تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
دایرهء آشتی را وسیع تر بگیرید!
پرويز عظيم پور
کشمکش و جدل ایرانی ها غمگینم می کند و مرا بیاد فیلمی می اندازد از یک قبیله در آفریقا که آدم هائی را نشان می داد که جلوی کلبه های خود کوچه ای داده و ایستاده بودند. و به نوبت یکی جلو می آمد و رو به آن های دیگر با فریاد حرف هایی می زد و با خشم دست ها و بدن خود را تکان می داد. وقتی حرف های او تمام می شد و یا هنوز تمام نشده بود نفری از روبرو او و دیگران را هدف فریادهای خود قرار می داد. هنوز کسی چوبی یا سنگی در دست نداشت ولی فضایی که در فیلم دیده می شد این حس را به بیننده منتقل می کرد که این پایان کار نیست و به زودی تهاجم فیزیکی آغاز خواهد شد.
جنابان دکترنوری علا و حسن خان اعتمادی! - که برایتان احترام بسیار قایلم و شما را مبشران آشتی و انسان های متفاوتی می بینم! من فکر می کنم که این حرکت شما [در برنامهء «رمز پيروزی»]، با برشمردن ضعف های نیروهای مذهبی حاکم، می خواهد بگوید که سیب های گندیدهء این سبد فقط مذهبی های حاکم می باشند و دیگران منزّه از هر عیب و ایرادی می باشند.
اما در کنار آنها بايد گفت:
- آنهایی که خیلی جوانند و تازه دارند به مکتب می روند، هنوز که کارنامه ای از تاریخ نگرفته اندکه بتوان دربارهء بود و نبودشان قضاوت کرد و بنا بر این باید کنار بنشینند تا ببینیم کی از تخم بیرون خواهند آمد و چه نمره ای از تاریخ خواهند گرفت.
- ولی در خصوص کسانی که وابسته به نسل های پیش هستند، بهتر است که هر کسی و یا هر سازمانی از خود شروع کند و، محضِ اعتماد سازی، بگوید که در شکست ها و ناکامی های گذشته در کدام بازی و حرکت سیاسی ایران، چه نقشی ایفا کرده است.
بهرحال، پیش از آن که بازی بدست نیروهای مذهبی بیافتد، اگر جامعهء ما، در کلیّت خود، موّفق می بود، انقلاب پنجاه و هفت شکل نمی گرفت. بعلاوه اگر مردم به نیروهای دیگری در سال پنجاه و هفت اعتماد می داشتند اصلن مذهب به قدرت نمی رسید. پس آن دوران در مجموع، اعم از چپ و راست، شکست خورده بودند و می بایستی صحنه را ترک نمایند.
براستی آیا ما، بدون چوب و چماق وقانون و دولت، کارمان از پیش می رفت؟ پس یک تشکر به نیروهای مذهبی بدهکاریم که در خلاء قدرت پیه همهء بدبختی ها و خون جگر خوردن ها را به خود خریدند تا ما به بلوغ سیاسی برسیم و دعوی ارث و میراث نماییم. اگر ما در کلّ از صحنه غایب نبودیم که مذهب قدرت رابدست نمی گرفت. بعلاوه مذهب هزار و چهار صدسال می شد که پدران مان را با خرافه های خود شکست داده بود بدون تجربه ای که هم اکنون داریم آن را از سر می گذرانیم همیشه می توانست بزرگترین سدّ تاریخی ما باشد و ما که نه راست و نه چپ را می شناختیم و نه آنها را قبول داشتیم چگونه می توانستیم با به تجربه درآوردن آنی که هرچند تجربه ای دردناک بود، به نسل امروز بگوییم باید برای گذر از پیچ تاریخ بدانیم که پدران مان ب اچه باورها و ذهنیّت هایی به زانو درآمدند وکام نایافته از زندگی به خاک رفتند؟
مگر آیت الله خمینی نبود که با صدای بلندی که همه آن را بشنوند گفت: «اسلام اساس سیاسی دارد»؟ آیا فارابی و ابوعلی سینا جرئت به زبان آوردن چنین گزاره و حکمی را یافته بودند؟ بنابراین، اگردلایل قوی علیه نیروهای حاکم را حجّت خود قرار می دهید، انصاف داشته باشید و بگویید در شرایطی که بعد ازشکست آمریکا موازنه ی قوا در جهان به همریخت و توفان های سیاسی در منطقه ی ما برخاست و رژیم پهلوی ها را با خود برد وقتی که ما هنوز نمی دانستیم در افقانستانو عراق و سوریه و لیبی و دیگر کشورهای اسلامی چه توفانی خواهد آمد، نیروهای مذهبی همه ی حیثیّت و اعتبار تاریخی خود را خرج کردند تا ایران به کام توفان نرود.
من، به لحاط سرنوشت شخصی، به دوران پهلوی ها بیشتر بدهکارم تا رژیم اسلامی که بیش از چهل سال است بدبختی های غربت را به جان خریده ام و یک بار هم به ایران نرفته ام . با این حال اگر نقدی در کار است باید منصفانه همه ی قواعد نقد را به کارگرفت.
بعلاوه، بخش بزرگی از نیروهای مذهبی در داخل رژیم علاقمندی شان به آینده ی ایران کمتر از مائی نیست که حتّا در جنگ هشت ساله نیز هیچ مشارکتی نداشتیم.
بنابراین، دایره ی آشتی را وسیع تر بگیرید تا همسرنوشتی و حسّ خویشاوندی نابود نشود.
ضمنن، از فرصت استفاده می کنم تا بگویم من طرفدار حکومت اسلامی باقی می مانم در عین حال که قویّاً معتقدم که مذهب باید خدای خود را از اتهامات بیشتر نجات دهد و، با ارده ی خود، زمینه را برای غیر سیاسی کردن خود فراهم آورد.
در پایان توّلد جناب حسن اعتمادی راکه بیش ازدیگران پیام آو رآشتی و صلح درمیان ما می باشد، تبریک می گویم و ایشان را بخاطر زبان شان که بواقع زبان آشتی و مدارا می باشد تحسین و تکریم می کنم.