تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

3 تير ماه 1398 ـ  24 ژوئن 2019

ناله بر چاه جمکران و گور امام سيزدهم

دانيل دانا

استخوان های رژیم دیو و دد، لای گازانبر دنیای آزاد، دارد خورد می شود. هر گوش همگنی، همآوا با هشتاد میلیون تن زندانی در ایران مان، آه و ناله و شیون له شدن را می شنود. واکنش های دیوانه وار تبار ملنگ، به ویژه یاوه های رهبری مالیخولیازده، نشان از پایانی گره گشا دارد به سود مردمی درمانده؛ درماندگانی گرسنه و تشنه و نیازمند نان و کار و آزادی؛ درماندگان بیزاری که کلاه گشاد چهل ساله را می خواهند به دستهء کلاهبردار پس دهند و ریز و درشت شان را با تیپا از خانهء نیاکانی برانند.

رهبر مالیخولیایی، سر چاه جمکران رفته از امامی 1200 ساله که چشمی نديده اش فرمان جنگ با دنیا را بگیرد تا «همه باهم» راه دوزخ را هموار کنند. فراوانند بیزارانی که نه پذیرای یاوه های آن امام و این امامند و نه شنوای چرند و پرندهای هر امام دیگری. امام بازانِ مشنگ دستپاچه می هراسند از اینکه بیزارانِ بی شمار امروز و فردا، گور امام سیزدهم را هم در آن سوی شهر ری تفباران یا ... کنند. 

اما چرا بیداران بیزار تاکنون نتوانسته اند کار را با تبار دیو و دد یکسره کنند؟

بی آنکه گنه کارشان بشناسیم یا نقش سازنده شان را در گسترش بیزاری از دشمن خانگی نادیده گیریم، بینش دیوکی به نام "زنگنه - وزیر نفت" را مزه مزه کنیم که در پاسخ به پرسش گزارشگری که پرسیده: "بهای بنزین را تا کی می توانید بالا ببرید؟"

گفته: "تا جایی که مردم آن را بپذیرند!"

توده اگر بیدار بود و، از نخستین روز، زیر بار زور دستهء هار نمی ماسید کار به امروز نمی کشید. بنابراین می بینیم شمار بیداران بیزار از بدی و بدنامی، هنوز به پراکنده تودهء اینجا و آنجا نچربیده تا تبار دیوان فرمانروا را از بالا به زیر کشند. اگر چنین بود، خیلی پیش از این روزها، رژیم دزدان هرزه را با ردا و دستارشان باید کله پا می دیدیم و از دام شان می رستیم.

پیدا شدن سر و کلهء ناوگان لینکلن و همرزمان اش در خلیج پارس، شانه به شانهء بایکوت های کمرشکن دنیای آزاد، شمار بیزاران را دمبدم افزوده تا هراسِ تبارِ هرزه، گام به گام، فزونی گیرد و دیوانه تر شوند!

هراس فرمانروای بدکیش، کنار چاه جمکران، اوجی تازه گرفته و به اشک شور نشسته

گسترش خشم بیزاران و لرزهء فریادشان، بلای جانش شده

رخساره های بیم زده و بی رنگ صدام و قذافی، آرامش خور و خوابش را آلوده

می بیند نه کاری از دست امام چاه نشین برمی آید و نه چاره ای گره گشا از دست آن مردک بزن بهادر (قاسم خشتمال کرمونی)

کار ریز و درشت را ساخته می بیند

و توده ی بیزار را به گور امام سیزدهم که آبریزگاهی شده، بیا و ببین!

بازگشت به خانه