تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

23 خرداد ماه 1397 ـ  13 ماه ژوئن 2018

پيوند به ويدئوی سخنرانی

امکانات و موانع آلترناتيو سازی(*)

دکتر محمود مرادخانی

با درودهای فراوان خدمت شما --- و خدمت شنوندگان اين جلسه، در هر کجا که باشند

و به ياد قربانيان ظلم و ستم حکومت استبداد آخوندی خمينی (در ديروز) و خامنه ای (در امروز).

 

دوستان

سپاسگزارم ازفرصتی که در اختيارم گذاشته ايد تا در جمع شما باشم. از پيش پوزش می طلبم ، من متاسفانه سخنران خوبی نيستم. از روی نوشته می خوانم که خلاصه و بدون ايراد باشد.

ابتدا مناسب است در دو مورد : «چرا آلترناتيو» و «چگونگی آلترناتيو سازی» توضيحات کوتاهی بدهم و سپس به بخش «امکانات و موانع آلترناتيو سازی» بپردازم.

چرا آلترناتيو : من فکر می کنم يک سياستمدار دلسوز کنشگرا ، يک روشنفکر انسان دوست ، يک فعال حقوق بشری نگاه نمی کند که مردم چه می گويند و يا به قولی باد به چه سويی می وزد ! بر اساس ديد و بينش خود نياز روز جامعه را می سنجد و سپس همه تلاشش را برای به تحقق رساندن آن انجام می دهد. نياز ايران و ايرانی ، انحلال حکومت حاکم و دستيابی به سکولار دموکراسی در ايران است. رژيمی که همانطور که می دانيد به جز درد و رنج و نابودی ، چه مالی ، چه جانی و چه طبيعتی ، ارمغانی نداشته است. فکر نمی کنم لازم به توضيح باشد و مطمئن هستم که اکثريت قريب به اتفاق مردم ايران ، آگاه و واقف به اين مهم هستند. هر چند که اين اکثريت خاموش بوده و هستند. البته در موارد بسياری به صدا در آمده اند. ولی به دلايل مختلف و مخصوصا به دليل نبود برنامه و رهبريت ، فريادهايشان به ثمر نرسيدند.

برای اين دگرگونی و تغيير رژيم ، ما می توانيم نام « انقلاب » را بدهيم. البته ، انقلاب به مانند واژه و مفهوم « براندازی »، در خود روش و چگونگی انجام شدن خاصی را در بر ندارد. يعنی مثلا ، انقلاب می تواند به صورت شورش و آشوب ، و يا به صورت مدنی و بدون خشونت باشد. براندازی هم همينطوراست. منظور پروسه است. چگونگی آن بتوسط نيرويی که آن را انجام می دهد انتخاب می شود.

ما نيازمند يک نيروی آلترناتيو محکم ، قاطع و کنشگرا هستيم. چرا که :

-         می خواهيم خواست منطقی و به حق مردم ايران را به کرسی قدرت بنشانيم. يعنی رژيم جمهوری اسلامی را سرنگون و آنچه برای ميهن و مردم ايران مناسب است را بدست آوريم. دستيابی به آزادی ، به دموکراسی ، به رشد و تکامل ، نياز مردم ايران است.

ما نيازمند يک نيروی آلترناتيو محکم ، قاطع و کنشگرا هستيم. چرا که :

-         نمی خواهيم که جامعه دردمند و رنجديده ايران به درد و رنج بيشتری بيافتد. شورش های تند و کور ، آشوب ، برادرکشی ، جنگ با ديگران ، هيچکدام مناسب و برازنده تاريخ ايران نيستند. انقلاب و دگرگونی لازم را بايد در محيطی بدور از خشونت کور انجام بدهيم. البته در هنگام مبارزه ، دفاع از خود و واکنش در برابر خشونت حکومت حاکم ، خشونت نيستند.

ما نيازمند يک نيروی آلترناتيو محکم ، قاطع و کنشگرا هستيم. چرا که :

-         با توجه به گذشت بسيار زمان ، و خونخواری و خشونت حکومت حاکم ، هزينه انقلاب در نبود يک برنامه مشخص و يک رهبريت قاطع و مورد قبول همگان و مخصوصا جامعه بين المللی می تواند بسيار بالا باشد. مردم ايران به اين واقعيت آگاه هستند و در نبود شرايط واقعا مناسب ، حرکتی اساسی را انجام نخواهند داد. اين اصل در مورد جامعه بين المللی نيز صدق می کند. در نبود يک آلترناتيو مشخص و واقعگرايانه ، کسی حاضر نيست ، منافع آنی خود را برای آينده ای نامعلوم به خطر بياندازد. من و شما هم اگر بوديم ، همين گونه تصميم می گرفتيم و بدون تضمينهای لازم ، روند ثابت سياسی و تجاری خود و ديگران را به خطر نمی انداختيم.

ما نيازمند يک نيروی آلترناتيو محکم ، قاطع و کنشگرا هستيم. چرا که :

-         می خواهيم در پس از اين رژيم ، يکبار برای هميشه ، بدرستی به آزادی و به دموکراسی برسيم. در اينجا سکولار دموکراسی را دوباره تعريف نمی کنم. شما را ارجاع می دهم به آنچه استادان ما ، منجمله شخص آقای نوری علا ، به ما آموخته اند. بنده نيز در اين مورد بسيار صحبت کرده ام و نوشته ام. شما را ارجاع می دهم به منشور چهارگانه ای که در سايت کانون کنشگرايان موجود است. به باور من اگر اين چهار منشور ، به مانند پيشگفتار ، در ابتدای هر قانون اساسی ای ثبت شود ، آن قانون اساسی سکولار دموکرات خواهد بود. بدون توجه به نوع ظاهری حکومتی که در قانون اساسی آمده است.

 

ما نيازمند يک نيروی آلترناتيو محکم ، قاطع و کنشگرا هستيم. چرا که :

-         دستيابی به سکولار دموکراسی نيازمند رای آگاهانه و آزادانه مردم است. برای اين منظور نيازمند يک دوران گذار هستيم و اين دوران گذار را يک نيروی آلترناتيو از پيش مشخص شده ، بايد اداره کند. تنها برنامه ريزی و مديريت دوران مبارزه کافی نيستند.

باری نيازمند داشتن نيرويی سياسی مشخص برای رهبريت و مديريت دوران مبارزه و دوران گذار هستيم.

اما :

اين نيرو : دولت در تبعيد نيست ؛ مجلس موسسان و يا مجلس شورای ملی در تبعيد نيست ؛ مجمع برای روشنگری نيست ؛

اين نيرو : اتحاد همگانی و يا به قولی وحدت کلمه خمينی وار نيست ؛ بتوسط از ما بهتران هم نيز نبايد در دقيقه 90 بوجود بيايد.

پروسه آلترناتيو سازی برای مشکل عظيم ما و برای رسيدن به سکولار دموکراسی را نبايد به شوخی و يا به سادگی گرفت.

من ساليان بسيار است که در اين مورد صحبت کرده ام و در همان سال 1380 با تشکيل جنبشی به نام آشتی ملی ، که البته 6 سال بيشتر عمر نداشت ، چگونگی نيروی آلترناتيو را تشريح کرده بودم و هم اکنون هم در اين مورد يک طرح جامع در کانون کنشگرايان موجود است که می توانيد بر روی سايت ما آن را ببينيد. در يک کلام و بسيار فشرده و خلاصه :

برای دستيابی به هدف (يعنی : طرح ريزی و اجرای براندازی جمهوری اسلامی و استقرار سکولار دموکراسی در بعد از آن)، جامعه ايرانی نيازمند يک ائتلاف سياسی در بين همه نيروهای موجود و سکولار دموکرات خود می باشد. تا بتواند با تشکيل يک شورای مرکزی (برخواسته از اين ائتلاف در بين احزاب و جبهه های سياسی) روند براندازی و در فردای اين رژيم دوران گذار را به بهترين وجه ممکن رهبريت و مديريت کند.

شايد گفته شود : آيا امکانات لازم برای انجام اين مهم را داريم يا نه ؟

من بسيار ساده پاسخ می دهم که : داريم يا نداريم ، نداريم ! بايد داشته باشيم. امکانات بايد داشته باشيم. يعنی بايد همه تلاشمان را انجام بدهيم که امکانات مورد نظر و لازم تهيه بشوند. بارها شنيده ايم که گفته اند که مثلا اپوزيسيون امکانات مالی ندارد. ولی با اين وجود همواره می بينيم که بسيار پولها خرج شده و می شوند. که البته متاسفانه اکثراً به هدر رفته اند.

اگر ايمان و عشق به راهکاری ، به عقيده ای ، به مرامی و به مبارزه ای باشد ، مردم در هر زمانی و در هر جامعه ای از جان و مال خود می گذرند و آنچه لازم است را تهيه و مهيا می کنند. پس برای داشتن امکانات ، ابتدا بايد ايمان و عشق و اميد بوجود بياوريم ، امکانات خود به خود بدست خواهند آمد.

در مورد داخل کشور ، امکانات تنها مالی نيستند. مسئله سرکوب و هزينه برای کار سياسی بسيار مهم و اساسی است. فعاليت سياسی ای که ما در خارج می توانيم انجام بدهيم ، در داخل ممکن و شدنی نيست. به خاطر همين ، روند سياسی بايد در خارج از کشور جان بگيرد ولی هم پا و همراه داخل به جلو برود. خوشبختانه روشهای بسياری هستند که امنيت را می توانند برای داخل کشور تضمين کنند. در اينجا مشخص است که نمی شود توضيح بيشتری داد. ولی من اطمينان می دهم که می توانيم به راحتی شورايی برای رهبريت و مديريت داشته باشيم که بخشی از آن بدون آنکه رژيم بتواند دخالت و يا کارشکنی کند ، در داخل باشد.

دوستان در داخل (که من با برخی از آنها ارتباط دارم)، و منجمله آقای طبرزدی با اين موضوع موافقند و تاکيد دارند که هسته مرکزی برای رهبريت و مديريت جنبش بايد در خارج بوجود آيد. شخصيتهای سرشناس که هر کدام نماينده گزينه ای سياسی در جامعه هستند ، بايد قبول کنند که اين ائتلاف و اين شورای رهبری را بوجود آورند. من شخصا حامل اين پيام از جانب ايشان هستم و اسامی افراد مورد نظر و باقی جزئيات نيز موجود هستند.

در اينجا می رسيم به موانع در راه آلترناتيو سازی :

متاسفانه در دو بُعد ما با موانع مختلفی برخورد داشته و داريم.

بُعد اول : سرکوب و خرابکاری های رژيم بوده و هستند. متاسفانه رژيم افراد بسياری را در اپوزيسيون حذف فيزيکی کرده است. و اخلاق و رفتار ناشايست خود را ، در موارد و در مکانهای بسياری ، وارد جامعه اپوزيسيون نموده است.

بُعد دوم : مربوط می شود به کارکرد خود اپوزيسيون که متاسفانه بسيار کم راندمان بوده است. از نظر روشنگری ، تحليل گری و خبرنگاری ، جامعه ايرانی مقامِ قهرمان جهانی را دارد. ولی از نظر سامان دهی ، بنيان گذاری و ساختار سازی سياسی ، در رتبه نزديک به آخر جدول جهانی هستيم !

چرا ؟

دلايل بسياری هستند که فکر نمی کنم فرصت بيان باشد. بارها در اين مورد صحبت شده است. من فقط مايلم به دو نکته در اين مورد اشاره کنم که تشريح آنها شايد کمک به رفع موانع خواهد کرد.

نکته يکم راهبردی است :

ما برای آلترناتيو سازی نيازمند ائتلاف سياسی هستيم. نه اتحاد و نه تنها همبستگی. اتحاد در داخل يک گروه و حزب بايد باشد. ما متاسفانه در اپوزيسيون اين اتحاد درون حزبی را هم نداريم و يا بسيار کم داريم. ولی دم از اتحاد کلی می زنيم. شخصيت گرا هستيم و هر کسی ، هر چند به حزبی وابسته است ، سخن شخصی می گويد. از سلسله مراتب حزبی اطاعت نمی کند.  و غيره ...

برای آلترناتيو سازی ما نمی توانيم صحبت از اتحاد کنيم و يا به اتحاد برسيم. اتحاد برای کل اپوزيسيون يعنی وحدت کلمه ايدئولوژيک و يا مذهبی. اتحاد برای کل اپوزيسيون ، يعنی يک ايدئولوژی و يا يک مذهب را به قدرت رساندن.

واژه همبستگی ، به معنای همکاری و همپايی و همراهی است. به اندازه کافی قدرت ساز سياسی نيست. همبستگی در عمل در بين نيروهای موتلف بايد باشد. يعنی وقتی که دو و يا چند نيرو با هم  قرارداد می بندند (يعنی ائتلاف بوجود می آورند) که در جهت هدفی مشخص حرکت مشترک داشته باشند ، موظفند که در هر گام با هم همبستگی داشته باشند. اگر قرار شد تظاهراتی برقرار شود ، همه موظفند در اين تظاهرات شرکت کنند.

پس برای داشتن يک آلترناتيو مشروع و مقبول ، بايد بدنبال ائتلاف سياسی و قراردادی در بين نيروهای سياسی موجود بود. ابتدا بايد احزاب و جبهه ها مشخص شوند ، در داخل خود متحد بشوند و سپس رهبرانشان و يا نمايندگانشان در ائتلافی قراردادی حرکتهای مشترک و همبسته را تا پيروزی ، برنامه ريزی و هدايت کنند.

نکته دوم نظری است.

اولا: ما برای ميهنمان و برای مردمانمان سکولار دموکراسی می خواهيم. نوع نظام در سکولار دموکراسی مشخص نيست. اشکال مختلفی از حکومت می توانند سکولار دموکرات باشند. من شخصا پنج شکل حکومت را می توانم ترسيم کنم (يعنی پنج نوع قانون اساسی بنويسم)، که هيچ منافاتی با اصول سکولار دموکراسی نداشته باشند ، يعنی سکولار دموکرات باشند.

دوما: ما برای حکومت سکولار دموکرات ايران فردا نمی توانيم از امروز شکل و يا نوع تعيين کنيم. جمهوری باشد يا پادشاهی ؟ چه نوع جمهوری و يا چه نوع پادشاهی؟

در نتيجه نيازمنديم که همه گزينه های ممکن در ائتلاف برای آلترناتيو سازی شرکت داشته باشند. احزاب و جبهه های مختلف بايد ابتدا خودشان را منسجم کنند (يعنی اتحاد درون گروهی بوجود بياورند)، خودشان را با اصول سکولار دموکراسی تطابق بدهند و سپس بر سر ميز گردی ائتلاف قراردادی و سياسی را برای رهبريت و مديريت و نمايندگی بين المللی مبارزه تا روز پيروزی و استقرار سکولار دموکراسی در ايران به عهده بگيرند. وظيفه اين ائتلاف خبرنگاری ، روشنگری و يا تحليل وقايع سياسی نيست. وظيفه برنامه ريزی و مديريت اجرايی تصميم ها و رهنمودهای لازم تا پيروزی است.

اين مهم شدنی است به شرطی که بخواهيم و علمی و کنشگرايانه بيانديشيم و تصميم بگيريم.

بسيار جزئيات و توضيحات ديگری لازم به بيان هستند. ولی متاسفانه در اين مختصر نمی گنجند.

من پيروزی را در يک حرکت اعتراضی فلج کننده و ميليونی مردم با مديريت يک شورای مرکزی متشکل از هفت تا يازده نفر ، برخواسته از يک ائتلاف بزرگ سياسی در جامعه اپوزيسيون ، از داخل و خارج و حمايت بدون شرط جامعه بين المللی می بينم.

ائتلافی که سازنده نيروی سياسی لازم برای هدايت دوران گذار تا دستيابی به حکومت ثابت و نهايی سکولار دموکرات نيز باشد. برای دوران گذار نه يک پيش نويس قانون اساسی ، که چندين پيش نويس قانون اساسی لازم است ، تا به رای مردم در فضايی آزاد و آگاه گذاشته شوند.

با سپاس از شما

________________________________

متن سخنرانی دکتر محمود مرادخانی (کانون کنشگرايان ايران)، در نشست عمومی مهستان جنبش سکولار دموکراسی ايران - يکشنبه 20 خرداد 1397 ـ 10 ژوئن 2018

بازگشت به خانه