینده و...، سرکوب اعتراضات موسوم به جنبش سبز درسال 1388 و... هربار مردم معترض اما غیرمتشکل را به زعم خود به عقب رانده و اعتماد به نفس بیشتری یافته بود.
همین اعتماد به نفس کاذب موجب و موجد یکی از خونین و پرتلفات ترین جنگ های داخلی قرن حاضر شد که شمار تلفات آن از مرز 500 هزار تن فراتر رفته و علاوه بر ویران کردن کامل یک کشور، بیش از 10 میلیون آواره و بی خانمان نیز بجا گذارده است. به جرئت می توان ادعا کرد که اگر توفیق حکومت آخوندی در سرکوب معترضان جنبش سبز نبود، بشار اسد هرگز توان رودررویی با مردم خود را نداشت و در همان ماه های نخست اعتراضات در سال 2011 – مانند بن علی، مبارک یا قذافی – برکنار می شد، می گریخت یا به قتل می رسید و به قول دبیرکل پیشین سازمان ملل «جنایت علیه بشریت» در ابعادی چنین دهشتناک رخ نمی داد.
حتی آنچه که به مدت دو دهه با عنوان فریبکارانه «انتخاب بین بد و بدتر» انگیزهء مردم برای حضور در پای صندوق های رأی شد – بدون آن که توضیح داده شود کدام بد و کدام بدتر است – همین شعار بود که با انداختن ترس در دل ها از «بدتر» مردم را وامی داشت که به «بد» راضی شوند!
تظاهرات و اعتراضات خودجوش و فراگیر دیماه 1396، که در بیش از 100 شهر برگزار شد، باطل السحری بود که نه تنها به روند حاکمیت «النصر بالرعب» پایان داد، بلکه حتی می توان گفت آن را وارونه کرد. ترسی که پیشتر در دل مردم بود به حاکمیت منتقل شد و مردم از اعتماد به نفسی که حکومت داشت برخوردار شدند. از آن پس، در موارد متعدد دیده شده که مردم رها شده از قید ترس، بی پروا به طرح خواست ها، مطالبات و حقوق پایمال شده خود پرداخته اند و حکومت – با آن که از طول و عرض دستگاه سرکوبش کاسته نشده – در موضع دفاعی قرارگرفته و گام به گام به عقب نشینی های مکرری پرداخته که آن را در لبه پرتگاه سقوط و فروپاشی قرارداده است.
به عنوان نمونه و فهرست وار می توان از اعتصاب کسبه و کولبران شهرهای بانه، سقز، مریوان و... در کردستان، مطالبات سرکوب شده معلمان، خیزش جانانه و دلاورانه مردم کازرون، اعتصاب فراگیر و سراسری کامیون داران، اعتراضات کارگران نیشکر هفت تپه خوزستان، اعتصاب کارگران کارخانه هپکو اراک و دهها جنبش اعتراضی دیگر نام برد که در اکثر موارد نیز با عقب نشینی حکومت آخوندی و پذیرش دستکم بخشی از مطالبات معترضان روبرو شده است.
در این تغییر بنیادین در آرایش نیروها در میدان نبرد، نکته مهمی که نیروهای معترض و مبارز قطعاً به آن توجه دارند وضعیت لرزان و شکننده نیروهای سرکوب است. این نیروها که افراد آن از میان مردم به کار گرفته شده اند، ازسویی خود شاهد و ناظر فشار طاقت فرسایی که در اثر گرانی کمرشکن، بیکاری روزافزون، فساد بی سابقه، سوء مدیریت نهادینه شده و تخریب وحشتناک محیط زیست که بر مردم وارد می شود هستند و ناگزیر – هر قدر هم که شستشوی مغزی شده باشند – حق را به جانب آنها می دهند و از سوی دیگر خود و خانواده شان هم به طور مستقیم اثر روزمره گرانی و بی ارزش شدن پول را بر سفره و سطح زندگی خود احساس می کنند. این احساس به نوبه خود سبب می شود که بدنه این نیروها هم تدریجاً با معترضان احساس همدردی کنند و حکومت برای راضی نگهداشتن آنها ناگزیر خواهد بود بخش بیشتری از منابع خود را صرف کند.
در این میان، دستگاه اطلاعاتی – امنیتی حکومت با تمام قوا می کوشد که اعتراضات و اعتصاب ها را به صورت جزیره هایی پراکنده و جدا از هم نگهدارد زیرا به خوبی می داند که هر یک از این اعتصاب ها به تنهایی حرکتی بی خطر و مانند نهر آبی است که جریان آن برای حکومت خطری ایجاد نمی کند.
اما، خطر واقعی برای حکومت آخوندی زمانی آغاز می شود که این نهرهای کوچک و مجزا بهم بپیوندند، نیرویی عظیم و بنیان کن به وجود آورند و تبدیل به رودخانه خروشانی شوند که کثافت و نکبت نزدیک به 40 ساله حکومت پلید آخوندی را بشوید و به گنداب تاریخ بریزد!
9 خرداد 1397