تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
بلند پروازی و «پارانویا»ی روشنفکرانه
مسعود نقره کار
1
روشنفکر یعنی: پرسشگر، شکاک، نقاد، آینده نگر، بلندپرواز، تولید کنندهM ایده و گفتمان. ” آزاداندیشی و آزادیخواهی” نیزنخِ پیوندِ دانه های رنگین کمانیِ پرسشگری، شکاکی، نقادی، آینده نگری، بلند پروازی، ایده و گفتمان سازی ست. دراین میانه به نقش شک، ایده و گفتمان سازی در تغییر و تحول انسانی و اجتماعی اهمیت بیشتری داده شده است و تاثیرگذاری شان نیز چه در قلمرو خاص حرفه ای و تخصصی، و چه در قلمرو عام و اجتماعی، مورد تاکید بیشتری قرارگرفته است.
2
پارانویا، به عنوان بیماری و یا نشانه، بیماری به معنای داشتنِ تصور، پندار و باور بازدارنده و غیرواقعی ست. پارانویا شک، سوء ظن، بدبینی و کژانگاری بر بنای بی اعتمادی، افکار غیرمنطقی و باور غلط است.
پارانویا انواع گونه گون دارد، اختلال شخصیت پارانوئید، اختلال هذیانی پارانوئید، اسکیزوفرنی پارانوئید، که در اختلال شخصیت پارانوئید فرد بیمار در کنار حساسیت بیش از حد و گوشه گیری تصور می کند که کس یا کسانی، یا نیروهائی نامرئی و دشمنانی خیالی به دنبال توطئه علیه وی و آسیب رساندن به او به اشکال مختلف هستند، و بهمین خاطرآن کس و کسان دیگررا سرزنش می کند در حالی که دلیل واقعی برای ترس ها و نگرانی ها وجود ندارد.
3
در میان اصلی ترین ویژگی های روشنفکری - به ویژه پرسشگری، شک کردن، نقادی و بلند پروازی - سبب شده اند تا در نگاه روانشناسانه و رفتارشناسانه، تعابیر و نظرهای گوناگونی درباره روشنفکران مطرح شود. برخی از روانشناسان، روانکاوان و روانپزشکان، از جمله زیگموند فروید، مطرح کرده اند که روشنفکران ایده پارانوئیک دارند، که پاره ای از اندیشگی، شخصیت و رفتار روشنفکرانه را سبب شده است. محور ارزیابی این دست روانشناسان، روانکاوان و روانپزشکان بیش از هر پدیده ی دیگری تاکید بر”شک، سوءظن، بدگمانی” و ”بلندپروازی” روشنفکرانه بوده است. در برخی از این تعابیر ونظرها و ارزیابی ها نشان داده شده است که شک، سوءظن، عدم اعتماد و ”ایده های پارانوئیک” همیشه به معنای پارانویا به عنوان نشانه بیماری نیست.
حس ممتاز بودن، تکبر و غرور، قضاوت های زودرس، زودرنجی، بدبینی، سماجت و یکدندگی ، نادیده گرفتن ضعف ها و لغزش های خود، خودبزرگ بینی (مگالومانیا)، خود برترپنداری، خود پسندی، جاه طلبی و گوشه گیری از ویژگی های روانی و رفتاری برخی از هنرمندان و روشنفکران است. بروز برخی از این ویژگی ها در میان بخشی از روشنفکران از عواملی بوده اند که سبب شده اند تا ذهن تعدادی از روانشناسان، روانکاوان و روانپزشکان به سوی بر رسیدن وجود ایده پارانوئیک در میان روشنفکران سوق داده شود، ویژگی های روانی و رفتاری ای که نمی باید و نمی توان به همه روشنفکران تسری و تعمیم داد.
4
تردیدی نیست که بسیاری از روشنفکران فلسفی، سیاسی و فرهنگی، همچون بسیاری از افراد جامعه از اختلال های روانی و رفتاری رنج برده و می برند. بیماری های روانی این دست از افراد شناخته شده، همچون اسکیزوفرنی، بیماری دوقطبی (افسردگی- شیدائی)، افسردگی و… بسیاری از آنان را به سوی کارهای جنون آمیز و حتی خودکشی سوق داده است. این که وجود نشانه های اختلال ها و بیماری هائی که علت های ژنتیک، زیست شیمیائی و اجتماعی بروز آن ها شناخته شده است را از ویژگی های روشنفکری و همۀ روشنفکران قلمداد کردن نادرست و بی پایه، و آلوده به اغراض های سیاسی و ایدئولوژیک است. در این میانه بحث های متعدد و دراز دامنی نیز مطرح شده است، که یکی از آن ها بحثِ چرائی و چگونگی رابطه میان خلاقیت و نبوغ با بیماری های روانی و جنون است، و این پرسشِ هنوز مطرح که آیا خلاقیت و نبوغ سبب بروز این بیماری ها می شوند یا این بیماری ها هستند که خلاقیت و نبوغ آفرین اند؟
5
ایده، تصور و پندارهای غیرواقعی، همراه با شک و سوء ظن، در میان بسیارانی که اختلال و بیماری روانی ندارند هم وجود داشته و دارد، به ویژه در میان هنرمندان، سیاستمداران و روشنفکران. “ایده پارانوئیک ” در آن حدی که در انواع بیماری های پارانویا مطرح است، در میان روشنفکران ترس آفرین و خودآزارانه نیست، و سبب گوشه گیری نمی شود. گوشه گیری برخی از روشنفکران را که به پارانویای روشنفکری نسبت می دهند، یک انزوای ناشی از بیماری پارانویا و افسردگی نیست. روشنفکر گاه تنها می ماند، تنها می ماند اگر با قدرت ها هم پیمان نشود، تنها می ماند اگر همرنگ جماعت نشود، در چنین مواقعی حساس می شود، و گوشه گیر به نظر می رسد.
بر بنای ویژگی های تاریخی، فرهنگی و روانی هر جامعه ای می توان ” ایده های پارانوئیک” متفاوت و متنوعی را شاهد بود، برای نمونه رگه های ”توهم توطئه” در میان بخشی از روشنفکری جامعه ما وجود داشته و دارد. بر مبنای همین ویژگی ها روشنفکر دربرابر دنیای بیرون گاه حالتی تدافعی به خود می گیرد تا به امنیتی روانی دست یابد.
آنچه که اهمیت دارد فهم این واقعیت است که شک و سوء ظن روشنفکرانه شک و سوء ظن بیمارگونه و یا نشانه بیماری نیست. شک و سوء ظن در برابر مطلق نگری، یقین و ایمان است، شکی زدايندهء تقدس و افسون است، تابو شکنی ست، شک به قدرت است. شک روشنفکرانه “طوفان شک منطقی” ست. شکی ست که به همه چيز حتي يقين خود شک ميکند. اجازه نميدهد به نام مذهب و سياست به جاي او فکر شود، و برايش تصميم گرفته شود، و او مُکلف به اجراي آن باشد. شکی شناسا، ژرفکاو، پرسشگر و جامعنگر است. صاحب چنین شکی روشِ تفکرش سنجش گرانه است و قدرت تفکیک امور را در خود دارد؛ شک و شکاکی که ” نماینده فلسفی عقل انتقادی” ست و به همین خاطر به اهمیت نقد، تغيير و انديشيدنِ تحلیلی و علمي واقف است. مرزی برای نقد نمی شناسد، عقل در نگاه وی مجموعه ای پیچیده از قیاس ها، تخمین ها، ارزیابی ها و راه یابی هاست. شک می کند، می پرسد، عقلانی می اندیشد، و عمل می کند، و در این راه برای رسیدن به هدف، خردمندانه وسیله و ابزار مناسب بر می گزیند. شک روشنفکر بر چنین بنیاد هائی استواراست، و ربطی به شک و سوءطن پارانوئیکِ به عنوان نشانه برخی از بیماری های روانی ندارد.
6
ایده، فکر و اندیشه ی روشنفکرانه بلند پروازانه است، به همین خاطر ایده ها و افکار ”پارانوئیک” می نمایند. بلند پروازی، یعنی به دنبال ترقی و پیشرفتی فراتر از «آنچه وجود دارد» بودن؛ بلند پروازی یعنی شور و هیجان همراه با شوق و علاقه برای تغییر وضع موجود و بهتر شدن آن؛ بلند پروازی پروازِ بلندِ ذهن و روان است بر فراسوی واقعیت ها؛ تلاشی ست برای واقعی کردنِ غیرواقعی ها و یا منطقی کردن آنچه غیرمنطقی می نماید. بلند پروازی می تواند پروازی میان تصورها و تخیل ها و وهم ها باشد تا به یاری آن ها بتوان واقعیت را تغییر داد و تلطیف کرد. بسیاری از اختراع ها و اکتشاف ها و گفتارها و نوشتارهای فلسفی، سیاسی و فرهنگیِ راهگشای زندگی ای بهتر بر بنای بلند پروازی ها استوار بوده اند. روشنفکر بلند پرواز وضع موجود را بهتر از «آنچه هست» می خواهد. روشنفکر، معترضانه و بلند پروازانه تاریک اندیشی و تاريک رفتاری را به چالش می کشد؛ که اگر چنین نکند، و اگر بلندپرواز نباشد روشنفکر نیست.