تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

31 شهريور ماه 1398 ـ  22 سپتامبر 2019

«جمهوریخواهان سکولار دموکرات» مشکل اصلی اند!
سام قندچی

در دو سه ماه اخیر کشمکش های زیادی در صفوف «سکولار دموکرات های ایران»، در مورد ضرورت اتحاد «همه با هم» در اپوزيسيون، و يا اجتناب از چنين اتحادی، پيش آمده که برخی آن را به دلیل تسلط «سکتاریسم و سیاست ورزی جناحی» در اين صفوف دانسته اند(1).

اما بيائيد، صرف نظر از اينکه کدام نظر درست است، تصور کنيم (و تصور از واقعيت ممکن می تواند تفاوت کامل داشته باشد) که يک «جبههء فراگير و واحد» از کل اين نيروها تشکيل شده و در طول زمان نيرو بگيرد و قوی شود. فکر می کنيد در آن صورت «نيروهای شرکت کننده» کدامند و هر يک چه رفتاری خواهند داشت؟:

واقعیت آن است که:

1. در انقلاب 1357 نیروهای اسلامگرا برنده شدند و هدف خود را نیز «جمهوری اسلامی» نامگزاری کردند. بعد هم بین آنها اختلاف پیش آمد:

- عده ای خود را «اصلاح طلب» خواندند (که حتی آیت الله خلخالی را نیز شامل می شد) و اساساً برنامه شان از طریق براندازی نبود و حتی در فجایع دهه 60 شرکت داشتند و تا به امروز شیخ مهدی کروبی و میرحسین موسوی همان راه اصلاح جمهوری اسلامی را پس از یک دهه در حصر، ادامه می دهند.

- عده ای نیز از همان اول اختلاف شان با آیت الله خمینی که در رأس قدرت بود، آنتاگونیستی شد، منظور سازمان مجاهدین خلق است.

در نتیجه، این نیروها - یعنی اصلاح طلبان و مجاهدین و ملی مذهبی ها - روشن است که تفسیر خود را از جمهوری اسلامی دنبال می کنند، حتی وقتی به نوعی به دموکراسی سکولار نزدیک شوند.        2. هواداران سلطنت پهلوی نیز روشن است که، به رغم همه ی اختلافاتی که با هم دارند، هدف شان بازگشت سلطنت پهلوی است و در نتیجه برنامه شان روشن است.

3. اما نیرویی که واقعاً روشن نیست دنبال چیست، متشکل از همين «جمهوریخواهان سکولار دموکرات و آینده نگر» است! چرا؟

اعضاء تشکيل دهندهء این «نیرو» از دو سابقهء اصلی در اپوزیسیون می آیند: عده ای از چپ می آیند و عده ای نیز از سابقهء جبهه ملی.

- در نظر دستهء اول مدل، جمهوری مطلوب اساساً به شکل جمهوری های کشورهای سوسیالیستی قرن بیستم است.  می دانيم که امروز، از دیدگاه آنهایی که خود را «چپ» می خوانند، اينگونه جمهوری عين استبداد است و لذا خواستنی نيست. به همین علت بخش قابل توجهی از چپ اساساً از جریانات کمونیستی بریده و خود را آینده نگر می خواند.

- آن بخش از جمهوریخواهان نیز که از سابقهء جبهه ملی می آیند در گذشته اساساً مدل سلطنت مشروطه نظیر بریتانیا را دنبال می کردند (هرچند اقلیتی نیز در میان آنها نظیر حسین فاطمی و علامه دهخدا، مدل مورد نظرشان برای ایران، جمهوریهای غربی بود).

و در جريان اتحاد نيروها رفتارها چگونه خواهد بود؟

- دو نیروی مجاهدین و سلطنت طلبان که هدف شان روشن است.

- اصلاح طلبان نیز که اساساً همین رژیم موجود را می خواهند اصلاح کنند، اگر اين «جبهه» خیلی قوی شود ممکن است به آن بپیوندند چرا که، چه در رژیمی پادشاهی و چه در رژیمی که مجاهدین در رأس آن باشند، اصلاح طلبان مثل امروز می توانند به موجودیت خود ادامه دهند و حتی شاید راحت تر. البته اعضای احزاب اصلاح طلب بسیار ریزش کرده و به احزاب سکولار دموکرات خواهند پیوست.       - جبههء ملی نیز، اگرچه اساساً نیرویی سکولار دموکرات است، از بسیاری جهات شبیه اصلاح طلبان عمل می کند.

- آنچه باقی می ماند بازماندهء «چپ» است، که نمی داند خود را بايد با چه برنامه ای تعریف کند؟

مشکل اتحاد کل اپوزیسیون هم دقیقاً همین نیروی اخير است. توضيح اينکه در 40 سال گذشته همهء کسانی که از گذشته رهبر گروه های قدیم چپ بوده اند، اساساً خود را با هویتی که «چپ سابق» خوانده شده، تعریف کرده اند. همين «چپ سابق بودن» يعنی  که در گذشته در مورد بسیاری از مسائل پیش آمده نظر داشتند اما امروز دیدگاه منسجمی ندارند و اغلب از نقطه نظر سیاسی در همانجایی هستند که 40 سال پیش بودند؛ با اين تفاوت که ديگر برنامه های اجرا شده در کشورهای سوسیالیستی را قبول ندارند. اينها نيروئی هستند از جنبهء فيزيکی موجود و از جنبهء نظری مرده و بلاتکليف. و اين بلاتکليفی منشاء آن است که نتوانند در صفوف «جمهوریخواهان سکولار دموکرات و آینده نگر» نقش سازنده ای را بازی کنند و حضورشان مايهء تشتت است تا اتفاق و اتحاد. و این مشکل اساساً قابل حل نیست.

پس، جدا از مجاهدين و سلطنت طلبان و اصلاح طلبان، نيروی محرکه در صفوف «جمهوریخواهان سکولار دموکرات و آینده نگر» به کدام طيف تعلق دارد؟ از دیدگاه این قلم، تنها جریانی که واقعاً سیاسی باشد و بر اساس برنامه ای به واقع سکولار دموکرات و آینده نگر شکل گرفته باشد، در خارج از کشور، حزب سکولار دموکرات ایرانیان است، و در داخل ایران، جمع آقای مهندس حشمت طبرزدی.

البته نیروهای دیگری نیز هستند که به درجات مختلف حول برنامه های تازه در این 40 سال متشکل شده اند که نام آنها نیز بعنوان بخشهای دیگر برای حزب جمهوریخواهان سکولار دموکرات و آینده نگر مطرح شده است(2).

بهر حال، با توجه به نکات بالا در می يابيم که در صفوف «جمهوریخواهان سکولار دموکرات و آینده نگر» با دو نيروی مختلف و متضاد سر و کار داريم:

- از یکسو شخصیت هایی داریم که نمایندهء جمعی واقعی و چشمگیر نیستند

-  و از سوی دیگر احزابی داریم که در مراحل بدوی شکل گیری برنامه ای، کادرها و اعضا هستند.

حال، اگر به عالم واقع بر گرديم، می توانيم فرض کنیم که فردا شرایطی پیش آید که در ایران دو امکان وجود داشته باشد:

- نخست اينکه وضعیتی نظیر شهریور 20 پیش آید. يعنی سيستم فرو نريزد اما آزادی فعاليت سیاسی وجود داشته باشد. در اين حالت قطعاً بسیاری از این دیدگاه ها، احزاب خود را خواهند ساخت (همانطور که در سال های 1320 تا 1332 شاهد چنان تطوری بودیم). پيش بينی تحولات سياسی در اين وضعيت کار مشکلی نيست و تجربهء گذشته همچون يک آزمايش تاريخی پيش روی ما است. مهم آن است که در آن صورت تأکيد بر ضرورت «اتحاد همهء نيروها» اهميت خود را از دست می دهد.

- دو ديگر اينکه سيستم در آستانهء فرو ريختن کامل قرار گيرد و نیروهای اپوزیسیون، در صورت داشتن اتحادی گسترده، بتوانند قدرت را کسب کنند.

در اين حالت دوم، واقعاً مشکل برای ایجاد چنان جبهه ی متحد از کل اپوزیسیون، نه مجاهدین خواهند بود و نه سلطنت طلبان. مشکل، نیروی جمهوریخواهان سکولار دموکرات و آینده نگر است که نیاز دارد قوام یابد و نه آنکه بخواهد نظیر 37 سال گذشته، بر اساس آنچه نمی خواهد، خود را تعریف، و نقشی ایفا کند.

در واقع، همان 37 سال پیش نیز همین نیروها در «شورای مقاومت» حرفی برای گفتن نداشتند و به همین علت نتوانستند نقشی در آن شورا ایفا کنند و بالاخره هم همين ناتوانی موجب شد که شورا در آن شکلی که داشت از هم بپاشد.

در داخل کشور نیز، حتی اگر استبداد نبود، باز هم این نیروها نمی توانستند نقش مهمی ایفا کنند چرا که تجربه ی شکست جنبش کمونیستی اساس توان این نیروها را از بین برد و رهبران این تشکلات خود دیگر اعتقادی به برنامه های ارائه شده خودشان نداشتند. مثلاً خیلی از آنها دشمنان قسم خورده ی انترناسیونال دوم و سوسیال دموکراسی اروپا بودند و کائوتسکی را مرتد خطاب می کردند، و حالا چطور می توانند جمع خود را قانع کنند که برای سوسیال دموکراسی اروپایی فداکاری کنند، آن هم بعد از تجربهء انقلاب 1357 که همان جمع، در حمایت از آیت الله خمینی و جریان اسلامگرا اینهمه فداکاری کردند و دست آخر همان رژیم اسلامگرا آنها را از لب تیغ گذراند.

به هر حال مشکل اتحاد اپوزیسیون، در حال حاضر، خود جمع مغشوش جمهوریخواهان سکولار دموکرات و آینده نگر است. 

به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران.

___________________________________

1. دوباره برخی دوستان موضوع سیاست های جناحی را پیش کشیده و می گویند: «سام، شما که ژورنالیست مستقل هستی، چرا از حزب سکولار دموکرات ایرانیان و بنیانگذار آن دکتر اسماعیل نوری علا حمایت می کنی». در پاسخ باید بگویم که ژورنالیست مستقل بودن و بر اساس فاکت نوشتن و ارائه ی همه سویِ مطلبِ خبر، نباید مانعی باشد که کسی عضو حزبی سیاسی باشد و در واقع این صداقت کامل را نشان می دهد که روزنامه نگار به مردم این را بگوید، نه آنکه مخفی کند، هرچند باید اشاره کنم که از روز اول تأسیس حزب سکولار دموکرات ایرانیان، گفته ام که فقط هوادار هستم و عضو آن حزب نیستم و از همان روز اول توضیح دادم که چرا عضو نیستم که هیچ ربطی به سمتگیری جناحی در سیاست ندارد. و در ارتباط با دکتر اسماعیل نوری علا، ضروری است تأکید کنم که صرفنظر از اینکه ایشان یکی از بادانش ترین ها در عرصه ی سیاست ایران است، از معدود کسانی در سطح بالای سیاست ایران است که این قلم افتخار آشنایی در طی زندگی ام داشته ام که هرگز به من دروغ نگفته است. گاهی در مورد برخی از آن دیگران به خود می گویم با دوستانی اینچنین چه نیازی به دشمن است. ضمناً حزب سکولار دموکرات ایرانیان تنها جریان سیاسی نیست که مورد حمایت این قلم است هرچند مهمترین آنها ست. در خاتمه باید خاطر نشان کنم که در سیاست آمریکا، همانطور که شب گذشته توضیح دادم ما عموماً از «دو جناحی بودن» حرف می زنیم، چرا که در اینجا دو حزب سیاسی اصلی وجود دارد، در حالیکه در کشورهایی نظیر فرانسه، یا ایران که در کانون توجه ما قرار دارد، همه چیز بسیار بغرنج تر، و ساده انگاری است که فکر کنیم سیاستِ حتی قدرت حاکمه ی رژیم اسلامی حاکم بر ایران، از طریق دوجناح "اصولگرا" و "اصلاح طلب" قابل ترسیم است، مضافاً آنکه اپوزیسیونِ واقعی هیچیک از آندو نیست، و به وجود اپوزیسیون واقعی در داخل کشور حتی اذعان نمیشود، و همه ی فعالیت اپوزیسیون بطور رسمی با نام واقعی، فقط در خارج از ایران، قابل رؤیت است.

برگرفته از مقالهء «باز هم درباره دروغ، سیاست جناحی و ایرانیان»

2. https://sites.google.com/site/futuristparty

http://www.ghandchi.com/2863-partisan-politics-more.htm

بازگشت به خانه