تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

22 مهر ماه 1398 ـ  14 اکتبر 2019

سيد بودن ربطی به حکومت موروثی ندارد

سام قندچی

       دلیل نوشتن این یادداشت مطلب پلمیکی است که آقای محمد امينی(*) چند روز پيش در برنامه ای تلویزیونی علیه مهندس حسن شریعتمداری و اينکه ايشان با «پادشاهی موروثی» مخالفند بیان کرده اند.

       ايشان رد کردن حکومت موروثی توسط آقای حسن شریعتمداری را با به کار بردن لفظ «سید» در امضای ایشان هم سنگ دانسته و گفته اند که به کار بردن القابی نظیر «سید» نیز موضوعی موروثی است.

       اما موضوع مخالفت با آن موروثی بودنی که آقای حسن شریعتمداری مطرح می کنند در مورد «حکومت» است (که در گذشته این قلم نیز در نوشتاری تحت عنوان «سلطنت یعنی تبعیض بر مبنای اصل و نسب» به تفصیل بحث کرده ام)، در حالی که کاربرد واژهء «سید» در نام ایشان مسأله ای شخصی است.

       متأسفانه، در جنبش سیاسی ما بسیاری بحث های عرصهء عمومی با پشت سر دیگران حرف زدن هایِ یواشکی و تخریب گر عرصهء خصوصی همراه بوده و هست؛ نظیر کاربرد نام فامیل توسط 99 درصد مردم جهان، که آن هم موروثی است.

       البته کسانی هم هستند که در همهء دنیا در مخالفت با داشتن نام فامیل موروثی حرف زده اند، برخی به خاطر پدرسالاری بودن آن و برخی هم کلاً به خاطر موروثی بودن اش، اما این موضوع از زمین تا آسمان با موضوع «حاکمیت فرد در قدرت سیاسی» بر مبنای موروثی، چه در سطح کل کشور و چه در سطح مناطق (نظیر مقام ارثی فرمانداران در ایرانِ دوران قاجار و اروپای قرون وسطی) کاملاً فرق دارد؛ امری که در موردش از جان لاک تا رهبران انقلاب 1775 آمریکا به تفصیل بحث کرده اند که مطمئناً آقای امينی از آن مطلع هستند.

       بسیاری از مقامات آلمان و فرانسه، حتی در جمهوری های امروزی این کشورها، هنوز القاب موروثی خود نظیر «بارون» و «بارونس» را حفظ کرده اند، ولی آن القاب دیگر به معنی قدرت سیاسی موروثی نیست.

       در ارتباط با ایران نیز معنای اختلاف نظر با آقای رضا پهلوی این نیست که دوست داشته باشند القابی نظیر «شاهزاده»، «شاهدخت»، «شهبانو» و امثالهم را برای خود و خانواده شان حفظ کنند.

       به هر حال مطئمن هستم که بحث «سید» که ايشان طرح کرده اند بحث غلطی است و به دلیل فضای پلمیک اشتباهی را کرده اند که در رابطه با اصل بحث بسیار گمراه کننده است.

       همچنین از ایشان خواهش می کنم در مورد کسانی نظیر مهندس حشمت طبرزدی در برنامه های تلویزیونی خود نظر ندهند که شناخت درست از فعالان داخل کشور در این دوران که به رغم دیکتاتوری بسیار شدید 38 سال گذشته، جنبش علنی بغرنجی هم در ایران وجود داشته و دارد، کار قضاوت را بسیار دشوار می کند. آنها که در ایران زیر تیغ هستند نمی توانند پاسخ دهند و شخص بیماری نیز که نام فامیل یکی از رهبران فقید جبهه ملی را یدک می کشد از جمله ی آن افراد مشکوکی است که بعنوان رهبری جبهه ملی ششم خود را اعلام می کند و متأسفانه به رغم آگاه بودن مهندس کورش زعیم از این موضوع، این فرد به تخریب آقای حشمت طبرزدی مشغول است(+).

       در مورد شایعات اتهامات امنیتی به مهندس حشمت طبرزدی توسط کیهان لندن پس از امتناع آقای طبرزدی از همکاری به شکل مورد علاقه ی آقای رضا پهلوی نیز در نوشتاری تحت عنوان «دو کلمه رک و پوست کنده با شاهزاده رضا پهلوی درباره اتهام زنی امنیتی به یک شخصیت سیاسی»، راه اقدام درست در مورد اتهام زنی های امنیتی، توضیح داده شده است (+).

       شخصاً می دانم که هر از چندی فضای سیاسی آنقدر داغ می شود که همهء ما می خواهیم نظیر رهبران سازمان های سیاسی بگوییم و بنویسیم، و شخصاً، با اینکه در همهء این سال ها اعلام کرده ام فقط یک خبرنگار مستقل هستم و ابداً خود را رهبر سیاسی نمی شناسم، ولی این قلم نیز وقتی اوضاع ایران حاد می شود ممکن است طوری بنویسد که تصور نادرست بدهم.

       شخصا،ً در عرصهء سیاسی از رهبرانی نظیر آقای دکتر اسماعیل نوری علا که بیش از 12 سال است در عرصه ی سازماندهی سیاسی بطور مداوم فعال بوده اند و «کارگروه» های زیادی را با هدف حل و فصل موضوعات برنامه های حزبی تشکیل داده اند، حمایت می کنم، همانگونه که در کارهای پژوهش تاریخ ایران به خدمات شما آقای محمد امینی احترام می گذارم.(+)

       با آرزوی موفقیت برای ايشان، مهندس حسن شریعتمداری و همهء فعالان جنبش سیاسی و مدنی ایران، گرچه اشتباه می کنیم و کامل نیستیم و، به رغم سایه روشن های نظری، هدفی جز خدمت به مردم و سربلندی ایران و ایرانی نداريم، حال چه در عرصه ی پژوهشی، چه در عرصه ی خبری و چه در عرصه ی احزاب، رهبری سیاسی و سازماندهی.

       به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،

چهاردهم مهر ماه 1398

____________________________________

(*) از دوازده سال دوران شبه دموکراسی سال های 1320 تا 1332 که نیروهای سیاسی مختلف در داخل ایران توانستند با آزادی نسبی فعال باشند، چندان اثر ماندگار نظری، باقی نمانده چرا که فعالان آن دوران وقت خود را با پلمیک های بی ارزش، تلف کردند. بیست و پنج سال بعد از کودتای 28 مرداد 1332 نیز که نیروهای سیاسی مختلف ایران در خارج کشور در آزادی کامل و در عین حال بسیار فعال بودند، ثمرش آثار ماندگار نظری چندانی نبود، چرا که بازهم با پلمیک های بی ارزش وقت خود را این بار در خارج کشور، تلف کردیم، و حتی یک کتاب جدی توسط اپوزیسیون آن دوران در نقد نظرات آیت الله خمینی منتشر نشد، البته بعد از انقلاب آقای امينی کتاب بسیار با ارزشی در مورد روحانیت و از جمله نظرات آیت الله خمینی نوشتید که هنوز هم شوربختانه انتشار پیدا نکرده است. شخصاً تلاش کرده ام بعد از انقلاب 1357 از پلمیک دوری کنم هرچند در بحث های سیاسی زیادی در اپوزیسیون شرکت داشته ام و در برخی عرصه ها نظرم درست بوده و در برخی عرصه ها نیز، نظرم غلط بوده است. مثلاً در عرصهء موضوعات اتنیکی در ایران، راه حل را فدرالیسم استانی می دیدم، هرچند همیشه با تجزیه طلبی مخالف بوده و هستم، و آخرین بار نیز که آقای امينی را دیدم، یعنی حدود 15 سال پیش، بر سر همین مسأله که موضوعی در عرصه ی عمومی است، با هم شدیداً اختلاف نظر داشتیم، اما سال ها بعد، یعنی دو سال پیش، در سپتامبر 2017 وقتی در اوج آزادی نیروهای کرد در عراقِ فدرال، تلاش حکومت اقلیم کردستان را برای جدایی دیدم، به این جمعبندی رسیدم که تغییر موضع کامل دهم و با هرگونه فدرالیسم برای ایران مخالفت کنم و رسماً نیز این دیدگاه تازه ی خود را همان 25 سپتامبر 2017 اعلام کردم. در اين مطلب هم هدفم نصیحت به آقای امينی نیست که بسیار بیش از این قلم در مجامع عمومی فعالیت سیاسی کرده اند و بهتر از این قلم می دانند چگونه با مردم ارتباط برقرار کنند؛ اما، واقعیت این است که اختلاف نظرها را با پلمیک، بجای تحلیل اصل موضوعات سیاسی مورد اختلاف، می توان به دشمنی شخصی تبدیل کرد، یا که به عکس، در بحث های علمی درباره این موضوعاتِ عرصه ی عمومی، به روشن شدن خود و جامعه کمک کنیم، کاری که ايشان با بحث های بسیار ارزشمند خود درباره تاریخ ایران در این سالها انجام داده اند که دقیقاً در راستای نقد تاریخگرایی مورد نقد پوپر است. یعنی ايشان نیامده اند تا آنچه روی داده را اجتناب ناپذیر جلوه دهید و تصمیم های شرکت کنندگان در آن رویدادهای تاریخی را که بسیاری از آن تصمیمها اجتناب ناپذیر نبوده، مورد کنکاش قرار داده اید که قابل تحسین است(+).

 

برای متن کامل این نوشته لطفاً به لینک زیر در سایت سام قندچی مراجعه کنید:

http://www.ghandchi.com/2877-mohammad-amini.htm

 

 

بازگشت به خانه