تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

 17 آبان مهر ماه 1398 ـ  8 نوامبر 2019

بحث های بیهوده در مورد آموزش و زبان مادری

سام قندچی

اين روزها، بخصوص پس از انتشار اسناد نهادی سیاسی موسوم به «شورای مديريت دوران گذار» که در آنها اصل «آموزش به زبان مادری» برسميت شناخته شده، بحث های زیادی در فضای اپوزیسیون سیاسی ایران در مورد دو موضوع «آموزشِ زبان مادری» و «آموزش [دروس علمی] به زبان مادری» براه افتاده که، نویسندهء اين مقاله، در گذشته، در مورد اکثر این مباحث نظرش را نوشته است؛ اما مفيد می داند که  در اينجا فقط سرخط ها را تکرار کرده و برای تفصيل هر مطلب خواننده را  به آن بحث های قبلی رجوع دهد:

1. به نظر می رسد که اين بحث ها از يک واقعيت و سه سرچشمه آب می خورند. واقعيت وجود «تبعیض های اتنیکی» در ايران است که هر کس منکر وجود آنها شود چشم به روی امری کاملاً محسوس و عينی بسته است؛ و سه سرچشمهء بحث هم عبارتند از «هويت طلبی»، «خواست استقرار نظام فدرالیسم در ايران» و «تجزيه ايران».

2. نخست بايد دانست که «تجزیهء ایران» هيچگونه ربط منطقی به مسائل مربوط به «زبان مادری» ندارد و، در عين حال، به نفع ایران و ایرانی هم نیست. دو ديگر اينکه وجود «تبعیض های اتنیکی» در همهء جوامع، موضوعی واقعی و حقوق بشری بوده و حتی در آمریکای امروز نيز مطرح است، اما اين واقعيت نيز نه می تواند ما را به مسائل مربوط به «زبان مادری» برساند و نه ربطی به «فدرالیسم» دارد(1). «تبعیضات اتنیکی» نيز فقط بصورت گمراه کننده ای به آنچه برخی «هویت طلبی» می خوانند، مربوط شده است حال آنکه اساساً «هویت طلبی» برای گروه های اتنيکی موضوعی کلاً بی معنی است. مثل اینکه کسی فکر کند که فمینسم در پی "هویت طلبی" برای زنان است. فمینیست ها یا مبارزان برای رفع تبعیض اتنیکی در هر جای دنیا که باشند در پی رفع تبعیض هستند نه ساختن "هویت." هویت افراد مؤلفه های گوناگون دارد و «جنسیت» و «اتنیسیته» تنها بخشی از هویت هر انسان است. فدرالیسم نیز به هر دو این بحث ها ربطی ندارد. اساساً این موضوعات مطالبی تخصصی اند و همانطور که احتجاج افراد غیرمتخصص دربارهء موضوعاتِ تخصصی فیزیک و بیولوژی حاصلی ندارد، حجت آوری دربارهء مطالبی همچون «جنسیت» و «اتنیسیته» توسط غیرمتخصصین نمی تواند کارساز باشد.(2)

3. اما هنگامی که به موضوع «زبان» می رسيم در مرحلهء اول بايد تصديق کنيم که اقدام برای آموزش زبان مادری به همهء کودکان ساکن ایران امری مثبت است، حتی اگر زبان مادری کودک، مثلاً، آلمانی باشد. طرح های مشخص و تعیین بودجه برای این مهم را نيز وزارت آموزش و پرورش باید انجام دهد. آنچه مهم است حمایت از حقوق کسانی است که داوطلبانه در این زمینه ها کاری می کنند و از جمله آموزش زبان مادری به کودکان را بر عهده گرفته اند. مسئله آن است که در کشور ما بجای تشويق و حمايت از اينگونه فعاليت ها مقدمين به اين کارها مجازات هم می شوند و صدای کسی هم در نمی آيد و اين تبدل به گره گاه مسائل اتنيکی شده است.(3)

4. متقابلاً، «آموزش [مطالب علمی] به زبان مادری» کاری بی معنی و گاه ناممکن است و منطق ساده حکم می کند که «زبان عمومی آموزش در يک کشور» واحد و يکتا باشد تا تفهيم و تفهم بين شهروندان را در سطح کشور ممکن سازد. در عين حال و بر اساس همين گستردگی اجرائی موضوع، هدف تعیین زبان عمومی آموزش در کشور باید منعطف به «پیشرفت ایران و ایرانی» باشد و نه ملاحظات تنگ نظرانهء محلی.

7. همچنين بايد توجه داشت که تصمیم گيری ها در مورد هم آموزش زبان مادری، و هم زبانِ آموزش عمومی[مطلب علمی]، همگی، مواردی سیاسی و اجتماعی اند که اساساً در حوزهء کار متخصصان آموزش و پرورش و معلمان کارآزموده قرار دارند و لذا نمی توان در اين موارد به سخنان و استدلال های بی پايه و من در آوردی استناد کرد. در واقع، در مورد تعيين «زبان عمومی برای آموزش [مطلب علمی] در يک کشور» هيچگاه بر مبنای حوادث تاریخی تصمیم نمی گیرند و يا از تاريخ شاهد نمی آورند. اگر کسی تاریخدان خوبی است بسیار عالی و می تواند تاریخ درس بدهد اما اين مسئله ربطی به تصميم گيری در مورد زبان آموزش عمومی شهروندان يک کشور ندارد(4) و ادامهء اينگونه بحث ها، و بازی هائی با نام های مستعار اینترنتی، ترفندهایی است که از يکسو بیشتر مناسب مأموران رژیم اسلامی حاکم بر ایران است و، از سوی ديگر کدورت ها را بیشتر خواهد کرد(5).

8. در همين راستا، انتخاب «زبان فارسی» بعنوان «زبان عمومی آموزش» نيز نمی تواند بر اساس بحث های غيرعلمی صورت گيرد. مثلاً، برخی بحث می کنند که زبان فارسی بسیار عالی است و سعدی و فردوسی و حافظ داشته است. اما مگر زبان کردی و عربی و ترکی و بلوچی و زبان های دیگر، شاعر و نویسنده و متفکرین بزرگ نداشته و ندارند؟ يا برخی می گویند که فارسی زبان قوم معینی در ایران نبوده است. خب بوده يا نبوده باشد؛ اين سخن چه نکته ای را به نفع «پیشرفت ایران و ایرانی» روشن می کند؟ زبان مادری هر کسی زبان مادری اوست و فارسی اگر هم زبان قوم معینی نبوده باشد امروز زبان مادری شماری از مردم ایران محسوب می شود و زبان مادری شماری دیگر از مردم ایران نیست. لذا ورود به اینگونه بحث های غير تخصصی فقط به «نژاد مداری» (راسیسم) دامن می زند - حتی اگر کسانی که این حرف ها را می زنند کارشان از سر ناآگاهی بوده و لزوماً راسیستی نباشند. يعنی اگرچه مقصود می تواند آن باشد که به تمامیت ارضی ایران خدشه ای وارد نشود اما، با بيان این حرف های غير تخصصی تنها به قلب هموطنان ترک و کرد و عرب و بلوچ و دیگر گروه بندی های اتنیکی ساکن ایران خنجر می زنند.

9. من البته اعتقاد دارم که زبان فارسی بهترين گزينه برای زبان عمومی آموزش در سراسر ايران است اما اين نظر ناشی از باورهای شونيستی نيست حال آنکه «فارسی مداران متعصب» نه بر اساس استدلال منطقی که صرفاً از ديدگاه تمايلات پان ايرانيستی دعوا براه می اندازند. خوشبختانه اخيراً آزمايش جالبی پيش آمد که ماهیت برخورد فاشيست های فارس مدار به اين موضوع را بخوبی روشن کرده است. می دانيم که کسانی پيشنهاد کرده اند که «زبان عمومی آموزش های علمی» در ايران زبان انگليسی باشد تا جوانان ايران براحتی در مسير علومی که در مغرب زمين تکامل می يابند قرار گيرند؛ و واکنش تمسخر آميز اما افشا کنندهء فاشیست ها فارسی مدار اين بوده که اگر زبان انگليسی انتخاب شد و آموزش دکترها و پرستارها هم به انگلیسی صورت گرفت، لابد آنها بايد با مریض هاشان هم به انگلیسی حرف بزنند! و درست در همين جا است که می توان پرسيد که اينها چرا همین بحث را در مورد هموطنان کرد و ترک مطرح نمی کنند؟ و چرا وقتی آموزش به زبان فارسی را مطرح می کنند مشکلات هموطنانی که فارسی زبان نیستند و دکتر می روند برای شان مهم نیست و به آموزش پزشکی به زبان فارسی گیر نمی دهند؟ و حالا اکنون که پیه فاشیسم خودشان به تن خودشان خورده تازه معنا و کاربردحرف های مزخرفی را که سال هاست علیه فعالان رفع تبعیض اتنیکی زده اند، می فهمند. باری؛ انتخاب زبان عمومی آموزش را نمی توان به دست تمسخر و تفاخر سپرد. مگر نه اينکه هم اکنون نيز بسیاری از پزشکانی که در استان سیستان و بلوچستان کار می کنند هندی هستند و مردم محل در مراجعهء خود به آنها مشکل چندانی ندارند. تصميمی که بر اساس هوچی گری گرفته می شود نتيجه ای جز ايجاد دشمنی ندارد و به حل هيچ مشکلی هم کمک نمی کند.

باری، می خواهم بگويم که اکثر موافقين و مخالفين شرکت کننده در اين بحث ها نه دارای مقصد شرافتمندانه ای بوده و نه برای تحقق هدف «پیشرفت ایران و ایرانی» عمل می کنند و نه گامی در رفع تبعیض های اتنیکی در ايران بر می دارند و، در واقع، هم اکنون زمينه ساز «تجزیهء اپوزیسیون» شده و لابد قرار است همین را بعداً به کل جامعهء ایران منتقل کنند.

       به امید جمهوری آینده‌نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،

سیزدهم آبان ماه 1398 - Nov 4, 2019

http://www.ghandchi.com/2910-language.htm

_________________________________________

1. نویسنده خود در گذشته به «فدرالیسم استانی» باور داشت اما دو سال پیش به اين نتیجه رسید که فدرالیسم، در هر گونه اش، نمی تواند به نفع ایران باشد چرا که «فدرالیسم»، در قلمروی رژیمی دموکراتیک، حتی بیشتر می تواند به تجزیه ی ایران بیانجامد. دلايل اين نتيجه گيری را در اين لينک بخوانيد: (+)

2. http://bit.ly/2nB03Ir

3. مثلآً، بايد پرسيد که خانم زهرا محمدی، که در سنندج به کودکان زبان کردی تدریس می کرده، چرا به زندان افتاده؛ يا چرا مدعیان «دموکراسی» و «تمامیت ارضی ایران»، برای رفع تبعیضی که نسبت به ایشان شده، از حقوق خانم محمدی تلاش و دفاعی نمی کنند؟ اين يک امر بشری و بديهی است که همواره یک چیز را بدون قید و شرط باید محکوم کرد و آن هم رفتارهایی نظیر آنچه فاشیست های ترکیه با کردهای آن کشور کرده اند. چنان رفتارها توسط هر حکومتی، کل جامعه را دو قطبی می کند. برای تفصيل اين موضوع به اين لينک مراجعه کنيد (+)

4. http://bit.ly/2DOAE2S

5. http://bit.ly/2Vy0hwy

بازگشت به خانه