تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
20 آبان مهر ماه 1398 ـ 11 نوامبر 2019 |
|
فمینیسم اسلامی یعنی چه؟
سعید صادقی
با مرگ اعظم طالقانی دوباره بحث بر سر “فمینیسم اسلامی” بالا گرفته است. عدهای اساساً کنار هم قرار گرفتن واژههای “فمینیسم” و “اسلامی” را ناممکن خواندند و عدهای دیگر، بدون اینکه از اصطلاح فمینیسم اسلامی استفاده کنند، با دفاع از عملکرد اعظم طالقانی به مخالفت با گروه اول پرداختند. اما فمینیسم اسلامی یعنی چه؟ و آیا اصلاً چیزی به نام فمینیست اسلامی وجود دارد؟
پرسش از چیستی فمینیسم اسلامی معمولا پاسخ دقیق و درخوری پیدا نمیکند چرا که خود مفاهیم فمینیسم و اسلامی بودن هم به تنهایی ذات فراتاریخی و کاملاً مشخصی ندارند. از بدو پیدایشِ جنبش فمینیسم نگرشهای متفاوتی در آن وجود داشته و به مرور شاخههای متفاوت، و حتی متخاصم، بیشتری هم درون آن ایجاد شده است. فمینیسم چپ، راست، اکو، آنارکو، محافظهکار، اصلاحطلب، دولتی، مستقل و چندین و چند نوع دیگر. اگر تعریف فمینیسم را کلی در نظر بگیریم و فمینیست را کسی بدانیم که برای احقاق حقوق زنان تلاش میکند مسأله در عین سادهتر شدن پیچیدهتر هم میشود. حق چیست؟ حقوق زنان یعنی چه؟ در کدام زمینه، چشمانداز و قانون از حق حرف میزنیم؟ امروز حتی یک دولتمدار مرتجع در کشوری مردسالار هم خود را مدافع حقوقِ بهجایِ زنان میداند.
اسلامی بودن هم مانند فمینیست بودن معرف یک کلیت یکدست و مشخص نیست. فقط یک نگاه غربی استعماری میتواند همه مسلمانان را از لبنان و مصر گرفته تا ایران و عربستان با همه تفاوتهایشان یک کاسه کند. با این اوصاف بدیهی است که اصطلاح فمینیسم اسلامی ( که از ترکیب دو نگرش به ظاهر متضاد تشکیل شده) هم تعریف مشخصی نداشته باشد و تلاش برای ارائه تعریف کلی از آن راه به جایی نبرد. البته کسانی که در ایران چیستی این اصطلاح را به پرسش میکشند معمولاً انتظار پاسخ ندارند و بیشتر برای تحقیر و نفی کسانی که در دایره وسیع فمینیسم اسلامی میگنجند از آن استفاده میکنند. در این میان دو طیف اصلیای که وجود فمینیسم اسلامی را به پرسش میکشند سکولارهای افراطی و بنیادگراهای دینی هستند. دو سر طیفی که شاید هیچ اشتراکی نداشته باشند جز نفی و نقد فمینیسم اسلامی.
موجودیت سلبی فمینیسم اسلامی
فعالانی که از نگاه دیگران جزوِ فمینیستهای اسلامی به حساب میآیند، معمولاً خودشان را به چنین نامی نمیخوانند. این شرم از فمینیست اسلامی خوانده شدن در ایران، به دلیل وجود یک حکومت ایدئولوژیک اسلامی، نسبت به کشورهایی مانند لبنان، مصر و فلسطین تا حد زیادی بیشتر است. نه یکی شدن با فمینیستهای سکولار و بعضاً اسلامستیز برای فمینیستهای اسلامی ممکن است و نه متحد شدن با اسلامگرایان مردسالار و زنستیز. به این خاطر آنها هم مانند منتقدانشان نمیتوانند به خوبی خودشان را تعریف کنند و برخلاف فمینیستهای سکولار و اسلامگرایان بنیادگرا تنها قادرند که خود را به صورت سلبی توضیح دهند. این سلبی بودن موجب میشود که تعریف آنها، با توجه به تعریف دشمنانشان، تغییر کند. دشمن اصلی، از نظر اعظم طالقانی، در اوایل انقلاب، امپریالیسم و سکولاریسم، به عنوان نتیجه وارداتی پنداشته آن، بود و به مرور با فاصله گرفتن از سالهای ابتدایی انقلاب این دشمن اصلی تبدیل به اسلامگرایی شد. او در طول فعالیتش همچون بسیاری از فعالانِ زنِ مسلمانِ دیگر بنابه شرایط جایگاهش را در بازهای مابین دو سر طیف مخالفین اش ( اسلامگرایی مرسالارانه و فمینیسم سکولار) تغییر داد.
روجا فضائلی در کتاب خود، فمینیسمهای اسلامی: حقوق و تفاسیر در گذر نسلها در ایران، فمینیستهای ایرانی را به چهاردسته تقسیم میکند. فمینیست اسلامی دولتی، فمینیست اسلامی غیردولتی، فمینیست مسلمان و فمینیست سکولار. او با اینکه سعی میکند با تقسیم فمینیسم اسلامی به سه دسته حدود و خطوط آن را مشخص کند اما در نهایت از تعریف ایجابی و مشخص آن باز میماند. جالب اینکه فمینیستهای سکولار در این دستهبندی هیچ انشعاب و شاخهای ندارند. امری که نشان میدهد بهترین روش برای تعریف فمینیسم اسلامی در حکومتی اسلامی مانند ایران روشی سلبی است: فمینیسم اسلامی یعنی فمینیستی که سکولار نباشد.
ریسمان باریک فمینیسم اسلامی
همانگونه که اشاره شد تعریف کلی فمینیسم کاری سخت، و تا حدودی ناممکن، است اما به هر حال بعضی از انواع فمینیسم کار راحتتری برای تعریف خود دارند و در نتیجه میتوانند سادهتر از دیگران دست به عمل بزنند. برای نمونه کار فمینیستهای راست نسبت به فمینیستهای چپ به مراتب راحتتر است. آنها برخلاف چپها نیازی به لحاظ کردن مسائل پیچیده طبقاتی، قومیتی و دینی ندارند و با فراغ بال از ایدههای رایج، کلی و نهادین جهانشمول دفاع میکنند. به یک معنا آنها در مقام فمینیست در حین مبارزه هیچ گونه تناقضی ندارند چرا که در کشورهای جهان اول فقط و فقط یک دشمن در مقابل آنها قرار دارد: نظام مردسالاری.
وضعیت فمینیستهای اسلامی از این لحاظ بیاندازه پیچیدهتر و تناقض آمیزتر از هر گروه دیگری است. آنها باید فمینست باشند بدون آنکه تن به سکولاریسم بدهند. (بسیاری از آنها پس از چند سال تحمل ایستادن بر روی این ریسمان باریک را از دست میدهند و سکولار میشوند، افرادی مانند محبوبه عباسقیزاده). برخلاف عقیده رایج دلیل این تناقض و پیچیدگی بیش از آنکه به تناقض ذات اسلام با فمینیسم برگردد به شرایط متناقض اجتماعی-سیاسی موجود در منطقه و جهان مربوط است. همانگونه که پیدایش فمینیسم اسلامی در دوران معاصر در دهه هفتاد و هشتاد دلایلی اجتماعی-سیاسی داشت تغییرات آن نیز از همین دلایل ناشی میشود. تأکید بر اینکه ذات اسلام با ذات فمینیسم متناقض است هیچ چیزی را توضیح نمیدهد چرا که همانطور که ذکر شد اسلام و فمینیسم به هیچ عنوان یک ذات کلی فراتاریخی ندارند. به عنوان نمونه وضعیت زنان در کشورهای مسلمانی همچون مراکش و تونس به مراتب بهتر از بسیاری از کشورهای سکولار دیگر است. این نکته را هم نباید از یاد برد که امروز همچنان اکثر زنان در خاورمیانه مسلمان هستند و بدون اینکه بخواهند دینشان را از دست بدهند در حال تلاش برای رسیدن به حقوق خود هستند. تأکید بر اینکه مسلمانان به هیچ وجه نمیتوانند فمینیست باشند تنها موجب آن میشود که این افراد از ترس به باد رفتن دینشان به دامن اسلامگرایان بیافتند، همانگونه که در اوایل انقلاب اسلامی افتادند.
دو فرار فمینیسم اسلامی
تلاش برای درک فمینیستهای مسلمان رویکرد سیاسی و اخلاقی ارزشمندی است اما به هیچ وجه نباید فراموش کرد که در این چهل سال این سکولارها بودند که قربانیان اصلی حکومت اسلامی شدند و نسبت به مسلمانان امتیازات و حقوق کمتری داشتند. تجربه ماههای پیش از انقلاب و سالهای سخت بعد از آن به فمینیستهای سکولار نشان داده که نباید به اسلامگرایان و حتی فمینیستهای اسلامی بیش از حد اعتماد کنند چرا که به هر حال یک پای آنها میتواند در هر زمانی در زمین قدرت قرار بگیرد. حکومت قادر است با نشاندن بعضی از این زنان فمینیست اسلامی (همچون اصلاحطلبان) در پستهای حکومتی به بهانه احقاق حقوق زنان مقاصد مردسالارانه خود را پیش ببرد. هر شهروند ایرانیای میداند که یک فمینیست سکولار به هیچ عنوان نمیتواند نماینده، مدیر و یا مسئول یک ارگان دولتی شود اما فمینیستهای اسلامی امکان این را دارند که حداقل به راحتی نماینده شهر خود و یا مدیر یک بخش از دستگاه دولتی شوند. به غیر از این بسیاری از فمینیستهای اسلامی که دارای وجهه عمومی هستند معمولاً با مسئولین سابق و فعلی نظام روابط نسبی و سببی دارند (مانند اعظم طالقانی) و از این رو علاوه بر امکانات بیشتر نسبت به فمینیستهای سکولار از فضای امنتر و آزادتری برای فعالیت برخوردارند. همه این دلایل در این سالها موجب شده که فمینیستهای سکولارها زیر سایه و قدرت فمینیستهای اسلامیها قرار بگیرند و با گذشت زمان نسبت به خیانتها، امتیازات و فرصتطلبیهای بیشمار آنان بدبین شوند.
ژانت آفاری در مقالهای به نام “سیمای دو زن اسلامگرا: فرار از آزادی یا سنت؟” با بررسی زندگی و خطمشی مرضیه دباغ و زهرا رهنورد توضیح میدهد که این افراد به رغم گامهایی که در راستای حقوق زنان برداشتهاند به هیچ عنوان نمیتوانند نماینده جنبش فمینیستی در ایران باشند. تار و پود ایدئولوژیک آنها را دو فرار تشکیل میدهد: فرار از آزادی (مبارزه با سکولاریسم و غرب) و فرار از سنت (مبارزه با بنیادگرایی). هر کدام از این فرارها میتوانند در یک زمان و مکان مشخص ناپدید شوند اما حتماً در زمان و مکان دیگری بازخواهند گشت. با اینکه شاید آنها امروز بیشتر در حال فرار از سنت به سمت آزادی رویت شوند اما هر لحظه امکان دارد با تغییر شرایط آنها دوباره از سمت آزادی به سوی سنت فرار کنند.
پرسش از چیستی فمینیسیم اسلامی راه به جایی نمیبرد، چیزی که اهمیت دارد چگونگی عملکرد آن در موقعیتهای مختلف است. به همین دلیل باید بدون نفی، تحقیر و زیر سؤال بردن موجودیت فمینیستهای اسلامی جایگاه نمایندگیِ زنان و پرچم مبارزه فمینیستی را از دست آنها بازپس گرفت. آنها در بعضی مواقع میتوانند در مسیر مبارزه با نظام مردسالارانه موجود همراهان خوبی برای فمینسیتهای سکولار باشند اما فقط و فقط به شرطی که به هیچ عنوان جلوی صف قرار نگیرند.
https://www.radiozamaneh.com/472182