تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
توجیه اعتصاب شکنی؛ عذر بدتر از گناه!
آذر ماجدی
جعفر عظیم زاده، دبیر اتحادیهء آزاد، طی مصاحبه ای با رادیو پیام، تلاش کرده از خرابکاری ضد کارگری اعتصاب شکنانه شان دفاع کند. او تلاش زیادی کرد ولی هر چه بیشتر تلاش کرد ناموفق تر شد؛ ديگر "دم خروس" دی کاملا از لای قبایش بیرون زده است. پنجاه دقیقه تناقض گویی و به در و دیوار کوبیدن. می گویند دروغگو کم حافظه میشود؛ نمونه بارزش همین مصاحبه است. یکجا می گوید ما بهشان گفتیم اینطوری نمیشه ادامه داد، باید اعتصاب را تمام کرد و دو دقیقه بعد میگوید ما هم از پایان اعتصاب ناراحت شدیم. یکجا میگوید ما کی هستیم اعتصاب را پایان دهیم خود نمایندگان اطلاعیه دادند و ما دو روز صبر کردیم؛ اما صد بار می گوید کارگران با ما تماس داشتند و نظر ما را می خواستند و بما ابراز نارضایتی می کردند و می خواستند اعتصاب تمام شود. جل الخالق!
1- یکی از زشت ترین و ضد کارگری ترین وجوه این مصاحبه تلاش برای بی اهمیت کردن سندیکای هفت تپه و کم ارزش کردن نقش رهبری اسماعیل بخشی است. ادعا می کند کارگران سندیکا را نمی شناختند! و اتحادیه با سندیکا تماس نداشته با کارگران تماس داشته است. سندیکای هفت تپه یکی از بزرگترین اعتصابات تاریخ ایران را آغاز و رهبری کرد. ما فرض می گیریم که ادعای تماس و نزدیکی با کارگران هفت تپه درست باشد؛ آنگاه اتحادیه با چه پرنسیپ کارگری فعالیت های سندیکا را طی یک دوران سخت، رهبری یک اعتصاب بر سر مرگ و زندگی، نادیده گرفته و از بالای سر آنها کارگران را به پایان اعتصاب تشویق کرده است؟
اسماعیل بخشی یک رهبر رادیکال، آگاه، متعهد به کارگران و منافع طبقه کارگر است. بدون اسماعیل بخشی اعتصاب هفت تپه نمی توانست به این موقعیت شامخ دست یابد. اسماعیل بخشی بود که مساله شورا، "اداره شورایی" و مجامع عمومی را مطرح کرد و همگانی نمود. بحث کنترل کارگری را عنوان کرد؛ کارگران را به وسط شهر برد و حمایت مردم شهر را به اعتصاب جلب کرد؛ خانواده ها و همسران کارگران را به وسط اعتصاب و اعتراض آورد، آنها را به سخنرانی و دخالت فعال تشویق کرد. برای همین است که جمهوری جنایتکار اسلامی نزدیک به سه هفته است شدیدا شکنجه اش می کند؛ به همین خاطر است که بیش از هزار کارگر بر ادامه اعتصاب پای فشردند؛ به همین دلیل است که وقتی روز شنبه آزادش نکردند بقیه کارگران نیز تصمیم گرفتند به اعتصاب بپیوندند؛ و بالاخره بهمین سبب است که اکنون تمام جامعه برای آزادیش بپا خاسته است. و آنوقت آقای عظیم زاده صریح و روشن می گوید نه اسماعیل بخشی نقشی نداشته است.
2- آقای عظیم زاده تلاش می کند این شبهه را القاء کند که کارگران مدتی پیش می خواستند اعتصاب را تمام کنند ولی عملا با داد و فریاد و حتی "فحش" به ادامه وادار می شدند! این ادعاها یعنی نمایندگان و کارگران فعال و مبارز تودۀ کارگران را مرعوب می کردند و با سلاح ارعاب اعتصاب را نزدیک به یک ماه بطور متحدانه ادامه دادند. این خزعبلات را باید بپای چه چیزی گذاشت؟ اینها دوستان کیانند؟ از کدام جبهه در این اعتصاب تاریخی دفاع می کنند؟ چگونه است که سیاست هایشان و حرفهایشان عملا در کنار سیاست ها و ادعا های رژیم و کارفرما قرار می گیرد؟ اگر عبارات تهییجی که قرار است گوینده و اتحادیه را قصر در ببرد فاکتور بگیریم این مصاحبه میتوانست در ده دقیقه تمام شود. و اصل مطلب چنین می بود: سندیکا هیچ نقشی ندارد، اصلا کارگران نمی شناختندشان؛ اسماعیل بخشی نقشی نداشت؛ کارگران با اتحادیه تماس می گرفتند و از آنها صلاحدید می گرفتند و شکایات خود از روشهای مرعوب کننده سندیکا را با آنها مطرح می کردند؛ (حتما در نیشکر هفت تپه تعدادی کارگر از جنس رضا رخشان وجود دارند، لابد همانها با اتحادیه تماس می گرفتند و از آنها مشاوره برای چگونگی پایان اعتصاب می گرفتند!) کارگران می خواستند خیلی زودتر اعتصاب را تمام کنند؛ اتحادیه هم بهشان مشاوره می داده که اعتصاب دیگر قابل ادامه نیست و باید تمام شود؛ باید 50 نفر میامدند جلوی مجلس و استمداد می کردند. این لب کلام آقای عظیم زاده است. کمی دقیق شوید! این سخنان روش چه نهادهای ضد کارگری در جامعه را تداعی می کند؟
3- این اولین بار نیست که اتحادیه سندیکای رسمی یک بخش کارگری را بی اهمیت و بی ارزش قلمداد می کند و سعی می کند آنرا دور بزند. در مورد سندیکای شرکت واحد نیز دقیقا همین سیاست را پیشه کرد. از توطئه رژیم دفاع کرد؛ به نمایندگان سندیکا حمله کرد؛ و از مجمع رژیم دفاع کرد. این سیاست مفتضحانه شکست خورد. و می بینیم که تاکتیک اعتصاب شکنی شان نیز با فضاحت شکست خورد. همان چپی که ایشان در مصاحبه به آن حمله می کند و می خواهد ناچیز جلوه اش دهد، دست آنها را رو کرد؛ سیاست ضد کارگری و اعتصاب شکنانه شان را افشاء کرد؛ و دقیقا بهمین علت است که 50 دقیقه حرف می زند تا اسکاندالشان را رفع و رجوع کند. و پنج روز بعد از اطلاعیۀ اعتصاب شکنانۀ آنها کارگران و همان مجمع نمایندگانی که با ارعاب رژیم ختم اعتصاب را اعلام نموده بود، اعلام ادامه اعتصاب کرد. یک شکست مفتضحانۀ دیگر.
4- جوک این مصاحبه اما آنجاست که آقای عظیم زاده مدعی میشود، اطلاعیۀ ختم اعتصاب آنها به مبارزات هفت تپه کمک کرده است! جل الخالق! این ادعا بیانگر استیصال گویندۀ آنست. زمین و زمان را بهم می بافد تا خود را موجه و "رهبر" جلوه دهد. اگر بخواهیم خوش بین باشیم و حسن نیت داشته باشیم باید گفت شاید همین جاه طلبی برای رهبری است که ایشان را به نفی کامل نقش اسماعیل بخشی و سندیکای هفت تپه سوق می دهد.
ما روز دوشنبه صبح بلافاصله پس از دیدن اطلاعیه اتحادیه، این کار را تقبیح کردیم و آنرا اعتصاب شکنی و ضد کارگری خواندیم. برخی با ایجاد هیاهو و گل آلود کردن آب کوشیدند از اتحادیه دفاع کنند. ولی فقط 6 روز طول کشید تا شاهد از غیب برسد. دبیر اتحادیه در این مصاحبه بر صحت تمام نقد ما حکم تائید کوبید. این مصاحبه عذر بدتر از گناه است. هدف آن رفع و رجوع یک عمل زشت و شنیع ضد کارگری بوده است، اما باید گفت که زشتی این عمل را آگراندیسمان کرده است.