تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

24 دی ماه 1397 ـ  14 ژانويه 2019

آیا کوه اتحاد چپ جمهوریخواه موش زايید؟

عبدالستار دوشوکی

doshoki@gmail.com

انتشار بیانیهء سلبی چهار سازمان جمهوری ‌خواه یکی از مایوس کننده ترین اقداماتی بود که در این برهه از زمان، که ضرورت اتحاد همهء آحاد ملت (از همهء نحله های سیاسی، بدون مولفهء حذف) را می طلبد، باعث بهت و نومیدی بسیاری شده است. بقول حافظ، «شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد» و «هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد». سخن از مو که شد، باید بصیرت سیاسی دیدن پیچش مو را نیز داشت. کسانی که به "اشارت های ابرو" نیز چشمی دارند، در لابلای سطور این بیانیه پیغام نهفته ای را می بینند که برای آنهایی که نمی خواهند "من" و "تو" "ما" بشویم بسیار دلگرم کننده است،  و برای "امیدواران آزادی" مایهء بسی دلسردی.

اینکه بخشی از جریانات جمهوری خواه موفق شده اند منشاء اتحاد بین خود باشند، امری بسیار خوشایند و مغتنم است، و آن را باید به فال نیک گرفت. زیرا آغاز حرکت قطار اتحاد بر روی ریل همگرایی همهء نیروها ضرورت مبرم زمان ما است. اما دریغا از این اتحاد که در اولین ایستگاه و با اولین بیانیه اعلام نموده اند که این قطار خصوصی و "خودی" است و حتی بقیهء جمهوریخواهان غیرخودی نیز در آن جایی ندارند، چه برسد به مشروطه خواهان و دیگر غیرخودی ها.

معمولاً اولین بیانیهء یک ائتلاف یا جریان نوپا باید مبنای "ایجابی" داشته باشد و در آن با نگاهی مثبت و امیدوار کننده برنامهء سیاسی خود را ارائه دهد. یعنی اعلام کنند که در سپهر سیاسی اپوزیسیون چه می خواهد. شوربختانه، خشت اول این اتحاد بر مبنای نگاهی سلبی و حذفی بنا شده است که در آن فقط گفته شده "چه نمی خواهند". آنها اعلام کرده اند که نه تنها با مشروطه خواهان پارلمانی اتحاد و همگرایی نخواهند داشت بلکه بقیهء جمهوری خواهان و حتی نیروهای چپ مستقل را، که سودای آزادی وطن در سر می پرورانند، از ایجاد چنین همسوئی و ائتلافی بر حذر می دارند.

نهایی که توانایی و بینش سیاسی درک معنای بین خطوط بیانیه را دارند نیک می دانند که این بیانیه نه تنها در راستای نفی غیر دمکراتیک حق طرفداران مشروطه پارلمانی می باشد،  بلکه هشداری است به بقیهء جمهوری خواهان - از جمله فعالان "شورای مدیریت دوران گذار" - که نشست و برخاست با "دیگران" برای ایجاد اتحاد و رهایی وطن در ایدئولوژی چپ سنتی ایران نمی گنجد. و شاید برخی نیز ادعا کنند که این بیانیه به نوعی "تکفیر" بقیهء نیروهای چپ مستقل و جمهوریخواه نیز است.

این بیانیه بقیه جمهوریخواهان را شتابزده و ساده انگار قلمداد می کند که با نادیده انگاشتن تمایزهای هویتی و سوابق تاریخی، به دنبال اتحاد همگان ذیل عنوان کلی دموکراسی هستند. این بیانیه به صراحت تمامی اشکال پیشامدرن حکمرانی نظیر مشروطه پارلمانی را نفی می کند و آن را مغایر با دمکراسی می داند.

حسرت من اینجاست که  این بیانیه توسط کسانی نوشته شده است که در کشورهای دمکراتیک پادشاهی نظیر سوئد، دانمارک، نروژ،  بریتانیا، هلند، اسپانیا و بلژیک زندگی می کنند و قدرت تمایز بین این کشورهای دمکراتیک و مدرن با جمهوری هایی نظیر کره شمالی، سوریه، چین،  روسیه، ونزوئلا و ده ها جمهوری دیگر را ندارند و، بقول شاملو، با اتکا به ساعت شماطه دار خویش می خواهند بیچاره خلق را متقاعد کنند که فرم ظاهری حکومت رابطهء مستقیم و تفکیک ناپذیری با ماهیت دمکراتیک آن دارد؛ و اینکه دمکراسی فقط می تواند در فرم "جمهوری" میسر شود و لاغیر!

من حقیقتاً در عجبم که چطور انسان هایی که بین 30  تا 40 سال (و برخی حتی 50 سال) در کشورهای دمکراتیک پادشاهی اروپایی زندگی کرده اند هنوز هم با اصرار نظام پادشاهی پارلمانی را مردود و مذموم و همسنگ نظام "فقاهتی" می دانند.

نباید ادعا کرد که  ارتش سایبری رژیم - که برای ایجاد تفرقه، اتهام پراکنی و "دو به هم زنی"، و با هدف مسموم خنثی سازی متقابل، در بین اپوزیسیون فعال است - بهمراه تئوریسن های وحشت زده دکترین "حفظ نظام تحت هر شرایطی" در داخل ایران، از انتشار این بیانیه ناخرسند نیستند. زیرا، تا آنجایی که نگارنده اطلاع دارد، اکثریت قاطع شخصیت ها و فعالان ارجمند در این چهار جریان انسان های بسیار محترم و مبارزی هستند که آنها نیز  همانند دیگران دغدغهء وطن دارند؛ و در بسیاری از موارد - و از جمله انتشار نوشته های بنده در سایت ها و رسانه های خویش - با بزرگواری و منش بالا نسبت به من لطف و محبت فراوان دارند؛ که مدیون آنها هستم. بنابراین این نوشتار در مورد جایگاه ارزشمند و قابل احترام این شخصیت های فرهیخته نیست،  بلکه نقد بی تعارف موضعگیری سیاسی آنها در این بیانیه در قبال "غیرخودی ها" است. اینکه منفذ ورودی اسب تراوای تفکر "نفی غیرخودی" در این بیانیه از کجاست نیز از حوصله این نوشتار موجز خارج است.

باور کنید اگر چهار سازمان مشروطه خواه بیانیهء مشابهی صادر می کردند و نظام پادشاهی را آینهء مطلق دمکراسی معرفی می کردند و جمهوریت را، با استناد به برخی از جمهوری های مستبد و حتی موروثی، کاملاً نفی می کردند، و بجای مبارزه با جمهوری اسلامی، اولویت راهبردی خود را مبارزه با طیف وسیع "آزادیخواهان جمهوریخواه ایرانی"  معرفی می کردند، نقد بنده نسبت به آنها بسیار شدیدتر و بی تعارف تر از این می بود. حال بگذریم از این که ممکن بود برای چنین "گستاخی" جوی خون براه بيافتد.

تجربهء تلخ 40 سالهء تامگرایی و انحصار طلبی حکومت اسلامی و ده ها سال زندگی در کشورهای دمکراتیک اروپایی (پادشاهی پارلمانی و جمهوری) به ما آموخته است که با سعهء صدر و آزادمنشی، دگراندیشان مخالف خود را نفی نکنیم و همانند شیوهء متداول در حکومت اسلامی آنها را متهم به  نوکری و مزدوری اجانب و وابستگی به امپریالیسم و استکبار جهانی و صهیونیسم بین المللی و غیره نکنیم؛ آن هم در شرایطی که حداقل برخی از این رفقا برای برپایی "دیکتاتوری پرولتاریا" در ایران دریافت کمک مالی از کشورهای کمونیستی و به اصطلاح اردوگاه سوسیالیم را افتخار می دانستند.

بیانیهء اتحاد، دو مدل "موروثی" (بخوان پادشاهی) و "ولایی" (بخوان حکومت اسلامی) را توامان رد می کند. تا آنجایی که حافظهء نگارنده یاری می دهد، حداقل بخش هایی از یکی از این جریانات چهارگانه در طی چهار دههء اخیر حکومت اسلامی را "توامان" رد نکرده اند و آن را قابل اصلاح دانسته و در انتخابات آن با افتخار شرکت می کرده اند و در دفاع از بخشی از نظام (یعنی جناح استمرار طلب یا، بعبارتی، اصلاح طلب) فعالیت می کردند. حال چه چیزی تغییر کرده؟ شايد باید تا انتخابات بعدی منتظر ماند.

شوربختانه این بیانیه مملو از تناقض و دوگانگی در مفهوم و محتواست. بیانیه بکرات صحبت از منافع ملی، اراده ی ملی، نیاز مبرم ملی، حاکمیت ملی و اهداف ملی سخن می گوید. اما در عمل منظور آنها از واژهء "ملی" فقط خودی ها هستند و لاغیر. وگرنه مگر بقیه، از جمله طرفداران مشروطه پارلمانی و حتی طرفدارن حکومت فقاهتی، بخشی از همان ملت (مجموعهء خودی و غیرخودی) نيستند؟ در نتيجه نمی توان و نباید حق آنها را در انتخاب نظام مورد وثوق شان را توامان رد کرد. چون این رد کردن ها و حذف کردن ها با منش دمکراتیک و آزادیخواهانه سنخیت ندارد.

اگر بپذیریم که تصمیم نهایی در تعيين نوع نظام بعهده مردم ایران (یعنی همهء ملت ایران ـ بدون استثناء و حذف) می باشد؛،در آن صورت جنگ و دعوای حیدری - نعمتی (در مرحله ای که نه به دار است و نه به بار)  می تواند بحثی انحرافی و هدفمند یا، به عبارت محترمانه، "دگرسوگرانه" ماهرانه باشد.

راواداری و همسویی همهء نیروهای مخالف حکومت اسلامی، با حفظ مواضع و باورها، از ضروریات مبرم زمان ما است. زیرا قبل از رسیدن به سر منزل مقصود جمهوریخواهی یا پادشاهی، اول باید از سد حکومت اسلامی عبور کرد. عبور از این سد مخوف با ایجاد تفرقه و چندپارچگی در بین ملت میسر نخواهد بود. شوربختانه این راستینهء مسلم را آنهایی که نباید بدانند، می دانند؛ و آنهایی که باید بدانند، نمی دانند. و این بن مایهء حسرت ملتی است که، بقول همين بیانیه، 170 سال است که برای نیل به دمکراسی  فراگیر هنوز اندر خم یک کوچه است. و شاید با انحصارطلبی، و خودپسندانه و با افتخار، به فرقه گرایی تاریخ تلخ خود را تکرار می کند.

نگارنده می پذیرد که مولفهء جمهوری خواهی برای جمهوریخواهان از اهمیت ویژه ای برخوردار است و بعقیده من این حق آنهاست که از این مولفه دفاع کرده و آن را بعنوان گزینه برتر خویش ترویج کنند. این نه تنها حق دمکراتیک بلکه بخشی از وظیفه آنهاست. اما اهمیت استراتژیک و ارجحیت راهبردی دادن به گفتمان دوگانه و جداگرانهء جمهوری یا پادشاهی در مرحله کنونی مبارزه، و آن را در رأس راهبردی برنامهء خویش قرار دادن می تواند خطایی نابخشودنی باشد؛ آن هم در شرایطی که، به گفتهء تیتر خود بیانیه، ضرورت زمان حاکی از "نیاز مبرم ملی" و ضرورت همگرایی و مشارکت همگانی (ملی) می باشد.

حال اگر اتحاد و همسوئی با "دگراندیشان" غیرخودی در اذهان ستبر ایدئولوژیکی مردان و زنان مبارز عملی و میسر نیست؛ فبها المراد و نعم المطلوب! اما حداقل در همان آغاز و به اصطلاح در "بسم الله" کار، می توان کمی رحمان و رحیم بود و "جنگ" را از طریق رقابت سالم و منصفانه آغاز کرد. نه اینکه با تمسک به تحریف و شایعه پراکنی های ارتش سایبری نظام، که با لباس مبدل سلطنت طلب دو آتشه و "شاه اللهی"  هوشمندانه به جهاد و رشادت مشغولند،  شمشیر را از غلاف کشید به جنگ مشروطه خواهان رفت. اين کار، در عمل، یعنی اولویت استراتژیک و راهبردی مبارزه بر علیه حکومت اسلامی نیست بلکه "خطر بزرگتر" مشروطه خواهی پارلمانی است. این یعنی در این شرایط سراسیمگی ملت مستاصل ایران برای یافتن سرمنزل نجات، عامدانه یا از روی تعصب ائدیولوژیک "آدرس" اشتباهی دادن و است بس!

در پایان بد نیست برای آنهایی که گفتمان نقد و راواداری (tolerance) را برنمی تابند و احتمالاً بنده را به باد تکفیر  و شلاق اتهام می گیرند و، با رد هر گونه انتقاد، مطلب حاضر را مردود و غیروارد تشخیص می دهند، خاطره ای از یک برنامهء تلویزیونی مناظره را که سال ها پیش دیده بودم بیان کنم. یکی از شرکت کنندگان متعصب ایدئولوژیک مذهبی در آن پانل، هنگامی که با انتقاد اینکه مذهبیون مومن و ایدئولوژیک هرگز غیرخودی و دگراندیش را بر نمی تابند و حتی به خشونت روی می آورند، روبرو شد، بناگاه از صندلی خود برخاست و فریاد کشید «دروغ می گویی ای درغگوی کذاب». و سپس بسوی شخص منتقد هجوم  برد و او را بزیر مشت و لگد گرفت. وقتی مجری برنامه از او پرسید چرا این کار را کردی؟ مرد ایدئولوژی زده فریاد زد: "چون به دروغ تهمت ناروای خشونت طلبی زده است و ما خشونت طلب نیستیم".

من از مفصل این نکته مجملی گفتم، تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل.  زیرا، بعد از ده ها سال زندگی در غرب، داستان رواداری و  دمکرات و آزادیخواه بودن ما همان داستان خالکوبی شیر مولانا است که "پهلوان" آمده بود تا نقش شیر بر پشت و  شانه های ستبرش خالکوبی کند. گفت: طالعم شیر است، نقش شیر زن / جهد کن رنگ کبودی سیر زن // تا شود پشتم قوی در رزم و بزم / با چنین شیر ژیان در عزم جزم.

بقیهء داستان و درد سوزن و شیر بی دم و سر و اشکم را همه می دانند.

دی ماه 1397

بازگشت به خانه