تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

1 تير ماه 1397 ـ  22 ماه ژوئن 2018

تصویری از بحران آب در کشور ما - راهکارها کدامند؟

علی دماوندی

سکوت آب می تواند خشکی باشد و فریاد قحط!

(احمد شاملو)

اینک آب، آب سالم، آب آلوده، دریاچه ها و تالاب ها و رودخانه های خشک شده، خشکسالی، طوفان های شنی و خاکی و نمکی، جنگ آب، کشاورزان و روستائیان تشنه، جیره بندی های آب، روستاهای خالی و ویران، جابجایی های جمعیتی و مهاجرت های میلیونی و آوارگان  از خشکسالی و جنگ آب و… ورد زبان بسیارانی است که جهان کنونی را با نگرانی به  تصویر  می کشند. مردمان ساکن در مناطق بحرانی، فعالان مدافع محیط زیست، کارشناسان مسائل زیست محیطی و سیاستمداران و آمران و عاملان این نظم، در این باره سخن می گویند. تنها بخش کوچکی از سیاستمداران تبهکار هستند که بحران را انکار می کنند، اما بخش اعظمی از مردمان جهان با نگرانی به سرنوشت جهان ما می نگرند و سرانجام این تغییرات  نابهنگام وناخواسته ای  که جهان را بسوی بحران های تازه سوق میدهد، را رصد می کنند!

آب زندگی است. بامداد شاعر بزرگ آزادی می سرود: ”سکوت آب می تواند خشکی باشد و فریاد قحط؛ سکوت گندم می تواند گرسنگی باشد و فریاد پیروزمندانه ی قحط”! متاسفانه این صدای پیروزمندانه ی قحط دارد بخش هایی از جهان ما را بسوی نابودی می راند. اگر  آب جوهرهء شکل گیری تمدن های تاریخی در جهان ماست و بسیاری از تمدن های جهانی با آب آغاز شده، رشد کرده و شکوفا شده اند، خشکسالی ریشه بسیاری از ویرانی ها بوده است. اگر آب آغاز این تمدن های بشری و جهانی بوده اند، اما تاریخ جهان نشان می دهد که  بسیاری از تمدن های پیشین با کمبود آب و تسلط خشکسالی از صحنه جهانی محو شده اند و، جز خاطره هایی بر تاریخ جهان ما، نامی از آنان باقی نمانده است.

اینک  ایران و بسیاری از کشورهای منطقهء ما و جهان ما، در دوره ای از کمبود و تنش و بحران آب فرو رفته اند. تنش ها وجنگ های مستقیم و غیرمستقیم بسیاری از کشورهای منطقهء ما دقیقاً بخاطر آب و تقسیم آن آغاز شده است. سوالی که اینک اذهان بسیاری را بخود مشغول داشته آن است که «دلایل این دورهء طولانی خشکسالی در منطقه ما چيست؟ این بحران  چقدر ادامه خواهد داشت؟ عواقب  ادامه این بحران چه خواهد بود؟ آیا می توان بر آن غلبه کرد؟ آیا بحران کنونی، واجد نشانه های آغاز روند محو تمدن های دیگری در جهان ما نیست؟ آیا تمدن چند هزارسالهء ما ممکن است در این سرزمین روزی به دلیل کمبود آب از بین برود؟  آیا برنامه ای روشن و مسئولانه برای مقابله با این  بحران وجود دارد؟ سیاست های بین المللی و منطقه ای قدرت های بزرگ و منطقه ای، در چه راستایی است،  تشدید یا تخفیف بحران؟ در راستای حل بحران کدام سیاست مسئولانه و رادیکال برای حل بحران، درجهت منافع مردمان منطقه ما می تواند به اجرا در آید؟ پتانسیل های تغییر و امکانات تغییر را چگونه می توان بکار گرفت؟ برای جلوگیری از درگیرهای بزرگ بر سرآب، برای ایجاد بسترها و ساختارهای سالم  و سازمان دادن همبستگی های بزرگ اجتماعی، نیروی چپ و ترقیخواه  چه اقداماتی را باید به انجام برساند؟»

آنچه روشن است این است که در کشور ما ایران،  نظام  اسلامی سرمایه، غارت و چپاول منابع طبیعی و تخریب محیط زیست را در ابعاد وحشتناک و غیر قابل مهاری پیش برده است. حکومتی مافیایی و ملوک الطوایقی با سرعتی وصف ناپذیر در حال غارت کشور و تصرف و اشغال و فروش همهء منابع طبیعی کشور است. در نزدیک به چهار دهه حاکمیت رژیم اسلامی، ایران گرفتار بزرگترین فاجعه های زیست محیطی بوده است. جنگ طولانی  8 ساله  و نابودی بسیاری از ساختارهای اقتصادی و اجتماعی در جنوب و غرب کشور، دورهء 8 سالهء بازسازی  رفسنجانی و تاسیس ده ها سد – بدون در نظر گرفتن عواقب زیست محیطی آنها –، تغییر مسیر آب ها و برداشت آب های زیر زمینی، و تأسیس هزاران چاه عمیق برای کشاورزی های صنعتی، همه و همهء پروژه های اقتصادی، در بخش دولتی و خصوصی، بدون در نظر داشت مسائل زیست محیطی انجام گرفته و می گیرد و کل این وضعیت به نابودی زیستگاه مردم و گیاهان و حیوانات منجر شده و می شود. آلودگی شدیداً هشدار دهندهء هوا، روند سریع نابودی جنگل ها، تخریب پوشش گیاهی و مراتع، نابودی تالاب ها، روند خشک شدن رودها - خصوصاً رودخانه های بزرگی چون زاینده رود -، خشک شدن دریاچه های مختلف - خصوصاً ارومیه و  هامون-، گسترش بیابان زایی و طوفان نمک و گرد و غبار، کمبود فزایندهء منابع آب آشامیدنی، خشکسالی های فزاینده و مهلک، آلودگی های خطرناک صنعتی، مشکل دفع زباله های بیمارستانی، ویرانی اکوسیستم های دنیای وحش، آلودگی شدید دریای خزر و خلیج فارس و دریای عمان، نابودی آبزیان، و بالاخره عوارض خطرناک ناشی از برنامهء هسته ای رژیم، گوشه هایی از ابعاد فاجعه آمیز زیست محیطی در ایران هستند.

ایران جزو اولین 10 کشور تخریب کنندهء محیط زیست است. در میان آلوده ترین ده شهر اول جهان، نام چندین  شهر ایران، مثل سنندج و یاسوج و اهواز دیده می شود. قطعاً تهران و شیراز و اصفهان و شهرهای بزرگ دیگر نیز دست کمی از این سه شهر ندارند. سالانه حداقل 600 هزار هکتار از جنگل های ایران نابود می شوند. سالی نیست که  آلودگی هوای تهران، اهواز، دزفول، سنندج، اصفهان، کرمانشاه، همدان، اراک، زنجان و چندین شهر دیگر چند روز از خط قرمز عبور نکند، اجباراً مدارس تعطیل نشده و بسیاری روانه بیمارستان نشوند. در بسیاری از شهرهای  ایران هر از چند گاه آلودگی هوا به میزان هشدار دهنده ای می رسد. مردم تهران، پاینخت ایران، بالاخره شاهد حداقل دو طوفان بزر گ شنی شده اند که جان چندین شهروند را گرفته و دهها مجروح و ویرانیهای بسیار را پدید آورده است.  گزارشات انتشار یافتهء حکومتی سالانه مرگ قریب 3000 را نفر بر اثر آلودگی هوا اعلام می کنند. این روند زندگی نسل های کنونی و نسل های آینده را به طور جدی به مخاطره انداخته است. مرگ و میر ناشی از آلودگی محیط زیست افزایش سرسام آوری گرفته، بیماری های لاعلاج زندگی بسیاری را به مخاطره انداخته و هزاران نفر بخاطر خشکیدن دریاچه ها و رودخانه ها و یا نابودی جنگل ها و مراتع  کار و منبع درآمدشان را از دست داده اند و به فلاکت کشیده شده اند.

عیسی کلانتری، وزیر سابق رژیم اسلامی، اعتراف کرده است که بحران  آب  نتیجهء سیاست ها و برنامه های حکومت اسلامی، و بی اعتنایی آشکار برنامه ریزان حکومتی به تجربه های علمی و جهانی است. کلانتری از بهره‌برداری از 97 ‌درصد آب‌های سطحی  در کشور می گوید و اینکه با این کار ایران عملاً تمام رودخانه‌های خود را خشک کرده و دیگر آبی در طبیعت باقی نمانده است: «این به معنای آن است که اگر همین وضع ادامه یابد حدود 70 ‌درصد ایرانیان، یعنی جمعیتی معادل 50 ‌میلیون نفر، برای زنده ماندن ناچار به مهاجرت از کشور هستند. سرانهء آب تجدیدپذیر کشور به ‌100 میلیارد مکعب رسیده است. مدیریت نا‌صحیح رژیم اسلامی  موجب خشک شدن تالاب‌ها و هدر رفتن آب‌های سطحی و زیر سطحی شده است. ایران هم اکنون در حال تجربهء مشکلات جدی آب است. خشک‌ سالی ‌های مکرر، توأم با برداشت بیش از حد آب ‌های سطحی و زیرزمینی از طریق شبکه بزرگی از زیرساخت‌های هیدرولیکی و چاه‌های عمیق، وضعیت آب کشور را به سطح بحرانی رسانده‌است. از نشانه‌های این وضعیت خشک شدن دریاچه‌ها، رودخانه‌ها و تالاب‌ها، کاهش سطح آب‌های زیرزمینی، فرو نشست زمین، تخریب کیفیت آب، فرسایش خاک، بیابان ‌زایی و طوفان‌ های گرد و غبار بیشتر است.»

کلانتری اعتراف می کند که ایران امروز  با بیلان های منفی سرسام آوری در منابع آب های زیرزمینی روبرو و کمتر کشوری در جهان با این آمار و ارقام مواجه است. وزیر سابق حکومت اسلامی اضافه کرده است که: «همین الان داخل بحران هستیم. شهرهای بزرگ ما مشکل آب دارند. در کشاورزی در ده تا دوازده سال اخیر تقریباً افزایش تولید نداشته‌ایم، چون آب روز به روز کمتر می‌شود. آب در حال شور‌تر شدن است. طبیعت ما در حال از بین رفتن است. امروز در داخل کشور یک تالاب آبدار نداریم. از هامون تا هورالعظیم،و از ارومیه تا بختگان، همه خشکیده اند. طبیعت چگونه نشان دهد که کشور در حال از بین رفتن است؟ این مائیم که باور نمی‌کنیم که آب نداریم. کماکان برداشت بی‌رویه، مصرف بی‌رویه، ضایعات بی‌رویه، فشار بر طبیعت؛ به جای اینکه منابع مان را اصلاح کنیم و در زیربناهای مربوط به آب سرمایه گذاری کنیم، پول مملکت را توزیع می‌کنیم که جز تورم چیز دیگری از آن درنمی آید... من به واقع می‌ترسم که اگر 20 تا 25 سال آینده با همین روش از آب بهره برداری کنیم، سرنوشت قوم مایا و سومر سر ملت ایران هم بیاید. این دور از انتظار نیست!… در سال 1344 سرانهء آب به ازای هر نفر 5500 متر مکعب بود، الان به زیر 1600 متر مکعب رسیده است. در حالیکه در حوزهء دریاچه قم که استان های تهران، البرز، قم و مرکزی و سمنان در آن قرار دارند این مقدار کمتر از 850 مترمکعب می‌باشد. یعنی بحران قطعی. با قرار گرفتن زیر 1700 متر مکعب سرانه آب در سال هر منطقه وارد بحران می‌شود، زیر 1000 متر مکعب وارد بحران مزمن می‌شود، و زیر 500 مترمکعب بحران قطعی است. الان استان های شرقی بحران قطعی آب دارند. استان های مرکزی بحران مزمن دارند. در استان های حوزهء دریاچهء نمک 800 مترمکعب آب داریم. بحران مزمنی است که به سمت بحران قطعی می‌رود. خراسان رضوی 1050 متر مکعب آب دارد و وارد بحران مزمن می‌شود. دریاچهء ارومیه در سال 1364 حدود بیست میلیارد متر مکعب آب داشت که امروز دو میلیارد آب دارد. این‌ها خطر است. اگر پیشگیری نکنیم ناچاریم از بین برویم. فشار بیهوده برای توسعهء کشاورزی نیاوریم. مگر به شرطی که رعایت برداشت آب را انجام دهیم. اگر آب را به شکل گذشته بخواهیم تاراج کنیم برای کوتاه مدت تامین غذای 40-30 میلیون نفر را به 70 میلیون نفر برسانیم، اما مرگ سی سال آینده را به ده سال می‌رسانیم و این خیانت به کشور است… یعنی بخش کشاورزی ما هرچه بیشتر فشار بیاورد تا آب بیشتر برداشت کنند، تمدن کشور را با سرعت بیشتری از بین خواهند برد. هفت هزار سال تمدن ضرورت ندارد در سی سال از بین برود».

اینها گفته های اپوزیسیون رژیم اسلامی نیست. اینها را وزیر حکومتی می گوید؛ وزیری که خود در طرح ریزی و اجرای سیاست توسعهء دولت های بعد از شکست انقلاب نقش داشته است. در راستای  این نوع از توسعه بود و هست  که بحران آب بوجود آمده است. به نظر کارشناسان محیط زیست، علت بحران آب در ایران را می‌توان مصرف بیش اندازهء آب در بخش کشاورزی دانست. بخش کشاورزی 92 درصد آب کشور را مصرف می‌کند. محصول به دست آمده نیز متناسب با میزان آب مصرف شده نیست. میزان هدر رفت آب در بخش کشاورزی 30 درصد است و، بنا بر آمار «فائو»، راندمان آبیاری کشاورزی در ایران 40 درصد است. همچنین تصرف سهم محیط زیست از آب تجدیدپذیر توسط سایر بخش‌ها، و به ویژه بخش کشاورزی، باعث خشک شدن تالاب‌ها، دریاچه‌ها، افت سطح آب سفره‌ها، وقوع طوفان ریزگردها و غیره شده است!

از عوامل دیگری که تنش های آبی را در کشور تشدید کرده است، می توان به طرح های نابخردانه انتقال آب و سدسازی ها اشاره کرد. در سه دههء گذشته سدهای بزرگ ساخته شده ‌اند و الان در آن‌ها آبی نیست. سدهایی  مثل سد گتوند خوزستان را ساخته‌اند که آب شیرین کشور را شور می‌کنند. سدهایی ساخته اند که دریاچه ها و تالاب های ایران را خشک و یا کم آب کرده است. هزاران چاه کنده اند که کشور را در گودالی از بی آبی و تنش های بزرگ بر سر آب قرار داده است. در این راستا دولت با اجرای  پروژه‌های انتقال آب زاینده رود به کاشان، آران و بیدگل، انتقال آب زاینده رود به اصفهان، انتقال آب زاینده رود به چغارت، بافق و تفت، انتقال آب کرخه به آبادان و خرمشهر و غیره، بجای استفاده از طرح های کارشناسان، به طرحهای زود گذر و بحران زایی روی آورده که بجای آنکه  بحران آب را حل کنند، اثرات نامطلوب و طولانی مدتی بر حوضه مبدأ و مقصد انتقال آب داشته اند.از جمله این  پیامدهای می‌توان به تغییر در کیفیت خاک، و کاربری اراضی و کشاورزی، اشباع شدن خاک، فشار بیشتر بر آب‌های زیرزمینی و عمیق تر شدن چاه‌های کشاورزی، افزایش درگیری‌ها و آشفتگی‌های سیاسی، مدیریتی و اجتماعی اشاره داشت.

یکی دیگر از عوامل مهم افزایش تنش ها باید به سیاست فاجعه بار رژیم در افزایش جمعیت کشور به دوبرابر در فاصله چهل سال اشاره داشت. افزایش جمعیت 36 میلیونی در سال 57  به 76 میلیون در سال 96، بدون ایجاد ساختارهای لازم اقتصادی و اجتماعی، ایران را بسوی بحرانی همه جانبه سوق می دهد؛ بحرانی که خود را در تشدید نابرابری های عظیم اقتصادی، فقر و بیکاری گسترده، نابرابری های منطقه ای و عدم توسعه در بخشهای بزرگی از کشور نشان می دهد. در عین حال، بطور طبیعی، این افزایش جمعیتی به تشدید تقاضا برای آب و موادغذایی در کشوری دامن زده است که در آن مسئلهء آب همواره یکی از معضلات اجتماعی بوده است. در حالی که بیش از 70 درصد جمعیت در مناطق شهری زندگی می کنند، با ویرانسازی های زیست محیطی و نابرابری های بزرگ اجتماعی  و اقتصادی، روستاها خالی از سکنه می شوند و جمعیت بسوی شهرهای بزرگ  و حاشیه های آن می آیند. این توزیع مکانی نامناسب و افزایش و تمرکز جمعیت در شهرهای بزرگتر، توازن عرضه و تقاضای آب در مناطق شهری را با چالش های بزرگ روبرو کرده و هشدارها در مورد خطر جیره بندی در عرصهء آب را قطعی تر می کند. این عامل عدم تطابق بین آب در دسترس و تقاضای آب، به تنش های اجتماعی دامن می زند. در عین حال، نبود فرصت های شغلی و شرایط زندگی بهتر در مناطق روستایی و خشک، باعث مهاجرت های گسترده به مناطق شهری، خصوصاً تهران، است که هم اکنون میزبان بیش از 18 درصد جمعیت کشور است. سرعت شهرنشنینی و  مهاجرت به شهرهای بزرگ و توسعهء اراضی مسکونی، مستلزم افزایش مداوم در تأمین آب با رشد سریع تقاضای آب در مناطق شهری ست. افزایش مداوم  تقاضای آب، در شرایطی که منابع آب رو به کاهش می روند و تمایل به توسعهء بخش صنعت و کشاورزی و استفاده از منابع اضافی تأمین آب افزایش می باید، می تواند بسیار نگران کننده باشد.

در همین حال، سازمان محیط زیست سرعت استفاده از منابع آب زیرزمینی در ایران را در قیاس با استاندارد جهانی سه برابر بیشتر تخمین می‌زند. این برداشت بی‌رویه عامل خشکیدن 297 دشت از 600 دشت ایران می‌باشد. این در حالی ست  که، بخاطر عدم رسیدگی به شبکهٔ انتقال آب، 35 میلیارد متر مکعب آب در مسیر انتقال هدر می‌رود. مطابق گزارش شرکت آب و فاضلاب، دانشکدهء محیط زیست دانشگاه تهران، تا تاریخ شهریور ماه سال نود و چهار، بیش از 40 درصد از شبکءب کشور فرسوده اعلام شده و 13 درصد از کل هدر رفتن آب ایران تا این تاریخ به موجب همین فرسودگی بوده ‌است.

از طرف دیگر، خشک شدن دریاچه ها و تالاب های ایران، عامل اصلی پيدايش ریزگردها و طوفان های شنی است که سلامتی مردمان ایران را در مناطق مختلف کشور،خصوصاً در خوزستان و بلوچستان و کرمانشاه و ایلام، به خطر انداخته است. مسئولان محیط زیست منشأ اصلی بحران ریزگردها در استان خوزستان را خشک شدن بخشی از تالاب هورالعظیم به علت عملیات حفاری وزارت نفت ایران می‌دانند. طبعاً جنگ و اشغال و ویرانی و ناامنی در عراق و سوریه، و نبود یک برنامه ریزی دولتی جامع در سه چهار دههء گذشته برای توسعهء پایدار در منطقه و جلوگیری از طوفان های شنی، سیاست تبهکارانه دولت ترکیه در ایجاد سدهای عظیم بر آب فرات و دجله، و خشک کردن پهنه های آبی در مناطق شمال و شرق عراق و سوریه، وخانه خرابی بسیاری از مردمان این مناطق، به گسترش ریزگردها و بحران زیست محیطی دامن زده است. اما سیاست رژیم ایران، در خشکاندن تالاب هورالعظیم برای استخراج آسان و ارزان نفت، منشا‌ء اصلی ریزگردها در اهواز و سراسر خوزستان است.

باید به این اضافه کرد که تلاش های دولت های حاکم بر ایران برای مدرنیزه کردن، در کنار پیشرفت‌های قابل‌توجه در توسعه زیرساخت‌ها در چند دههء گذشته، به دلیل تعجیل برای ساخت زیرساخت‌ها و توسعه فناوری، باعث توجه کمتر به اثرات  زیست محیطی  طولانی‌ مدت شده است. در نتیجهء این وضعیت، ارتباط مهم بین توسعه و محیط زیست تا حد زیادی نادیده گرفته شده و اجرای پروژه‌های زیربنایی و مهندسی به‌طور جدی محیط زیست را تحت تأثیر قرار داده و اثرات منفی آن بر سلامت مردم و بر سیستم‌های طبیعی قابل مشاهده شده و یا در طولانی مدت دیده خواهد شد. با وجود اثرات  زیست محیطی و اقتصادی، تشنگی برای نوعی از توسعهء فنی و تکنولوژی سریع (به‌جای توسعه پایدار) هنوز هم عامل اصلی تصمیم‌ گیری ‌های توسعه‌ای کشور است.

روشن است بدون یک سیاست روشن و قاطع  در کنترل جمعیت، بازنگری جدی در سیاست های رشد و توزیع جغرافیایی جمعیت، سازمان دادن یک مدیریت دمکراتیک و مدرن و هماهنگ و کارآ، تقویت سازمان ها و نهادهای مردم سالار و مستقل حافظ محیط زیست، قطع دست شرکت ها وکمپانی های سرمایه داری از تسلط بر آب، و کسب سود از این ماده حیات بخش، جایگزین کردن صنایع آلترناتیو و ایجاد شغل و درآمد برای روستائیان بجای کشاوری و کشت محصولاتبا نیاز آبی بالا، مدرنیزه کردن شیوه ها و وسایل کشاورزان برای بهره برداری مناسب از خاک و آب، و بازبینی الگوهای کشت بر اساس دستاوردهای علمی و جهانی،  همکاری و همبستگی منطقه ای مردمان منطقه و توزیع عادلانه و معطوف به توسعهء پایدار آب در خدمت همه ی مردمان منطقه، پایان جنگ و رقابت های کشورهای منطقه، و خصوصاً پایان دادن به استبداد سیاسی ارتجاع اسلامی و اشغال و سلطه امپریالیستی در کل منطقه ی خاورمیانه، نمی توان از یک سیاست پایدار برای پایان دادن به بحران و تنش آب و سازمان دادن توسعهء پایدار در خدمت اکثریت عظیم مردمان سخن گفت.

 17 یونی 2018

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=68497

 

بازگشت به خانه